درس خارج اصول استاد اشرفی

89/12/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: کیفیت أخذ زمان در موضوعات

در مقدمه فرمایش محقق نائینی(ره) گذشت که به حسب استقصاء، گاه موضوع یک امر بسیط منتزع از اجتماع دو شیء به نحو تقدم یا تأخر یا تقارن است که استصحاب نقشی در حصول موضوع ندارد.

و گاه صفتی برای موضوعی قید است مثل عرض و معروض که در اینجا اگر استصحاب به کان ناقصة سابقه داشت موضوع ثابت می‌شود ولی به نحو کان تامه اثبات موضوع نخواهد کرد.

و گاه فقط اجتماع دو شیء موضوع حکم است مثل اجتماع مرگ مورث با اسلام وارث یا اجتماع رکوع امام با رکوع مأموم. در این گونه موارد اگر هر دو جزء بالاصل یا بالوجدان یا یکی بالاصل و دیگری الوجدان ثابت شوند ناگزیر اصل می‌‌تواند یک جزء یا هر دو جزء را ثابت کند و وقتی موضوع ثابت شد حکم هم بر او مترتب می‌شود .

اما باید دانست که تشخیص صغری با فقیه است و این مقدمه در فقه بسیار کاربرد دارد .

در ما نحن فیه که بسیاری از اعمال ما مقید است به زمان مثل نماز عصر که مقید است به بین الزوال و الغروب یا صیام و افطار در ماه رمضان و ... که یک عمل و یک زمان است آیا استصحاب می‌تواند حکم را ثابت کند؛ یعنی آیا با استصحاب موضوع حکم تکمیل می‌شود و بعبارة ثالثة آیا افعالی که در زمان خاصند از قبیل قسم اولند یا دوم یا سوم؟

ما مکلفیم که روزه را از طلوع فجر تا غروب آفتاب ادامه دهیم و تا یک ساعت قبل نهار بود و الآن شک داریم که نهار باقی است؟ اگر صوم مقید بکونه فی النهار باشد استصحاب بقاء نهار عنوان قید را که مفاد کان ناقصه است ثابت نمی‌کند. اگر هوا ابری بود و نمی‌دانید که روز باقی است یا نه و می‌خواهید اثبات کنید که امساکتان نهاری است اگر قید می‌خواهید، استصحاب بقاء نهار ثابت می‌کند که الآن روز است، اما ثابت نمی‌کند صوم شما در نهار واقع شده است؛ مثلا باید نماز عصر در وقت خوانده شود یعنی قبل از غروب شمس، اگر شک کنیم روز باقی است یاخیر، به قرینه استصحاب روز باقی است، اما وقوع نماز شما قبل از غروب به اصل مثبت ثابت می‌شود چون استصحاب مفاد کان تامه که استصحاب بقاء نهار باشد ثابت نمی‌کند نماز شما در روز واقع شده است.

اما اگر گفتیم مهم آن است که ما در ظرف نهار نماز عصر را بخوانیم یعنی فقط اجتماع این دو لازم است، نماز را بالوجدان و بقاء نهار را به اصل ثابت می‌کنیم و در نتیجه یک جزء موضوع مرکب بالوجدان و جزء دیگر بالاصل محقق شده است و هکذا در مورد صوم .

پس همانطور که امام در رسائل فرمودند در مواردی که زمان جزء موضوع است معمولا به صورت ظرف در موضوع أخذ شده است نه به صورت قید. اگر به صورت قید و تقید موضوع و فعل به زمان اخذ شده باشد استصحاب بقاء زمان اثبات عنوان تقید را نمی‌کند اما معمول و مستخرَج از ادله همانا آن است که عمل واقع شود و زمان ظرف عمل است، آنچه واجب است روزه است در ظرف نهار و آنچه واجب است صلاة ظهر و عصر است در ظرف نهار که ظرف را به استصحاب و عمل را که امساک باشد یا صلاة باشد بالوجدان احراز می‌کنیم .

مدعای مرحوم نائینی و استاد خوئی و امام آن است که معمولا در ادله‌ای که زمان اخذ شده زمان قید نیست بلکه ظرف است برای فعل حال ظرف صیام باشد یا صلاة .

 فقط اشکال آن است که در زمان که امر متصرمی است استصحاب جا دارد یا نه؟

 جوابش گذشت که وحدت به خاطر اتصال اجزاء ثابت است و با اتصال اجزاء موضوع واحد است و استصحاب جاری می‌شود .

هذا تمام کلامنا فی اصل الزمان .

پس سرانجام اگر زمان ظرف برای موضوع بود یا جزئی از موضوع بود نه به نحو تقید برای موضوع در این صورت می‌توان عند الشک در بقاء زمان مثل لیل و نهار و شهر استصحاب را جاری کرد. پس آنچه در جواز تمتع از زن صیغه‌ای شرط است بقاء شهر است و تمتع. ظرف که بقاء شهر باشد به برکت استصحاب ثابت می‌شود و تمتع هم بالوجدان و حکم هم بر این موضوع مرکب مترتب می‌شود .

اما الکلام فی الزمانیات مثل تکلم و حرکت و جریان دم حیض یا آب، سیأتی انشاء الله .

  و الحمد لله