درس خارج فقه استاد اشرفی

97/02/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: التقیّه/ حُکم ذبیحة الکفّار مِن غیرِ أهلِ الکِتاب وَ مَن ِبِحُکمِ الکفّار.

مقدّمه: مقتضای صناعت أصولی در جمع بین دو طائفه روایاتِ مانعه و مجوّزه در ذبیحه أهل کتاب به برکت روایات طائفه سوّم، این شد که اگر أهل کتاب نام خدا را هنگام ذبح ببرند ذبیحه آنان حلال و چنانچه نام خدا را هنگام ذبح نبرند ذبیحه آنان حرام خواهد بود لکن چون قول به تفصیلِ مذکور مخالف با فتوای مشهور قدما بلکه اکثر شیعه است در مقام فتوی حکم به احتیاط وجوبی در احتراز از ذبیحه أهل کتاب نمودیم اگر چه با تسمیه باشد و اما بحث امروز در مورد ذبیحه کفّار غیر کتابی است أعمّ از مشرکین و فرقی که ملحق به مشرکین و کفّارند مثلِ مجبّره ، مفوّضه، مجّسمه ، مجوسی و ناصبی...در این مورد نیز روایات مختلف است که به برخی از این روایات اشاره می شود:

عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ ذَبَائِحِ نَصَارَى الْعَرَبِ قَالَ لَيْسَ هُمْ بِأَهْلِ الْكِتَابِ وَ لَا‌ تَحِلُّ ذَبَائِحُهُمْ.[1] الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ » فِي قَوْلِ اللَّهِ فَكُلُوا مِمّٰا ذُكِرَ اسْمُ اللّٰهِ عَلَيْهِ قَالَ أَمَّا الْمَجُوسُ فَلَا، فَلَيْسُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَ أَمَّا الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى فَلَا بَأْسَ إِذَا سَمِعُوا.[2]

عَنْهُ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ لَا تَأْكُلْ مِنْ ذَبِيحَةِ‌ ‌الْمَجُوسِيِّ قَالَ وَ قَالَ لَا تَأْكُلْ ذَبِيحَةَ نَصَارَى تَغْلِبَ فَإِنَّهُمْ مُشْرِكُو الْعَرَبِ.[3]

بررسی سند: روایت مذکور ضعیف السند است زیرا تا قبل از علی بن ابی حمزه مشکلی نیست ولی علی بن ابی حمزه مردد است بین علی بن ابی حمزه ثمالی که موثّق است و بین علی بن ابی حمزه بطائنی که أقوال در مورد او مختلف بوده و بعضی از او تعبیر به کذّاب نموده اند و ظاهراً مراد از علی در سند روایت، علی بن ابی حمزه بطائنی است که قائد ابی بصیر بوده است.

وَ عَنْهُ عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَقِيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ:قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَأْكُلُوا ذَبِيحَةَ نَصَارَى الْعَرَبِ فَإِنَّهُمْ لَيْسُوا أَهْلَ الْكِتَابِ.[4]

و اما نسبت به فرق مسلمین که معتقد به إسلامند و احیاناً حکم به کفر آنان شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عن «الْحَسَنِ عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَقِيلٍ» عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ:

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ذَبِيحَةُ مَنْ دَانَ بِكَلِمَةِ الْإسلام وَ صَامَ وَ صَلَّى لَكُمْ حَلَالٌ إِذَا ذَكَرَ اسْمَ اللَّهِ تَعَالَى عَلَيْهِ.[5]

بررسی سند: در این روایت تا حسین ابن سعید از جهت سندی هیچ مشکلی نیست الا این که بعد از این بزرگوار درسند روایت شخصی بنام حسن ذکر شده که مشترک است بین حسن بن یونس که در برخی از نسخ این روایت ذکر شده و بین حسن بن سعید که برادر حسین بن سعید بوده و فردی موثّق است چنان که در نسخه صاحب وسائل ره و تهذیب مرحوم شیخ ره آمده است.

مفاد روایت: هر کس معتقد به کلمه إسلام باشد در صورت تسمیه ذبیحه اش حلال خواهد بود در نتیجه تمام فرق إسلامی أعمّ از مجبّره ، مفوّضه، مجّسمه و حتّی ناصبی که طبق روایات محکوم به کفر هستند داخل در «مَنْ دَانَ بِكَلِمَةِ الْإسلام» بوده و طبق إطلاق این روایت ذبیحه آنان حلال خواهد بود.

ناگفته نماند که فقهای إمامیّه اتّفاق دارند که اگر ذبایح از أهل سنّت باشد با ذکر تسمیه حلال خواهد بود و اتّفاق دارند که کفّار غیر کتابی و کسانی که ملحقّ به کفّارند ذبیحه آنان ولو با تسمیه حلال نخواهد بود.

فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ السِّنَانِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيِّ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ عَنِ الرِّضَا فِي حَدِيثٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ أَنَّهُ قَالَ فِي حَدِيثٍ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ يُجْبِرُ الْعِبَادَ عَلَى الْمَعَاصِي أَوْ يُكَلِّفُهُمْ مَا لَا يُطِيقُونَ فَلَا تَأْكُلُوا ذَبِيحَتَهُ وَ لَا تَقْبَلُوا شَهَادَتَهُ وَ لَا تُصَلُّوا وَرَاءَهُ وَ لَا تُعْطُوهُ مِنَ الزَّكَاةِ شَيْئاً.[6]

مفاد روایت: کسانی که معتقد به جبر هستند و جبری مذهبند ذبیحه آنان حرام است«مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ يُجْبِرُ الْعِبَادَ عَلَى الْمَعَاصِي...فَلَا تَأْكُلُوا ذَبِيحَتَهُ».

بررسی سند: نسبت به وثاقت سهل بن زیاد إختلاف است مرحوم نجاشی ره، وی را تضعیف کرده است چنان که مرحوم شیخ طوسی ره هم در دو جا از کُتُب رجالی خود سهل بن زیاد را تضعیف و در یک جا توثیق نموده است.

مرحوم أستاد خویی ره با دقت زیادی که در این زمینه دارد فرموده است توثیق مرحوم شیخ طوسی ره، نسبت به سهل بن زیاد سهو القلم از ایشان بوده است و بر فرضی که سهو القلم هم نباشد، بیان مرحوم شیخ ره در مورد وی با یکدیگر تعارض دارد در نتیجه نمی توان به توثیق ایشان استناد نمود و از طرفی تضعیف نجاشی سر ‌جای خود باقی است.

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْخَزَّازُ فِي الْكِفَايَةِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِيٍّ الْعَبْدِيِّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنِ الصَّادِقِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: يَا يُونُسُ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لِلَّهِ وَجْهاً كَالْوُجُوهِ فَقَدْ أَشْرَكَ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لَهُ جَوَارِحَ كَجَوَارِحِ الْمَخْلُوقِينَ فَهُوَ كَافِرٌ بِاللَّهِ فَلَا تَقْبَلُوا شَهَادَتَهُ وَ لَا تَأْكُلُوا ذَبِيحَتَهُ.[7]

این روایت سنداً ضعیف است، مفاد روایت: کسانی که معتقد به تجسّم خداوند هستند ذبیحه آنان حرام است.

مقتضای إطلاق روایت مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ این است که هر مسلمانی با هر عقیده ای که دارد اگر نام خدا را هنگام ذبح ببرد ذبیحه او حلال خواهد بود: «ذَبِيحَةُ مَنْ دَانَ بِكَلِمَةِ الْإسلام وَ صَامَ وَ صَلَّى لَكُمْ حَلَالٌ إِذَا ذَكَرَ اسْمَ اللَّهِ تَعَالَى عَلَيْهِ»[8] طبق این روایت تمامی فرق منحرف إسلام حتّی فرقی که محکوم به کفر هستند مثل مجبره ،مفوضه... ذبیحه آنان با تسمیه حلال خواهد بود، این روایات با روایات مانعه متعارض است و فتوای مشهور بر این است که تمامی فِرَقی که محکوم به کفر هستند ذبیحه آنان حرام است، واقع مطلب این است که بعد از مرحوم شیخ طوسی ره غالب فقهای إمامیّه مقلده بودند تا زمان ابن ادریس ره یعنی به جهت عظمت و مقام علمی مرحوم شیخ ره کسی بر خلاف ایشان فتوی نداده است.

از این رو به تبع مرحوم شیخ ره علماء فتوی داده اند به حرمت ذبیحه غیر أهل کتاب خواه ذبح با تسمیه باشد خواه بدون تسمیه و این در حالی است که در برخی روایات ذبیحه فرق إسلامی محکوم به کفر با تسمیه حلال شمرده شده است که صاحب وسائل ره این روایات مجوزه را حمل بر تقیّه یا ضرورت نموده است چنان که از عنوان بابی که ذکر نموده این کلام مشهود است «بَابُ إِبَاحَةِ ذَبَائِحِ أقسام الْمُسْلِمِينَ وَ تَحْرِيمِ ذَبِيحَةِ النَّاصِبِ وَ الْمُرْتَدِّ إِلَّا لِلضَّرُورَةِ وَ التَّقِيَّةِ»[9] و کسی جرئت نکرده برخلاف قدماء قائل به حلیّت شود ولی به نظر ما انصاف این است که اگر نام خدا را هنگام ذبح از روی عقیده ببرند طبق صناعت أصولی و جمع بین روایات ذبیحه آنان نیز محکوم به حلیّت است.

نظر أستاد أشرفی دامت برکانه در وجه نهی از اکل ذبیحه فرق إسلامی محکوم به کفر:

و ممکن است نهی در روایات أئمّه  نسبت به ذبیحه این فرق ضاله از جهات تربیتی و اخلاقی باشد زیرا که انسان مؤمن هر چه از این گروه های منحرف بیشتر فأصله بگیرد برای سلامت روح و روان وی بهتر خواهد بود چرا که: المصاحبه مؤثّره لا محاله، یعرف الأشخاص بِأَحِبائِه ، در نتیجه از ذبیحه آنان نهی شده تا این که معاشرت و رفت و آمد با آن ها کمتر شود و خلق و خوی و إعتقاد آنان در انسان مؤمن تأثیر منفی نگذارد از این جهت در روایتی امام رضا می فرماید:

بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ حَمْزَةَ الْقُمِّيِّ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ قَالَ: قَالَ أَبُو الْحَسَنِ إِنِّي أَنْهَاكَ عَنْ ذَبِيحَةِ كُلِّ مَنْ كَانَ عَلَى خِلَافِ الَّذِي أَنْتَ عَلَيْهِ وَ أَصْحَابُكَ إِلَّا فِي وَقْتِ الضَّرُورَةِ إِلَيْهِ.[10]

در هر صورت به هر طوری که مؤمن بتواند رابطه اش را با این فِرق ضالّه کمتر کند یا به طور کلّی قطع رابطه کند برای سلامت روح و عقیده وی بهتر خواهد بود خصوصا اگر ذبیحه آنان شبهه ناک بوده و به طریق شرعی نباشد حال از نظر حکمی برای تسهیل علی العباد ذبیحه آنان که به حسب ظاهر شرائط آن مراعات شده حلال شمرده شده است و از طرفی چون إحتمال دارد که ذبیحه آنان با رعایت تمام شرائط ذبح شرعی نباشد و به تبع آن در روح انسان مؤمن تأثیر بگذارد از این جهت نسبت به افراد خاصی نهی شده است.

در نتیجه هر چه ارتباط با آنان کمتر شود و ذبیحه و غذای شبهه ناک آنان کمتر خورده شود برای مؤمن مشتاق به تحصیل مراتب عالیه بهتر خواهد بود به مقتضای «قِف عِنْدَ الشُّبهه فان الْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَةِ خَيْرٌ مِنَ الِاقْتِحَامِ فِي الْهَلَكَةِ» و شاید نهیی که در مورد ذبیحه آنان شده به مقتضای مراحل إیمان افراد بوده است یعنی گاه به کسانی که در درجه بالاتری از إیمان بوده اند برای احتراز آنان از غذای شبهه ناک و حرام که بسیار در تربیت روح انسانی مؤثّر است از ذبیحه آنان نهی شده است تا این که غذای حرام اثر وضعی در روح آنان نگذارد و روایات ناهیه اشاره به این أمور اخلاقی داشته است و در عین حال به جهت تسهیل علی العباد نسبت به عموم مردم تجویز شده باشد.از این جهت می بینیم که نسبت به ذبیحه أهل سنّت نیز برخی از فقهای إمامیّه نهی نموده اند تا این که بواسطه عقیده باطلی که دارند غذای آنان تأثیر منفی در روح مؤمن نگذارد.

قال ابن حمزة: و الذابح يجب أن يكون مؤمنا أو في حكمه. [11]

قال ابن البرّاج: لا يجوز أن يتولّى الذبح إلّا من كان مسلما من أهل الحقّ، فإن تولّاه غير من ذكرناه من الكفّار المخالفين لدين الإسلام أو من كفّار أهل الملّة‌ على إختلافهم في جهات كفرهم، لم تصح ذكاته، و لم تؤكل ذبيحته.[12]

قال ابن إدريس: المراد بقوله: و غيرهم، يعني المستضعفين الذين لا منّا و لا من مخالفينا، و صحيح أنّهم غيرنا، فلا يظنّ ظانّ أنّه

أراد بغيرهم من مخالفينا.و منع أبو الصلاح من ذباحة الكافر و جاحد النصّ.[13]

توضیح این که مخالفین از أهل سنّت نیز به جهت انکار امامت امیر المؤمنین علی  در جریان غدیر، منکر نص «جاحد النصّ» محسوب می شوند.

بیان أستاد أشرفی دامت برکاته:

به نظر ما این که در بسیاری از روایت منع از ذبیحه فرق ضاله شده و در برخی دیگر تجویز شده است ظاهراً این امر بر می گردد به این که به مقتضای أصل تسهیل علی العباد، فرق ضاله که معتقد به خداوند بوده و شرائط ذبح مثل تسمیه را رعایت می کنند ذبیحه آنان حلال شمرده شده است ولی اگر إعتقاد به خداوند واحد ندارند مثل مشرکین ذبیحه آنان حرام است و امثال ناصبی که معتقد به خداوند و نبوت پیامبر اکرم  هستند و به جهت عقیده باطل محکوم به کفرند از جهت تسهیل علی العباد ذبیحه آنان نیز با تسمیه حلال شمرده شده است ولی در عین حال نسبت به برخی افراد به حسب مراتب إیمان امر فرمودند که از ذبیحه آنان اجتناب کنید و ظاهراً این نهی به جهت تربیتی و اخلاقی بوده تا این که ذبیحه مخالفین به جهت خباثت باطنی آنان در غذای مؤمنین تأثیر منفی نگذارد در هر حال به نظر اینجانب این تکلیف فوق تکالیف ظاهری بوده است و احتیاط نباید ترک شود.

آیا مدار در آلت ذبیحه جنس حدید است یا مدار وصف تیز بودن آن است؟

اما مسأله دیگر: یکی دیگر از مسائلی که در بحث تقیّه مطرح شده است اشتراط إستفاده از حدید در حلیّت ذبیحه است حال چون سنّی ها معتقد نیستند که سر گوسفند باید حتماً با حدید ذبح شود و قطع اوداج اربعه را کافی در حلیّت ذبیحه می دانند از این جهت اگر تقیّه إقتضاء نمود که مطابق با فتوای مخالفین چنین عمل شود یعنی بدون حدید ذبح شود با فرض تقیّه از این جهت منعی ندارد صاحب وسائل ره در کتاب خود بابی را گشوده در این جهت که ذبح با غیر حدید طبق روایات صحیح نیست.

در کُتُب روایی ما اکثراً کلمه حدیده وارد شده که به معنای شیء تیز است و علّت اشتراط چنین چیزی شاید این باشد که حیوان راحت ذبح شده و اذیت نشود در برخی دیگر روایات کلمه حدید آمده است که با این قید ذبح با غیر حدید مشروع نخواهد بود با این بیان ذبح بوسیله کارت های استیل که از جنس آهن نیستند صحیح نیست از همین جهت برخی چنین ذبحی را صحیح ندانسته اند در مقابل برخی گفته اند چون در اکثر روایات کلمه حدیده آمده که وصف است به معنای شیء تیز،

ذبح با استیل بلا اشکال است بحث در این موضوع موکول به کتاب صید و ذبایح است.

 


[1] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 56‌، حدیث15، بَابُ تَحْرِيمِ ذَبَائِحِ الْكُفَّارِ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ...إِلَّا مَعَ التَّقِيَّةِ‌.
[2] . همان، ص57 روایت 17.
[3] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 58 همان باب روایت 22.
[4] . همان ص59 روایت23.
[5] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 66‌روایت 1 بَابُ إِبَاحَةِ ذَبَائِحِ أقسام الْمُسْلِمِينَ... إِلَّا لِلضَّرُورَةِ وَ التَّقِيَّةِ‌.
[6] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 69‌، همان باب، حدیث9.
[7] . همان، روایت 10.
[8] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 66‌روایت 1 بَابُ إِبَاحَةِ ذَبَائِحِ أقسام الْمُسْلِمِينَ وَ تَحْرِيمِ ذَبِيحَةِ النَّاصِبِ... إِلَّا لِلضَّرُورَةِ وَ التَّقِيَّةِ‌.
[9] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 66‌روایت 1 بَابُ إِبَاحَةِ ذَبَائِحِ أقسام الْمُسْلِمِينَ وَ تَحْرِيمِ ذَبِيحَةِ النَّاصِبِ... إِلَّا لِلضَّرُورَةِ وَ التَّقِيَّةِ‌.
[10] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 51‌ باب تحريم ذبائح أهل الكتاب وغيرهم من الكفّار حدیث9.
[11] . الوسيلة: 361.
[12] . المهذّب2: 439.
[13] . الكافي في الفقه: 277.