92/06/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع بحث: نظر محقق نائینی در معانی حرفی/ الفاظ/ مسائل کاربردی علم اصول
از آنجا که بحث در معنای حرفی در بحث جمل شرطیه و هیئت کاربرد دارد؛ لذا باید بررسی کرد که آیا معانی حرفیه قابل تقیید هستند یا خیر تا بتوان از ثمرات آن در بحث جمل شرطیه بهره برد .
در مقام هفت قول مطرح شده است .
محقق نائینی میفرمایند: معانی حرفیه اخطاری نیست بلکه پیوسته جزئی است و هکذا معانی هیئات .
محقق رضی از علمای شیعه در قرن 5 کلامی دارند که دو برداشت از آن شده:
برداشت اولحروف اصلا معنا ندارند همانند علائم رفع و نصب و جر و ... و همانطور که این علائم نشانه برای حالات کلمات هستند و بیان فاعلیت و مفعولیت و اضافه و ... در مدخول خود میکنند، هکذا حروف هم معنائی نداشته و فقط موجب لحاظ اموری مانند ابتدائیت و انتهائیت و ظرفیت و... برای اسماء میشوند؛ یعنی مادامی که کلمه بصرة مثلا بدون حرف «من» بیان شود لحاظ ابتدائیت در آن نمیشود. و با اضافه کلمه «من» علامت ابتدائیت در بصره خواهد آمد .
برداشت دومهمان است که محقق خراسانی در کفایة فرمودند که معانی حروف با معانی اسماء یکی است یعنی «من» با ابتدائیت و الی با «انتها» یکی است، الا اینکه حروف در جایی به کار گرفته میشوند که حالت غیر لحاظ شود به خلاف اسماء که مستقلا قابل لحاظند نه فی ضمن الغیر .
میرزای نائینی هیچ یک از دو برداشت را نپذیرفتند بلکه مطلب جدیدی دارند که دقیق و زیبا است و اجمال آن پیش از این ذکر شد ولی برای فهم بهتر آن باید مقدمات میرزا در کتاب فوائدشان را بیان کنیم.
مقدمه اولپیوسته مدرکات عقلی امور بسیطی هستند که در ذهن موجودند و این مفاهیم دائر مدار تلفظ و حتی وضع نیستند. مفهوم جدار و شجر و... در وعاء عقل و ذهن موجود و ثابت است . انسان گاه در حس مشترک بعضی از مستحضرات مانند جواهر و اعراض را لحاظ تفصیلی میکند و حتی مفاهیمی مانند اضافات و نسبیت چون ابوت و بنوت را لحاظ میکند که این مفهوم، تصوری در غایت بساطت است و حتی تحلیل به جنس و فصل و ... در تحلیل عقل است و الا در ذهن بشر این مفاهیم بسیطند و غیر مرکب .
مقدمه دومگاه یک مفهوم مستقل در ذهن میآید و گاه در ضمن شیئی دیگر مثلا جواهر به نفسه قابل برای خطورند، حتی اگر وضع و استعمالی هم نباشد. از این قبیل است مفهوم انسان و حیوان و هکذا مفاهیم اعراض مثل سواد و بیاض .
اما مفاهیمی مانند ابتداء سیر و انتهاء سیر بدون تصور خود سیر قابل تصور نیست و هکذا ظرفیت یا سایر معانی حرفی .
بله اصل ظرفیت و اصل معنای ابتدائیت بلا اشکال در ذهن موجود است و خود به تنهائی قابل برای تصور، و عقل آن را مانند مفهوم جواهر تصور میکند .
پس اصل معانی اسمی مستقلا در وعاء ذهن و حس مشترک تعقل میشوند و موجودند ولی معانی حرفی مستقل نبوده و غیر ممکن است بدون مقوم این معانی نسبیه تصور شوند پس معانی حرفی با علائم فرق دارند هرچند علائم هم قائم به غیرند ولی علائم رفع و نصب دارای معنی نیستند لیکن حروف دارای معنا میباشند ولی ناگزیر در ضمن یک معنای دیگر قابل تصور و تحقق در ذهناند .
مقدمه سوممعانی تارة اخطاری و تارة ایجادیاند؛ مثلا به مجرد شنیدن زید در ذهن معنائی خطور میکند ولی معانی حرفی به مجرد بیان و استماع ایجاد میشوند مثلا کلمه یاء نداء در ذهن با گفتن «یا زید» و ندا وجود پیدا می کند و قطعا قبل از تکلم به حرف ندا هیچ شیئی در ذهن شنونده نبوده است گرچه مفهوم نداء مانند سایر مفاهیم اسمی دارای تقرر و ثبوت در ذهن است ولی مصداق نداء به مجرد گفتن یا زید، انشاء میشود و هکذا لفظ کاف در لک و همچنین است هنگامی که لیت و لعل گفته میشود که معنای ترجی و تمنا در ضمن امور دیگر به ذهن میآید و بدون این ادات ترجی و تمنا نبوده بلکه این الفاظ حقیقت معانی خود را ایجاد میکند .
صاحب هدایة المسترشدین مرحوم شیخ محمد تقی اصفهانی نجفی به این مطلب پی برده بودند منتهی ایشان میگویند معانی ایجادی فقط در خطابات و نداء و ترجی و تمنی است اما حروف دیگر معانی اخباری دارند.
اما مرحوم میرزا قائلند تمامی حروف معانی نسبی ایجادی دارند و با گفتن حرف معنا ایجاد میشود پس فرقی بین حروف نیست و در مورد «من » و «الی» و «فی» و سایر حروف نیز معنا ایجادی است و نسبت در ذهن ایجاد میشود و مثل علائم نیستند و بعد تشبیه میکنند که همانطور که عقود و ایقاعات مثلا ملکیت و زوجیت را ایجاد میکنند حروف نیز آنها را ایجاد میکنند نه اینکه اخبار باشند .
و الحمد لله