91/07/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع بحث: تجزی در اجتهاد
بحث در این بود که مجتهد متجزی اولا امکان دارد یا نه؟ ثانیا بر تقدیر امکان آیا می تواند رجوع به غیر کند یا نه؟ ثالثا آیا غیر میتواند به مجتهد متجزی رجوع کند یا نه ؟
امکان تجزیدر مقام اول که گفتهاند به دو علت تجزی در اجتهاد و ملکه استنباط غیر ممکن است
جهت اول آن بود که ملکه از مقوله کیف است و یکی از مقولات عشر است کم قابل قسمت هست اما کیف نیست و یکی از انواع کیف، کیفیات نفسانیه است؛ مثل خجالت کشیدن، شجاعت داشتن، قدرت استنباط کردن و امثال اینها قابل تقسیم نیست که بگوئیم مثلا جزئی از ملکه استنباط برای شخص حاصل شده و جزئی حاصل نشده. این اشکالی بود که جواب دادیم .
مرحوم مشکینی هم در حاشیه کفایه بهتر تفصیل داده و حاصل جواب این است که در قدرت تجزی نیست بلکه به اعتبار متعلق ملکه و متعلق قدرت میگوئیم که تجزی است؛ یعنی قدرت بر استنباط متعلقش عبارت «ما یستنبط منه» است. ممکن است در بعضی مسائل قدرت استنباط باشد و در برخی نباشد، قدرت به اعتبار متعلق قابل تقسیم است.
بله قدرت بر یک متعلق قابل برای انقسام نیست بلکه امر دائر مدار بین وجود و عدم است اما هیچ مانعی ندارد که ملکه استنباط نسبت به متعلقی مثل معاملات باشد ولی نسبت به متعلق دیگر یعنی عبادات این قدرت نباشد اصلا تدریجی نسبت اصول ملکه کلی. غیر ممکن است طفره و اینکه یک شبه کسی دارای قدرت براستنباط کل مسائل شود. این عادتا غیر ممکن است .
این اشکال اول بود بر تجزی از نظر امکان عقلی .اما اشکال دوم که مرحوم آخوند در متن کفایه به آن اشاره نکرده گرچه در دو سه کلمه جواب اشکال را داده و آن این است که کسی میتواند بعضی از فروع را استنباط کند که احاطه بر همه مدارک و مستندات مدارک داشته باشد؛ چون مدارک فقهیه عبارتاند از مجموعه احادیث و آیات احکام که در ذیل آیات الاحکام روایات برای تبیین آیه وارد شده و پر واضح است که این آیات و روایات به سراسر فقه منتشر شده؛ چه بسا مطلبی از مسائل طهارت که در بحث دیات وارد شده؛ مثلا در ابواب استحاضه این حدیث وارد شده «لأن الصلاة لاتترک بحال» اینکه فقها میگویند نماز هیچ وقت و در هیچ شرایطی ساقط نمیشود مستندش حدیثی است که در استحاضه وارد شده .
مثال دیگر: در ابواب خمس بعض روایات باب زکات آمده و یا استنباطات گاهی متوقف بر مطلبی است که در دیات گفته شدهاند معنای تجزی این است که مثلا در باب طهارت این شخص قدرت استنباط دارد چگونه کسی که احاطه به سایر ابواب ندارد میتواند مسائل طهارت را استنباط کند با توجه به اینکه مجموعه فقه همه متفرقاند و ادلهاش نیز در ابواب مختلف متفرق است و کسی که فحص در همه ادله کرده باشد و بتواند در همه ادله نظر بدهد می شود مجتهد مطلق .
و اگر کسی در بعض از مسائل قدرت دارد و از سایر ابواب به کلی غافل یا جاهل است چگونه صاحب قدرت استنباط است لذا میگویند مجتهد متجزی و مستنبطی که صاحب استنباط در برخی از مسائل باشد این مجتهد نیست .
از اشکال آقای آخوند جواب میدهند: اولا گاهی ممکن است که مطمئن باشد دلیلی در باب دیگر نسبت به مسئله طهارتی که در حال استنباط است وجود نداشت باشد. عادتا فقها برای مسائل زکات دنبال روایات حدود و دیات و معاملات بروند کان مطمئناند آنچه که در حدیث و مدارک نسبت به کتاب زکات است به راستی محدثین بزرگ جمع آوری کردند بخصوص در زمان ما که سید بروجردی فضلای بزرگی را جمع کرده و مامور کرد به جمع آوری کتاب جامع الاحادیث. و بعید است روایتی در بابی دلالت کند و از دید آقایان محو شده باشد.
فرق جامع الاحادیث با وسائل الشیعة در چند جهت است.یکی اینکه وسائل شخصا با آن قدرت الهی توانسته مدارک و روایت هر باب را جمع کند بعد هم اگر حدیثی دلالت بر عنوان آن باب دارد که قبلا یا بعدا خواهد آمد فرموده و تقدم ما یدل علی ذلک و سیاتی علی ما یدل علی ذلک اما نه دیگر تقدم را توضیح داده نه مورد سیاتی. بعد سید عبدالرحیم شیرازی کوشش کرد مقداری از این ما تقدم ها و ما تاخرها را استخراج کند. قبل از او هم دیگران این کار را فی الجمله کرده بودند اما مرحوم آیت الله بروجردی در این جامع الاحادیث یکی از بزرگترین خدماتشان این است که هرچه از روایات و احادیث و آیات در بابی از ابواب دلالت دارد عینش را نقل کرده و اگر جزئی کلمهای در حدیث دیگری یا آیه دیگری دلالت برعنوان آن باب دارد عین آن کلمه را در آن باب آورده که در فلان حدیثی که در باب قبل گذشت این جمله حدیث دلالت بر عنوان آن باب هم دارد؛ لذا در زمان ما یک فقیه مستنبط که در یک باب از ابواب فقه میخواهد استنباط حکم کند همه مدارک را می بیند زیرا در جامع الاحادیث دیگر این مشکل برطرف شده؛ لذا مطمئن است که اگر روایتی در رابطه با منزوحات بئر باشد در ابواب دیگر وجود ندارد.
مجتهد مطلق هم همین است. مجتهد مطلق هم خدا نیست که همه چیز مقابلش حاضر باشد او هم بر اساس اعتماد به بحث دیگران و بعد هم فقهایی مثل صاحب جواهر که گویا تمام فقه در مقابل این مرد حاضر بوده.
پس مثلا در مسائل منزوحات بئر مراجعه به حدیث های آن باب در جامع الاحادیث می کند و بعد مدرک دیگری در این باب نمی بیند، نه در وسائل، نه در جواهر، نه در جامع الاحادیث، خب مطمئن می شود که مدرک دیگری در کار نیست و می تواند با فراغ ذهن در مسائل بئر استنباط کند پس این اشکال دوم هم وارد نیست .
پس اگر کسی در اقتصاد تنها محیط شد به همه مسائل اقتصادی میتوان گفت در این باب مستنبط است و لو اینکه در ابواب عبادات استنباط نداشته باشد. به هر صورت شما نمیتوانید منکر تجزی شوید.
رجوع به مجتهد متجزی آیا می شود به مجتهد متجزی رجوع کرد یا نه ؟در مسائلی که استنباط نکرده نمیشود چون از قبیل رجوع جاهل به جاهل است اما در مسائلی که استنباط کرده به منزله طبیب اخصائی است که می شود به او در بیماریهای چشم مراجعه کرد. مانند کسی که در چشم فقط تخصص دارد هرچند تخصص در قلب و کلیه نداشته باشد .
اما در مورد رجوع خود این مجتهد به غیر گفته اند در جائی که قدرت استنباط ندارد قطعا جاهل است که باید به عالم رجوع کند ولی در مسائلی که استنباط کرده نمیتواند به دیگری رجوع کند زیرا اگر نظرش مطابق با نظر اوست رجوع او رجوع عالم به عالم است و اگر مطابق نیست رجوع عالم به جاهل است .
جهت چهارم: تخطئه و تصویبیکی از مباحث ارزنده بررسی اجتهاد از دیدگاه شیعه و سنی است که در ضمن آن معلوم میشود که حمله اخباری به اصولی مبنای درستی ندارد و سیأتی الکلام فیه .
و الحمد لله