درس خارج اصول استاد اشرفی

92/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: حقیقت شرعیه/ الفاظ/ مسائل کاربردی علم اصول

معانی حرفی تاثیری در مقام استنباط احکام شرعی ندارد و ما جائی را ندیدیم که استنباط متوقف بر معنای حرفی باشد یا به اختلاف علماء در معانی حرفی اختلاف در مقام استنباط و استظهار از روایات و آیات پیدا شود .

فقط بحثی را شیخ انصاری در معنای هیئات مطرح کرده‌اند که اگر معانی هیئات جزئی باشند حروف شرطیه نمی‌توانند موجب تقیید هیئت باشند زیرا هیئت معنای حرفی است و جزئی است ولی می‌تواند موجب تقیید ماده شوند؛ و این هم اثر زیادی در فقه ندارد ولی برای بسط ذهن مبانی را بیان کردیم .

موضوع له حروف

آیا واقعا موضوع له در حروف عام است یا خاص ؟

گرچه مرحوم آخوند فرقی بین موضوع له اسماء و حروف قائل نبودند و موضوع له را در هر دو عام دانستند ولی مشهور علمای لغوی و اصولی و استاد خوئی و استاد خمینی و محقق اصفهانی (ره) می‌گویند قطعا لازمه دقت در معنای حرفی خاص بودن موضوع له است؛ یعنی حین الوضع عنوان نسبت ظرفی لحاظ شده ولی مستعمل فیه خاص است و این بحث هم اثری در فقه و عملیات استنباط ابدا ندارد .

این دقتها دخیل در استنباط نیست و صرف وقت در این مباحث نمی‌کنیم ولی دیگران مثل مرحوم امام و محقق اصفهانی می‌گویند قدر جامعی ندارد که موضوع له عام باشد و قطعا مستعمل فیه حروف جزئی و خاص است .

حقیقت شرعیه

یکی دیگر از مباحث علم اصول بحث حقیقت شرعیه است. اختلاف شده بین اعلام که آیا ما حقیقت شرعیه داریم یا خیر ؟

در معالم و دیگر کتب اصول بحث شده و تفصیل داده شده که آیا الفاظی را که شارع مقدس به کارگرفته شده در شریعت مثل صلاة ‌و صوم و صیام و حج و بیع و صلح و ... معانی خاصی را برایشان وضع کرده تا هنگامی که شارع آنها را استعمال کرد و شک در معنای آنها؛ حمل بر همان معانی شرعی کنیم. یا شارع آنها را در همان معنای لغوی به کار برده است و لذا اگر قرینه بر خلاف معنای لغوی در استعمال پیدا نکردیم باید این الفاظ را حمل بر معانی لغوی کنیم .

این بحث به ماهو هو ثمرة عملیه فراوانی در فقه دارد .

مثال

در آیه شریفه «و اذن فی الناس بالحج» مقصود کدام حج است‌؟ آیا مقصود آمدن به مکه است و طواف مرسوم قبل از اسلام کافی است یا مقصود حج خاص پیامبر از احرام تا آخر طواف نساء است؟

در اوامری که امر به صلاة کرده همان صلاة متعارف در جاهلیت مراد است یا آنگونه که پیامبر اقامه کرده‌اند «صلوا کما رایتمونی اصلی» ؟

در صوم آیا مراد امساک از مفطرات نه گانه از طلوع فجر تا غروب آفتاب است؟

آنچه معلوم است این است که وضع تعیینی برای الفاظ در حقیقت شرعیة قطعا نبوده است و لوکان لبان و در هیچ جا نه منابع شیعه و نه سنی چنین چیزی دیده نشده است و اگر وضعی در کار باشد یا به قول آخوند یا به خود استعمالات رسول گرامی است با به قول معروف به کثرت استعمال الفاظ در این معانی وضع صورت گرفته است.

به فرض که الفاظ عبادات مثل صلاة برای معانی شرعیه وضع شده باشند، این با اعراض از معنای لغوی است که هرگاه شارع این الفاظ را به کار گرفت مراد یا هنوز هم معانی الفاظ باقی است بحیثی که لفظ مشترک بین دو معنی شده. یکی معنای لغوی و دیگری معانی مستحدثه شرعیه که به کثرت استعمال یا به نفس استعمال حاصل شده است .

اگر قائل به اشتراک لفظی شدیم طبعا لفظی که از شارع صادر شده بدون قرینه بر تعیین مراد، مجمل می‌شود و نمیدانیم صلاة و حج مرادش معانی لغوی است یا معانی مستحدثه است و قابلیت استنباط نخواهد داشت .

بگوئیم لا اقل در اذهان متشرعه معنای صلاة و حج و زکات از اواخر عمر نبی اکرم در مدینه حتما معانی لغوی محجور بوده است ؟

یکی از مسائل دیگر این است که آیا می‌توان به خود استعمال، وضع را ایجاد کرد؛ مثلا آنجا که فرمود «صلوا» به همین استعمال صلاة وضع شده برای ارکان مخصوصی که در نماز است و پیامبر آورده است .

اکثر بزرگان گفته‌اند وضع باید مقدم بر مقام استعمال باشد؛ و وضع نمی‌تواند به استعمال حاصل شود؛ زیرا در مقام وضع معنا به نحو استقلال در ذهن واضع حاضر می‌شود؛ مثل اینکه در مقام نام گذاری برای فرزند او را در ذهن احضار کرده و به او نظر استقلالی کرده و بعد می‌گوید مثلا «سمیت ولدی هذا علیا» پس در مقام وضع، نظر به موضوع له، استقلالی است. اما در استعمال اصلا نظر به معنا استقلالی نیست بلکه مستعمل میخواهد معنا را به لفظ افاده کند و لذا لحاظ استقلالی ندارد و محال است با استعمال وضع حاصل شود زیرا مستلزم جمع بین لحاظ استقلالی و آلی است .

آخوند در قبال مشهور قائلند که به خود استعمال می‌توان وضع را ایجاد کرد؛ مثلا حضرت عسگری بفرمایند «جئنی بولدی مهدی» که با نفس استعمال، نام مهدی را برای فرزندشان حضرت حجت وضع کنند.

استاد خوئی هم این نظر را قبول دارند .

و الحمد لله