درس خارج اصول استاد اشرفی

90/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: استصحاب در قسم سوم

بحث در قسم سوم بود که امور قاری که مقید به زمان باشند مثل اینکه مولی امر می‌کند به جلوس من الصبح الی الزوال یا امر به امساک می‌کند من الفجر الی الغروب یا امر به صلاة من الزوال الی الغروب می‌کند. آیا استصحاب عند الشک فی الزمان جاری می‌شود یا نه ؟

پس اگر متعلق تکلیف ما یا موضوع ما امر قاری است ولی مقید به زمان است حال اگر در بقاء زمان شک کردیم در چنین موضوعی یا متعلقی شک کردیم آیا استصحاب در چنین موضوع یا در حکم چنین شیءای جاری است یا نه؟

گفتیم در این قسم سوم امر بر سه گونه است

گونه اول: شک ما در شیء مقید به زمان از جهت شبهه موضوعیه باشد مثلا مولی امر امساک به در طول نهار کرده و ما در اثر حصول غیم و ابر تاریک شک می‌کنیم نهار منقضی شده تا امساک واجب نباشد یا باقی است تا واجب باشد.

گونه دوم: منشأ شک ما در زمان شبهه مفهومیه باشد به این معنا که نمی دانیم نهار تا استتار قرص باقی است یا ممتد است تا ذهاب حمرة مشرقیة .

گونه سوم: منشأ شک ما در زمان تعارض نصین باشد مثل نماز عشاء که در بعض نصوص وقت آن تا فجر و در بعض دیگر از نصوص تا نیمه شب تعیین شده .

اما گونه اول: تارة برای دلیل حکم ما غایتی ذکر شده و حکم محدود به غایت است چنانکه در آیه شریفه «واتموا الصیام الی الیل» وجوب صیام مغیی به غایت لیل است یا در آیه شریفه «کلوا واشربوا حتی یتبین لکم الخیط الابیض من الخیط الاسود» که جواز افطار و اکل و شرب، مغیی به امر وجودی که طلوع فجر است شده یا در روایت «اذا زالت الشمس وجبت الصلاتان ثم انت فی وقت منهما الی ان تغرب الشمس» که حکم مغیی به یک غایت وجودی شده. افطار و اکل و شرب مغیی به غایة ظهور فجر شد. امساک مغیی به امر وجودی که حصول لیل باشد شد. یا وجوب صلاتین مغیی به غروب شمس که امری وجودی است شد.

اینجا بلا اشکال با شک در حصول غایة استصحاب عدم بلاریب جاری خواهد شد؛ یعنی اکنون که غایت امر وجودی است و شک در حصول امر وجودی داریم می‌توان استصحاب عدم حصول غروب یا فجر را جاری کرد. اینجا بلااشکال است و حتی اشکالی که در تدریجیات ذکر کرده بودند که هر جزئی با انصرام جزء قبل متحقق می‌شود آن اشکال در اعدام جاری نیست زیرا در عدم تدرجی نیست زیرا اگر شک در دخول لیل کردیم به جهت ابری بودن هوا بلاریب می‌شود می‌توان استصحاب عدم حصول غایت را که امری وجودی است جاری کرد .

یبقی سؤال: آیا با استصحاب عدم غایة، می‌توان حکم کرد به وجوب امساک عند الشک در حصول غروب یا به جواز اکل و شرب عند الشک در حصول طلوع فجر؟

جواب: آری این اصل (استصحاب عدم حصول غروب) موضوع است برای وجوب امساک زیرا امساک محدود بوده به حصول غروب و هکذا عدم حصول طلوع موضوع است برای جواز اکل و شرب پس با این استصحاب جواز اکل و شرب ثابت می‌شود.

این در صورتی است که در لسان دلیل ما غایتی وجودی اخذ شده باشد که بلا اشکال در شبهه موضوعیة تمسک به اصل عدم حصول غایت جاری است و اثر شرعی بر آن بار می‌شود.

اگر فرض کردیم غایت وجودی نبود یا در لسان دلیل برای موضوع و متعلق تکلیف زمانی اخذ شده بود بدون ذکر غایت مثل آیه صوم «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه» که حکم به وجوب صیام در ماه رمضان می‌کند و در لسان دلیل غایتی ذکر نشده. یا مثلا فرمود ساعت بین طلوع فجر و طلوع شمس از ساعات بهشتی است و یجب فیه صلاة الصبح و یستحب رکعتی الفجر. در اینجا نیز می‌توان استصحاب را در خود زمان جاری کرد و با شک در بقاء رمضان و وقت بین الطلوعین، استصحاب بقاء را جاری کرده و بگوئیم باقی است زیرا مجموع آنات شهر رمضان یک زمان است و الاتصال مساوق للوحدة . شهر رمضان قبلا وجود داشت و در یوم الشک، شک در بقاء رمضان می‌کنیم، استصحاب بقاء رمضان جاری است و همینطور در مورد ساعت بین الطلوعین می‌توان استصحاب بقاء وقت وجوب نماز صبح را به نحو کان تامة کرد به این نحو که بگوئیم: کان الرمضان موجودا و الیوم نشک فی انقضائه فنستصحب بقاء الرمضان یا بگوئیم: کان الساعة الجنتیة موجودة قبل هذا و نشک انها باقیة ام لا، استصحاب را در نفس این زمانی که به خاطر اتصال واحد بود می‌شود جاری کرد .

پس سرانجام در نوع اول از قسم سوم که شک ما در بقاء زمان ناشی از شبهه موضوعیه است، اگر غایت در لسان دلیل اخذ شده باشد و امر وجودی بود، استصحاب درعدم غایت جاری است و اگر هم به گمان مثبتیت استصحاب را جاری نکنیم، می‌شود استصحاب را در بقاء آن زمانی که واحد است به نحو مفاد کان تامة جاری کرد و بگوئیم: الرمضان باقیة‌و اگر رمضان باقی بود وجوب صوم هم ثابت است و جزئی که بقاء رمضان باشد بالاصل و جزء دیگرهم که روزه گرفتن باشد بالوجدان ثابت است، فیحصل بذلک وجوب و امتثال واجب .

اما گونه دوم از قسم سوم که شک ما ناشی از شبهه مفهومیه باشد مثل اینکه هوا صاف است و قرص خورشید مستتر شده و هنوز ذهاب حمرة مشرقیة نشده آیا امساک در این فاصله واجب است؟

در این قسم نه استصحاب حکمی ونه استصحاب موضوعی جاری است.

مرحوم نائینی نیز مستندا به عدم حجیت استصحاب را در شک در مقتضی جاری ندانستند .

اما ما که مانند مرحوم آخوند قائل به حجیت استصحاب در شک در مقتضی هستیم فرمایش محقق نائینی را از این جهت درست نمی دانیم اما قائلیم در شبهات مفهومیه کلا استصحاب جاری نیست زیرا استصحاب در جائی است که شک در بقاء متیقن سابق باشد به جهت عروض امور خارجی و تکوینی مثل ابری بودن هوا که موجب شک در حصول غایت و بقاء نهار است. اما در ما نحن فیه شک ناشی از امور تکوینی نیست و انما المشکوک هو مفهوم النهار؛ یعنی نمی‌دانیم مفهوم نهار تا زمان ذهاب حمرة مشرقیة است یا تا استتار قرص و با استصحاب نمی‌توان اثبات مفهوم کرد همانند مثال تارک صغیره و کبیرة که قطعا متصف به عدالت است ولی با ارتکاب صغیرة نمی‌دانیم از عدالت خارج شده یا نه و شک ما در بقاء عدالت ناشی از شک در مفهوم عدالت است که آیا مرتکب صغیرة را هم شامل می‌شود یا نه؟ در اینگونه موارد راهی برای استصحاب موضوعی نیست زیرا شک در بقاء موضوع و متیقن سابق ناشی از امور خارجی نبوده بلکه ناشی از جهل به مفهوم موضوعاتی مانند لیل و نهار و عدالت و ... می‌باشد .

اما استصحاب در حکم نیز جاری نمی‌شود؛ زیرا استصحاب حکم در جائی است که موضوع باقی باشد مثل زیدی که دیروز واجب الاکرام بوده و امروز هم باقی است اما اگر بقاء موضوع مشکوک بود نوبت به استصحاب حکمی نمی‌رسد پس اگر ندانیم نهار تا پس از استتار قرص تا زمان ذهاب حمرة مشرقیة نیز باقی است یا نه نمی‌شود حکم وجوب امساک را در این ساغت کرد زیرا موضوع وجوب نهار بود و مفروض آن است که بعد از استتار قرص در بقاء نها ر شک است .

عین این مطلب در گونه سوم که شک ما در بقاء، ناشی از تعارض نصوص است نیز جاری است. وللکلام تتمه

 و الحمد لله