درس خارج فقه استاد اشرفی

96/12/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: التقیّه/ التقیّه مع العامّه فی العبادات.

از روایات بخوبی إستفاده می شود که در هنگام تقیّه می توان نماز را به همراه امام جماعت سنّی و به قصد نماز واجب إتیان نموده و چنین نمازی مجزی است اگر چه مستلزم ترک بعض از اجزاء یا شرائط و إتیان بعض موانع شود و علاوه بر روایات مداراتی که از مخالفت با عامّه نهی کرده بلکه امر به شرکت در مجالس و جماعات آنان نموده است روایات خاصه ای وارد شده که به حضور در نماز جماعت آنان امر شده و از این روایات إستفاده می شود که می توانیم نماز واجب خود را با آن ها بخوانیم و چنین نمازی مجزی است و در برخی دیگر از روایات وارد شده فرد می تواند قبل یا بعد نماز با آنان نماز خود را بصورت فرادی بخواند.

سخن در این است که وضعیت نماز با عامّه چیست؟ آیا نماز با عامّه تطوّع محسوب می شود یا این که می توان بجای نماز واجب إتیان نمود؟ آیا إقتداء به عامّه صحیح است خیر؟ آیا نماز با جماعت عامّه نماز واقعی است یا ذکر محسوب می شود؟ روایات در این زمینه به سه دسته تقسیم می شوند:

دسته اوّل: مفاد برخی روایات این است که نماز با عامّه تطوّع محسوب شده و دارای فضیلت فراوان است حال به مقتضای دلیل «لا صلوه الا بطهور» طبعاً باید چنین نمازی همراه با وضو إتیان شود علاوه بر این روایات خاصه داریم که در نماز با عامّه امر به وضو شده است از جمله این روایات:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  أَنَّهُ قَالَ: مَا مِنْكُمْ أَحَدٌ يُصَلِّي صَلَاةً فَرِيضَةً فِي وَقْتِهَا ثُمَّ يُصَلِّي مَعَهُمْ صَلَاةً تَقِيَّةً وَ هُوَ مُتَوَضِّئٌ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِهَا خَمْساً وَ عِشْرِينَ دَرَجَةً فَارْغَبُوا فِي ذَلِكَ.[1]

ترجمه: امام صادق  فرمودند: هيچ يك از شما نيست كه نماز فريضه را در وقت خود بخواند آنگاه با أهل سنّت از روى تقيّه و با وضو نماز خواند مگر آن كه خداوند عزّوجلّ براى او بخاطر آن نماز جماعت بيست و پنج درجه منظور فرمايد پس به اين نماز رغبت كنيد.

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  أَنَّهُ قَالَ: مَا مِنْ عَبْدٍ يُصَلِّي فِي الْوَقْتِ وَ يَفْرُغُ ثُمَّ يَأْتِيهِمْ وَ يُصَلِّي مَعَهُمْ وَ هُوَ عَلَى وُضُوءٍ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ خَمْساً وَ عِشْرِينَ دَرَجَةً.[2]

ترجمه: امام صادق فرمودند: هيچ بنده‌اى نيست كه در وقت مقرّر نماز خود را إتیان نموده و از نماز فارغ شود، آنگاه بمسجد

مخالفين و أهل سنّت رفته و با ايشان نيز با وضو و طهارت نماز بخواند مگر اين كه خداوند متعال بيست و پنج درجه كه ثواب بيست و پنج نماز منفرد باشد براى او در نامه عملش منظور فرمايد.

مفاد روایت: از این دسته روایات إستفاده می شود که نماز با عامّه اوّلاً در حقیقت نماز است و باید به همراه وضو خوانده شود ثانیاً نماز مستحبّی است زیرا نماز واجبش را قبلاً خوانده است.

دسته دوّم: از برخی دیگر روایات همچون روایت اسحاق بن عمار إستفاده می شود که فرد می تواند نماز واجب خود را با عامّه بخواند و بدان إکتفا نموده و چنین نمازی مجزی است ولی در روایات دیگر آمده است که فرد نباید در نماز جماعت به آنان اقتدا کند بلکه باید فرادی بخواند و هر مقدار می تواند وظائف شخصی خود را در نماز انجام دهد مثلاً ابتداءاً باید قرائت را خودش آهسته بخواند و اگر خواندن جهریه قرائت خلاف تقیّه است قرائت را به صورت اخفاتی بخواند و اگر آن هم مقدور نبود یعنی خلاف تقیّه بود شنیدن قرائت امام سنّی برای او به منزله قرائت خود اوست ولی در هر حال نباید نماز اقتدایی باشد بلکه نمازش را به قصد فرادی بخواند.

و یا اگر شخص در رکعت دوّم است و جماعت عامّه در رکعت اوّل هستند در این صورت امام می فرماید تشهد را بخواند و به آن ها وانمود کند که نماز مستحبّ خوانده است سپس بقیه نماز را به همراه عامّه به هر صورت ممکن ادامه دهد و در همین صورت مفاد برخی روایات این است که فرد می تواند به جهت همراهی و متابعت با عامّه حتّی تشهد را هم در حال ایستاده بخواند، صاحب حدائق ره می گوید چنین فتوایی فقط از علی ابن بابویه ره نقل شده است.

بیان أستاد أشرفی : به این مضمون در فقه الرّضا روایتی نیز ذکر شده که فرد می تواند تشهد خود را به جهت متابعت با عامّه در حال قیام بخواند و صحّت چنین کاری بعید نیست که أصل تشهد ساقط نشود ولی قید جلوس در تشهّد به جهت تقیّه ساقط شود. چنان که صاحب حدائق ره این قول را از ابن بابویه ره نقل نموده است به هر حال مقداری که تقیّه إقتضاء دارد با آن ها انجام بدهد و مقداری که می تواند متابعت نکرده به صورت صحیح بخواند روایت اسحاق بن عمار قبلاً گذشت و اما روایت دیگر نسبت به متابعت با امام جماعت عامّه و در عین حال، آوردن وظائف واقعی به مقدار ممکن روایت سماعه است:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ كَانَ يُصَلِّي فَخَرَجَ الْإِمَامُ وَ قَدْ صَلَّى الرَّجُلُ رَكْعَةً مِنْ صَلَاةٍ فَرِيضَةٍ قَالَ إِنْ كَانَ إِمَاماً عَدْلًا فَلْيُصَلِّ أُخْرَى وَ يَنْصَرِفُ وَ يَجْعَلُهُمَا تَطَوُّعاً وَ لْيَدْخُلْ مَعَ الْإِمَامِ فِي صَلَاتِهِ كَمَا هُوَ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ إِمَامَ عَدْلٍ فَلْيَبْنِ عَلَى صَلَاتِهِ كَمَا هُوَ وَ يُصَلِّي رَكْعَةً أُخْرَى وَ يَجْلِسُ قَدْرَ مَا يَقُولُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ص ثُمَّ لْيُتِمَّ صَلَاتَهُ مَعَهُ عَلَى مَا اسْتَطَاعَ فإِنَّ التَّقِيَّةَ وَاسِعَةٌ وَ لَيْسَ شَيْ‌ءٌ مِنَ التَّقِيَّةِ إِلَّا وَ

صَاحِبُهَا مَأْجُورٌ عَلَيْهَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ.[3]

مفاد روایت: راوی سؤال نمود از مردی که مشغول نماز فرادی بوده و در اثناء نماز، نماز جماعت برگزار شده است؟ حضرت فرمودند: اگر امام جماعت عادل است که نیّت خود را به نماز تطوّعی تبدیل نموده و در دو رکعت سلام داده سپس به امام جماعت اقتدا نماید ولی اگر امام عادل نیست نماز خود را ادامه داده و تشهد بخواند و در ادامه به صورت ظاهری به هر صورتی که ممکن است با امام جماعتِ غیر عادل همراهی کند در حالی که نماز خود را به صورت فرادی ادامه می دهد.

دسته سوّم: مفاد برخی دیگر از روایات این است که نماز با عامّه به حسب واقع نماز نبوده، بلکه ذکر است:

عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ إِنِّي أَدْخُلُ الْمَسْجِدَ وَ قَدْ صَلَّيْتُ فَأصلي مَعَهُمْ فَلَا أَحْتَسِبُ بِتِلْكَ الصَّلَاةِ قَالَ لَا بَأْسَ وَ أَمَّا أَنَا فَأصلي مَعَهُمْ وَ أُرِيهِمْ أَنِّي أَسْجُدُ وَ مَا أَسْجُدُ.[4]

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ نَاصِحٍ الْمُؤَذِّنِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  إِنِّي أصلي فِي الْبَيْتِ وَ أَخْرُجُ إِلَيْهِمْ قَالَ اجْعَلْهَا نَافِلَةً وَ لَا تُكَبِّرْ مَعَهُمْ فَتَدْخُلَ مَعَهُمْ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّ مِفْتَاحَ الصَّلَاةِ التَّكْبِيرُ.[5]

از این عبارت روایت إستفاده می شود که نماز با عامّه أصلاً نماز محسوب نمی شود بلکه در صورت نماز است زیرا در روایت اوّل امام می فرماید در نماز با آنان سجده را ترک می کنم و در روایت دوّم نیز از گفتن تکبیره الاحرام در نماز با آنان نهی شده است و از طرفی نماز بدون سجده و بدون تکبیره الاحرام نماز حقیقی محسوب نمی شود، در نتیجه از این که امام سجده را ترک نموده و یا فرمودند تکبیر الاحرام را نگو،«لَا تُكَبِّرْ مَعَهُمْ فَتَدْخُلَ مَعَهُمْ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّ مِفْتَاحَ الصَّلَاةِ التَّكْبِيرُ» إستفاده می شود شرکت در نماز جماعت آنان حقیقتاً نماز محسوب نشده بلکه ذکر است و إستفاده می شود که نافله در این روایات به معنای نفل و استحباب است نه نماز مستحبّی چنان که در روایت ذیل نماز مستحبّی نیز نفی شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدِ بْنِ عُقْدَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْحَازِمِيِّ عَنِ «الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ» عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَلِيٍّ الْمُرَأفق يِّ وَ عُمَرَ بْنِ الرَّبِيعِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ فِي حَدِيثٍ أَنَّهُ سَأَلَ عَنِ الْإِمَامِ إِنْ لَمْ أَكُنْ أَثِقُ بِهِ أصلي خَلْفَهُ

وَ أَقْرَأُ قَالَ: لَا، صَلِّ قَبْلَهُ أَوْ بَعْدَهُ قِيلَ لَهُ أَ فَأصلي خَلْفَهُ وَ أَجْعَلُهَا تَطَوُّعاً قَالَ لَوْ قُبِلَ التَّطَوُّعُ لَقُبِلَتِ الْفَرِيضَةُ وَ لَكِنِ اجْعَلْهَا سُبْحَةً.[6]

صاحب حدائق ره اگر چه این روایت را جزء روایات تقیّه یعنی نماز با عامّه ذکر نموده ولی مرحوم أستاد خویی ره این روایت را به قرینه عبارت إِنْ لَمْ أَكُنْ أَثِقُ بِهِ به امام غیر عادل حمل نموده است در نتیجه ربطی به نماز تقیّه ای ندارد.

چطور در این روایات وارد شده که نماز با عامّه حقیقتاً نماز محسوب نمی شود؟

أستاد أشرفی : أئمّه دین  به حسب اطّلاع از وضعیت افراد و شرائط زمانی در کیفیّت تقیّه دستورات متفاوتی داده اند:

الف: در مثل علی بن یتقطین امر فرمودند وضو را تماماً طبق سنّی ها انجام بده و نماز با آن وضو را مجزی از نماز واجب دانسته اند و همچنین به اسحاق بن عمار فرمودند: با آن ها نماز بخوانید و اگر شرائط فراهم بود امام جماعت آنان هم بشوید و این نماز را در بعض روایات مجزی و قائم مقام نماز واقعی ذکر نموده اند.

ب: در مقابل گاهی أئمّه دین  به جهت مدارا و مجامله با عامّه دستور می دادند که نماز با عامّه را به صورت فرادی خوانده و اقتدا نکنید چرا که آنان فاقد شرائط امام جاعت هستند و چنین نمازی را مجزی دانسته اند اگر چه به جهت همراهی با آنان شرط یا جزئی فوت بشود.

ج: در برخی روایات وارد شده که شرکت در نماز با عامّه صورتاً نماز است و فرد باید در جمع نماز گذاران سنّی ذکر بگوید که این خود یکی از راه های تقیّه است مفاد این روایات این است که نماز با عامّه نماز واقعی نیست البتّه در این روایات نفرموده که حتماً نماز واجب را در جماعت سنّیان نمی توان خواند تا این که با روایاتی که نماز با آنان را نماز حقیقی شمرده منافات داشته باشد در نتیجه جمع بین این دو دسته روایات به این است که فرد می تواند نماز با آنان را به منزله ذکر مطلق قرار دهد یا طبق روایات دیگر نماز با آنان را نماز حقیقی قرار دهد و به مقدار ممکن وظائف واقعی خود را انجام دهد که مفاد این روایات با روایات اخیر مخالفت ندارد چرا که حکم در این روایات الزامی نبوده است بلکه راهی برای عمل به تقیّه نشان داده است.

در دسته دوّم روایات امر شده که فرد باید قرائت خود را بخواند و اگر به جهت همراهی با آنان حمد یا سوره فوت شود بلا مانع است در این مورد اگر امام جماعت به رکوع رفت و ماموم هنوز حمد و سوره را کامل نخوانده است بعضی فرموده اند می تواند باقیمانده حمد یا سوره را در رکوع بخواند ولی صاحب حدائق ره می گوید من طبق این بیان اخیر روایتی پیدا ننمودم بلکه تنها در روایات وارد شده که قرائت را در حال قیام به صورت حدیث نفس بخواند و اگر نشد ترک حمد و سوره بخاطر تقیّه، مانعی ندارد بلکه مجزی است:

أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ  عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي خَلْفَ مَنْ لَايَقْتَدِي بِصَلَاتِهِ وَالْإِمَامُ يَجْهَرُ بِالْقِرَاءَةِ قَالَ اقْرَأْ لِنَفْسِكَ وَ إِنْ لَمْ تُسْمِعْ نَفْسَكَ فَلَا بَأْسَ.[7]

بیان أستاد أشرفی در جمع بین روایات:

معلوم می شود موارد با هم متفاوت بوده و وظیفه نسبت به شرائط فرد مختلف است یعنی هر طور تقیّه نسبت به شرائط فرد إقتضاء نماید همانطور مجزی است در هر صورت به مقتضای بعض روایات نماز باید به صورت فرادی إتیان شود و چون تقیّه و ترک اجزاء و شرائط خلاف قاعده است باید به قدر متیقّن إکتفا نمود که اگر در جایی امکان خواندن قرائت است باید حمد و سوره را به هر طوری که می تواند بخواند و اگر قرائت جهریه خلاف تقیّه است باید اخفاتی بخواند و اگر آن هم مقدور نیست شنیدن به صورت هَمس کافی است و اگر آن هم نشد به قرائت امام جماعت سنّی گوش فرا دهد و شنیدن حمد و سوره امام سنّی برای فرد به منزله قرائت شمرده شده است به هر حال در این صورت اگر به جهت متابعت صوری با امام سنّی برخی از اجزاء و شرائط از مکلّف فوت شود بلا اشکال بوده و نماز مجزی است اگر چه مشهور در زمان ما گفته اند إقتداء به عامّه در نماز صحیح است و شاید مستند مشهور روایات مداراتی باشد که فرموده اند:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  أَنَّهُ قَالَ: يَا زَيْدُ خَالِقُوا النَّاسَ بِأَخْلَاقِهِمْ صَلُّوا فِي مَسَاجِدِهِمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَكُونُوا الْأَئِمَّةَ وَ الْمُؤَذِّنِينَ فَافْعَلُوا فَإِنَّكُمْ إِذَا فَعَلْتُمْ ذَلِكَ قَالُوا هَؤُلَاءِ الْجَعْفَرِيَّةُ رَحِمَ اللَّهُ جَعْفَراً مَا کَانَ أَحْسَنَ مَا يُؤَدِّبُ أَصْحَابَهُ وَإِذَا تَرَكْتُمْ ذَلِكَ قَالُوا هَؤُلَاءِ الْجَعْفَرِيَّةُ فَعَلَ اللَّهُ بِجَعْفَرٍ مَا كَانَ أَسْوَأَ مَا يؤَدِّبُ أَصْحَابَهُ.[8]

سر انجام آنچه از مجموع روایات به نظر ما إستفاده می شود:

1.شرکت در نماز جماعت آنان فی نفسه چه بخاطر تقیّه و چه بخاطر مدارات و مجامله و ایجاد اتّحاد کلمه و رفع تشنیع بر مذهب شیعه امری مندوب بلکه مندوب موکّد است.

2.این شرکت ملازمه با إقتداء به امام جماعت سنّی ندارد بلکه مکلّف شیعی با شرکت در نماز عامّه، وظیفه خود را به هر صورت

ممکن همانند شخص منفرد انجام دهد حال اگر شرطی یا جزئی از نماز منفرد او بخاطر تقیّه و متابعت در نماز با امام جماعت فوت شود چنین نمازی مجزی است.

3.مکلّف شیعی می تواند نماز واجب خود را منفرداً در منزل یا مکان امنی بخواند و سپس در جماعت عامّه شرکت کند در این صورت می تواند نیّت نماز فرادی تطوّعی نماید و می تواند حتّی بدون قصد نماز با عامّه همراهی کند و بجای نماز ذکر بگوید و صورتاً با سنّیان حالت إقتداء به آنان را نشان دهد.

4.می توان إختلاف در کیفیّت نماز یا وضو را که در روایات آمده حمل بر إختلاف احوال سائلان قرار داد.

 


[1] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ط-آل البیت ج‌8، ص: 302‌.
[2] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ط-آل البیت ج‌8، ص: 302‌.
[3] - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ط-آل البیت ج‌8، ص: 405‌.
[4] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ط-آل البیت ج‌8، ص: 304‌.
[5] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ط-آل البیت ج‌8، ص: 304‌.
[6] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ط-آل البیت ج‌8، ص: 303‌.
[7] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ط-آل البیت ج‌6، ص: 128‌.
[8] . وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ط-آل البیت ج‌8، ص: 430‌.