درس خارج اصول استاد اشرفی

89/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع بحث: استصحاب در زمانی به اعتبار لحاظ حرکت توسطیة

 بحث در استصحاب خود زمان بود که به صورت مفاد کان ناقصه بگوئیم این زمان قبلا نهار بوده الان هم نهار است این غلط است زیرا این زمان قبلا وجود نداشته فضلا عن الاتصاف به نهار بودن.

اما به صورت مفاد کان و لیس تامه درست است بگوئیم بله قبلا نهار نبوده و الان هم نهار نشده نه اینکه این زمان قبلا نهار نبوده. پس فرق است بین اینکه بگوئیم این زمان قبلا نبوده یا بگوئیم قبلا نهار وجود نداشته یا فرض کنید کسی در رمضان است و نمی داند شب داخل شده یا نه بگوید قبلا این زمان جزء لیل نبوده الان هم جزء لیل نیست این غلط است زیرا این آنی که الان در ان وجود داریم حالت سابقه نداشته است اما می‌توانیم بگوئیم قبلا نهار موجود بود الان هم وجود است و استصحاب آن درست است .

نکته فلسفی

 می‌گویند حرکت دو نحوه لحاظ می‌شود یکی حرکت قطعیة و دیگری حرکت وسطیة .

حرکت قطعیة همان وجود شیء در آن ثانی در غیر وجود شیء در آن اول است یعنی وقتی ما به حرکت به عنوان یک امر مستمر و ممتد نظر کنیم به این عنوان می‌شود حرکت قطعیة.

واضح است که آنات شب و روز مجموعه‌ای هستند از حرکات قطعیه؛ یعنی امری است متصل که در آن دوم غیر از آن اول است و آن سوم بعد از تصرم آن دوم است و هر آن پس از انقضاء آن قبلی حادث می‌شود. هرگاه به یک شی ای که دارای استمرار و دارای انقضاء جزء و حصول جزء دیگر است به این جهت نظر بشود، به آن حرکت قطعیة می‌گویند.

اما تارة به یک شی متحرک بین یک مبدا و منتهائی نظر می‌شود مثل جریان دم حیض که به ابن لحاظ می شود بین زمان شروع و انتهاء که پنج روز است یا به نهار نظر می شود به اعتبار بین اول فجر تا استتار شمس که منتهی است یعنی به یک شیء ممتد به اعتبار ما بین الحدین نظر می شود که به این حرکت متوسطة یا وسطیة گفته می‌شود.

حال آن اشکال معروفی که در استصحاب زمان یا در استصحاب متدرجات هست در وقتی است که به شیء به عنوان حرکت قطعیة نظر و لحاظ متمرکز شود اما اگر به شیء به عنوان حرکت وسطیة لحاظ شد اینجا یک وحدتی از دیدگاه عرف بلکه از دیدگاه عقل در این ما بین المبدأ و المنتهی ملحوظ می‌شود مثلا به مجموع نهار که حرکتی ما بین الفجر و منتهای روز به این مجموعه متوسط بین الحدین بلا اشکال واحد و متحد بودن صادق است میگوئیم این زمان واحد است یا این یوم واحد یا لیل واحد است بنابراین به فرض آن اشکالی که معروف است در امور متدرجه که می گویند هیچ جزئی وجود پیدا نمی کند مگر با فرض انعدام جزء قبل و این را موجب برای اشکال در استصحاب که ابقاء ما کان است می دانند در حرکت وسطیة صادق نیست که عبارت از مجموع بین المبدأ و المنتهی است و این مجموعه از دیدگاه عرف و عقل واحد است منتهی وجود مختلف است، تارة وجود عارض بر ماهیتی مثل سنگ و جدار می‌شود و اخری عارض بر یک واحد متدرج. اختلاف در سنخ وجود است اما وجود واحد است و استصحاب عند الشک در وجود واحد جاری است .

اکنون که صحت استصحاب در امور متدرجه و حتی در حرکت وسطیة روشن شد، می گوئیم عند الشک در مفاد کان تامة به خوبی استصحاب جاری می‌شود؛ مثل اینکه می‌دانیم نهار موجود بوده است می‌گوئیم نشک که هل نهار موجود بوده است و نشک که نهار موجود زال ام لم یزل استصحاب بقاء وجود نهار می‌کنیم یا می‌گوئیم لیل لم یکن موجودا و الان نشک که موجود است یا خیر استصحاب عدم، به نحو لیس تامة جاری می‌شود. این مقدار در آن بحثی نیست. بناءا علی هذا اگر در روز رمضان شک کنیم آیا شب وارد شده یا نه هم می‌توان استصحاب بقاء نهار را جاری کرد و استصحاب عدم الیل را به نحو لیس تامة جاری کرد منتهی این در جائی در ست است که خود مستصحب حکم شرعی باشد یا موضوع و شرط حکم شرعی باشد. اما اگر موضوع امر مقید به قید وجودی یا عدمی باشد استصحاب جاری نخواهد شد؛ مثلا اگر بگوئیم شرط در تمتع بقاء شهر است مثل کسی که با زنی ازدواج منقطع کرده در ماه ربیع الثانی، شک می‌کنیم در روز سی‌ام که آیا ماه ربیع زائل شده یا باقی است، شرط در جواز تمتع در روز سی‌ام، بقاء شهر ربیع الثانی است پس اگر با استصحاب بقاء شهر ثابت شد ناچار حکم به جواز تمتع نیز ثابت است زیرا جواز موضوعش یا شرطش بقاء شهر ربیع الثانی است و ما با استصحاب وجود و کان تامه ثابت می‌کنیم شهر ربیع باقی است، پس موضوع یا شرط به برکت استصحاب ثابت شد، حکم هم که جواز تمتع است مترتب می‌شود. اینجا بسیار روشن است .

اما اگر بناء شد حکم بر موضوع متغیر بار شود، با استصحاب کان تامه اثبات وجود متغیر که کان ناقصه است نخواهد شد اینجا استصحاب کان تامة مفید نیست زیرا اگر فرض کردیم واجب اتیان به صلاة عصر است مقیدا بین زوال و غروب، اینجا استصحاب بقاء نهار ثابت نمی‌کند که پس نماز شما به قید وقت ما بین الزوال و الغروب قرار گرفته بلکه استصحاب فقط می‌گوید نهار باقی است و نماز شما هم بالوجدان حاصل شده اما اینکه نماز مقیدا بالوقت حاصل شده باشد این لازمه عقلی است که استصحاب بقاء وقت آن را ثابت نمی‌کند پس نتیجه این شد که اگر ما گفتیم آنچه واجب است اتیان به صلاة است در وقت وجود نهار اگر فقط ترکیب این دو در مأمور به دخیل است، اینجا استصحاب مفید است زیرا با استصحاب، نهار ثابت می شود و با عمل شما هم نماز عصر و بذلک حصل المامور به. اما اگر مامور به صلاة مقید به بین الزوال الی الغروب بود طبعا استصحاب بقاء نهار این لازمه عقلی که تقید الصلاة بالوقت خاص باشد را ثابت نخواهد کرد لذا هم مرحوم شیخ و هم آخوند به تکاپو افتاده‌اند برای حل مشکل. براین اساس که استصحاب مفاد کان تامه ممکن است در موارد تقید جاری نشود چون اصل مثبت است شیخ استصحاب را در حکم جاری می‌کند و می‌گوید می‌شود گفت استصحاب بقاء وجوب صلاة ظهر را جاری کرد بگوئیم اگر غروب شده وجوب صلاة ظهر زائل شده والا وجوب باقی است، استصحاب کنیم بقاء وجوب صلاة ظهر را.

اما بر این فرمایش اشکال شده که این تبعید مسافت است زیرا اگر منظور از بقاء وجوب بقاء وقت است، همان بقاء وقت اثبات بقاء وجوب را هم می‌کند؛ یعنی اگر وقت نهار باقی است اثرش هم وجوب صلاة است و احتیاج به استصحاب حکم نیست، بلکه خود استصحاب موضوع، که نهار است کافی است و اگر مراد شما این است که چون وجوب باقی است پس باید نماز را خواند، می گوئیم اگر این بقاء وجوب کلی ثابت کرد که نماز من مصداق امتثال واجب است چون در امتثال واجب تقید به وقت شرط نیست استصحاب بقاء وحوب کافی و درست است. اما اگر تقید شرط باشد استصحاب بقاء وجوب ثابت نمی‌کند که نماز من به صورت امتثال واجب مقید انجام گرفته؛ لذا به شیخ عرض شده که فرار از استصحاب بقاء زمان به استصحاب بقاء وجوب فرار من المطر الی المیزاب است که اثری ندارد .

آقای آخوند از راه دیگری رفع اشکال کرده. ایشان استصحاب را در متعلق تکلیف جاری کرده و فرموده است که مثلا در روز رمضان اگر در غروب شک کنیم می گوئیم کان امساکنا امساکا نهاریا و نشک فی بقاء الامساک النهاری. قبلا امساک و صوم ما نهاری بوده الان که هوا غیم است و تاریک است نمی دانیم امساک ما، امساک نهاری است یا نه استصحاب کنیم بقاء امساک نهاری را. اگر امساک نهاری موجود است ناگزیر متعلق وجوب است و محکوم به وجوب خواهد بود .

بر آخوند اشکال شده که به فرض این حرف در جائی که تلبس به واجب قبلا فعلیت داشته درست است آنجا که شخص متلبس به امساک نهاری بوده و الان شک می کند که امساک نهاری است یا لیلی، اینجا استصحاب امساک نهاری درست است اما در صلاة چطور؟ اگر کسی هنوز نماز نخوانده و هوا تاریک و مغیم است، نمی داند روز باقی است یا نه، اینجا دیگر نمی تواند استصحاب صلاة نهاری کند زیرا قبلا تلبس به صلاة نبوده، لذا در واجباتی که قبلا تلبس به آن نبوده استصحاب غلط است، مگر به نحو استصحاب تعلیقی و بگوئیم که اگر قبلا نمازی واقع می‌شد قبل ذلک نماز نهاری بود و الان کما کان به نحو استصحاب تعلیقی ثابت کنیم که نماز ما اکنون نیز نماز عصری و نهاری است اما اولا: استصحاب تعلیقی باطل است کما سیأتی و ثانیا: استصحاب تعلیقی در حکم جاری است نه در موضوع .

فالمتحصل:

لو خلی و طبعه در امر مستمر بالخصوص به لحاظ حرکت وسطیة وحدت ملحوظ است و استصحاب قابل جریان است اشکال تصرم اجزاء با لحاظ وحدت قابل اندفاع است استصحاب به نحو کان ناقصه و لیس ناقصه به حیثی که موضوع و به اصطلاح اسم کان و لیس آنی موجود باشد قطعا غلط است. استصحاب به نحو کان تامه و لیس تامه صحیح است وجاری اما به شرطی که موجب اصل مثبت نباشد و خود بنفسه شرط حکم یا موضوع حکم شرعی باشد. توجیه مرحوم شیخ وآخوند برای تصحیح استصحاب در امر زمان قابل خدشه است .

  و الحمد لله