درس خارج اصول استاد اشرفی

91/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:معنای تقلید وسخن پیرامون جواز آن

با بیاناتی که در مباحث قبل گذشت معلوم شد برای خروج از تکالیف الهی و تحصیل مومن من العقاب معرفت به احکام لازمست که به یکی از طرق ثلاثه امکانپذیرست: اجتهاد و تقلید واحتیاط، سخن پیرامون اجتهاد گذشت ولی بحث امروز ما در تقلیدست.

دومین راه برای خروج از احتمال عقاب، تقلید از اهل خبره و مجتهد جامع الشرایط تقلیدست.

بحث تقلید دارای چند جهتست: اول معنای تقلید، در این زمینه معانی متعددی ارائه شده است از جمله: «اخذ الرسالۀ للعمل به» برخی گفته اند همین که رساله را بگیرد به قصد عمل به آن تقلیدست؛ برخی گفته اند« التزام به قول غیر» یعنی نفس التزام که یک امر نفسانیست تقلید بشمار میرود؛ آخوند میفرماید:« و هو أخذ قول الغير و رأيه للعمل به في الفرعيات أو للالتزام به في الاعتقاديات تعبدا بلا مطالبة دليل على رأيه‌.»تقلید یعنی مکلف، بر اساس تعبد به رای مجتهد مراجعه کند تا در فروع مسائل بدان عمل کند یا در حیطه اعتقادیات بدان معتقد شود.

بعد از تعاریف فوق، باید گفت که اختلافات در معنای تقلید اختلاف لفظی نیست از قبیل اختلافاتی که مصنفین در معنای الفاظ و ماهیات دارند بلکه اختلاف مفهومی و علمیست لذاست که برخی تقلید را به اخذ رساله کافی میدانند برخی میگویند باید عمل به قول غیر کند تا تقلید حاصل آید برخی گویند باید تعلم قول مجتهد را بکند گرچه هنوز عمل نکرده باشد برخی هم گویند اگر رای اول را فراموش کرد باز تقلید فعلا نیست دوباره باید تعلم برای عمل کند.همه این تعابیر حاکی از تفسیر مفهومی تقلیدست که برخی بر اساس همین اختلافات آثاری مترتب کرده اند مثلا جواز بقای بر تقلید میت فرع مفهوم تقلیدست اگر معنای تقلید اخذ الرسالۀ باشد کسی که یک روز قبل از وفات مجتهد، رساله مجتهد را گرفته باشد تقلید حاصل شده است گرچه هنوز تورق نکرده باشد و لی کسی که تقلید را عمل به قول مجتهد میداند بقای بر میت را در همان دایره جایز میداند اما اگر کسی تقلید را تعلم مساله همراه با حضور ذهن میداند تقلید از میت را در حیطه مسائل بازمانده در ذهن او منحصر می کند.

مثال دیگر:در مورد عدم جواز عدول مقلد از مجتهد حی به مجتهد حی دیگر بر اساس این مبانی در معنای تقلید: بر اساس تعریف اول اگر کسی اخذ الرساله به مجردگرفتن رساله حق ندارد مجتهد خود را عوض کند اما اگر تقلید را به معنای عمل به رای مجتهد بدانیم صرف گرفتن رساله معیار نمیشود و قبل از عمل به فتاوای مجتهد میتوان به غیر او مراجعه کرد. و ده ها آثار دیگر را بر معانی مختلف تقلید مترتب کرده اند.گرچه بعدا خواهیم گفت که ترتب این آثار بر تفاسیر مختلف تقلید چندان کلیت و صحت ندارد.

مرحوم استاد حلی ره و استاد خوئی ره میگویند تقلید عمل به قول مجتهدست در حالی که عمل مقلد، مستند به رای مجتهد باشد، مثلا اگر کسی چهار فرسخ را با فرض رجوع قبل از ده روز،موجب قصر نماز بداند و به این حد برود و نماز را شکسته بخواند ، اگر بر اساس تقلید این کار را بکند نمازش صحیح می باشد و اگر اتفاقا نماز را شکسته بخواند- بدون علم به اینکه فتوای مجتهد شکسته خواندن نمازست- نمازش صحیح نیست اگر چه صورتش با نماز صحیح انطباق داشته باشد.

علت تعریف تقلید به معنای فوق:تقلید بر وزن تفعیل از باب« قلد» است که به معنای انداختن چیزی به گردن غیرست، مثل اینکه یکی از موجبات احرام تقلیدست یعنی محرم با انداختن لنگه کفش خود – که با آن نماز خوانده است-به گردن شتری که میخواهد ذبح کند حج قران بجا میاورد. در این حال به چنین شتری«ذا قلادۀ»گویند.

یا در روایت وارد شده است که در هنگامه عید غدیر خم، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خلافت را به گردن امیر المومنین علیه السلام آویختند:«قلدها رسول الله علیا» چنان که می بینیم، «قلد» متعدی به دو مفعول میشود و به معنای آویختن چیزی به فردی یا چیز دیگرست. قلاده را هم از آنرو قلاده گویند که به گردن انسان یا حیوان، آویخته میشود. لذا وجه تسمیه مقلد آنست که شخص،عملش را به گردن مجتهد می اندازد.

مقلد در پیروی از مجتهد، براستی مسئولیت عملش را به گردن مجتهد می اندازد. در روایات ما هم وارد شده است «من افتی بغیر علم فعلیه وزر من عمل بها»( باب 4از ابواب صفات قاضی) و بار گناه مقلد بر عهده مجتهدست.

یا در روایت دیگری در کتاب الحج که مفتی،فتوا به جواز تقلیم ناخنها داده بود، امام علیه السلام فرمودند:کفاره تقلیم اظافر بر مفتی است یادر باب 7 از ابواب آداب القاضی حدیث2، مشغول بودن ذمه مفتی به عمل مقلد، تصریح شده است:

« كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَاعِداً فِي حَلْقَةِ رَبِيعَةِ الرَّأْيِ- فَجَاءَ أَعْرَابِيٌّ فَسَأَلَ رَبِيعَةَ الرَّأْيِ عَنْ مَسْأَلَةٍ- فَأَجَابَهُ فَلَمَّا سَكَتَ قَالَ لَهُ الْأَعْرَابِيُّ- أَ هُوَ فِي عُنُقِكَ فَسَكَتَ عَنْهُ رَبِيعَةُ- وَ لَمْ يَرُدَّ عَلَيْهِ شَيْئاً- فَأَعَادَ الْمَسْأَلَةَ عَلَيْهِ فَأَجَابَهُ بِمِثْلِ ذَلِكَ- فَقَالَ لَهُ الْأَعْرَابِيُّ أَ هُوَ فِي عُنُقِكَ فَسَكَتَ رَبِيعَةُ- فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هُوَ فِي عُنُقِهِ- قَالَ أَوْ لَمْ يَقُلْ وَ كُلُّ مُفْتٍ ضَامِنٌ.»

به هر تقدیر مفتی، ضامن عمل مقلد می باشد. اصل تقلید هم صرف التزام نیست بلکه عملیست که با مسئولیت دیگری انجام میدهد.

اشکالی که آخوند کرده اند که اگر معنای تقلید عمل مستند به قول غیر باشد پس اولین عمل مقلد را باید خالی از تقلید بدانیم زیرا اولین عمل که مستند به قول غیر نیست.

و فیه:ممکنست استناد به قول غیر، همزمان با عمل باشد. یعنی همان اولین عمل را- که تقلید باشد- با استناد به قول غیر انجام دهد واین کار میشود «عمل مستند به قول غیر» و از همان عمل اول تقلید شروع میشود.

اما اثر این اختلافات چیست؟به عرض رسید که اختلاف در معنی تقلید مفهومیست برخی برای آن ثمره عملی هم قائلند اما استاد خوئی ره این آثار را نفی می کند یعنی در عین اختلاف مفهومی معنای تقلید این آثار بر آن بار نمیشود زیرا کلمه تقلید در هیچ حدیثی وارد نشده است که موضوعی برای احکام قرار داده باشد تا بگوییم تفسیر ما از چنین موضوعی در ترتب احکام آن موثرست آری در حدیث امام عسکری ع این کلمه وارد شده است:«اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه...فللعوام ان یقلدوه» از آنجایی که این حدیث در تفسیر امام عسکری ع وارد شده است سند آن قابل اعتماد نیست.

مواردی هم که به عنوان اثر این اختلافات ذکر شد قابل نقدست: مثلا جواز بقا یا عدم جواز بقای تقلید از میت، برمیگردد به اصل بقای حجیت قول مفتی، آنانی که قائل به جواز شده اند به اطلاقات آیه نفر یا ذکر یا به استصحاب بقای قول مفتی تمسک کرده اند و مناقشه کنندگان هم در این ادله مناقشه کرده اند و کسی با استناد به مفهوم تقلید، وارد گود استدلال بر نفی یا اثبات این مساله نشده است.

سرانجام:1. تقلید به حسب لغت مشتق از «قلد فلان فلانا شیئا او امرا» به معنای انداختن مسئولیت به گردن غیر و قلاده آنست که به گردن غیر آویخته میشود.

2.اختلافات در معنی تقلید اختلافات معنویست نه لفظی و از قبیل شرح الاسم نیست.

3.اثر عملی بر این اختلافات مفهومی چندان مترتب نمیشود زیرا آن آثار مبتنی بر ادله خاص هر باب و هر مساله به صورت جداگانه میشود و ردی از دایره مفهومی تقلید در کار نیست.