درس خارج فقه استاد اشرفی

97/02/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مکاسب المحرمه/ اللهو / هل یحرم اللهو مطلقا ام لا؟

مرحوم شیخ ره برای حرمت مطلق لهو تمسّک به روایات متعددی نموده است از جمله این روایات:

    1. و الأخبار الظاهرة في حرمة اللّهو كثيرة جدّاً. منها: ما تقدّم من قوله في رواية تحف العقول: «و ما يكون منه و فيه الفساد محضاً، و لا يكون منه و لا فيه شي‌ء من وجوه الصلاح، فحرام تعليمه و تعلّمه و العمل به و أخذ الأُجرة عليه».[1]

مفاد روایت: هر آن چه در آن فساد محض باشد و وجهی از وجوه صلاح در آن نباشد حرام است که به إطلاق شامل تمام أعمال لهوی می شود.

این روایت از کتاب تحف العقول مرحوم علی بن شعبه نقل شده که بزرگان رجالی از وی به عظمت یاد نموده اند بسیاری از بزرگان اگر چه به فقرات مختلف این روایتِ جامع در فقه تمسّک نموده اند ولی مع ذلک در برخی از فقرات آن اشکال کرده و به عنوان ضابطه کلّی در شرع مقدس نپذیرفته اند.

اشکال أستاد أشرفی دامت برکاته: آیا مطلق عمل لهوی موجب برای فساد محض است که طبق این روایت حرام باشد؟ خیر زیرا مطلق عمل لهوی درست است که در مسیر کمال نیست ولی در آن فساد محض نیز نمی باشد.

بله أمور لهوی همچون ربا، زنا و لواط در آن ها فساد محض است ولی بنا نیست در هر عمل لهوی فساد محض باشد مثلاً طبل زدن چنانچه در مجالس لهو و لعب یا رقص یا مجالس اختلاط زن و مرد باشد در آن فساد محض است ولی چنانچه در جنگ و برای تحریک و تشویق علیه کفار إستفاده شود و مناسب با مجالس لهوی نباشد فساد محض نیست و منعی ندارد. و از همین قبیل است داستان سرایی، که سابقا در قهوه خانه ها نقّالی می کردند یعنی شخصی می آمد و با شعر و داستان مردم را سرگرم می کرد که لهوِ در مثل این موارد فساد محض نیست.

در نتیجه در حرمت مطلق لهو نمی توان به این روایت تمسّک نمود زیرا بین صلاح محض و فساد محض واسطه وجود دارد، چرا که گاه فرد کاری انجام می دهد که در آن صلاح محض است مثل این که در حال قرائت روایات است و گاه به عکس هیچ وجه از وجوه صلاح در عمل او نیست و عمل اوفساد محض است مثل شرکت در مجالس لهو و لعب که اختلاط زن و مرد در آن است یا همراه موسیقی مطرب باشد و گاه کاری انجام می دهد که نه صلاح محض در آن است و نه فساد محض مثلِ نقاله خوانی یا خواندن کتاب های رماّن که انجام این أمور درست است که در آن صلاح محض نیست ولی فساد محض هم نیست.

    2. عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ فِي حَدِيثِ شَرَائِعِ الدِّينِ قَالَ: الْكَبَائِرُ مُحَرَّمَةٌ وَ هِيَ الشِّرْكُ بِاللَّهِ...وَ الْمَلَاهِي الَّتِي تَصُدُّ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَكْرُوهَةٌ «كَالْغِنَاءِ وَ ضَرْبِ الْأَوْتَارِ» وَ الْإِصْرَارُ عَلَى صَغَائِرِ الذُّنُوبِ. [2]

مفاد روایت: در این روایت اشتغال به مطلق ملاهی از گناهان کبیره شمرده شده است ملاهی جمع ملهی است که یا مصدر است یعنی نفس عمل لهوی یا وصف و اسم فاعل است یعنی فرد لاهی که در هر دو صورت ازمعاصی کبیره شمرده شده است.

اشکال أستاد أشرفی دامت برکاته:

اولاً روایت اعمش ضعیف السند است چرا که در سلسله سند آن روات مجهولی دارد مثل: أحمد بن يحيى بن زكريا القطان‌، تميم بن بهلول‌، و نیز بكر بن عبد الله بن حبيب‌که تضعیف شده است.

ثانیاً مَلَاهِي جمع ملهه بوده و اسم آلت است و مراد این است که اشتغال به آلات لهو حرام است و این غیر از حرمت مطلق لهو است و قبلاً گفتیم کسی که کارش با آلات لهو است کسب و کار او بالاتّفاق حرام است و فرق است بین لهو با آلات لهوی و مطلق اشتغال به لهو ولو بدون آلات لهوی که موجب انصراف از ذکر الله بشود.

ثالثاً: این روایات دلالت ندارد بر حرمت مطلق لهو بلکه ظهور دارند بر این که لهوی که صدّ عن ذکر الله کند مثل غناء و ضرب الأوتار و امثال آن حرام است الَّتِي تَصُدُّ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ.

و اما شاهد بر این که مَلَاهِي اسم آلت است این است که در ادامه همین روایت چند مصداق از ملاهی که از آلات لهو باشد ذکر شده است «كَالْغِنَاءِ وَ ضَرْبِ الْأَوْتَارِ» علاوه بر این که در روایت 33 همین باب آمده است «الِاشْتِغَالُ بِالْمَلَاهِي» یعنی اشتغال به آلات لهو،که مراد از ملاهی در اینجا قطعاً آلات لهوی است زیرا مطلق ملاهی را جزء گناهان کبیره ندانسته اند بلکه اشتغال به ملاهی را که بوسیله آلات است از گناهان کبیره شمرده است و این روایت قرینه است بر این که مراد از روایت اعمش نیز آلات لهو است:

فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِيدِهِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ الرِّضَا فِي كِتَابِهِ إِلَى الْمَأْمُونِ قَالَ: الْإِيمَانُ هُوَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ اجْتِنَابُ جَمِيعِ الْكَبَائِرِ ....وَ الِاشْتِغَالُ بِالْمَلَاهِي وَ الْإِصْرَارُ عَلَى الذُّنُوبِ.[3]

    3. الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِيُّ فِي مَجَالِسِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ الصَّلْتِ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ‌ جَعْفَرِ بْنِ

مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: كُلُّ مَا أَلْهَى عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ فَهُوَ مِنَ الْمَيْسِرِ.[4]

مفاد روایت: میسر به معنی قمار است و در این روایت هر عمل لهوی که انسان را از یاد خدا باز دارد به منزله قمارِ حرام شمرده شده است، قماربازی دو طرف دارد یک طرف بازنده و یک طرف برنده و اما تشبیه لهو به قمار از این جهت است که در لهو نیز برد و باخت وجود دارد گویا بازندگی در لهو باز ایستادن از ذکر الله است و از این جهت کسی که مشغول به لهویات شود بازنده محسوب می شود و اما کسی که اعراض از لهویات کند به منزله کسی است که برنده شده است.

مناقشه أستاد أشرفی دامت برکاته: إطلاق بازنده نسبت به کسی که مشغول مطلق عمل لهوی است صحیح نیست زیرا بازندگی در لهو وقتی صادق است که فرد مشغول به لهو باطل یا حرام شود که در این صورت بازنده محسوب می شود زیرا به جای این که در طریق الی الله قدم بردارد در باطل قدم نهاده و با معصیت خداوند از هدف خلقت دور شده است ولی کسی که در لهوِ غیر باطل و غیر معصیت قدم بردارد نه بازنده محسوب می شود و نه برنده در نتیجه مِیسَر در این روایت شامل مطلق لهو نمی شود و مراد از میسر که در آن بازندگی صادق است لهوی است که باطل بوده و در مسیر معصیت الهی باشد.

و اما این که در سوره عصر: «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»[5] تنها مومنانی را که پیوسته در طریق عمل صالح هستند از خسران به دور دانسته، و در نتیجه کسی که چین نیست در خسران است، مراد از این آیه شریفه ذکر مراتب إیمان و کمال است که مومنین درجه عالی پیوسته در مسیر طاعت الهی قدم بر می دارند و مراد از این آیه همان مضمون حدیث معروف است که فرمود: مَنِ اسْتَوَى يَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ: مَنِ اسْتَوَى يَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ وَ مَنْ كَانَ آخِرُ يَوْمَيْهِ خَيْرَهُمَا فَهُوَ مَغْبُوطٌ وَ مَنْ كَانَ آخِرُ يَوْمَيْهِ شَرَّهُمَا فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ لَمْ يَرَ الزِّيَادَةَ فِي نَفْسِهِ فَهُوَ إِلَى النُّقْصَانِ وَ مَنْ كَانَ إِلَى النُّقْصَانِ فَالْمَوْتُ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْحَيَاةِ.[6]

    4. عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ‌ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الرَّجُلِ يَخْرُجُ إِلَى الصَّيْدِ أَ يَقْصُرُ أَوْ يُتِمُّ قَالَ يُتِمُّ لِأَنَّهُ لَيْسَ بِمَسِيرِ حَقٍّ.[7]

کیفیّت استدلال:

در این روایات وارد شده که اگر کسی برای صید تفرجّی و لهوی سفر می کند باید نمازش را تمام بخواند و از طرفی صید نیز فی نفسه حرمت و خصوصیّت ندارد بلکه آنچه علت برای اتمام نماز شده انجام عمل لهوی بوده که فعل حرامی است و از این جهت سفر او معصیت بوده و به تبع آن نماز تمام است به عبارت دیگر این روایات به دلالت التزامی دلالت دارد که آنچه علت برای اتمام نماز شده حرمت لهو بوده است و وجهی برای اتمام نماز چنین کسی نیست مگر این که بگوییم علت آن حرمت لهو بوده است در نتیجه از این طایفه از روایات إستفاده می شود که مطلق عمل لهوی حرام است.

اشکال أستاد أشرفی دامت برکاته:

چنانکه در جلسه قبل گفتیم نهایت چیزی که از این طائفه روایات إستفاده می شود این است که در سفر صیدِ لهوی نماز تمام است ولی دلالتی ندارد بر این که علت وجوب اتمام این بوده که سفری که همراه صید لهوی باشد سفر معصیت است به عبارت دیگر بین اتمام نماز و معصیت بودن سفر ملازمه نیست «چرا که در برخی اوقات نماز در مسافرت تمام است ولی سفر معصیت نیست مثل سفری که در آن سفر قصد ده روز شود و یا سفر برای کسی که دائم السفر است» و وجوب اتمام نماز در سفر اعم از این است که سفر معصیت باشد یا نباشد در نتیجه ممکن است نفس سفر صیدی موجب اتمام نماز باشد نه به عنوان أنّه لهوٌ حرامٌ تا این که نتیجه بگیریم که: کُلُّ لهوٍ معصیةٌ.

    5. عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ الْبَيْهَقِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الصَّوْلِيِّ عَنْ عَوْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكَاتِبِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبَّادٍ وَ كَانَ مُسْتَهْتَراً بِالسَّمَاعِ وَ يَشْرَبُ النَّبِيذَ قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا عَنِ السَّمَاعِ فَقَالَ لِأَهْلِ الْحِجَازِ فِيهِ رَأْيٌ وَ هُوَ فِي حَيِّزِ الْبَاطِلِ وَ اللَّهْوِ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ وَ إِذٰا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرٰاماً.[8]

ترجمه: محمد بن ابى عباد با آن كه به سماع غنا و شرب نبيذ، مشهور است، روايت كرده كه از حضرت امام رضا در مورد حکم رقص سؤال كردم، حضرت در جواب فرمودند: اهل حجاز دربارۀ آن نظر «مثبتى» دارند. ولى آن از مصاديق باطل و لهو و سرگرمى است. آيا نشينده‌اى كه خداوند مى‌فرمايد:«وَ إِذٰا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرٰاماً».

مناقشه أستاد: چنان که قبلاً هم گفتیم بنا نیست هر لهوی حرام باشد بلکه از این که امام رقص را یکی از مصادیق لهو حرام ذکر کرده است معلوم می شود لهوی حرام است که مناسب با مجالس لهو و لعب باشد.

    6. عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْغِنَاءِ وَ قُلْتُ إِنَّهُمْ يَزْعُمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ  رَخَّصَ فِي أَنْ يُقَالَ جِئْنَاكُمْ جِئْنَاكُمْ حَيُّونَا حَيُّونَا نُحَيِّكُمْ فَقَالَ كَذَبُوا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ مٰا خَلَقْنَا السَّمٰاءَ وَ الْأَرْضَ وَ مٰا بَيْنَهُمٰا لٰاعِبِينَ لَوْ أَرَدْنٰا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْنٰاهُ مِنْ لَدُنّٰا إِنْ كُنّٰا فٰاعِلِينَ بَلْ نَقْذِفُ بِالْحقّ عَلَى الْبٰاطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذٰا هُوَ زٰاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمّٰا تَصِفُونَ ثُمَّ قَالَ وَيْلٌ لِفُلَانٍ مِمَّا يَصِفُ رَجُلٌ لَمْ يَحْضُرِ الْمَجْلِسَ.[9]

ترجمه: از امام صادق درباره غنا پرسيدم كه مردم مى‌پندارند رسول خدا إجازه داده كه با حالت غنا بگويند: «جئناكم جئناكم حيّونا حيّونا نحييكم» حضرت فرمودند: دروغ مى‌گويند چرا که خداوند عزّوجلّ فرموده است: «ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آن هاست به بازى نيافريديم. اگر مى‌خواستيم سرگرمى براى خويش بيافرينيم، چيزى مناسب خود مى‌آفريديم. ما حقّ را بر باطل مى‌كوبيم تا او را هلاك كند و اين گونه باطل محو و نابود مى‌شود؛ اما واى بر شما از وصفى كه مى‌كنيد». سپس فرمودند: واى بر فلانى كه چنين مى‌گويد.

سؤال: آیا این که برخی از زنان در عروسی حضرت زهرا س این کلام را می گفتند « جِئْنَاكُمْ جِئْنَاكُمْ حَيُّونَا حَيُّونَا نُحَيِّكُمْ » فعل حرامی مرتکب شده اند در حالی که به دستور پیغمبر اکرم  بوده تا این که ورود حضرت زهرا به خانه بخت با تهنیّت باشد.

آیا امثال این أمور داخل در فعل لهوی حرام است که انسان را غرق در لهو نموده و از یاد خداوند و کمالات باز دارد مثل شراب خوری و آنچه که بر خواسته از بطر و شدت خوشحالی است؟ خیر قطعاً مطلق أمور لهوی مصداق باطل و حرام نیست.

به نظر می رسد که تهیت در عصر پیغمبر اکرم  در ورود عروس به خانه بخت متفاوت با تهیت در عصر امام صادق ع بوده است از این جهت حضرت تکذیب نمودند چنان که نزد هندی ها سابقاً متعارف بود که برای تهیت عروس می گفتند:سلام علیکم ولی در حال حاضر این تهیت به همراه لهو و لعب و رقص و موسیقی صورت می گیرد فلذا ممکن است در زمان امام صادق کیفیّت تهیت مناسب با مجلس لهو و رقص و یا همراه با إستعمال آلات لهوی و متفاوت با تهیت زمان پیغمبر اکرم  بوده است از این جهت حضرت منکر جواز چنین غنایی شدند و سپس تمسّک به آیه شریفه نمودند.

    7. مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  ارْكَبُوا وَ ارْمُوا وَ إِنْ تَرْمُوا أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ تَرْكَبُوا ثُمَّ قَالَ كُلُّ لَهْوِ الْمُؤْمِنِ بَاطِلٌ إِلَّا فِي ثَلَاثٍ فِي تَأْدِيبِهِ الْفَرَسَ وَ رَمْيِهِ عَنْ قَوْسِهِ وَ مُلَاعَبَتِهِ امْرَأَتَهُ فَإِنَّهُنَّ حقّ أَلَا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيُدْخِلُ فِي السَّهْمِ الْوَاحِدِ الثَّلَاثَةَ الْجَنَّةَ عَامِلَ الْخَشَبَةِ وَ الْمُقَوِّيَ بِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الرَّامِيَ بِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.[10]

در این روایت نیز رسول الله  در مقام بیان مومنین راستین و مراتب إیمان هستند یعنی مومنین حقیقی پیوسته در حال تکامل و تقّرب الی الله هستند و در این مسیر از هر لهوی اجتباب می کنند شاهد بر این مطلب این که حضرت بعد از این که می فرماید: «کُلُّ لَهْوِ الْمُؤْمِنِ بَاطِلٌ» سه چیز را استثناء می کنند که از این استثناء إستفاده می شود که مراد مراحل کمال برای مومنین است زیرا بسیاری از افراد شرائط این سه تفریح برای آنان فراهم نیست و قطعاً نمی توان گفت این افراد پیوسته در حال لهو حرام هستند: كُلُّ لَهْوِ الْمُؤْمِنِ بَاطِلٌ إِلَّا فِي ثَلَاثٍ فِي تَأْدِيبِهِ الْفَرَسَ وَ رَمْيِهِ عَنْ قَوْسِهِ وَ مُلَاعَبَتِهِ امْرَأَتَهُ.

    8. عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اللَّعِبِ بِأَرْبَعَةَ عَشَرَ وَ شِبْهِهَا قَالَ لَا نَسْتَحِبُّ شَيْئاً

مِنَ اللَّعِبِ غَيْرَ الرِّهَانِ وَ الرَّمْيِ.[11]

در این روایت حضرت می فرماید: ما لعب و بازی را دوست نداریم مگر در تیر اندازی و اسب سواری از عبارت لَا نَسْتَحِبُّ إستفاده می شود که حکم الزامی نیست بلکه در مقام ذکر مراحل کمال و تحصیل درجات عالی است چرا که پیشوایان دین دوست می دارند شیعیان آنان پیوسته در یاد خدا بوده یا مشغول ذکر خدا و در مسیر طاعت الهی و سیر الی الله باشند چنان که امام سجاد نیز این امر را ازخداوند درخواست می کند:«اللهم اشْغَلْ قُلُوبَنَا بِذِكْرِكَ عَنْ كُلِّ ذِكْرٍ، وَ أَلْسِنَتَنَا بِشُكْرِكَ عَنْ كُلِّ شُكْرٍ، وَ جَوَارِحَنَا بِطَاعَتِكَ عَنْ كُلِّ طَاعَةٍ» و در جای دیگر به پیشگاه خدا عرض می کند: «وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الِاهْتِمَامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ» و به عکس دوست ندارند که دوستان آن ها در مسیر باطل بلکه کاری که نه حقّ و نه باطل است قرار گیرند.

    9. عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ لَمَّا مَاتَ آدَمُ وَ شَمِتَ بِهِ إِبْلِيسُ وَ قَابِيلُ فَاجْتَمَعَا فِي الْأَرْضِ فَجَعَلَ إِبْلِيسُ وَ قَابِيلُ الْمَعَازِفَ وَ الْمَلَاهِيَ شَمَاتَةً بِآدَمَ فَكُلُّ مَا كَانَ فِي الْأَرْضِ مِنْ هَذَا الضَّرْبِ الَّذِي يَتَلَذَّذُ بِهِ النَّاسُ فَإِنَّمَا هُوَ مِنْ ذَاكَ.[12]

ترجمه: سماعة می گید امام صادق فرمودند: وقتى حضرت آدم درگذشت، ابليس و قابيل خوشحال شدند و او را شماتت كردند. آن گاه اين دو اجتماع كردند و به منظور شماتت حضرت آدم و ابراز خوشحالى از مرگ او، به نواختن ساز و آلات لهوی پرداختند از آن پس هر چيزى كه در زمين از اين نوع وجود دارد كه مردم به واسطه آن لذت مى‌برند، از آن قبيل محسوب می شود.

مناقشه أستاد: مشخص است که این روایت نیز در مورد نوع خاصی از لهویات است که همان إستفاده از آلات لهوی باشد. از مجموع این روایات دو مطلب إستفاده می شود:

    1. خداوند متعال و پیغمبر اکرم  و ائمه دین  دوست می دارند که انسان پیوسته در مسیر بندگی و سعادت باشد و هر امری که در غیر این مسیر باشد گرچه حرام نباشد، محبوب خدا و رسول خدا و ائمه دین نیست.

    2. هر چه انسان را از یاد خدا باز بدارد وموجب صد عن الله باشد اگر مناسب با مجالس لهو و لعب باشد مثل غنا، رقاصی، موسیقی مطرب و امثال ذلک حرمت دارد ولی مطلق لهویات اگر چه مطلوب ائمه دین  نیست ولی حرمتی ندارد.[13] و الحمد لله.


[1] . كتاب المكاسب، للشيخ الأنصاري، ط، الحديثة، ج‌2، ص: 43‌.
[2] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌15، ص: 331‌ طبع آل البیت بَابُ تَعْيِينِ الْكَبَائِرِ الَّتِي يَجِبُ اجْتِنَابُهَا‌، حدیث36.
[3] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌15، ص: 329‌ طبع آل البیت همان باب حدیث31.
[4] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌17، ص: 316‌ طبع آل البیت حدیث15.
[5] عصر/سوره103، آیه2و3.
[6] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج ‌16، ص: 94‌ طبع آل البیت حدیث5.
[7] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌8، ص: 480‌ بَابُ أَنَّ مَنْ خَرَجَ إِلَى الصَّيْدِ لِلَّهْوِ أَوِ الْفُضُولِ وَجَبَ عَلَيْهِ التَّمَامُ..ح4.
[8] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌17، ص: 308‌ طبع آل البیت حدیث19.
[9] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌17، ص: 307‌ طبع آل البیت حدیث15.
[10] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌15، ص: 140‌ طبع آل البیت حدیث3.
[11] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌17، ص: 315‌ طبع آل البیت حدیث14.
[12] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌17، ص: 313‌ طبع آل البیت حدیث5.
[13] . قال الشیخ فی المکاسب: و الأخبار الظاهرة في حرمة اللّهو كثيرة جدّاً.منها: ما تقدّم من قوله في رواية تحف العقول:«و ما يكون منه و فيه الفساد محضاً، ولا يكون منه ولافيه شي‌ء من وجوه الصلاح، فحرام تعليمه وتعلّمه والعمل به و أخذ الأُجرة عليه».و منها: ما تقدم من رواية الأعمش، حيث عدّ في الكبائر الاشتغال بالملاهي التي تصدّ عن ذكر اللّه كالغناء و ضرب الأوتار فإنّ الملاهي جمع «الملهى» مصدراً، أو «الملهي» وصفاً، لا «الملهاة» آلة؛ لأنّه لا يناسب التمثيل بالغناء.و نحوها في عدّ الاشتغال بالملاهي من الكبائر رواية العيون الواردة في الكبائر و هي حسنة كالصحيحة بل صحيحة.و منها: ما تقدّم في روايات القمار في قوله  «كلّ ما ألهى عن ذكر اللّه فهو المَيْسِر».و منها: قوله  في جواب من خرج في السفر يطلب الصيد بالبزاة و الصقور: «إنّما خرج في لهو، لا يقصّر».و منها: ما تقدّم في رواية الغناء في حديث الرضا  في جواب من سأله عن السماع، فقال: «إنّ لأهل الحجاز فيه رأياً و هو في حيّز اللهو».و قوله  في ردّ من زعم أنّ النبي رخّص في أن يقال: جئناكم جئناكم ... «كذبوا، إنّ اللّه يقول لَوْ أَرَدْنٰا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لَاتَّخَذْنٰاهُ مِنْ لَدُنّٰا .. إلى آخر الآيتين».و منها: ما دلّ على أنّ اللّهو من الباطل بضميمة ما يظهر منه حرمة الباطل، كما تقدم في روايات الغناء.ففي بعض الروايات: «كلّ لهو المؤمن من الباطل ما خلا ثلاثة: المسابقة، و ملاعبة الرجل أهله ...و في رواية علي بن جعفر ، عن أخيه، قال: «سألته عن اللعب بالأربعة عشر و شبهها، قال: لا نستحبّ شيئاً من اللعب غير الرهان و الرمي» .إلى غير ذلك ممّا يقف عليه المتتبّع.و يؤيّده أنّ حرمة اللعب بآلات اللهو الظاهر أنّه من حيث اللهو، لا من حيث خصوص الآلة.ففي رواية سماعة: «قال أبو عبد اللّه  : لما مات آدم شمت به إبليس و قابيل، فاجتمعا في الأرض فجعل إبليس و قابيل المعازف و الملاهي شماتة بآدم على نبينا و آله و علیه السلام فكلّ ما كان في الأرض من هذا الضرب الذي يتلذّذ به الناس فإنّما هو من ذلك فإنّ فيه إشارة إلى أنّ المناط هو مطلق التلهّي و التلذّذ.و يؤيّده ما تقدّم من أنّ المشهور حرمة المسابقة على ما عدا المنصوص بغير عوض؛ فإنّ الظاهر أنّه لا وجه له عدا كونه لهواً و إن لم يصرّحوا بذلك عدا القليل منهم، كما تقدّم.نعم، صرّح العلّامة في التذكرة بحرمة المسابقة على جميع الملاعب كما تقدّم نقل كلامه في مسألة القمار.هذا، و لكن الإشكال في معنى اللّهو، فإنّه إن أُريد به مطلق اللعب كما يظهر من الصحاح و القاموس ؛ فالظاهر أنّ القول بحرمته شاذّ مخالف للمشهور و السيرة؛ فإنّ اللعب هي الحركة لا لغرض عقلائي لا خلاف ظاهراً في عدم حرمته على الإطلاق.نعم، لو خُصَّ اللّهو بما يكون عن بَطَرٍ و فسّر بشدّة الفرح كان الأقوى تحريمه، و يدخل في ذلك الرقص و التصفيق، و الضرب بالطشت بدل الدفّ، و كلّ ما يفيد فائدة آلات اللهو.و لو جعل مطلق الحركات التي لا يتعلق بها غرض عقلائي مع انبعاثها عن القوى الشهوية، ففي حرمته تردد.كتاب المكاسب للشيخ الأنصاري، ط، الحديثة، ج‌2، ص: 43‌.