درس خارج فقه استاد اشرفی

97/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: التقیّه/ تَسْمِيَةِ الْمَهْدِيّ ِ هل يحرم تسمية المهدي  بإسمه الشريف ام لا؟

یکی از مسائل محل ابتلاء در عصر حاضر مسأله ذکر نام مقدّس حضرت مهدی صاحب الزمان در محافل عمومی است، سؤال این است که آیا ذکر نام حضرت در محافل عمومی و یا حتّی در مجالس خصوصیّ به طور کلّی جائز است یا خیر؟ روایات در مسأله مختلف است ببینیم آیا می توانیم بین این روایات جمع عرفی کنیم.

روایات در مسأله مجموعاً به چهار طائفه تقسیم می شوند:

طائفه اوّل روایات ظهور در حرمت دارد مطلقاً و حرفی از تقیّه و خوف بر جان حضرت برده نشده است.

طائفه دوّم روایات دلالت دارد بر جواز تسمیه و جواز تصریح به نام حضرت بلکه خود أئمّه گاه تصریح به نام حضرت نموده اند.

طائفه سوّم روایات: در این دسته از روایات منع از تسمیه تنها به جهت خوف از دسترسی و آسیب رسیدن به حضرت شده است که با این تفسیر، تسمیه فی نفسه منعی ندارد.

طائفه چهارم روایات: این دسته از روایات دلالت دارد بر این که تنها در محافل عمومی و محافل مخالفین تسمیه ممنوع است.

أقوال در مسأله: در مسأله پنج قول مطرح است قول اوّل این است که ذکر نام حضرت تنها در حال تقیّه حرام است در غیر این صورت حرمتی ندارد، قول دوّم این است که ذکر نامِ خاص حضرت «م ح م د» به طور کلّی تعبّداً حرام است نه به جهت تقیّه، قول سوّم این که ذکر نام حضرت نزد عامّه ممنوع است و در غیر این صورت منعی ندارد، و اما قول چهارم این که ذکر نام حضرت حرام نیست بلکه کراهت دارد، قول پنجم تفصیل در مسأله است بین زمان غیبت صغری که ممنوع است و زمان غیبت کبری، که منعی ندارد ، که تفصیل این أقوال و قائلین به آن در جلسه قبل گذشت.

و اما بررسی قول اوّل که ذکر نام حضرت تنها در جایی حرام است که مسأله تقیّه مطرح باشد در غیر این صورت حرمتی نداشته و تصریح به نام حضرت جائز خواهد بود این قول مختار صاحب وسائل ره است.

مرحوم صاحب وسائل ره می فرماید اگر چه ذکر نام حضرت مهدی  در روایاتِ متعدّد در ابواب مختلف فقهی به مناسبت های مختلف آورده شده است مثل باب زیارات، دعاها، تعقیبات نمازهای یومیه و باب تلقین محتضر و میت، لیکن تمام این روایات «خواه تصریح به نام حضرت شده خواه به کنایه ذکر نام حضرت شده ،خواه بالعموم تجویز شده خواه به اسم خاص» حمل می شود بر جمعی که ما از مجموع روایات نمودیم به این صورت که روایات مانعه را حمل می کنیم بر مورد تقیّه یعنی جایی که ذکر نام حضرت مستلزم خطر جانی بر وجود مبارک حضرت باشد که در این صورت تسمیه حرام خواهد بود و روایات مجوزه را حمل می کنیم بر جایی که مسأله تقیّه و خطر جانی بر وجود مبارک حضرت مطرح نباشد که در این صورت هیچ گونه منعی نخواهد داشت.

أَقُولُ: وَ الْأَحَادِيثُ فِي التَّصْرِيحِ بِاسْمِ الْمَهْدِيِّ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ وَ فِي بِتَسْمِيَتِهِ عُمُوماً وَ خُصُوصاً تَصْرِيحاً وَ تَلْوِيحاً فِعْلًا وَ تَقْرِيراً فِي النُّصُوصِ وَ الزِّيَارَاتِ وَ الدَّعَوَاتِ وَ التَّعْقِيبَاتِ‌وَ التَّلْقِينِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ كَثِيرَةٌ جِدّاً قَدْ تَقَدَّمَ جُمْلَةٌ مِنْ ذَلِكَ وَ يَأْتِي جُمْلَةٌ أُخْرَى وَ هُوَ دَالٌّ عَلَى مَا قُلْنَاهُ فِي الْعُنْوَانِ.[1]

اشکال أستاد أشرفی دامت برکاته به صاحب وسائل ره:

به نظر ما با توجّه به مراجعه ای که به روایات تسمیه در باب های مختلف داشتیم در این روایات غالباً تصریح به نام خاص حضرت « م ح م د» نشده است اگر چه اشاره به القاب و اسامی غیر « م ح م د» فراوان شده است در نتیجه کلام صاحب وسائل ره که فرمودند: «الْأَحَادِيثُ فِي التَّصْرِيحِ بِاسْمِ الْمَهْدِيِّ... كَثِيرَةٌ جِدّاً» و در ابواب زیارات و تعقیبات نماز و تلقین میت آمده، صحیح نیست و نمی توان گفت ذکر نام خاص حضرت در غیر تقیّه هیچ منعی ندارد و فقط در حالت تقیّه تصریح به نام حضرت منع شده است.

قبل از جمع بین روایات به چند نکته مقدمتاً اشاره می شود:

    1. در بسیاری از روایات منع از تسمیه محدود شده تا زمان ظهور حضرت مهدی یعنی تسمیه جائز نیست تا قبل از زمان ظهور حضرت مهدی و تنها بعد از ظهور جائز خواهد بود « لَا يَحِلُّ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ حَتَّى يَخْرُجَ فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا»[2] از این دسته روایات إستفاده می شود که منع از تسمیه منحصر به مورد تقیّه نیست به طوری که اگر مسأله تقیّه مطرح نباشد ذکر نام حضرت بلا مانع باشد بلکه تا زمان ظهور حضرت ممنوعیت باقی است اگر چه مسأله تقیّه مطرح نباشد.

در نتیجه طبق این روایات نمی توانیم جمع صاحب وسائل ره را بپذیریم و بگوییم روایات مجوزه در زمانی بوده که مسأله تقیّه مطرح نبوده و روایات مانعه در زمانی بوده که بحث تقیّه و خوف بر جان حضرت مطرح بوده است بلکه در برخی روایات به صورت مطلق نهی از ذکر نام حضرت تا زمان ظهور شده است از جمله این روایات:

صحیحه دَاوُدَ بْنِ الْقَاسِمِ: عَنْ عِدَّةٍ بْنِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ دَاوُدَ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ فِي حَدِيثِ الْخَضِرِ أَنَّهُ قَالَ: وَ أَشْهَدُ عَلَى رَجُلٍ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ لَا يُسَمَّى وَ لَا يُكَنَّى حَتَّى يَظْهَرَ أَمْرُهُ فَيَمْلَأَهَا عَدْلًا كَمَا

مُلِئَتْ جَوْراً إِنَّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ .[3]

صحیحه ابْنِ رِئَابٍ: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ لَا يُسَمِّيهِ بِاسْمِهِ إِلَّا كَافِرٌ.[4]

و تعداد دیگر از روایات است که غایت منع را ظهور حضرت قرار داده است در این دو روایت و غیر آن ها چنان که مشاهده می شود حرفی از تقیّه و ترس بر جان حضرت زده نشده بلکه بطور مطلق منع از ذکر نام حضرت تا زمان ظهور شده است. و از طرفی در برخی از روایات، منع از تسمیه مطلق بوده و اختصاص به نام خاصی ندارد خواه اسم حضرت برده شود خواه کنیه خواه نام خاص «م ح م د» برده شود خواه نام های دیگر، إطلاق منع شامل تمام این صُوَر می شود اگر چه در برخی روایات ذکر نام خاصی از حضرت «م ح م د» منع شده است ولی موجب تقیید روایات مطلقه نمی شود چرا که نسبت بین این دو دسته روایات مثبتین بوده و با هم دعوایی ندارند تا این که مطلق را حمل بر مقید کنیم.

آری شکی در جواز برخی از القاب حضرت مثل مهدی، الامام الثانی عشر و نظائر آن نیست و نتیجه این دو دسته از روایات، منع از ذکر مطلق اسماء و کنیه حضرت است و منافاتی بین آن ها و روایاتی که منع از تسمیه در محافل عمومی نموده یا بخاطر حفظ جان آن حضرت از اعداء منع نموده نیست به تعبیر دیگر إثبات شیء نفی ما عدا نمی کند یعنی منع از تسمیه نسبت به مورد و موقعیت خاصی در یک دسته روایات موجب نمی شود که روایاتی که منع از ذکر مطلق اسماء حضرت نموده است مقید به آن مورد خاص شود.

    2. در روایات متعدّد از پیامبر  و أئمّه معصومین منع از تسمیه شده است مثلاً در روایت نام حضرت با کنایه ذکر شده است: «اسْمُهُ اسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي‌» سؤال این است که اگر ذکر نام حضرت ممنوع است چطور سیره عملی پیامبر اکرم و أئمّه بر ذکر نام حضرت بوده است؟ چه فرقی است بین این که تصریح به نام حضرت شود و یا گفته شود «اسْمُهُ اسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي»‌ که مشابه این حدیث در روایات عامّه نیز فراوان است و از طرفی معلوم است نزد سنّی ها که مراد از این کلمات چه کسی است؟

    3. چه سری است که در روایات از یک طرف نهی از تسمیه شده واز طرفی فرموده اند «لا یری جسمه» و اگر کسی از مخالفین در زمان غیبت موفق به دیدار و شناخت حضرت نمی شود چه خطری حضرت را تهدید می کرده با وجود این که شناخته نمی شود؟

    4. سؤال دیگر این که با وجود نهی از تسمیه در برخی روایات چطور در بسیاری از روایات خود أئمّه دین بالصراحه نام حضرت را ذکر نموده اند وسیره عملی أئمّه نیز بر تسمیه بوده است؟ چه سری در مسأله است که گاه نهی نموده اند و گاه به مناسبت های مختلف نام حضرت را بالصراحه ذکر نموده اند؟ از جمله روایاتی که تصریح به نام حضرت شده است:

روایت مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيِّ قال أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيَّ بَعَثَ إِلَى بَعْضِ مَنْ سَمَّاهُ شَاةً مَذْبُوحَةً وَ قَالَ هَذِهِ مِنْ عَقِيقَةِ ابْنِي مُحَمَّدٍ.[5]

روایت أَبِي غَانِمٍ: عَنِ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَلَوِيِّ عَنْ أَبِي غَانِمٍ الْخَادِمِ قَالَ: وُلِدَ لِأَبِي مُحَمَّدٍ مَوْلُودٌ فَسَمَّاهُ مُحَمَّداً وَ عَرَضَهُ عَلَى أَصْحَابِهِ يَوْمَ الثَّالِثِ وَ قَالَ هَذَا صَاحِبُكُمْ مِنْ بَعْدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ وَ هُوَ الْقَائِمُ.[6]

مرحوم صاحب وسائل ره در جمع بین روایات مانعه و مجوّزه روایات مانعه را حمل بر مورد تقیّه و روایات مجوزه را حمل بر غیر مورد تقیّه نموده است و برای این جمع شواهدی از روایات ذکر نموده اند از جمله این روایات:

عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّالِحِيِّ قَالَ: سَأَلَنِي أَصْحَابُنَا بَعْدَ مُضِيِّ أَبِي مُحَمَّدٍ أَنْ أَسْأَلَ عَنِ الِاسْمِ وَ الْمَكَانِ فَخَرَجَ الْجَوَابُ إِنْ دَلَلْتُهُمْ عَلَى الِاسْمِ أَذَاعُوهُ وَ إِنْ عَرَفُوا الْمَكَانَ دَلُّوا عَلَيْهِ.[7]

محل شاهد در روایت: این روایت علّت منع را تقیّه ذکر می کند: «إِنْ دَلَلْتُهُمْ عَلَى الِاسْمِ أَذَاعُوهُ وَ إِنْ عَرَفُوا الْمَكَانَ دَلُّوا عَلَيْهِ»[8] لذا صاحب وسائل ره در ذیل این روایت می نویسد: «أَقُولُ: هَذَا دَالٌّ عَلَى اخْتِصَاصِ النَّهْيِ بِالْخَوْفِ وَ تَرَتُّبِ الْمَفْسَدَةِ».

بیان أستاد: ضمناً از این تعلیل إستفاده می شود که فرقی نیست در منع از تسمیه بین اسم و لقب در هر دو صورت اگر مورد برای تقیّه باشد ذکر نام یا لقب ممنوع خواهد بود.

صحیحه عُثْمَانَ الْعَمْرِيِّ: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْعَمْرِيِّ فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ قَالَ لَهُ أَنْتَ رَأَيْتَ الْخَلَفَ؟ قَالَ إِي وَ اللَّهِ إِلَى أَنْ قَالَ قُلْتُ فَالاسْمُ؟ قَالَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ أَنْ تَسْأَلُوا عَنْ ذَلِكَ وَ لَا أَقُولُ: هَذَا مِنْ عِنْدِي فَلَيْسَ لِي أَنْ أُحَلِّلَ وَ لَا أُحَرِّمَ وَ لَكِنْ عَنْهُ ع فَإِنَّ الْأَمْرَ عِنْدَ السُّلْطَانِ أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ مَضَى وَ لَمْ يُخَلِّفْ

وَلَداً إِلَى أَنْ قَالَ وَ إِذَا وَقَعَ الِاسْمُ وَقَعَ الطَّلَبُ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَمْسِكُوا عَنْ ذَلِكَ.[9]

محل شاهد در این روایت تعلیلی است که ذکر شده است: «فَإِنَّ الْأَمْرَ عِنْدَ السُّلْطَانِ...إِذَا وَقَعَ الِاسْمُ وَقَعَ الطَّلَبُ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَمْسِكُوا عَنْ ذَلِكَ».لذاصاحب وسائل ره درذیل این روایت می نویسد:أَقُولُ: هَذَا أَوْضَحُ دَلَالَةً فِي أَنَّ وَجْهَ النَّهْيِ التَّقِيَّةُ وَ الْخَوْفُ.

صاحب وسائل ره می فرماید اگر در روایتی منع از تسمیه به صورت مطلق شده و حرفی از تقیّه برده نشده است منافات ندارد با روایات مقیده که منع از تسمیه در حال تقیّه نموده است چرا که روایات مطلقه ممکن است نسبت به فرد یا مورد خاصی بوده که مسأله تقیّه نسبت به او مطرح نبوده است در نتیجه روایات مطلقه حمل بر مقید می شود ایشان در ذیل حدیث مذکور می نویسد:

أَقُولُ: هَذَا لَا يُنَافِي الْحَمْلَ عَلَى التَّقِيَّةِ وَ التَّخْصِيصَ بِوَقْتِ الْخَوْفِ كَمَا يُظَنُّ لِمَا تَقَدَّمَ مِنَ التَّصْرِيحِ بِوُجُوبِ التَّقِيَّةِ إِلَى أَنْ يَخْرُجَ صَاحِبُ الزَّمَانِ ع وَ لَكِنَّ التَّقِيَّةَ فِي هَذِهِ الْمُدَّةِ لَا تَشْمَلُ جَمِيعَ الْأشخاص وَ الْأَمَاكِنِ لِمَا مَرَّ أَيْضاً فَهَذَا مِنْ جُمْلَةِ الْقَرَائِنِ عَلَى مَا قُلْنَا لِأَنَّ هَذِهِ الْمُدَّةَ هِيَ مُدَّةُ التَّقِيَّةِ.

و اما برخی از روایاتی که به صورت مطلق منع از تسمیه نموده و مقید به حالت تقیّه ننموده است:

روایت عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي كِتَابِ إِكْمَالِ الدِّينِ وَ فِي كِتَابِ التَّوْحِيدِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ الدَّقَّاقِ وَ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْوَرَّاقِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ عَنْ سَيِّدِنَا عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ أَنَّهُ عَرَضَ عَلَيْهِ اعْتِقَادَهُ وَ إِقْرَارَهُ بِالْأَئِمَّةِ إِلَى أَنْ قَالَ: ثُمَّ أَنْتَ يَا مَوْلَايَ؟ فَقَالَ لَهُ وَ مِنْ بَعْدِيَ ابْنِي‌ الْحَسَنُ فَكَيْفَ لِلنَّاسِ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِه؟ِ قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَلِكَ قَالَ لِأَنَّهُ لَا يُرَى شَخْصُهُ وَ لَا يَحِلُّ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ حَتَّى يَخْرُجَ فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ هَذَا دِينِي وَ دِينُ آبَائِي.[10]

وَ عَنِ الْمُظَفَّرِ بْنِ جَعْفَرٍ الْعَلَوِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ وَ حَيْدَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ عَنْ آدَمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَلْخِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الدَّقَّاقِ وَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالا سَمِعْنَا عَلِيَّ بْنَ عَاصِمٍ الْكُوفِيَّ يَقُولُ خَرَجَ فِي تَوْقِيعَاتِ صَاحِبِ الزَّمَانِ  مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ سَمَّانِي فِي مَحْفِلٍ مِنَ النَّاسِ. [11]

قال صاحب الوسائل ره: أَقُولُ: فِيهِ وَ فِي أَمْثَالِهِ دَلَالَةٌ عَلَى مَا قُلْنَا فِي الْعُنْوَانِ لِاخْتِصَاصِهِ بِالْمَحْفِلِ وَ هُوَ مَظِنَّةُ التَّقِيَّةِ وَ الْمَفْسَدَةِ وَ بِالنَّاسِ وَ كَثِيراً مَا يُطْلَقُ هَذَا اللَّفْظُ عَلَى الْعَامَّةِ فَهُوَ قَرِينَةٌ أَيْضاً.

عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَالِكٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ  عَلَى الْمِنْبَرِ يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي فِي آخِرِ الزَّمَانِ وَ ذَكَرَ صِفَةَ الْقَائِمِ وَ أَحْوَالَهُ إِلَى أَنْ قَالَ لَهُ اسْمَانِ اسْمٌ يَخْفَى وَ اسْمٌ يَعْلُنُ فَأَمَّا الَّذِي يَخْفَى فَأَحْمَدُ وَ أَمَّا الَّذِي يَعْلُنُ فَمُحَمَّدٌ.[12]

اشکال أستاد أشرفی دامت برکاته:

اگر علّت منع از تسمیه تنها مسأله تقیّه باشد ، چرا در بعض روایات موجود در نزد فریقین نام حضرت ذکر شده تا جایی که همه أهل تسنّن می دانند که مراد از عبارت «اسْمُهُ اسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي‌ » حضرت مهدی  است و چه فرقی است بین این که تصریح به نام خاص حضرت شود یا این که به این عبارت از حضرت یاد شود «اسْمُهُ اسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي»‌ آیا از این عبارت معلوم نمی شود که حضرت ولی عصر  هم نام و هم کنیه پیامبر اکرم هستند و بر فرضی که تنها به جهت تقیّه منع از تسمیه شده باشد به تصریح برخی روایات کسی او را نمی بیند «لِأَنَّهُ لَا يُرَى شَخْصُهُ» در نتیجه کسی او را نمی شناسد تا این که بتواند حضرت را شناسایی نموده و به تبع آن ضرری به حضرت برساند و تقیّه در این فرض معنی ندارد.

لذا محدث نوری ره در مستدرک الوسائل می گوید منع از تسمیه تنها به جهت تقیّه نیست بلکه امر تعبّدی بوده و سری از اسرار الهی است که غیر خداوند نمی داند از این جهت در روایات معراجیّه و غیر معراجیّه تصریح به نام حضرت نشده و تنها إکتفا به ذکر لقب شده است.

قال فی المستدرک: قُلْتُ وَ هَذِهِ الْأَخْبَارُ وَ غَيْرُهَا مِمَّا يُوجَدُ فِي الْأصل بَعْدَ حَمْلِ ظَاهِرِهَا عَلَى‌نَصِّهَا صَرِيحَةٌ فِي أَنَّ عَدَمَ جَوَازِ تَسْمِيَةِ مَوْلَانَا الْمَهْدِيِّ ص بِاسْمِهِ الْمَعْهُودِ مِنْ خَصَائِصِهِ كَغَيْبَتِهِ وَ طُولِ عُمُرِهِ وَ أَنَّ غَايَةَ هَذَا الْمَنْعِ ظُهُورُهُ وَ سُطُوعُ نُورِهِ وَ اسْتِيلَاؤُهُ وَ سَلْطَنَتُهُ لَا يَعْلَمُ سِرَّهُ وَ حِكْمَتَهُ غَيْرُهُ تَعَالَى لَيْسَ لِأَجْلِ الْخَوْفِ وَ التَّقِيَّةِ الَّتِي يُشَارِكُ مَعَهُ غَيْرُهُ مِنْ آبَائِهِ الْكِرَامِ ع بَلْ وَ خَوَاصِّ شِيعَتِهِ وَ يَشْتَرِكُ مَعَ اسْمِهِ هَذَا كَثِيرٌ مِنْ أَلْقَابِهِ الشَّائِعَةِ فَيَرْتَفِعُ بِعَدَمِهِ وَ لَوْ كَانَ قَبْلَ الظُّهُورِ. وَ يُؤَيِّدُ الْأَخْبَارَ الْمَذْكُورَةَ صُنُوفٌ أُخْرَى:مِنْهَا الْاوّلى الْأَخْبَارُ الْمُسْتَفِيضَةُ فِي أَبْوَابِ الْمِعْرَاجِ مِمَّا أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى لِنَبِيِّهِ وَ ذَكَرَ لَهُ أَسَامِيَ أَوْصِيَائِهِ فَإِنَّ فِيهَا ذِكْرَ جَمِيعِهِمْ بِاسْمِهِ سِوَى الثَّانِي عَشَرَ ع فَذَكَرَهُ بِلَقَبِهِ فَلَاحِظْ.الثَّانِيَةُ الْأَخْبَارُ الْكَثِيرَةُ الَّتِي وَرَدَتْ مِنَ النَّبِيِّ ص فِي عَدَدِهِمْ فَإِنَّهُ ص ذَكَرَ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِاسْمِهِ سِوَى الْمَهْدِيِّ ع فَذَكَرَهُ بِلَقَبِهِ أَوْ قَالَ اسْمُهُ اسْمِي أَوْ سَمِيِّي وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ مَعَ أَنَّ الْبَاقِرَ وَ الْجَوَادَ ع مِثْلُهُ فِي ذَلِكَ.الثَّالِثَةُكَثْرَةُ أَلْقَابِهِ وَ أَسَامِيهِ وَ كُنَاهُ الشَّائِعَةِ وَ قَدْ أَنْهَيْنَاهَا فِي كِتَابِنَا الْمَوْسُومِ بِالنَّجْمِ الثَّاقِبِ إِلَى مِائَةٍ وَ اثْنَتَيْنِ وَ ثَمَانِينَ وَ فِيهَا إِشَارَةٌ إِلَى ذَلِكَ

وَ قَدْ بَشَّرَ بِهِ جَمِيعُ مَنْ سَلَفَ وَ كُلُّ ذَلِكَ بِأَلْقَابِهِ كَمَا هُوَ ظَاهِرٌ لِلْمُرَاجِعِ. وَ فِي زِيَارَتِهِ السَّلَامُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ.[13]

از این جهت محدث نوری ره قول دوّم را إختیار نموده است که ذکر نام حضرت «م ح م د» به طور کلّی تعبّداً حرام است نه به جهت تقیّه بنابر این قول تلفّظ به نام مبارک حضرت مطلقا حرام است ولو این که مسأله تقیّه مطرح نباشد این قول منسوب به مرحوم شیخ مفید ره در ارشاد، مرحوم صدوق در کمال الدین، مرحوم طبرسی ره در اعلام الوری و محدث نوری ره در مستدرک الوسائل است چنان نظر أستاد أشرفی دامت برکاته نیز متمایل به این نظریه است و احتیاط را در این دانستند که نام حضرت در مجالس عمومی برده نشود و لااقل تنها در مجالس خصوصیّ برده شود.

محدث نوری ره شواهدی اقامه نموده بر این که در منع از تسمیه مسأله تقیّه مطرح نبوده است:

حَمْلُ أَخْبَارِ الْبَابِ عَلَى التَّقِيَّةِ فَاسِدٌ مِنْ وُجُوهٍ:

الْاوّل مَا عَرَفْتَ مِنْ أَنَّ غَايَةَ الْمَنْعِ ظُهُورُهُ  سَوَاءٌ كَانَ هُنَاكَ خَوْفٌ أَمْ لَا.

الثَّانِي أَنَّهُ لَوْ كَانَ لِلتَّقِيَّةِ لَعَمَّ سَائِرَ أَلْقَابِهِ الشَّائِعَةِ خُصُوصاً الْمَهْدِيَّ الَّذِي بُشِّرَ بِلَفْظِهِ فِي جُلِّ الْأَخْبَارِ النَّبَوِيَّةِ الْعَامِّيَّةِ.

الثَّالِثُ أَنَّ الْفَرِيقَيْنِ اتَّفَقُوا عَلَى أَنَّهُ  بَشَّرَ بِوُجُودِهِ  وَ أَنَّهُ يَظْهَرُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ وَ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا وَ إِنَّمَا الْخِلَافُ فِي سِلْسِلَةِ نَسَبِهِ وَ وِلَادَتِهِ وَ عَدَمِهَا وَ فِي جُلِّ هَذِهِ الْأَخْبَارِ ذَكَرَهُ بِلَقَبِهِ الْمَهْدِيِّ وَ أَنَّ اسْمَهُ اسْمِي فَكُلُّهُمْ عَارِفُونَ بِاسْمِهِ فَلَمْ يَبْقَ أَحَدٌ يُسْتَرُ عَنْهُ.

الرَّابِعُ أَنَّ فِي جُمْلَةٍ مِنْ أَخْبَارِ الْمَنْعِ وَ مَا لَمْ يُذْكَرْ فِيهِ اسْمُهُ صُرِّحَ بِأَنَّهُ سَمِيُّ النَّبِيِّ  فَالسَّامِعُ الرَّاوِي عَرَفَ اسْمَهُ فَإِنْ كَانَتِ التَّقِيَّةُ مِنْهُ فَقَدْ عَرَفَهُ وَ إِنْ كَانَ مِنْ غَيْرِهِ فَلَا وَجْهَ لِعَدَمِ ذِكْرِهِ فِي هَذَا الْمَجْلِسِ بَلِ اللَّازِمُ تَنْبِيهُ الرَّاوِي بِأَنْ لَا يُسَمِّيَهُ ع فِي مَجْلِسٍ آخَرَ.

الْخَامِسُ أَنَّ أصل منشأ الْخَوْفِ إِنْ كَانَ مِنْ جِهَةِ أَنَّ الْجَبَّارِينَ لَمَّا سَمِعُوا بِأَنَّ زَوَالَ مُلْكِهِمْ وَ دَوْلَتِهِمْ بِيَدِهِ فَكَانُوا فِي صَدَدِ قَتْلِهِ وَ قَمْعِهِ فَاللَّازِمُ أَنْ لَا يُذْكَرَ بِشَيْ‌ءٍ مِنْ أَلْقَابِهِ الشَّائِعَةِ خُصُوصاً الْمَهْدِيَّ الَّذِي بِهِ بُشِّرُوا وَ أُنْذِرُوا وَ خُوِّفُوا فَلَا وَجْهَ لِاخْتِصَاصِ الِاسْمِ الْمَعْهُودِ بِالْمَنْعِ. السَّادِسُ أَنَّهُ لَا مَسْرَحَ لِلْخَبَرِ الْاوّل مِنَ الْبَابِ لِلْحَمْلِ عَلَى التَّقِيَّةِ أَبَداً فَلَاحِظْهُ هَذَا

محدث نوری ره می فرماید در بعض روایت تصریح به نام حضرت نشده است و به کنایه از حضرت یاد شده و مسأله تقیّه نیز مطرح نبوده است چرا که نوعاً تقیّه بعد از عصر پیامبر اکرم  بوده است: ثُمَّ يَغِيبُ عَنِ النَّاسِ إِمَامُهُمْ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ  یَغِيبُ الْحَسَنُ مِنْهُمْ قَالَ لَاوَلَكِنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ يَغِيبُ عَنْهُمْ غَيْبَةً طَوِيلَةً قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا اسْمُهُ قَالَ لَا يُسَمَّى حَتَّى‌ ُظْهِرَهُ اللَّهُ تَعَالَى[14] . اگرچه دربرخی روایات به جهت خوف نهی از تسمیه شده است ولی برخی روایات در عین حالی که مسأله تقیّه مطرح نبوده منع از تسمیه شده است فلذا این که صاحب وسائل فرموده در غیر مورد تقیّه منعی از تسمیه نیست،صحیح نیست.

در نتیجه از مجموع روایات إستفاده می شود که منع از تسمیه امر تعبّدی بوده و علّت منع معلوم نیست و نمی توانیم تمام روایت مانعه را به طور کلّی حمل بر مورد تقیّه کنیم و لا اقل احتیاط در این است که نام خاص حضرت «م ح م د »و نام های خصوصیّ دیگر در مجالس عمومی برده نشود ولی در مجالس خصوصیّ بلا مانع است و اما روایاتی که در آن جنبه تقیّه نبوده است:

عن فَضْلُ بْنُ شَاذَانَ فِي كِتَابِ الْغَيْبَةِ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْوَاسِطِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا زُفَرُ بْنُ الْهُذَيْلِ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ مِهْرَانَ الْأَعْمَشُ قَالَ حَدَّثَنَا مُوَرِّقٌ قَالَ حَدَّثَنَا جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ: دَخَلَ جَنْدَلُ بْنُ جُنَادَةَ الْأَنْصَارِيُّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ  فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ أَخْبِرْنِي عَمَّا لَيْسَ لِلَّهِ وَ عَمَّا لَيْسَ عِنْدَ اللَّهِ إِلَى أَنْ قَالَ رَأَيْتُ الْبَارِحَةَ فِي النَّوْمِ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ فَقَالَ لِي يَا جَنْدَلُ أَسْلِمْ عَلَى يَدِ مُحَمَّدٍ ص وَ اسْتَمْسِكْ بِالْأَوْصِيَاءِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ أَسْلَمْتُ وَ رَزَقَنِيَ اللَّهُ ذَلِكَ فَأَخْبِرْنِي بِالْأَوْصِيَاءِ بَعْدَكَ لَأَسْتَمْسِكَ بِهِمْ فَقَالَ ص يَا جَنْدَلُ أَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِي بِعَدَدِ نُقْبَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ سَاقَ  إِلَى أَنْ قَالَ فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ عَلِيٍّ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَهُ الْحَسَنُ يُدْعَى بِالزَّكِيِّ ثُمَّ يَغِيبُ عَنِ النَّاسِ إِمَامُهُمْ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ يَغِيبُ الْحَسَنُ مِنْهُمْ قَالَ لَا وَ لَكِنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ يَغِيبُ عَنْهُمْ غَيْبَةً طَوِيلَةً قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا اسْمُهُ قَالَ لَا يُسَمَّى حَتَّى‌ يُظْهِرَهُ اللَّهُ تَعَالَى.[15]

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ الْقَاسِمِ شَرِيكِ الْمُفَضَّلِ وَ كَانَ رَجُلَ صِدْقٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ حَلَقٌ فِي الْمَسْجِدِ يَشْهَرُونَّا وَ يَشْهَرُونَ أَنْفُسَهُمْ اوّلئِكَ لَيْسُوا مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ أَنْطَلِقُ فَأُوَارِي وَ أَسْتُرُ فَيَهْتِكُونَ سِتْرِي هَتَكَ اللَّهُ سُتُورَهُمْ يَقُولُونَ إِمَامٌ أَمَا وَ اللَّهِ مَا أَنَا بِإِمَامٍ إِلَّا لِمَنْ أَطَاعَنِي فَأَمَّا مَنْ عَصَانِي فَلَسْتُ لَهُ بِإِمَامٍ لِمَ يَتَعَلَّقُونَ بِاسْمِي أَ لَا يَكُفُّونَ اسْمِي مِنْ أَفْوَاهِهِمْ فَوَ اللَّهِ لَا يَجْمَعُنِي اللَّهُ وَ إِيَّاهُمْ فِي دَارٍ.[16]

عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ عَنْبَسَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: إِيَّاكُمْ وَ ذِكْرَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ 

فَإِنَّ النَّاسَ لَيْسَ شَيْ‌ءٌ أَبْغَضَ إِلَيْهِمْ-مِنْ ذِكْرِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ .[17] ،[18]

 


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج16، ص246، أبواب، باب، ح، ط آل البيت.
[2] وسائل الشيعة / ج‌16 ص241.
[3] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌16، ص: 238‌. ح3
[4] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج16، ص238، أبواب، باب، ح، ط آل البيت.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌16، ص: 243‌.
[6] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌16، ص: 243‌.
[7] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌16، ص: 240‌روایت 7.
[8] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌16، ص: 240‌.
[9] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌16، ص: 240‌.
[10] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌16، ص: 240‌.حدیث9
[11] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌16، ص: 242‌ همین باب روایت 12.
[12] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌16، ص: 244‌ همین باب روایت19.
[13] . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌12، ص: 286‌.
[14] مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل / ج‌12 / 279 / 31 - باب تحريم تسمية المهدي و سائر الأئمة .
[15] . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌12، ص: 279‌.
[16] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌16، ص: 237‌ حدیث1 بَابُ تَحْرِيمِ تَسْمِيَةِ الْمَهْدِيِّ وَ سَائِرِ الْأَئِمَّةِ..
[17] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌16، ص: 238‌همان حدیث2.
[18] . یحتمل جمعی که أستاد درجمع بین روایات مانعه و مجوزه در ذبیحه أهل کتاب نمودند در مانحن فیه نیز جاری شود چرا که دو طائفه از روایات داریم که طائفه اوّل روایات مانعه و طائفه دوم روایات مجوزه است حال با توجه به تعلیلی که در برخی از روایات از منع از تسمیه ذکر شده که همان ترس بر اطلاع مخالفین بر وجود مبارک حضرت باشد از این تعلیل می توانیم بین روایات مانعه و مجوزه را جمع کنیم به این صورت که روایات مانعه در صورتی است که خوف ترس بر جان حضرت باشد و روایات مجوزه ناظر به جایی است که خوف و ترسی بر جان حضرت و یا حتی بر جان فرد دیگر نباشد یعنی مساله تقیّه مطرح نباشد که با این بیان بین روایات مجوزه و مانعه جمع می شود.