درس خارج فقه استاد اشرفی

97/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: التقیّه/ ذبیحة أهل الکتاب/ ما هو الحکم فی ذبیحة أهل الکتاب؟

ادامه مباحث رجالی:

مقدّمه: در گفتار فقها بسیار مشاهده می شود که در مورد روایات وارده از پیامبر اکرم و أئمّه معصومین  تعبیر میکنند که مثلاً فلان روایت از نظر سند ضعیف یا معتبر یا مُعرَضٌ عنه و یا مَعمولٌ به عند الأصحاب است این مباحث مرتبط به علم درایه و علم رجال است که يكى از مهم ترين علومی است كه براى رسيدن به کلام أئمّه دین نقش كليدى دارد و فقيه با تمسّک به اطّلاعات موجود در كتب رجال و نقد و تحليل آن ها، پيرامون صحّت و إعتبار تک تک روايات نظر مى‌دهد.

در مسأله محل بحث یعنی ذبیحه أهل کتاب روایات فراوانی وارد شده که به دو دسته تقسیم می شوند برخی دلالت بر جواز و برخی دیگر دلالت بر عدم جواز ذبیحه أهل کتاب دارند این دو دسته روایات در کمال تنافی و تعارض هستند عمده مطلب در مسأله، مرتبط با سند روایاتِ وارده است که باید مورد بررسی واقع شود از این جهت در جلسه قبل مقداری در جهت کلّیات علم رجال بحث شد و گفتیم در مورد توثیق روات دو قسم از توثیقات داریم: یک قسم توثیق خاص است مثل این که یکی از رجالیون فردی را شخصاً توثیق کرده و تصریح به وثاقت او می کند که اگر این توثیق معارضی نداشته باشد حکم به وثاقت راوی می کنیم و یک قسم دیگر توثیقات عامّه است، مثل این که صاحب کتابی تمام روات مذکور در کتاب خود را توثیق نموده باشد.

از جمله این توثیقات عامّه، توثیق علی بن ابراهیم قمی نسبت به تمام روات مذکور در تفسیر ایشان است، و یا توثیق عامّه مرحوم ابن قولویه ره نسبت به مشایخ مذکور در کامل الزیارات، و یا توثیقات عامّه مرحوم شیخ طوسی در عدّه نسبت به مشایخ ثلاثه: محمد بن ابی عمر، صفوان بن یحیی، محمد بن ابی نصر بزنطی، که برخی از این توثیقات عامّه در جلسه قبل بیان شد، از جمله این توثبقات عامّه توثیقات کتاب نوادر الحکمه است.

روات مذکور در کتاب نوادر الحکمه.

یکی دیگر از توثیقات عامّه، توثیق روات مذکور در کتاب نوادر الحکمه است این کتاب تألیف محمد بن احمد بن یحیی قمی ره است که قبل از کتاب مرحوم کافی ره نوشته شده و در آن مسائل مختلف از باب طهارت تا آخر فقه به صورت متفرّق ذکر شده است، این کتاب معروف به دبة الشبیب است.

وجه تسمیه نوادر الحکمة به دَبّةُ الشَّبیب:

معروف است که فردی در قم به نام شبیب دبّة ای را در بازار می آورد که همه گونه از أقسام لبنیات در آن وجود داشت و هر

قسمت از آن یک نوع از لبنیات را داشت حال کتاب نوادر الحکمه به دبّة الشبیب نامگذاری شده از این جهت که تمام یا اکثر أحکام فقهی بصورت متفرّق در این کتاب ذکر شده است.

مرحوم ابن ولید ره که أستاد مرحوم شیخ صدوق ره است تمام روات مذکور در کتاب نوادر الحکمه را معتبر دانسته و تنها نسبت به چند نفر از روات این کتاب خدشه نموده که به مستثنیات نوادر الحکمة معروف شده است مثل روایاتی که عیسی بن عبید از یونس نقل نموده است ولی بقیه روات مذکور در کتاب نوادر الحکمه را معتبر دانسته است حال به شهادت ایشان تمام روات مذکور در این کتاب به استثناء مواردی که خود استثناء نموده، ثقه هستند.

رُوات مذکور در کتاب علی بن جعفر ره:

در این بین گاهی از اوقات از طُرُق متعدّد کتابی به دست مشایخ ثلاثه رسیده که نسبت به روات مذکور در آن توثیق عامّه نموده اند مثل کتاب علی بن جعفر ره ، برادر موسی بن جعفر که از افراد جلیل القدر بوده و در مورد وی نقل کرده اند این بزرگوار با کهولت سنّی که داشت دست امام جواد را از روی ادب و احترام می بوسید و هنگامی که عدّه ای به او اعتراض کردند که با این محاسن سفید چنین رفتاری شایسته شما نیست، او در جواب می گفت چه کنم که این ریش سفید برای من إعتباری حاصل ننمود و امام جواد به جهت لیاقتی که داشت امام مفترض الطاعه گردید.

ایشان کتاب های متعدّدی نوشته که یکی از این کُتُب را مرحوم حمیری ره در کتاب قرب الاسناد خود آورده است ایشان بسیاری از روایات این کتاب را از عبد اللّه بن الحسن نقل کرده که این فرد توثیق نشده است ولی این روایات در کُتُب دیگر از غیر عبد اللّه بن الحسن آمده و توثیق شده است از این جهت مرحوم أستاد خویی ره ابتداءاً به جهت این که عبد اللّه بن حسن فرد مجهولی است و در طریق روایات علی بن جعفر واقع شده این کتاب را معتبر ندانستند ولی بعدا که معلوم شد این کتاب از طرق معتبر دیگری با سند دیگر به شهادت مرحوم نجاشی ره ازعلی بن جعفر ره نقل شده است از این جهت معتبر دانستند.

گذری کوتاه بر کتاب «معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواة» تألیف مرحوم أستاد آیة الله خویی ره:

مرحوم أستاد خويى ره در کتاب معجم الرجال خود سعى نموده پيرامون هر راوى تا حدّ امکان اطّلاعات جامعى را ارائه دهد تا محقّق محتاج مراجعه به كتب ديگر رجال نشود همچنين به علّت متأخر بودن اين كتاب از بقيه جوامع و أصول رجالى، با احاطه بر آن ها و نظر داشتن به نظرات علماى گذشته تأليف شده و ازجامعيت و كلّيت بی نظیری برخوردار است به طورى كه اگر كسى اين كتاب را داشته باشد در اكثر أمور از داشتن كتب ديگر مستغنى است و مشكلات سلسله اسناد را به خوبى حل مى‌نمايد.

انگيزه نگارش: ‌آيت الله خويى ره در مقدّمه كتاب چنين گفته: علم رجال در گذشته مورد توجّه خاص علما بوده و براى آن اهميت ويژه‌اى قائل بوده‌اند،اما در زمان هاى اخير چنان مورد بى‌توجهى قرار گرفته كه گويا اجتهاد و استنباط احكام شرعى أصلاً متوقف بر آن نيست با توجّه به اين مسئله، من تصميم گرفتم كتابى جامع بنويسم كه به اندازه كافى از مزاياى اين علم را

در بر داشته باشد و از خداوند طلب توفيق كردم و خداوند نيز به فضل خويش اجابت نمود.

روش مؤلف‌:كتاب حاضر بر اساس روش متداوّل در معجم‌هاى لفظى است كه روش الفبايى باشد مؤلف بر اساس نام روات آن ها را مرتب نموده و در طى 23 جلد آورده است .ذيل نام هر راوى نام هاى ديگرى كه در روايات براى آن راوى ذكر شده نيز آمده تا اطّلاعات مربوط به راوى بوسيله هر يك از نام هاى او قابل دسترسى باشد.

ويژگي هاى كتاب‌: مرحوم آيت الله خويى ره براى كتاب خويش ويژگي هايى برشمرده از جمله:

1. بخاطر إعتبار هر چه بيشتر كتاب، تمام مطالب را از أصل منبع نقل كرده و به منقولات ديگران اعتنا نكرده است «موارد استثناء را در متن گوشزد نموده است».

2. ذيل ترجمه هر راوى، روايات او را از كتب اربعه و...نقل كرده و با تمييز بين راويان و مروى عنهم بيشتر مشتركات تمييز داده شده‌اند «در صورت كثرت تعداد روايات در پايان هر جلد روايات آن راوی آمده است».

3. در هر روايت نام ذكر شده راوى آمده «گاهى چندين تعبير مختلف هست» اما در ترجمه افراد يك نام آورده است «كه معمولاً همان نام منتخب توسّط نجاشى است».

4.كل كتاب ترتيب الفبايى دارد و در نام هر كس ابتدا كنيه آمده،بعد نام و لقب.

5. براى هر راوى بحثى دقيق و علمى آمده كه إعتبار و عدم إعتبار او را مشخص كرده است.

6. به علّت ضعف در طريق شيخ صدوق و شيخ طوسى به بعضى افراد، طريق تمام روات را به اين دو شيخ بزرگوار ارزيابى نموده است.

7. ذيل نام هر راوى شماره مسلسل او در أصول اربعه رجال ذكر شده تا مراجعه به آن أصول به آسانى صورت پذيرد.

8. مؤلف ذيل نام هر راوى تمام مشايخ و شاگردان او را با ذكر آدرس روايات آورده است.

9. تمام روايات هر راوى با ذكر آدرس آن ها در كتب روايى آمده و با اين عمل راويان پر روايت و كم روايتی كه اتّفاق ى روايتى نقل كرده‌اند از يكديگر متمايز شده‌اند.

10. إختلاف نسخه در كتب روايى و غلط هاى آن ها را در فصلى جداگانه آورده كه براى أهل تحقيق بسيار سودمند است.

ترتيب مطالب: كتاب معجم رجال در 23 جلد تنظيم شده است محقّق خویی ره در ابتدا ديباچه‌اى آورده و در آن مزاياى كتاب خويش را بر شمرده است.سپس 6 مقدّمه آورده كه موضوعاتى از قبيل: نياز به علم رجال، عدم قطعيت كتب أربعه،

معيارهاى تشخيص وثاقت راوى مانند تصريح امام و...توثيقات عامّه و إعتبار و ارزش آن ها، موارد توثيقات عامّه و رد حجّيت آن ها، نياز بحث پيرامون تك تك روايات كتب اربعه، أصول اوّليه رجال و...را در آن بحث كرده است.در متن كتاب براى روات شماره مسلسل زده شده.تعداد روات اين كتاب 15676 نفر است كه بعضى از آن ها تكرار بوده ونام هاى متعدّد يك راوى است.

رجوع به أصل بحث: و اما بحث ما در مورد ذبایح أهل کتاب بود که به عرض رساندیم شش طایفه از روایات ظهور در حرمت ذبییحه أهل کتاب دارند که مسلماً در این شش طائفه بسیاری از روایات صحیحه یا موثّقه هستند در مقابل، روایات صحیحه یا موثّقه بسیاری وارد شده که بر عدم حرمت ذبیحه أهل کتاب دلالت دارند که خود به سه طائفه تقسیم می شوند:

طایفه اوّل: روایاتی که دلالت دارند بر جواز ذبایح أهل کتاب ولو این که آنان بجای نام خداوند نام مسیح را بر زبان جاری کنند و چنین تعلیل آورده شده که مراد نصاری از تسمیه مسیح، همان نام خداوند است از جمله این روایات:

صحیحه إِسْمَاعِيلَ بْنِ عِيسَى: عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ سَعْدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِيهِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عِيسَى قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا عَنْ ذَبَائِحِ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ طَعَامِهِمْ فَقَالَ نَعَمْ.[1]

وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ ذَبِيحَةِ أَهْلِ الْكِتَابِ وَ نِسَائِهِمْ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ.[2]

عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ مَعَنَا أَبُو بَصِيرٍ وَ أُنَاسٌ مِنْ أَهْلِ الْجَبَلِ يَسْأَلُونَهُ عَنْ ذَبَائِحِ أَهْلِ الْكِتَابِ فَقَالَ لَهُمْ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَدْ سَمِعْتُمْ مَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ فَقَالُوا لَهُ نُحِبُّ أَنْ تُخْبِرَنَا فَقَالَ لَا تَأْكُلُوهَا فَلَمَّا خَرَجْنَا قَالَ أَبُو بَصِيرٍ كُلْهَا فِي عُنُقِي مَا فِيهَا فَقَدْ سَمِعْتُهُ وَ سَمِعْتُ أَبَاهُ جَمِيعاً يَأْمُرَانِ بِأَكْلِهَا فَرَجَعْنَا إِلَيْهِ فَقَالَ لِي أَبُو بَصِيرٍ سَلْهُ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا تَقُولُ فِي ذَبَائِحِ أَهْلِ الْكِتَابِ فَقَالَ أَ لَيْسَ قَدْ شَهِدْتَنَا بِالْغَدَاةِ وَ سَمِعْتَ قُلْتُ بَلَى فَقَالَ

لَا تَأْكُلْهَا.[3]

عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ بَهْمَنَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ أَهْدَى إِلَيَّ قَرَابَةٌ لِي نَصْرَانِيٌّ دَجَاجاً وَ فِرَاخاً قَدْ شَوَاهَا وَ عَمِلَ لِي فَالُوذَجَةً فَآكُلُهُ فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ.[4]

بحث رجالی: يُونُس بْن بَهْمَن در کُتُب رجالی شش گانه بالخصوص توثیق نشده است ولی چون بزنطی که جزء مشایخ ثلاثه است از وی روایت نموده است طبق توثیق عامّه مرحوم طوسی ره در عده که فرموده «لانهم لا یروون و لا یرسلون الا عن الثقه» موثّق است.

وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ ذَبِيحَةِ الْيَهُودِيِّ فَقَالَ حَلَالٌ قُلْتُ وَ إِنْ سَمَّى الْمَسِيحَ قَالَ وَ إِنْ سَمَّى الْمَسِيحَ فَإِنَّهُ إِنَّمَا‌ يُرِيدُ اللَّهَ.[5]

مفاد روایت: در این روایت رسماً ذبیحه یهودی حلال شمرده شده است اگر چه هنگام ذبح اسم مسیح را بر زبان جاری کنند و تعلیل آورده است به این که مراد از مسیح نزد نصاری همان خداوند است.

عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي ذَبَائِحِ النَّصَارَى فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهَا قُلْتُ فَإِنَّهُمْ يَذْكُرُونَ عَلَيْهَا الْمَسِيحَ فَقَالَ إِنَّمَا أَرَادُوا بِالْمَسِيحِ اللَّهَ.[6]

عبد الملک بن عمر اگر چه بالخصوص توثیق نشده ولی داخل درتوثیقات عامّه نوادر الحکمه است و از این جهت موثّق است.

طائفه دوّم: روایاتی است که دلالت دارد بر حلیّت ذبیحه أهل کتاب در صورتی که نام خداوند را بر زبان جاری کنند از جمله این روایات:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ بَعِيرٍ تَرَدَّى فِي بِئْرٍ فَذُبِحَ مِنْ قِبَلِ ذَنَبِهِ فَقَالَ لَا بَأْسَ إِذَا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ.[7]

در سلسله سند این روایت اسماعیل بن مرار قرار گرفته که توثیق نشده ولی چون در اسناد تفسیر علی بن ابراهیم قمی ره ذکر شده توثیق عامّه داشته در نتیجه روایت موثّقه است.

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ ذَبِيحَةِ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى هَلْ تَحِلُّ قَالَ كُلْ مَا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ.[8]

عبد الله بن حسن در طریق این روایت واقع شده است که توثیق نشده ولی شیخ داوری در جلد 1ص452 ثابت می کند که مضمون این روایت از طریق دیگری که عبد الله بن حسن در آن واقع نشده و همه افراد توثیق شده اند آمده است در نتیجه روایت موثّق است.

عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ حُمْرَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ يَقُولُ فِي ذَبِيحَةِ النَّاصِبِ وَ الْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ لَا تَأْكُلْ ذَبِيحَتَهُ حَتَّى تَسْمَعَهُ يَذْكُرُ اسْمَ اللَّهِ فَقُلْتُ الْمَجُوسِيُّ فَقَالَ نَعَمْ إِذَا سَمِعْتَهُ يَذْكُرُ اسْمَ اللَّهِ أَ مَا سَمِعْتَ

قَوْلَ اللَّهِ وَ لٰا تَأْكُلُوا مِمّٰا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّٰهِ عَلَيْهِ.[9]

مفاد روایت: در این روایت در صورت شنیدن نام خداوند از یهود و نصاری در هنگام ذبح، ذبیحه آنان حلال شمرده شده است و قسمت اوّل حدیث دلالت بر مطلوب دارد اگر چه در قسمت دوّم حدیث، ذبیحه مجوسی را نیز حلال شمرده است و روایات دیگر ذبیحه مجوسی را حلال نمی داند در هر صورت قسمت دوّم از حدیث یعنی حلیّت ذبیحه مجوسی به جهت دلیل معارض حجّت نیست.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ أَنَّهُمَا سَأَلَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ ذَبَائِحِ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ فَقَالَ كُلْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ إِنَّهُمْ لَا يُسَمُّونَ فَقَالَ فَإِنْ حَضَرْتُمُوهُمْ فَلَمْ يُسَمُّوا فَلَا تَأْكُلُوا وَ قَالَ إِذَا غَابَ فَكُلْ.[10]

در این روایت امام می فرماید اگر یهود یا نصاری یا مجوس غائب شدند ذبیحه آنان به منزله ذبیحه مسلمان غائب است چرا که در صورت غیبت مسلمان اگر در ذبیحه او شک داشته باشیم حکم به حلیّت ذبیحه مسلمان غائب می شود.

‌ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَانَ‌عَنْ حَرِيزٍ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَنْ ذَبَائِحِ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ فَقَالَ

إِذَا سَمِعْتَهُمْ يُسَمُّونَ لَكَ مَنْ رَآهُمْ يُسَمُّونَ فَكُلْ وَ إِنْ لَمْ تَسْمَعْهُمْ وَ لَمْ يَشْهَدْ عِنْدَكَ مَنْ رَآهُمْ يُسَمُّونَ فَلَا تَأْكُلْ ذَبِيحَتَهُمْ.[11]

در این روایت قَاسِمِ بْنِ سُلَيْمَان داخل در توثیقات عامّه علی بن ابراهیم قمی است و از این جهت روایت موثّق است.

عَنْ فَضَالَةَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنِ الْوَرْدِ بْنِ زَيْدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ حَدِّثْنِي حَدِيثاً وَ أَمْلِهِ عَلَيَّ حَتَّى أَكْتُبَهُ فَقَالَ أَيْنَ حِفْظُكُمْ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ قَالَ قُلْتُ حَتَّى لَا يَرُدَّهُ عَلَيَّ أَحَدٌ مَا تَقُولُ فِي مَجُوسِيٍّ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ ثُمَّ ذَبَحَ فَقَالَ كُلْ‌قُلْتُ مُسْلِمٌ ذَبَحَ وَ لَمْ يُسَمِّ فَقَالَ لَا تَأْكُلْهُ إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ فَكُلُوا مِمّٰا ذُكِرَ اسْمُ اللّٰهِ عَلَيْهِ وَ لٰا تَأْكُلُوا مِمّٰا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّٰهِ عَلَيْهِ.[12]

این روایت به جهت ورد بن زید که توثیق عام و خاص ندارد، ضعیف السند بوده و به عنوان مویّد ذکر شده است.

مقبوله عمر بن حنظله: الْعَيَّاشِيُّ فِي تَفْسِيرِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ » فِي قَوْلِ اللَّهِ فَكُلُوا مِمّٰا ذُكِرَ اسْمُ اللّٰهِ عَلَيْهِ قَالَ أَمَّا الْمَجُوسُ فَلَا فَلَيْسُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَ أَمَّا الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى فَلَا بَأْسَ إِذَا سَمِعُوا. [13]

این روایت در تفسیر عیّاشی ره از عمر بن حنظله نقل شده است مرحوم عیاشی مرد ثروتمندی بود و در بغداد خانه ای داشت که مرکز نشر احادیث أهل بیت  بود و با کمال أسف بعض شاگردان او برای تلخیص تفسیر عیّاشی اسانید این کتاب را حذف و به زعم خود تلخیص کردند و از جمله راویان در این کتاب عمر بن حنظله است که در مورد روایات وارده از ایشان برخی از بزرگان تعبیر به مقبوله نموده اند. در رجال کشی ره به استناد روایت یزید بن خلیفه، عمر بن حنظله را توثیق شده است ولی اشکالی که دارد این است که خود یزید بن خلیفه توثیق نشده است از این جهت أستاد خویی ره ایشان را موثّق نمی داند.

روایت عامر بن علی: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ فِي بَصَائِرِ الدَّرَجَاتِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ شَرِيفٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ‌أَسْبَاطٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبَّادٍ عَنْ عَامِرِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ إِنَّا نَأْكُلُ ذَبَائِحَ أهل الْكِتَابِ وَ لَا نَدْرِي يُسَمُّونَ عَلَيْهَا أَمْ لَا فَقَالَ إِذَا سَمِعْتُمْ قَدْ سَمَّوْا فَكُلُوا.[14]

طائفه سوّم: روایاتی است که دلالت دارد بر منع اکل ذبایح نصاری از اعراب و إدّعای نصاری بودن را از اعراب دروغ شمرده است که به مفهوم دلالت دارد که اکل ذبیحه أهل کتاب حقیقی و غیر عرب جائز است یعنی اگر نصرانی بودن فرد مسلم

باشد اکل ذبیحه او بلا مانع است.

معتبره علی بن جعفر: عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ ذَبَائِحِ نَصَارَى الْعَرَبِ قَالَ لَيْسَ هُمْ بِأَهْلِ الْكِتَابِ وَ لَا‌ ‌تَحِلُّ ذَبَائِحُهُمْ.[15]

صحیحه مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ: عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَقِيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَأْكُلُوا ذَبِيحَةَ نَصَارَى الْعَرَبِ فَإِنَّهُمْ لَيْسُوا أَهْلَ الْكِتَابِ.[16]

صحیحه محمد بن مسلم: عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: كُلْ ذَبِيحَةَ الْمُشْرِكِ إِذَا ذَكَرَ اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا وَ أَنْتَ تَسْمَعُ وَ لَا تَأْكُلْ ذَبِيحَةَ نَصَارَى الْعَرَبِ.[17]

چکیده بحث: تا به اینجا طبق إطلاق آیه شریفه «طَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ» طعام اهل الکتاب حلال شمرده شده است و طبق آیه اشتراط تسمیه لاَ تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ، فَكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ.[18] اگر ذبح بدون بسم الله باشد ذبیحه حرام خواهد بود خواه ذابح أهل کتاب باشد خواه مسلمان، و در کنار این دو آیه شریفه در خصوص ذبیحه أهل کتاب دو دسته از روایات وجود دارد: یک دسته از روایات، روایات مانعه است که به شش طائفه تقسیم می شود و دلالت بر عدم حلیّت ذبیحه أهل کتاب دارد دسته دیگر، روایات مجوزه است که به سه طائفه تقسیم می شود و دلالت بر جواز اکل ذبیحه أهل کتاب دارد باید ببینیم آیا می توانیم بین این روایات را جمع کنیم و عَلیَ ما أنزَلَ اللّه حکم کنیم یا خیر؟

 


[1] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 64‌ بَابُ تَحْرِيمِ ذَبَائِحِ أَهْلِ الْكِتَابِ وَ غَيْرِهِمْ مِنَ الْكُفَّارِ وَ تَحْرِيمِ ثَمَنِهَا.
[2] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 62‌، همان باب، روایت 34.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 59‌ همان باب، روایت 25.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 64‌، همان باب، حدیث40.
[5] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 62‌، همان باب، حدیث36.
[6] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 62‌، همان باب، حدیث 35.
[7] وسائل الشيعة، ج‌24، ص: 21‌حدیث 6 بَابُ أَنَّ الذَّبِيحَةَ إِذَا اسْتَصْعَبَتْ وَ امْتَنَعَتْ مِنَ الذَّبْحِ أَوْسَقَطَتْ فِي بِئْرٍ.ِ.جَازَ قَتْلُهَا.
[8] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 56‌ حدیث 14 بَابُ تَحْرِيمِ ذَبَائِحِ الْكُفَّارِ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَ غَيْرِهِمْ .
[9] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص61‌: همان باب، حدیث31 .
[10] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص:، 62‌ همان باب، حدیث33.
[11] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص:، 64همان باب، حدیث39.
[12] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 63‌، همان باب، حدیث37.
[13] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 57‌، همان باب، حدیث 17.
[14] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 66‌، همان باب، حدیث 45.
[15] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص: 56 ح15 بَابُ تَحْرِيمِ ذَبَائِحِ الْكُفَّارِ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَ غَيْرِهِمْ .
[16] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص:، 59‌همان باب، حدیث 23.
[17] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌24، ص:، 60 همان باب، حدیث 27.
[18] . سوره انعام آیه ﴿118 و 121﴾.