92/06/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع بحث: معنای حرفی/ وضع/ الفاظ/مسائل کاربردی علم اصول
بلا اشکال در لغت عربی و همچنین فارسی معانی کلمات متفاوت است و علم صرف متکفل بیان آن است .
در علم نحو خواندهایم که اسم دلالت بر معنی دارد بدون اقتران به یکی از ازمنه ثلاثة و فعل دال بر معنا است همراه با دلالت بر یکی از ازمنة ثلاثة. ولی حرف بر معنای مستقلی دلالت ندارد.
در زبان فارسی نیز اینگونه است. از اسامی «مکه، حسن، انسان» معانی خاص و مستقل در ذهن تبادر میکند و گوینده نیز آن معنا را میتواند تصور کند. از افعال «رفت، خواهد رفت، میروم» نیز معنای مقارن با زمان تصور میشود ولی در حروف معانی مستقل در ذهن نمیآید. وقتی گفته شود «از مشهد به نیشابور رفت» دو کلمه «از» و «به» در ضمن جمله، معنای واضحی پیدا میکند و از آن ابتدای سیر و انتهای آن فهمیده میشود. این مطلب واضح است .
آنچه بزرگان را به دست و پا انداخته تفاوت بین معانی اسمی و حرفی است. «سرت من مشهد الی نیسابور» معادل آن جمله « ابتداء سیری مشهد و منتهاه نیسابور» است. اما فرق بین «من» و «الی» با «ابتداء» و «منتها» چیست ؟
تفاوت معنای اسمی و معنای حرفیدر علم نحو گفتهاند «الاسم ما دل علی المعنی المستقل و الحرف ما دل علی المعنی فی غیره» یعنی معنای حروف مستقل نیست و پیوسته در ضمن غیر دلالت دارد پس حرف «من» به تنهائی دلالت ندارد. در زبان فارسی هم همینطور است اما کلمات مشهد و نیشابور دارای معانی مستقلاند ولی دو کلمه «از» و «ب» به تنهائی معنائی ندارند .
پس آلی بودن حروف و حالت استقلالی اسماء امری متفق علیه است. اما آیا فرق بین معنای حروف و معنی اسمی آن در اصل موضوع له است یا از قبیل فرق در علقه وضعیه است یا این فرق در مقام استعمال است ؟
بزرگانی چون مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی و نائینی و استاد خوئی و شهید صدر بحث مفصل و دقیقی در این موضوع کردهاند ولی از آنجا که این بحث ثمرهای در استنباط احکام ندارد، وارد تفصیل آن نخواهیم شد.
تنها ثمرهای که در این بحث مشاهده کردیم در بحث «نسبت» است چرا که نسبتها هم معنای حرفی دارند و به قول مشهور معانی حرفی، جزئی غیر قابل تقیید است. در جمل انشائیه یا تقییدیه، قید شرطیت، قید هیئت نیست زیرا هیئت معنای جزئی غیر قابل تقیید است و معنای آن حرفی غیر مستقل است که نمیشود آن را تقیید زد. پس قید راجع به ماده است نه هیئت .
در جمل شرطیه و نظائرش این بحث مطرح میشود که چون معانی هیئات، غیر مستقل و معنای حرفی است؛ لذا معانی که در جمل به کار گرفته میشود راجع به ماده است . شیخ انصاری قائل به این نظریه است و آخوند خراسانی منکر آن .
فرمایش آخوند خراسانیایشان میفرمایند بین معانی اسمی و حرفی از نظر موضوع له و مستعمل فیه فرقی نیست. تنها فرق در علقه وضعیه است یعنی در اسماء اشارات «هذا و تلک و ...» و حروف و ضمائر «هو و انت» وضع و موضوع له، هر دو عاماند اما جزئی بودن فرد مشار الیه و مرجع ضمائر از ناحیه اشاره و خطاب آمده است. لازمه و خاصیت اشاره و خطاب جزئیت است.
لذا ایشان معتقد است معنای حرفی با معنای اسمی فرقی ندارد. بر خلاف آنچه که مشهور میگوید که موضوع له آنها خاص است و وضع آنها عام، موضوع له آنها هم عام است ولی جزئیت از ناحیه طور استعمال و نحوه کاربرد آن است و دخلی به موضوع له ندارد.
بنا بر این نظر، معنای «من» همان معنای «ابتداء» است و همان معنای مفهوم از اسم از حرف هم استفاده میشود و معنائی را که مستمع از آن دو درک میکند همان معنای مورد نظر متکلم است پس معنا و مستعمل فیه و موضوع له هر سه عام است ولی در مقام استعمال آن دو متفاوتاند و در این مقام خاص میشود .
علت آنکه نمیشود اسم «ابتدا» را به جای حرف «من» به کار گرفت آن است که علقه وضعیه آن دو متفاوت است یعنی واضعحین وضع لفظ برای معنی تارة ابتدائیت را به صورت آلی و غیر مستقل لحاظ کرده و کلمه «من» را برایش قرار داده و گاه آن را به صورت مستقل لحاظ کرده و کلمه «ابتدا» را برایش قرار داده است؛ پس فرق به لحاظ واضع در حین وضع بر میگردد نه به ملحوظ.
پس معنای ملحوظ در هر دو ابتدائیت است و مستعمل فیه نیز همان ابتدائیت است .
این حاصل نظر آخوند است که از گفتارشان در بحث وضع و مشتق کفایه استفاده میشود .
و الحمد لله