درس خارج اصول استاد اشرفی

89/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث: آیا عزیمت و رخصت جزء احکام وضعية مجعوله‌اند ؟

یکی دیگر از اموری که بحث شده آیا جزء احکام وضعیه هست ام لا ، مسئله عزیمت و رخصت است مثلا آیا خواندن اذان و اقامه در جائی که جماعت منعقد شده است عزیمت است یا رخصت یا جائی که بین صلاتین جمع شود آیا اذان در صلاه ثانیه عزیمت است یا رخصت و آیا شرکت زن در نماز جمعه عزیمت است یا رخصت .

آیا عزیمت و رخصت جزء احکام وضعیه مجعوله است ام لا ؟

مقصود از عزیمت آن است که مخالفت جائز نیست مثلا اگر می‌گویند صلاة جمعة بر زن عزیمت است یعنی اتیان به صلاة جمعة و شرکت زن در صلاه جمعة جایز نیست یا اگر می‌گویند اذان برای کسی که جمع بین صلاتین کرده است عزیمت است یعنی اتیان به اذان جائز نیست، ولی اگر رخصت باشد معنایش جواز اتیان به اذان و شرکت زن در نماز جمعه رخصت است، آیا این دو حکم جزء احکام وضعیه است یا نه ؟

جواب: خیر بازگشت این دو حکم به دو حکم تکلیفی است زیرا اگر عزیمت باشد معنایش از بین رفتن حکم اولی و رجحانی برای عمل باقی نمانده پس عمل مثلا اذان در نماز دوم عزیمت است یعنی فاقد امر است و عبادت بدون امر تشریع است و محرم یا اگر می‌گوئیم شرکت زن در نماز جمعه عزیمت است یعنی فاقد امر نه امر وجوبی در کار است و نه امر بدلی طبعا اینان به دو بدون قصد امر عبادت نیست و با قصد امر هم تشریع است و حرام

ولی اگر رخصت باشد معنایش اين است كه يك مرتبه از طلب از بين رفته و مرتبه ضعيف رجحان باقي است مثلا اذان در نماز دوم رخصت است یعنی گرچه ایجاب یا استحباب اکید او از بین رفته ولی اصل رحجان عمل باقی است از همین قبیل است رکعتین متصلتین در مواطن اربعه مسجد الحرام و مسجد النبی و کوفه و حائر حسینی که در این موارد رکعتین اخیرتین رخصت است نه عزیمت یعنی ترک آنها واجب نیست بلکه وجوب ساقط شده از رکعتین اخیرتین، اما اصل رجحان باقی است

پس بر این تقدیر عزیمت و رخصت در حکم شرعی وضعی نیستند بلکه بازگشت عزیمت به تشریع است که حرمت تکلیفی دارد و بازگشت رخصت به رجحان بدون ایجاب است که معنایش استحباب و ندب است

پس عزیمت و رخصت خود حکم مجعول وضعی نیستند بلکه آنچه مجعول است حرمت تکلیفی است و اگرعزیمت باشد و استحباب است اگر رخصت باشد و عزیمت نباشد پس باید گفت عزیمت و رخصت جزء احکام وضعیه مجعوله نیستند .

یکی دیگر از مواردی که بحث شده است این است که آیا عبادات از قبیل صلاة حج و صیام آیا مجعولند به صورت حکم وضعی یا مجعولات شرعیه نیستند ؟

از شهید اول نقل شده که عبادات مجعولات شرعیند زیرا نماز به این کیفیت خاص که «اولها التکبیر وآخرها التسلیم» با شرائط طهارت و استقبال و ستر مجعول شرعی است شارع مقدس این صلاة را با این کیفیت خاصه جعل کرده و هکذا صیام و حج مجموعه‌ای را از احرام گرفته تا آخرین جزء که رکعتین طواف النساء باشد این مجموعه را شارع مقدس جعل کرده و بعد حکم کرده است به وجوب آن برای شخص مستطیع .

از محقق نائینی نقل شده که حرف شهید به حسب ظاهر حرف چندان محققانه‌ای نیست زیرا یک پیکره مرکبی دارای جعل تشریعی نیست بلکه دارای جعل تکوینی و لحاظ وحدت یک سلسله امور متبانیه است لذا چون این نظریه از شهید اول نقل شده محقق نائینی فرموده است که می توان فرمایش شهید را توجیه کرد به این نحو که همچنانکه جزئیت و شرطیت و مانعیت و سببیت اینها مجعولات شرعی‌اند ولو بالتبع و قبلا گفتیم جزئیت و شرطیئه و مانعیت و ... اینها منتزعند از امر تکلیفی به یک پیکره مرکب مشکوک پس جزئیت و شرطیت و نظائر اینها در متعلقات امر مجعولند به جعل تبعی

جناب نائینی می‌فرماید از آنجا که عبادات همانند صلاة و صوم و حج پیکره مرکبی است که مشتمل است بر سبب شرعی مثل استطاعت یا دلوك شمس در صلاة و طهارت و سیر از جانب چپ در طواف بيت چون این پیکرها مشتملند بر عده‌ای از اجزاء و شرائط و چون جزئیت و شرطیت و مانعیت وسببیت مجعول بالتبع بودند پس می‌توان گفت پیکره مرکبی مثل حج و صلاة مجعول شرعی‌اند ولو بالتبع بوده باشد و به این کیفیت محقق نائینی تصحیح کرده فرمایش شهید اول را .

اما انصاف آن است که عبادات و آنچه که شارع مقدس در اسلام به عنوان پیکره مرکب واحد التصور وضع کرده است اینها مجعول به معنای حکم الهی و تشریع الهی نیستند بلکه آنچه که تشریع شده به عنوان حکم همان وجوبی است که به این پیکره تعلق گرفته واز وجوب متعلق به مرکب انتزاع جزئيت و شرطیت و نظائر آن شده است .

و ذلک مبتن علی ذکر مقدمتین .

مقدمه اول: جعل بر دو گونه است جعل بسیط و جعل مرکب

جعل بسیط: یعنی ایجاد شیئي که نبوده

جعل مرکب: اثبات شیئی و وجودی برای وجود دیگر مثل اثبات علم برای زید موجود یا اثبات وجوب برای صلاة و سایر ماهیات .

در جعل بسیط آیا ذاتیات ماهیت - چه ذاتی باب برهان و چه ذاتی باب - آیا محتاج به جعل هست یا خیر همان جعل بسیط ماهیت، جعل ذاتیات ماهیت هم هست ؟

حق آن است که جعل ماهیت جعل لوازم ماهیت و ذاتیات ماهیت هم هست، این همان است که ابن سینا فرمود ما جعل الله المشمش مشمشا بل اوجدها.

توضیح مطلب

انسان دارای ذاتیاتی است از قبیل جسم، نامی بودن، حیوانیت و ناطقیت، تمام اینها که از اجناسند الی ان وصل الی جنس الاجناس و فصول انسانند همه اینها ذاتی باب ايساغوجيند که جنس و فصل الی جنس الاجناس و ذاتی باب برهان مثل زوجیت برای اربعه، امکان برای ممکنات، وجوب برای ذات باری تعالی، كه این امور را ذاتی باب برهان مي نامند که مراد اموری هستند که منتزع از مقام ذات شی هستند گرچه جزء و یا فصل و جنس او نباشند که در این انتزاع نیاز به ضم ضمیمه نباشد، مثلا عالم بر شما صادق است اما این صدق نیاز به ضمیمه شدن علم به ذات شما است یا معمم بر شما صادق است اما این صدق نیاز به تعمم شما دارد . پس اینگونه امور می‌شوند محمول بالضمیمه، یعنی عالم بر شما محمول می‌شود یا معمم حمل برشما می‌شود آنگاه که به ذات شما ضمیمه شود علم یا تعمم اما زوجیت بر اربعه که حمل می‌شود احتیاج به ضم ضمیمه ندارد بلکه خود ذات اربعه کافی است برای انتزاع زوجیت و همچنین امکان ممکن که محمول بر شما می‌شود حمل ممکن بر جناب شیخ، احتیاج به ضم ضمیمه ندارد پس محمولی که محتاج به ضم ضمیمه است به آن می‌گویند عرضی ولی محمولی که از ذات شی انتزاع می شود و محتاج به ضم ضمیمه نیست به این می‌گویند خارج محمول یا ذاتی باب برهان .

پس ذاتی دو گونه شد، ذاتی باب ايساغوجي که جنس الفصل است و ذاتی باب برهان که محمولات بلاضمیمه ذاتند، در مقدمه اول می‌گوئیم در جعل بسیط نیاز به جعل مستقل برای ذاتی باب ايساغوجي یا ذاتی باب برهان نیست به یک جعل بسیط یعنی ایجاد اربعه زوجیت جعل می‌شود و به یک جعل بسیط انسان ذاتیات انسان هم جعل خواهد شد .

پس دقت کنید ابن سینا می‌گوید خدای متعال انسان را جعل می‌کند، انسانیت انسان دیگر محتاج به جعل مستقل نیست، ما جعل الله المشمش مشمشا بل اوجدها، یعنی یک ماهیت که مجعول به جعل بسیط می‌شود یعنی موجود می‌شود وجود این ماهیت ناگزیر ملازم است با ایجاد ذاتیات ماهیت چه ذاتی باب برهان و چه ذاتی باب ايساغوجي .

و الحمد لله