درس خارج فقه استاد اشرفی

96/09/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حرمه السب/هل یکون المخالفین ملحقاً بالکفّار فی جواز السب واللعن أم لا؟هل یکون التزویج للمخافین جائز ام لا؟

ناصبی ها از کسانی هستند که سب و لعن آنان یقیناً جائز است، در معنای ناصبی بین لغویین و فقهاء إختلاف است مرحوم صاحب حدائق ره قائل است که همه مخالفینِ عامّه از این جهت که دشمن شیعیان هستند ناصبی محسوب می شوند و به تبع آن تمام أحکام کفر بر آنان جاری بوده و سبّ و لعنشان جائز و محکوم به نجاست هستند در مقابل اکثر بزرگان گفته اند: ناصبی کسی است که نصب عداوت و دشمنی با مولی الموحدین امیر المؤمنین علی  و اوّلاد طاهرینش داشته باشد و اما علت این که زیدیه و یا واقفیه درروایات به منزله ناصبی قرار داده شده است،این بوده که آنان نسبت به أئمّه اخیر  که منکر امامت آن ها بوده اند سبّ و دشنام داده و تبرّی می جسته اند

حال نمی توانیم بگوییم چون این اقوام در روایات ناصبی شمرده شده اند در نتیجه همه سنّی ها ناصی بوده و بالتبع کافر محسوب می شوند چنان که مرحوم صاحب حدائق ره به همه أهل سنّتیِ که از روی جحد و عناد، منکر امامت امامان معصوم  شده اند نسبت کفر داده و به تبع آن أحکام کافر را در مورد آنان جاری دانسته است، البتّه به استثناء مستضعفین از مخالفین که حکم به طهارت ظاهری آنان نموده است.

این بزرگوار برای این مدّعی تمسّک به دو روایت نموده که مفادش این است: ناصبی کسانی نیستند که با ما أهل بیت  عداوت دارند بلکه ناصبی کسانی هستند که با شما شیعیان عداوت دارند و یا جبت و طاغوت را مقّدم بر امیر المؤمنین علی  نموده اند در نتیجه تمام مخالفین أعمّ از کسانی که اظهار عداوت به أهل بیت عصمت و طهارت می کنند و حتّی کسانی که اظهار محبت می کنند همگی ناصبی محسوب شده و از این جهت أحکام کفر بر آنان جاریست.

1-فِي عِقَابِ الْأعمال عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: لَيْسَ النَّاصِبُ مَنْ نَصَبَ لَنَا أهل الْبَيْتِ لِأَنَّكَ لَا تَجِدُ أَحَداً يَقُولُ أَنَا أُبْغِضُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ لَكِنَّ النَّاصِبَ مَنْ نَصَبَ لَكُمْ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّكُمْ تَتَوَلَّوْنَّا وَ أَنَّكُمْ مِنْ شِيعَتِنَا.[1]

2-مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ مَسَائِلِ الرِّجَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ زِيَادٍ وَ مُوسَى بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عِيسَى قَالَ كَتَبْتُ إِلَيْهِ يَعْنِي عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ  أَسْأَلُهُ‌ عَنِ النَّاصِبِ هَلْ أَحْتَاجُ فِي امْتِحَانِهِ إِلَى أَكْثَرَ مِنْ تَقْدِيمِهِ الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ وَ إعتقاد إِمَامَتِهِمَا فَرَجَعَ الْجَوَابُ مَنْ كَانَ عَلَى هَذَا فَهُوَ نَاصِبٌ.[2]

مرحوم شیخ حرّ عاملی ره در وسائل به نقل از ابن ادريس در سرائر معنای ناصبی را اینچنین ذکر نموده است: الناصب أهل الحرب لأنهم ينصبون العداوة للمسلمين.که ظاهراً این معنی بر گرفته شده از روایت مذکور «عبد الله بن سنان» است.

در مقابل صاحب جواهر ره ناصبی را معنی نموده به کسی که عداوت با امیر المونین علی  و اوّلاد طاهرینش داشته باشد چنان که بسیاری از بزرگان همچون علّامه ره ، شیخ صدوق ره و صاحب نافع ره همین معنی را پذیرفته و بعضی از أهل لغت همین معنی را بیان نموده اند: عن القاموس «النواصب و أهل النصب المستدينون ببغض علي «عليه السلام» لأنهم نصبوا له أي عادوه».[3] در ادامه صاحب جواهر ره از فاضل مقداد در مورد ناصبی پنج معنی را نقل می کند: [4]

1-خوارج، 2-کسانی که امامان معصوم  را عادل نمی دانند،3-منکرین فضائل أهل بیت عصمت و طهارت  4- کسانی که غیر از امیر المؤمنین علی را بر حضرت در فضیلت مقدّم می دانند،5-کسانی که منکر این هستند که امیر المؤمنین علی منصوب از جانب پیامبر اکرم است با این که روایات در این خصوص از رسول خدا به آنان رسیده است.

نظر صاحب جواهر ره در معنای ناصبی: این بزرگوار می فرماید جای هیچ شکی نیست در این که خوارج و همچنین کسانی که نصّ بر امامت امیر المؤمنین علی را شنیدند و مع ذلک منکر شدند این دو گروه «مورد اوّل و پنجم» داخل در نواصب بوده و قطعاً محکوم به نجاست هستند و اما معانی دیگر «دوّم ، سوّم و چهارم» ناصبی محسوب نمی شوند زیرا ممکن است این أمور در مورد فردی یا جمعی محقّق شود ولی عداوت با أئمّه دین  نداشته باشد و به تعبیر دیگر بین این أمور و عداوت با این بزرگواران ملازمه نیست. و مراد از ناصبی کسی است که دشمنی با أهل بیت  دارد نه کسی که دشمنی با شیعیان أهل بیت  دارد. و تنها دلیل بر مدعای صاحب حدائق ره دو روایت مذکور است که اوّلاً از نظر سند ضعیف هستند و ثانیاً ممکن است تنزیل ناصبی به کافر در این دو روایت از جهت اشتراک در أحکام و عذاب اخروی باشد نه این که در أحکام دنیوی هم با ناصبی شریک بوده و تمام أحکام کفر بر او جاری باشد مثل نجاست بدن و جواز سب و لعن...و این معنی مخالف با کلام أهل لغت و کلمات فقهاء است.

بیان أستاد أشرفی : در باب نکاح به چند روایت برخورد نمودم که برای اینجانب قابل حلّ نیست و بسیار بعید به نظر می رسد،مفاد این دو روایت این است که امام باقر وهمچنین امام سجاد  زوجه ای داشتند که ناصبی بوده و نسبت به بعضی امامان معصوم  سبّ می نمودند تاجایی که امام سجاد و باقر  به همین جهت همسرشان را طلاق دادند.

بسیاری از بزرگان گفته اند: سب و لعن مطلق مخافین جائز نیست زیرا روایات حرمت سبّ و لعن و فحش نسبت به هر مسلمان یا انسان مطلق است و از إطلاق این روایات دو گروه تنها خارج شده است: الف: ناصبی ب: کافر یعنی منکر خدا و رسول از کسانی که أحکام کفر در دنیا و آخرت در مورد آنان جاریست و اما مخالفین از عامّه و مستضعفین از آنان که تمام أحکام کافر در دنیا بر آنان جاری نیست و محکوم به طهارت بوده و ذبیحه آنان حلال است حرمت سبّ و لعن و فحش در مورد آنان به جای خود باقیست.اما روایاتی که دلالت دارد بر حرمت فحش و سبّ:

1-مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ‌ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: قَالَ

 

رَسُولُ اللَّهِ إِذَا رَأَيْتُمُ الرَّجُلَ لَا يُبَالِي مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ لَهُ «فَهُوَ شِرْكُ الشَّيْطَانِ».[5]

2- وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلَى كُلِّ فَحَّاشٍ بَذِي‌ءٍ قَلِيلِ الْحَيَاءِ لَا يُبَالِي مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ لَهُ فَإِنَّكَ إِنْ فَتَّشْتَهُ لَمْ تَجِدْهُ إِلَّا لِغَيَّةٍ أَوْ شِرْكِ شَيْطَانٍ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ فِي النَّاسِ شِرْكُ شَيْطَانٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ

أَمَا تَقْرَأُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ شٰارِكْهُمْ فِي الْأَمْوٰالِ وَ الْاوّلٰادِ.[6]

3-مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو وَ أَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ ‌فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ ص لِعَلِيٍّ قَالَ: يَا عَلِيُّ حَرَّمَ اللَّهُ الْجَنَّةَ عَلَى كُلِّ فَاحِشٍ بَذِي‌ءٍ لَا يُبَالِي مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ لَهُ يَا عَلِيُّ طُوبَى لِمَنْ طَالَ عُمُرُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ.[7]

4-الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ فِي كِتَابِ الزُّهْدِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: الْحَيَاءُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ الْإِيمَانُ فِي الْجَنَّةِ وَ الْبَذَاءُ مِنَ الْجَفَاءِ وَ الْجَفَاءُ فِي النَّارِ.[8]

ان قلت: سب و فحش به مؤمن در روایات نهی شده است و مؤمن شامل مخالفین نمی شود در نتیجه سب و لعن آنان جائز است.

قلت: درست است که در بعضی روایات سب مؤمن نهی شده است ولی در بعضی دیگر روایات سب مطلقا نهی شده است و در أصول خوانده ایم که دو دلیل مثبتین و یا منفیین یکدیگر را تقیید نمی کنند مثلاً اگر در روایتی نهی از ظلم به همسایه شد و در روایت دیگری نهی از مطلق ظلم شد حرمت ظلم به همسایه موجب تقیید حرمت مطلق ظلم نمی شود.

ان قلت: در روایات به مخالفین إطلاق کافر شده است و از طرفی مسلّماً لعن و سبّ کافر جائز است همچنان که در قرآن کریم در موارد بسیاری کفّار لعن شده اند، در نتیجه تمام أحکام کفر در مورد مخالفین جاریست.

قلت: کافری جائز است لعن و سب او که أحکام دنیوی و اخروی در مورد او جاری باشد ولی مخالفین از عامّه مخصوصاً اگر مستضعف باشند أحکام إسلام در دنیا بر آنان جاری شده است و ازدواج با سنّی مستضعف «یعنی فردی که، چنین نبوده که از روی عداوت و جحد امامت امامان معصوم  را نپذیرفته باشد بلکه از روی جهل سنّی شده است» تجویز شده و محکوم به طهارت هستند در نتیجه نمی توانیم بگوییم به طور کلّی تمام أحکام کفر بر آنان جاری می شود و دلیلی نداریم که سب آنان جائز باشد زیرا روایاتی که دلالت بر کفر مطلق مخالفین از عامّه دارد از جهت أحکام و عذاب اخروی است علاوه بر این که سب و فحش با روح إسلام سازگار نیست.

ان قلت: سب و لعن و غیبت متجاهر به فسق جائز است و چه تجاهر به اثمی بالاتر از انکار امامت که بالاترین معصیت است در نتیجه از این جهت سب و لعن آنان جائز است «یکی از أدلّه أستاد خویی ره بر جواز غیبت مخالفین»

قلت: اوّلاً: تجاهر به إثم شامل مستضعفین در امامت نمی شود چرا که تجاهر به فسق در جایی صادق است که فرد می داند عمل او مخالف شرع و گناه است و در عین حال به صورت علنی مرتکب می شود و بسیاری از مخالفین امر بر آن ها مشتبه شده است در نتیجه از این جهت إطلاق متجاهر به اثم به آنان صحیح نیست.

ثانیاً: اگر هم متجاهر به إثم بر مستضعفین از عامّه إطلاق شود سب و غیبت آنان در خصوص همان گناهی که متجاهر به إثم هستند جائز است «یعنی در خصوص عدم قبول امامت» در نهایت می توانیم بگوییم «ای سنّی» و نمی توانیم به طور مطلق، حتّی در غیر مواردی که متجاهرنیستند سبّ آنان را جائز بدانیم.در نتیجه خصوص این دلیل برای حرمت سب به مخالفین مکفی نیست.

روایات دال بر عدم إیمان واقفیه و زیدیه و سایر فرق شیعه غیر اثنی عشری در باب 5 از ابواب مستحقّین زکات «من جمله حدیث سوّم» و همچنین در باب 7 از همین ابواب «من جمله حدیث چهارم» ذکر شده است .

 


[1] - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌9، ص:486 بَابُ وُجُوبِ الْخُمُسِ فِي غَنَائِمِ دَارِ الْحَرْبِ وَ فِي مَالِ الْحَرْبِيِّ.
[2] - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌9، ص: 491‌ .
[3] - جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌6، ص:65.
[4] - جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌6، ص:66.
[5] - حدیث2.
[6] - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌16، ص: 35‌ حدیث3.
[7] - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌16، ص: 35‌ .
[8] - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌16، ص: 36‌ .