درس خارج فقه استاد اشرفی

97/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: التقیّه/ ذبیحة أهل الکتاب/ الجمع بین الروایات المانعه و المجوزه.

مباحث امروز در ضمن چند مطلب بیان می شود:

مطلب اوّل: روایات در مورد ذبیحه أهل کتاب به دو طائفه تقسیم می شوند: طائفه اوّل از روایات دلالت بر جواز ذبیحه أهل کتاب دارند و طائفه دوّم از روایات دلالت بر عدم جواز ذبیحه أهل کتاب دارند این دو دسته روایات در کمال تنافی و تعارض هستند و در این بین، طائفه سوّمی از روایات است که دلالت دارد بر این که اگر یهود و نصاری نام خدا را ببرند و یا اگر مسلمانی بشنود که آنان نام خدا را برده اند و یا حتّی اگر کسی شهادت بدهد که آنان نام خدا را برده اند در تمام این صُوَر، ذبیحه آنان حلال خواهد بود که به مقتضای این جملات شرطیّه و مفهوم آن «اگر یهود و نصاری نام خدا را نبرند ذبیحه آنان حلال نخواهد بود» می توانیم بین روایات مانعه و مجوزه را جمع نماییم به این صورت که روایات مانعه را حمل کنیم بر جایی که أهل کتاب نام خدا را هنگام ذبح نبرندوروایات مجوّزه را حمل کنیم به جایی که اسم خدارا هنگام ذبح به عنوان حلیّت ذبح برزبان جاری کرده باشند و این طائفه سوّم روایات می تواند جمع خوبی بین روایات مانعه و مجوزه باشد و اما جملات شرطیّه مذکور در روایات:

﴿إِذَا سَمِعْتَهُمْ يُسَمُّونَ «وَ شَهِدَ» لَكَ مَنْ رَآهُمْ يُسَمُّونَ فَكُلْ» «إِذَا سَمِعْتَهُ يَذْكُرُ اسْمَ اللَّهِ فَإِنْ حَضَرْتُمُوهُمْ فَلَمْ يُسَمُّوا فَلَا تَأْكُلُوا». «فَإِذَا شَهِدْتُمُوهُمْ وَقَدْ سَمَّوُا اسْمَ اللَّهِ فَكُلُوا» «وَ إِنْ لَمْ تَشْهَدُوهُمْ فَلَا تَأْكُلُوا وَ إِنْ أَتَاكَ رَجُلٌ مُسْلِمٌ فَأَخْبَرَكَ أَنَّهُمْ سَمَّوْا فَكُلْ﴾.

﴿فَإِنْ حَضَرْتُمُوهُمْ فَلَمْ يُسَمُّوا فَلَا تَأْكُلُوا وَ قَالَ إِذَا غَابَ فَكُلْ﴾.

ضمن این که از عبارت «لَا يُؤْمَنُ عَلَيْهَا إِلَّا مُسْلِمٌ» در طائفه سوّم روایات نیز إستفاده می شود که علّت منع از اکل ذبیحه در روایات طائفه دوّم یعنی روایات مانعه از این جهت بوده که ما مطمئن از تسمیه آنان هنگام ذبح نیستیم چرا که آنان إعتقاد به لزوم تسمیه هنگام ذبح در دین خود نداشته و معمولاً تسمیه نمی گویند، حال اگر نام خدا را هنگام ذبح ببرند اکل ذبیحه آنان طبق این تعلیل بلا مانع خواهد بود و از تعلیل مذکور إستفاده می شود که صِرف تسمیه توسّط یهود و نصاری مشکلی ندارد و علّت منع از اکل ذبیحه آنان این بوده که آنان به جهت عدم إعتقاد به لزوم تسمیه غالباً نام خدا را هنگام ذبح بر زبان جاری نمی کنند از این جهت ما ایمن نیستیم که هنگام ذبح نام خدا را برده باشند فلذا به مقتضای احتیاط لازم است از ذبیحه آنان اجتناب کنیم از این بیان إستفاده می شود که اگر مطمئن شدیم که نام خدا را برده اند ذبیحه آنان نیز هیچ منعی نخواهد داشت.

و اما طائفه سوّم از روایات:

این طائفه از روایات تماماً در وسائل «بَابُ تَحْرِيمِ ذَبَائِحِ الْكُفَّارِ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ» ذکر شده و اشاره به تفصیل مذکور دارد:

عَنْ حُسَيْنٍ الْأَحْمَسِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ: هُوَ الِاسْمُ وَ لَا يُؤْمَنُ عَلَيْهِ إِلَّا مُسْلِمٌ.[1]

عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ ذَبِيحَةِ أَهْلِ الْكِتَابِ قَالَ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا يَأْكُلُونَ ذَبَائِحَكُمْ فَكَيْفَ تَسْتَحِلُّونَ أَنْ تَأْكُلُوا ذَبَائِحَهُمْ إِنَّمَا هُوَ الِاسْمُ وَ لَا يُؤْمَنُ عَلَيْهِ إِلَّا مُسْلِمٌ.[2]

عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ قُتَيْبَةَ الْأَعْشَى قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ ذَبَائِحِ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى فَقَالَ الذَّبِيحَةُ‌ اسْمٌ وَ لَا يُؤْمَنُ عَلَى الِاسْمِ إِلَّا مُسْلِمٌ.[3]

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ  قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ ذَبِيحَةِ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى هَلْ تَحِلُّ قَالَ كُلْ، مَا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ.[4]

عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ يَقُولُ فِي ذَبِيحَةِ النَّاصِبِ وَ الْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ لَا تَأْكُلْ ذَبِيحَتَهُ حَتَّى تَسْمَعَهُ يَذْكُرُ اسْمَ اللَّهِ فَقُلْتُ الْمَجُوسِيُّ فَقَالَ نَعَمْ إِذَا سَمِعْتَهُ يَذْكُرُ اسْمَ اللَّهِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ وَ لٰا تَأْكُلُوا مِمّٰا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّٰهِ عَلَيْهِ.[5]

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ أَنَّهُمَا سَأَلَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ ذَبَائِحِ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ فَقَالَ كُلْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّهُمْ لَا يُسَمُّونَ فَقَالَ فَإِنْ حَضَرْتُمُوهُمْ فَلَمْ يُسَمُّوا فَلَا تَأْكُلُوا وَ قَالَ إِذَا غَابَ فَكُلْ.[6]

عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  وَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ أَنَّهُمَا قَالا فِي ذَبَائِحِ أَهْلِ الْكِتَابِ فَإِذَا شَهِدْتُمُوهُمْ وَ قَدْ سَمَّوُا اسْمَ اللَّهِ فَكُلُوا ذَبَائِحَهُمْ وَ إِنْ لَمْ تَشْهَدُوهُمْ فَلَا تَأْكُلُوا وَ إِنْ أَتَاكَ رَجُلٌ مُسْلِمٌ فَأَخْبَرَكَ أَنَّهُمْ سَمَّوْا فَكُلْ.[7]

عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَانَ‌ عَنْ حَرِيزٍ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَنْ ذَبَائِحِ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ فَقَالَ إِذَا سَمِعْتَهُمْ يُسَمُّونَ «وَ شَهِدَ» لَكَ مَنْ رَآهُمْ يُسَمُّونَ فَكُلْ وَ إِنْ لَمْ تَسْمَعْهُمْ وَ لَمْ يَشْهَدْ عِنْدَكَ مَنْ رَآهُمْ يُسَمُّونَ فَلَا تَأْكُلْ

ذَبِيحَتَهُمْ.[8]

مفاد طائفه سوّم روایات به مقتضای مفهوم جملات شرطیّه این است که اگر نام خداوند توسّط أهل کتاب هنگام ذبح گفته شود ذبیحه آنان حلال خواهد بود و در غیر این صورت ذبیحه آنان حرام خواهد بود چنان که علی القاعده طبق آیات شریفه قرآن ذبیحه بدون تسمیه حرام است، و از نظر فن و صنعت إستدلال روایات مانعه و مجوزه که مطلق هستند حمل بر این روایات مقیّده می شوند.

مطلب دوّم: در بحث ما نحن فیه، سه روایت وارد شده است که یکی از آن روایات دلالت دارد بر این که اگر أهل کتاب نام خدا را هم بر زبان جاری کنند در این صورت نیز أکل ذبیحه آنان ممنوع خواهد بود و دو روایت دیگر دلالت دارد که نام مسیح بردن کافی در حلیّت ذبیحه أهل کتاب نیست.

1. عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَنْ ذَبِيحَةِ الذِّمِّيِّ فَقَالَ لَا تَأْكُلْهُ إِنْ سَمَّى وَ إِنْ لَمْ يُسَمِّ.[9]

2. بِالْإِسْنَادِ عَنْ حَنَانٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ الْمُنْذِرِ رَوَى لَنَا عَنْكَ أَنَّكَ قُلْتَ إِنَّ الذَّبِيحَةَ اسْمٌ وَ لَا يُؤْمَنُ عَلَيْهَا إِلَّا أَهْلُهَا فَقَالَ إِنَّهُمْ أَحْدَثُوا فِيهَا شَيْئاً لَا أَشْتَهِيهِ قَالَ حَنَانٌ فَسَأَلْتُ نَصْرَانِيّاً فَقُلْتُ لَهُ أَيَّ شَيْ‌ءٍ تَقُولُونَ إِذَا ذَبَحْتُمْ قَالَ نَقُولُ بِاسْمِ الْمَسِيحِ.[10]

3. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ: دَخَلْنَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَا وَ أَبِي فَقُلْنَا لَهُ جَعَلَنَا اللَّهُ فِدَاكَ إِنَّ لَنَا خُلَطَاءَ مِنَ النَّصَارَى وَ إِنَّا نَأْتِيهِمْ فَيَذْبَحُونَ لَنَا الدَّجَاجَ وَ الْفِرَاخَ وَ الْجِدَاءَ أَ فَنَأْكُلُهَا قَالَ فَقَالَ لَا تَأْكُلُوهَا وَ لَا تَقْرَبُوهَا فَإِنَّهُمْ يَقُولُونَ عَلَى ذَبَائِحِهِمْ مَا لَا أُحِبُّ لَكُمْ أَكْلَهَا إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالُوا صَدَقَ إِنَّا لَنَقُولُ بِسْمِ الْمَسِيحِ.[11]

سؤال: آیا این سه روایت منافات دارد با جمعی که بین دو طائفه روایات «مانعه و مجوزه» نمودیم؟

خیر، زیرا مفاد این دو روایت اخیر این است که اسم مسیح کفایت نمی کند بلکه باید نام خدا بر زبان جاری شود و در جمع بین روایات طبق طائفه سوّم روایات گفتیم اگر أهل کتاب نام خدا را بر زبان جاری کنند ذبیحه آنان حلال خواهد بود ولی اگر نام خدا را بر زبان جاری نکنند ذبیحه آنان حرام خواهد بود حال چون نام مسیح نام خدا نیست طبق طائفه سوّم روایات و جمعی که نمودیم ذبیحه آنان حلال نخواهد بود در نتیجه این دو روایات هیچ گونه منافاتی با جمع مذکور ندارند و شاید روایت سوّم هم حمل بر تسمیه به اسم مسیح شود و این که امام فرمودند چه نام ببرند چه نام نبرند ذبیحه آنان حلال نیست مراد نام مسیح بوده است یعنی اگر هم نام مسیح را طبق عادت خود ببرند ذبیحه آنان حلال نخواهد بود چه آن که مدار در حلیّت، نام الله بردن است

نه نام مسیح.

مشکل أصلی این است که در مقابل این سه روایت که بردن اسم مسیح را مجزی برای حلیّت ذبح نمی داند، دو روایت در مقام وارد شده و مفادش این است که اگر أهل کتاب نام مسیح را هم عوض نام خدا، بر زبان جاری کنند ذبیحه آنان حلال خواهد بود در نتیجه این دو روایت با سه روایتی که می گوید اگر نام مسیح برده شود ذبیحه آنان حرام خواهد بود، تعارض دارد و اگر بپذیریم که نام مسیح همان نام خداوند است با طائفه سوّم روایات و جمعی که نمودیم نیز متعارض خواهد بود و اما

دو روایتی که دلالت دارد بر این که مراد أهل کتاب از اسم مسیح همان اسم خدا است:

1. عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي ذَبَائِحِ النَّصَارَى فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهَا قُلْتُ فَإِنَّهُمْ يَذْكُرُونَ عَلَيْهَا الْمَسِيحَ فَقَالَ إِنَّمَا أَرَادُوا بِالْمَسِيحِ اللَّهَ. [12]

2. عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ ذَبِيحَةِ الْيَهُودِيِّ فَقَالَ حَلَالٌ قُلْتُ وَ إِنْ سَمَّى الْمَسِيح قَالَ وَ إِنْ سَمَّى الْمَسِيحَ فَإِنَّهُ إِنَّمَا‌ يُرِيدُ اللَّهَ.[13]

جواب: این دو روایات ضعیف السند است چرا که در روایت اوّل عَبْدِ المَلِك بْن عَمْرو مجهول بوده و توثیق نشده است و اما روایت دوّم در طریق روایت حکم بن مسکین قرار گرفته که او نیز تضعیف شده است.علاوه بر این که مخالف با إطلاق آیات شریفه قرآن است که تنها نام خدا را شرط در حلیّت ذبیحه می داند نه نام مسیح.

بحث رجالی: ذکر مشيخه‌ شیخ طوسی ره در تهذیب:

مرحوم شیخ ره در آخر كتاب تهذیب، عنوان مستقلی بنام مشيخه آورده در مشیخه، سند شيخ طوسى به كتاب‌هايى كه از آن ها نقل روايت كرده ذکر شده است. مرحوم شیخ طوسی ره در پايان كتاب مى‌گويد: «هم اكنون كه به يارى خداوند متعال از نگارش اين كتاب فارغ گشته‌ام، طرق و اسنادى را كه از طريق آن ها اين أصول و كتاب‌هاى روايى را روايت كرده‌ام به صورت مختصر مى‌آورم تا به اين شكل روايات كتاب از حالت ارسال خارج گشته و به باب مسندات ملحقّ گردند شيخ طوسى ره سپس به ذكر سند خود به هر يك از روات و يا كتاب‌هاى آن ها كه در تهذيب از آن ها روايت نقل كرده مى‌پردازد.

همچنان که مرحوم شیخ صدوق ره در کتاب من لا یحضر الفقیه ابتداً روایات را از صاحب کتابی که روایت را از او نقل کرده ذکر می کند و در انتهای کتاب مشیخه را ذکر نموده و طرق و اسنادی که از طریق آن ها این أصول و کُتُب روایی را روایت کرده آورده است و ذکر این مشیخه به جهت این بوده که روایت از عنوان ارسال خارج شود و این کُتُب نزد مرحوم صدوق ره و مرحوم شیخ طوسی ره معتبر بوده است چنان که شیخ صدوق ره گفته است: من در کتاب مَن لا یَحضرُ الفقیه تنها روایتی را نقل می کنم که حجّت بین من و خداوند بوده است.

ولی أستاد خویی ره به تبع صاحب وسائل ره تک به تک روات در مشیخه شیخ و صدوق را بررسی نموده و بر طبق آن حکم به وثاقت یا عدم وثاقت حدیث نموده است مثلاً می گوید هذا الطریق من صدوق الی عبد الملک ابن عمر ضعیفٌ و ممکن است در مشیخه که سند را از صاحب کتاب نقل نموده گاه افرادی باشند که از دیدگاه رجالیون ضعیفند مثل طریق مرحوم صدوق ره به محمد بن مسلم که ضعیف است یعنی کتاب محمد به صدوق رسیده ولی آن طریقی که به صدوق رسیده ضعیف است در مقابل این شیوه از بررسی در رجال، برخی از بزرگان بررسی صاحبان کُتُب را که در مشیخه ذکر شده لازم نمی دانند و می گوید شیخ و صدوق به صحّت آن کُتُب و أصولی که از آن ها نقل حدیث کرده اند اعتراف و إعتقاد داشته اند و تنها برای خروج روایات آن کُتُب از عنوان ارسال سند خودشان را تا صاحب کتاب آورده اند.

در هر صورت در طریق مرحوم شیخ به عمر بن عبد الملک بن عمر،حکم بن مسکین ذکر شده که توثیق نشده است در نتیجه این روایت عمر بن عبد الملک صحیح و معتبر نیست ولی از جهتی حکم بن مسکین جزء توثیقات عامّه است و در سند روایات نوادر الحکمه واقع شده است و چنان که یکی از مشایخ ثلاثه از ایشان نقل حدیث کرده است از این جهت روایت معتبر است ولی ناگزیر باید از این روایت اعراض کنیم چرا که این روایت در مقابل روایات متعدّد و آیه شریفه که تسمیه را شرط می داند مقاومت ندارد و طرح می شود و بر می گردیم به همان جمعی که ذکر کردیم و نتیجه این می شود که از نظر فن استدلال، مدار در حلیّت ذبیحه، گفتن نام خداوند است.

نکته: نام خداوند باید اوّلاً به عنوان حلیّت این ذبح گفته شود به قرینه کلمه «علیه» در آیه شریفه که ظهور در اشتراط تسمیه بعنوان حلیّت ذبح دارد، در غیر این صورت عنوان «ذُکِرَ اسمُ الله عَلَیه» صادق نخواهد بود و ثانیاً از کسی صادر شود که از روی عقیده و توجّه بگوید ولو این که مسیحی باشد در نتیجه تسمیه توسّط دیوانه و بچه و یا کسی که تمسخراً تسمیه را می گوید مجزی نخواهد بود کما این که اگر بواسطه ضبط صوت باشد نیز مجزی نخواهد بود.

مطلب سوم: در این جمعی که نمودیم دو مسأله وجود دارد:

1. حمل روایات مجوزه بر تقیّه توسّط برخی از بزرگان: صاحب جواهر ره اصرار دارد که تمام روایات مجوزه تقیّتاً صادر شده کما این که شیخ مفید ره سید مرتضی ره از قدماء همه قائلند که ذبیحه أهل کتاب مطلقا حرام است بلکه مرحوم شیخ طوسی ره إدّعای إجماع بر حرمت ذبایح أهل کتاب نموده است، این بزرگان که خود روات حدیث هستند می گویند روایات مجوزه تقیّتاً صادر شده زیرا در عصری بوده که سنّی ها در مکنت بوده اند و از طرفی در نظر آن ها ذبایح أهل کتاب حلال بوده است و چند روایت را شاهد بر تقیّه بودن ذکر نموده اند:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ بَشِيرٍ عَنِ «ابْنِ أَبِي عَقِيلَةَ» الْحَسَنِ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ الرَّقِّيِّ عَنْ بَشِيرِ بْنِ أَبِي غَيْلَانَ الشَّيْبَانِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ ذَبَائِحِ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ النُّصَّابِ قَالَ فَلَوَى شِدْقَهُ وَ قَالَ كُلْهَا إِلَى يَوْمٍ مَّا.[14]

حضرت در تحت لفافه شانه اش را بالا انداختند و سپس جواب را به صورت مبهم بیان فرمودند « كُلْهَا إِلَى يَوْمٍ مَّا» در نتیجه اوّلاً از این که حضرت شانه را بالا انداختند معلوم می شود امری در بین بوده که نتوانستند صریح بیان کنند ثانیاً این که مبهم جواب دادند «كُلْهَا إِلَى يَوْمٍ مَّا » از این بیان نیز إستفاده می شود که مسأله تقیّه مطرح بود است همچنان که از روایت بعدی چنین إستفاده می شود که از ذکر حضرت موسی و عیسی که فرمودند: «عَلَى أَمْرِ مُوسَى وَ عِيسَى» معلوم می شود حضرت در بیان حکم می خواهند طَفرِه بروند.

وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ ذَبَائِحِ أَهْلِ الْكِتَابِ فَقَالَ لَا بَأْسَ إِذَا ذَكَرُوا اسْمَ اللَّهِ وَ لَكِنْ أَعْنِي مِنْهُمْ مَنْ يَكُونُ عَلَى أَمْرِ مُوسَى وَ عِيسَى .[15]

در محاجه معروف در مبحث استصحاب یکی از بزرگان شیعه معروف به مرحوم سید قزوینی زه در طِیِّ سفر خود مسیرش به ذی الکفل افتاد در این بین برخی از علماء یهود و نصاری را ملاقات نمود در صحبتی که بین آنان صورت گرفت عالم نصرانی به سید قزوینی ره می گوید مگر شما استصحاب را حجّت نمی دانید؟ سیّد می گوید آری، عالم نصرانی می گویند طبق اخبار پیامبر شما حضرت محمد  ما و شما یقین به نبوت عیسی داریم و الان در بقاء آن شک داشته و استصحاب جاری می کنیم در نتیجه حقانیّت نبوت حضرت عیسی ثابت می شود مرحوم قزوینی جواب می دهد ما نبوت عیسایی را قبول داریم که خبر به نبوت حضرت محمد  داده است.

حال در روایت مذکور هم همین مطلب را می گوید وَ لَكِنْ أَعْنِي مِنْهُمْ مَنْ يَكُونُ عَلَى أَمْرِ مُوسَى وَ عِيسَى . بازگشت این

کلام این است که مراد من یهود و نصارایی که منکر نبوت رسول الله  هستند نیست بلکه آن که به راستی تابع حضرت موسی و عیسی است که خبر از نبوت محمد داده اند... در نتیجه بنابر نظر برخی از بزرگان روایات مجوزه به قرینه این روایات حمل بر تقیّه می شوند کما این که متقدمین نیز چنین نظری داشته اند.

2. سیره عملی برخی از أصحاب معتبر أئمّه  بر اکل ذبیحه أهل کتاب.

مسأله دیگر این است که خود أصحاب در عصر أئمّه این ذبیحه أهل کتاب را می خوردند و افراد معتبری مثل معلی بن خنیس،ابی بصیر، حریز، زراره، محمد بن مسلم که در روایات مجوزه به عنوان سائل مسأله ذکر شده اند برنامه شان این بوده که ذبیحه أهل کتاب را می خوردند و خصوصاً زراره که خیلی به مذاق أئمّه آگاه و أفق ه نسبت به دیگران بوده است و در مسأله نماز جمعه وقتی أصحاب از کلام امام برداشت نمودند که حضرت امر به حضور در نماز جمعه نموده است و آماده برای شرکت در نماز جمعه شدند زراره اعتنایی نکرد و کلام آنان را در این مورد نپذیرفت و وقتی آنان برای سؤال مجدّد خدمت امام رسیدند، حضرت فرمودند: «لا اعنی ما عندکم» و معلوم می شود که زراره نسبت به دیگران أفق ه به کلام امام بوده است حال چنین افرادی طبق روایات مجوزه ذبیحه أهل کتاب را اکل می نمودند.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ فِي بَصَائِرِ الدَّرَجَاتِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ شَرِيفٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ‌أَسْبَاطٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبَّادٍ عَنْ عَامِرِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ إِنَّا نَأْكُلُ ذَبَائِحَ أَهْلِ الْكِتَابِ وَ لَا نَدْرِي يُسَمُّونَ عَلَيْهَا أَمْ لَا فَقَالَ إِذَا سَمِعْتُمْ قَدْ سَمَّوْا فَكُلُوا . [16]

از این روایت و امثال آن إستفاده می شود که أصحاب پیوسته از ذبایح أهل کتاب می خوردند «إِنَّا نَأْكُلُ» و منشأ سؤال شک در تسمیه أهل کتاب بوده است.

بیان أستاد أشرفی دامت برکاته:

نتیجه: حمل روایات مجوّزه بر تقیّه با این مطلب «سیره عملی أصحاب معتبری همچون زراره» سازگار نیست و از نظر فن إستدلال جواز ذبیحه أهل کتاب با تسمیه انصافا صحیح به نظر می رسد و موأفق با إطلاق آیات شریفه قرآن است البتّه می توانیم بگوییم احتیاط در اجتناب از ذبیحه أهل کتاب است گر چه روایات مجوزه زیاد است ولی إحتمال تقیّه در روایات مجوزه داده می شود در نتیجه فتوای به حلیّت ذبیحه أهل کتاب با نام خدا از نظر فن و صناعت إستدلال صحیح است ولی با توجّه به این که تفردت الإمامیّه بالحرمه فان دونه خرط القطاد، و فی نفوسنا فی الحکم بالجواز شیء.


[1] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 52‌، بَابُ تَحْرِيمِ ذَبَائِحِ الْكُفَّارِ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا مَعَ التَّقِيَّةِ‌.، حدیث2
[2] . همان حدیث4.
[3] . همان حدیث8.
[4] . همان حدیث14.
[5] . همان حدیث31.
[6] . همان حدیث33.
[7] . همان حدیث38.
[8] . همان حدیث39.
[9] . همان حدیث5.
[10] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 49‌ بَابُ تَحْرِيمِ ذَبَائِحِ أَهْلِ الْكِتَابِ....إِلَّا مَعَ الضَّرُورَةِ‌.. حدیث3
[11] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 53‌. همان باب، حدیث 3.
[12] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 62‌همان باب حدیث 35.
[13] . همان حدیث36.
[14] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 60‌ همان باب روایت 28.
[15] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 55‌ همان باب، روایت 11.
[16] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 66‌، همان باب، حدیث 45.