89/10/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع بحث: در توضيح كلام فاضل توني
بحث در فرمایش فاضل تونی بود که تفصیل دادند بین احکام تکلیفیه و احکام وضعیه و بعد نوبت رسید به جملهای که شهید اول فرمودهاند که عبادات مجعولات شرعیه هستند بر این اساس محقق نائینی هم خواسته فرمایش شهید اول را تایید کند و بفرمایند که یکی از مجعولات شرعیه عبارت است ازعبادات حج و صیام و... که شارع مقدس آنها را جعل کرده .
مرحوم استاد خوئی این جعل را تکوینی دانستند و فرمودند که مرکبات شرعیه از قبیل صلاة و حج مجعول به جعل تشریعی نیستند و دو مقدمه ذكر كردند که یك مقدمه در مورد انواع جعل بسيط و مركب بود .
مقدمه دوم : ماهیات طولیه ممکن است مجعول شوند به جعل واحد، اما ماهیات عرضیه، پیوسته هر جعلی مستقلا به ماهیت عرضی مستقل از جعل خارجی تعلق میگیرد، اما در وجود ذهنی ممکن است ماهیات متکاثر عرضیه همه در وجود ذهنی با هم در ذهن موجود شوند و نیاز به جعل مستقل ندارند .
توضیح ذلکدر جعل تکوینی خارجی به خوبی روشن است که اگر یک جاعل موجدی بخواهد وجود انسان را جعل کند و ایجاد کند در جعل انسان ناگزیر جعل اجناس از قریب تا جنس الاجناس همه را به جعل واحد جعل میکند، «اذا اراد الله لشیء ان یقول له کن فیکون»، به مجرد اراده جعل انسان، به جعل واحد و ایجاد واحد، انسان را ایجاد میکند طبعا در ایجاد انسان اجناس قریب یا جنس الاجناس هم جمع خواهند شد پس به جعل واحد به فصول و اجناس قریب و بعیدش همه با هم جعل میشوند یعنی وجود پیدا ميکنند به وجود تکوینی خارجی، در ذهن هم همینطور است که تصور آن با همه فصول و اجناس قریب و بعیدش یکی وجود ذهنی پیدا ميکند اما در ماهیاتی که در عرض یکدیگرند مثل ماهیت انسان، حیواناتی مثل شغال و شیر در یک جعل ماهیات متباینات وجود ندارند بلکه هر ماهیتی مجعول است به جعل تکوینی مستقل، پس اگر خداي متعال بخواهد ده ماهیت را ایجاد کند ده ایجاد است و ده موجود، ده جعل تکوینی است و ده مجعول .
اما استاد ميخواهند بگویند در ماهیات متباینه در ذهن ممکن است همه با هم حضور پیدا کنند چون دایره وسیع و متسعی دارد ناگزیر در عالم ذهن تصور ماهیات متباینه امر سادهاي است ميتواند ذهن وقاء ده حیوان متفاوت را در آن واحد در ذهن احضار کند و بگنجاند در حقیقت این ماهیات متباینات موجودات ذهنی و تکوینیند، لیکن در عالم ذهن گاه موجودات تکوینیند در عالم خارج و گاه موجودات متباینات در عالم ذهن وجود پیدا ميکنند یعنی حضور در عالم ذهن و تصور.
اینک که این موجودات متباین را در ذهن تصور کرد مولی و مکلفین ميتواند یک وجوب برای اینها مترتب کند از این قبیل است صلاة که عبارت است از مجموعهاي از ماهیات متفاوت از قبیل کیف مسموع و عدد يك در تکبیره و کم و وضع كه قیام و رکوع و سجود است و بالاخره انواعی از افعال مکلفین را در عالم ذهن مولی تصور ميکند و دیدیم که تصور و حضور در ذهن برای ماهیات متباینه امر معقول و ممکنی است و اول دلیل آن بر امکانش وقوعش است همانطوری که ما ميتوانیم در عالم ذهن ماهیات متباین را تصور کنیم، مولی حکیم هم این ماهیات متباینه را درمقام تصور احضار ميکند و بعد از حضور ذهنی و وجود ذهنی در مقام تشریع یک وجوب یا یک حکم ندبی را بر این پیکره مرکب از متبانیات حمل ميکند .
بنابراین عبادات مجعولات شرعیه نیستند بلکه قبل از وجود خارجی مجموعهاي از موجودات ذهنی هستند که مکلف ومشرع این ماهیات متباینات را در ذهن احضارميکند یعنی وجود ذهنی که یک امر تکوینی است به این ماهیات ميدهد اما در مقام تشریع و قانون فقط وجوبی است که بر این ماهیات متصوره حمل ميکند یا ندب است در صلوات مندوبه مانند دیه یا در حج این ماهیات مثل طواف و سعی و تقصیر به احضار تکوینی در ذهن حاضر ميکند سپس در مقام تشریع حکم به وجوب در حج واجب یا به ندب در حج مندوب بار ميکند .
پس تشریع و حکم الهی در جعل ماهیات و حضور در ذهن ابدا نیست احضار متباینات در مقام وجود ذهنی دخلی به عالم قانون گذاری و تشریع ابدا ندارد و پس کیف يمکن که بگوئیم صلاة و صیام و حج خود مجعولند به جعل تشریعی !
کلا ابدا این ماهیات تشریع و قانون نیستند بلکه این پیکره مرکب همانطور که در خارج دارای وجود خارجی است در مقام تصور قبل از حکم به وجوب و ندب نیز دارای وجود تکوینی ذهنی است و ایجاد و جعل تکوینیات دخلی به قانون و تشریع نخواهد داشت، پس این ماهیات عبادات مجعول شرعی به معنای اینکه قانون و حکم وضعی باشند نیست بلکه این ماهیات مختلفی که جمع شده و نام نماز بر او نهاده شده است در خارج موجودات تکوینیند و در عالم ذهن موجود است تکوینی ذهنیند حکمي که بر این موضوعات آمده است اعم از وجوب و ندب آن حکم تشریع است و قانون نه خود ماهیات مختلفه .
پس اینکه گفته شده است ماهیات عبادات مجعول شرعی هستند کمال کم لطفی است و نميتوان به نظر اینجانب به شهید و بسیارکوچکتر از شهید این نسبت را داد لذا بعید نیست مراد شهید همانا آن باشد که این پیکره خاص را خدای عالم موضوع وجوب قرار داده در مقابل «ما کانت صلاتهم عند البیت الا مکاءا و تصدیه» که کف زدن بود پس به این اعتبار ميشود نسبت جعل به خدای متعال داد ابراهیم (علیه السلام) حج آورد و جاهلیت هم صلاة آوردند اما این کیفیت جعل حج و صلاه از مخترعات شرع مقدس اسلام است و این حرف درستی است که قابل قبول است .
اکنون که روشن شد که احکام وضعیه چیست و کدام قسم آن مجعول مستقلند مثل ملکیت و طهارت و نجاست و کدام مجعول بالتبع والتزامیند مثل شرطیت و جزئیت و مانعیت و رافعیت و کدام قسم مجعول تشریعی نیستند از قبیل شرائط جعل سبب جعل یا مانع و رافع جعل .
حال که این بحث روشن شد و معلوم شد که مجعولات شرعی منحصر به احکام تکلیفیه نيستند بلکه مطمئنا بخشی از مجعولات شرعی احکام وضعیه هستند تمام اینها برای این بود که استصحاب بما هو اصل عملی جاری شود همانطور که در حکم تکلیفی یا موضوع حکم تکلیفی جاری ميشود در مجعولات وضعی از قبیل ملکیت و طهارت و ... نیز جاری خواهد شد چه مجعول مستقل باشند یا مجعول انتزاعی به تبع حکم تکلیفی از قبیل جزئیت که منتزع است از امر به پیکره مرکب .
سپس مرحوم استاد در بعض از دورههای درسی خود در تقریراتمان که در دوره آوردند گرچه در دوره قبل و بعد از آن تفصيلش نیامده است كه ما کلام استاد را ذکر ميکنیم .
فاضل تونی چه گفته است آیا او تفصیل بین احکام وضعی و تکلیفی داده یا تفصیل بین شرط و جزء و مانع با احکام داده.
اگر به دقت در عبارات ایشان نظر کنیم ميبنيم که اینطور نیست که ایشان بین احکام تکلیفیه و وضعیه قائل به تفصیل شده باشد بلکه ميخواهد بگوید استصحاب در شرط و سبب و مانع جاری نميشود ولی در احکام تکلیفیه استصحاب جاری ميشود .
آخرین برداشتی که از فرمایش ایشان است این است که ایشان چند مثل زده و در طی آنها ميخواهد بگوید در حکم وصفی در تعبیر ایشان یعنی در شرط وسبب و مانع استصحاب جاری نميشود ولی نه به این دایره وسیعی که در این چند روزه نسبت به احکام وضعیه گفتیم. ایشان در مثال هائی که زده دو مثال را ذکر کرده .
مثال اول : اگر کسی فاقد ماء بود، نداشتن آب مجوز برای تیمم و دخول در صلاة است حال اگر در اثناء صلاة آب پیدا شد آیا در اینجا وظیفهاش نقض صلاة است و بعد باید برود و دو مرتبه نماز را اعاده کند با وضو یا ميتواند استصحاب کند و حکم کند به جواز ادامه صلاة. در اینجا فرموده که طهارت حاصل از تیمم این سبب برای جواز دخول فی الصلاة است و گفته است استصحاب در طهارت که سبب است جاری نميشود ولی در جواز ادامه صلاة استصحاب جاری است .
مثال دوم : تغییر آب است که موجب برای نجاست آب است حال اگر تغییر زائل شد وآب متغير صاف شد استصحاب در سبب نجاست جاری نميشود .
و الحمد لله