درس خارج فقه استاد اشرفی

96/12/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: التقیّه/ هل یجوز الإقتداء بالعامه فی صلوة الجماعه ام لا؟

روایات در مورد نماز با عامه به چند دسته تقسیم می شود در جلسه قبل مفصلاً بحث از آن گذشت، طائفه اوّل از روایات مجوّزه دلالت دارد بر جواز حضور در جماعت مخالفین از أهل تسنّن و ترغیب و تشویق در نماز با آنان علی نحو الاطلاق، سؤال این است که آیا می توان به این دسته روایات برای جواز اقتدا به امام جماعت سنّی تمسّک نمود و به تبع آن تمام أحکام و آثار نماز جماعتِ تام الاجزاء و الشرائط را که از جمله آن اجتزاء عمل است در مورد آن جاری کرد یا خیر؟ روایات در این زمینه متفاوت و برداشت بزرگان نیز مختلف است، قبل از جمع بندی از مجموع روایات چند نکته مقدّمتاً بیان می شود:

1. مقام امام جماعت مقام رفیعی است و هر کس شایسته این مقام نیست از این رو در امام جماعت علاوه بر صحّت قرائت، شرط شده که باید دارای ملکه عدالت باشد و به شخص فاسق نمی توان اقتدا کرد، طبعاً طبق این شرط به عامه که به جهت انکار امامت أئمّه اثنی عشر فاقد عدالت هستند علی القاعده نمی توان إقتداء نمود إلَّا إذَا وَرَدَ فِیهِ دِلیِلٌ.

خصوصاً ناصبی ها که کافر محسوب شده و در مورد عدم جواز إقتداء به آنان روایت خاص نیز وارد شده است چرا که آنان نه تنها منکر امامت أئمّه اثنی عشر هستند بلکه از آن بزرگواران برائت هم می جویند.

فی دَعَائِمُ الْإسلام عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ  أَنَّهُ قَالَ لَا تُصَلِّ خَلْفَ نَاصِبٍ وَ لَا كَرَامَةَ إِلَّا أَنْ تَخَافُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تُشْهَرُوا وَ يُشَارَ إِلَيْكُمْ فَصَلُّوا فِي بُيُوتِكُمْ ثُمَّ صَلُّوا مَعَهُمْ وَ اجْعَلُوا صَلَاتَكُمْ مَعَهُمْ تَطَوُّعاً‌.[1]

در هر صورت مخالفین از أهل سنّت ولو این که دوستدار أئمّه باشند به جهت انکار ولایت فاقد شرط عدالت بوده و إقتداء به آنان صحیح نخواهد بود و همچنین است کسانی که حتّی یکی از أئمّه دین را منکر هستند و جزء فِرَقِ مختلف مانند واقفیّه، زیدیه، کسائیّه، فطحیّه، و غیر آنان هستند چرا که به استناد روایات منکر أصلی از أصول دین هستند:

بإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ أَنَّهُ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ الثَّانِي  أَ يَجُوزُ الصَّلَاةُ خَلْفَ مَنْ وَقَفَ عَلَى أَبِيكَ وَ جَدِّكَ ص فَأَجَابَ لَا تُصَلِّ وَرَاءَهُ.[2]

الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ الزِّيَادِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ عَنْ فُضَيْلٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ

حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: بُنِيَ الْإسلام عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَالْحَجِّ وَالْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‌ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ.[3]

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  قَالَ: بُنِيَ الْإسلام عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ وَ لَمْ يُنَادَ بِشَيْ‌ءٍ كَمَا نُودِيَ بِالْوَلَايَةِ.[4]

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  قَالَ: بُنِيَ الْإسلام عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْ‌ءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ فَقَالَ الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ ... أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَيْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ يَكُونَ جَمِيعُ أعمالهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حقّ فِي ثَوَابِهِ وَ لَا كَانَ مِنْ أهل الْإِيمَانِ ثُمَّ قَالَ اوّلئِكَ الْمُحْسِنُ مِنْهُمْ يُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ.[5]

2. از مجموع روایات به خوبی إستفاده می شود که أئمّه دین  نسبت به دو چیز اهتمام خاصی داشته اند: یکی حفظ جان شیعیان و پیروان خود دوّم حفظ دین إسلام ناب محمدی  که منحصر در مذهب تشیع است، با توجّه به این که از صدر إسلام و بعد از فوت پیامبر اکرم  سلاطین جور نسبت به أئمّه اطهار  به منزله مخالفین إسلام برخورد می کردند طبعاً نسبت به شیعیان نیز چنین رویه ای داشته و خون شیعیان را مباح دانسته و با آنان معامله کفّار را می کردند به طوری که از هیچ ظلم و ستم و قتل و عامی نسبت به آنان مضایقه ننموده و در صدد اطفاء نور اللّه یعنی امر ولایت بودند تا جایی که معاویه علیه اللعنه آن قدر نسبت به امیر المؤمنین علی  و شیعیان آن حضرت عرصه را تنگ کرده بود که حتّی به مجرّد این که مطلع می شد فردی اسم فرزندش را علی گذاشته حقوق او را از بیت المال حذف می کرد و وقاهت را به جایی رساند که دستور داد امامان جماعت در مساجد کوفه علناً امیر المؤمنین علی  را لعن کنند.

طبیعتاً این تبلیغاتِ سوء در عامه مردم اثر بخشیده و به مقتضایِ «الناس علی دین ملوکهم» عملکرد عامه مردم با شیعیان و پیروان حضرت نیز چنین گردید و کم بودند کسانی همچون سلمان و عمار که می فرمود: اگر تمام عالم با امیر المؤمنین علی  بناء دشمنی داشته و مخالفت کنند تنها از او تبعیت خواهم نمود چرا که پیامبر اکرم  در حقّ او فرمودند: عَلِيٌّ مَعَ الْحقّ وَ الْحقّ مَعَ عَلِيٍّ يَمِيلُ مَعَ الْحقّ كَيْفَ مَا مَالَ.[6]

مثل این افراد بسیار کم بودند و عامه مردم به جهت تبلیغات سوء و تأثیر گذار معاویه نسبت به امیر المؤمنین علی  و شیعیان حضرت بغض و کینه داشتند حال أئمّه  در چنین جوّی که جو خفقان بود می خواستند هم دین را به مردم برسانند و هم جان خود و شیعیان را حفظ کنند و این امر إقتضاء نمود که طبق دستور شرع امر به تقیّه و موأفق ت با عامه نمایند.

3. بر این اساس تمام دستوراتی که در جهت تقیّه داده اند برای حفظ جان شیعیان و حفظ مذهب تشیع بوده است نه به جهت این که أعمال مخالفین دارای ارزشی بوده و مذهب آنان مورد تأیید أئمّه دین  بوده باشد فلذا اگر هم به شرکت در جماعت آنان و حتّی حضور در صف اوّل جماعت دستور داده و ترغیب نموده اند به این جهت بوده که شیعیان از خطر و ضرر توسّط مخالفین در امان باشند و به جهت حضور در جماعت آنان و متابعت در برخی أعمال خصومت آنان نسبت به شیعیان کمتر شده و یا به طور کلّی رفع شود تا این که جان شیعیان حفظ شده و ضرری متوجّه آنان نشود.

4. شکی نیست در این که پیامبر اکرم  حقّ تشریع داشتند مثلاً نماز مغرب که ابتداءاً دو رکعت بود یک رکعت بر آن افزودند تا جایی که در برخی از روایات فرائض اللّه و فرائض النبی به صورت جداگانه ذکر گردیده است این حقّ تشریع به مقتضای روایات برای أئمّه اطهار نیز ثابت است حال یا از باب ایداع الأحکام عندهم من النبی  یا از باب ولایت تشریعی که خداوند به مقتضای آیه شریفه:{أَطِيعُوا اللّٰهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ اوّلي الْأَمْرِ مِنْكُمْ} به آنان عطا نموده است.

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَوْلَنَا فِي الْأَوْصِيَاءِ إِنَّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى أَطِيعُوا اللّٰهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ اوّلي الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمٰا وَلِيُّكُمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا.[7]

نتیجه ای که از این مقدّمه حاصل می شود این است که أئمّه دین  اگر به کسی همچون داور بن زربی در مقابل منصور دوانقی یا کسی مثل علی بن یقطین دستور تقیّه ای داده اند که طبق سنّی ها وضو بگیرد این تشریع در عمل مکلّف بوده نه صِرف این که مورد إضطرار بوده است و در این تشریع گاه مصلحت را در حکم برای فرد خاص و گاه برای جمعی از شیعیان لحاظ می نمودند و با توجّه به این که حقّ تشریع داشتند نسبت به ظرفیت افراد و یا شرائطِ مختلف افراد به آن ها دستورات متفاوت می دادند.

5. أئمّه أطهارتاکید داشتند، بعضی از علوم و اسرار آنان کتمان شود و به شدّت از اذاعه آن نهی می نمودند به طوری که از نهی آنان إستفاده می شود که اگر فرد اسرار را فاش کند مرتکب حرام و خلاف شرع شده است حتّی در برخی روایات افرادی که اسرار آل محمد را فاش می کنند مورد لعن واقع شده اند که این اسرار گاهی تجلّیش در عمل بر طبق تقیّه است یعنی حضور در جماعت عامه و اخفاء مذهب تشیّع به جهت حفظ جان از خطر و گاهی حفظ اسرار آنان از معارفی بوده که تنها عده خاصی «أصحاب البلایا و المنایا » ظرفیت تحمّل آن را دارند.

خلاصه درس دیروز در دسته بندی روایات: روایاتِ نماز با عامه به دو دسته تقسیم می شوند:

دسته اوّل روایات: روایاتی که دلالت بر جواز إقتداء به مخالفین دارد که خود به چهار طائفه تقسیم می شود:

طائفه اوّل: روایاتی که بر حث و ترغیب و تشویق در نماز با مخالفین علی نحو الإطلاق دلالت دارد.

طائفه دوّم: روایاتی که برأصل مشروعیت نماز باعامه دلالت دارد وامر شده که نماز به صورت فرادی قبل یابعد نمازباعامه إتیان شود.

طائفه سوّم: روایاتی که دلالت دارد نماز با عامه مجزی است و می توان به همان نماز إکتفا نمود.

طائفه چهارم: روایاتی که دلالت دارد بر حضور در مجالس و جماعات عامه مثل شرکت در تشییع جنازه و عیادت مریضان آنان.

دسته دوّم روایات: روایات مانعه است که خود به پنج طائفه تقسیم می شود:

طائفه اوّل: روایاتی که رسماً از اقتدا به مخالفین نهی نموده است:

طائفه دوّم: روایاتی که دلالت دارد بر این که در هنگام نماز با مخالفین قرائت ولو به صورت مخفی خوانده شود.

طائفه سوّم: روایاتی که دلالت دارد نماز با آنان به منزله نافله است.

طائفه چهارم: روایاتی که دلالت دارد نماز با آنان به منزله ذکر است.

طائفه پنجم : روایاتی که دلالت دارد بر این که به همراه مخالفین ولی به صورت منفرد و بدون إقتداء نماز خوانده شود.

جمع بندی أستاد أشرفی .

بعد هذه المقدّمات نقول: طائفه اوّل از روایات مجوزه که ترغیب و تشویق در نماز با عامّه نموده است از این جهت بوده که بغض و دشمنی آنان نسبت به شیعه و طعن بر مذهب تشیّع کاسته شود یا به طور کلّی از بین برود تا دفع ضرر مخالفین از شیعیان شود، نه از جهت این که عمل آنان صحیح و مجزی بوده و إقتداء به آنان جائز است و شاهد این مطلب این است که در هیچ یک از روایات طائفه اوّل گفته نشده که به آنان اقتدا کنید بلکه امر شده که در نماز و یا جماعات و مجالس آنان حاضر شوید. و حضور در جماعات آنان أعمّ از إقتداء است و نمی تواند دلیل بر جواز إقتداء باشد شاهد دیگر بر این مطلب طائفه دوّم از روایات مجوزه است که فرمود نماز را قبل یا بعد از نماز جماعت آن ها به صورت فرادی بخوانید و سپس در جماعت آنان شرکت کنید و یا در برخی روایات فرمود نماز با آنان به منزله تسبیح است.

و اما روایاتی که به اجزاء نماز با آنان تصریح شده است از دو حال خارج نیست: یا از مواردی مثل دستور به اسحاق بن عمار بوده که قضیه شخصیه است «قضیه فی واقعه» و امام  به جهت حقّ تشریعی که برای وی ثابت بوده به فرد خاصی به جهت شرائطی که داشته، دستور خاصی داده اند در این صورت نمی توان از آن برداشت حکم کلی برای همه مکلّفین نماییم، یا این که فرد با عامّه به صورت فرادی نماز می خوانده سپس حضرت نسبت به این نماز فرادی که به جهت متابعت با عامّه فاقد بعضی از اجزاء و شرائط إتیان شده، فرموده اند نماز تو بِما أنَّهٌ فٌرادَی مجزی است نه این که به عنوان أنَّهٌ جماعةً مجزی باشد. فلذا فرمود با تکبیر آن ها تکبیر نگویید که از این دسته روایات إستفاده می شود که إقتداء به آنان صحیح نیست از همین جا معلوم می شود که دسته دوّم روایات منافاتی با دسته اوّل ندارد دسته اوّل می گوید در نماز با آن ها شرکت کنید و دسته دوّم می گوید إقتداء نکنید بلکه به حسب ظاهر با آن ها در جماعت متابعت نموده و به وظیفه شخصیه خود به صورت فرادی عمل کنید نهایتاً در متابعت با آنان اگر جزء یا شرطی فوت شد عمل شما مجزی است نه این که إقتداء به سنّی ها جائز بوده و به مثل إقتداء به امام عادل شیعی باشد، در نهایت فرد شیعی می تواند در نماز جماعت آنان شرکت نماید و چنین نمازی برای او فضیلت دارد ولی نباید به عنوان إقتداء باشد بلکه به حسب ظاهر إقتداء کند ولی در واقع به وظیفه فرادی عمل نماید چرا که أهل سنّت به جهت انکار ولایت فاقد شرط عدالت در امام جماعت هستند.

 


[1] . دعائم الإسلام، ج‌1، ص: 151‌.
[2] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ط آل البیت ج‌8، ص: 310‌ بَابُ اشْتِرَاطِ كَوْنِ إِمَامِ الْجَمَاعَةِ مُؤْمِناً مُوَالِياً لِلْأَئِمَّةِ حدیث4 .
[3] . الكافي، ط، الإسلامية، ج‌2، ص: 18‌.
[4] . الكافي، ط، الإسلامية، ج‌2، ص: 18‌.
[5] . الكافي، ط، الإسلامية، ج‌2، ص: 19‌.
[6] . الكافي، ط، الإسلامية، ج‌1، ص: 294‌.
[7] . الكافي، ط، الإسلامية، ج‌1، ص: 189.