درس خارج فقه استاد اشرفی

96/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حرمه السب/ هل یجوز السب و الفحش و اللعن الی الخلافاء الغاصب و تابعیهم ام لا؟

ابتداءاً چند أصل موضوعی مسلّم را به عنوان مقدّمه، ذکر می کنیم:

1-دین مبین إسلام دین اخلاق: دین مبین إسلام دین اخلاق ادب ، رأفت و رحمت، ترقی و تکامل است و در صدد بالا بردن علم و دانش و اخلاق و ادب انسانی است نه دین شدّت و تندی ، بی ادبی و بد رفتاری و سیره و روش پیامبر اکرم  نیز بر حسن خلق ، تواضع ، امانت داری و ادب و احترام با تمام مردم حتّی با مشرکین و کفّار بوده است.

2- در أصل جواز لعن فی الجمله شکی نیست: موارد بسیاری داریم که خداوند رسماً در قرآن کریم اقوام و افرادی را «بنابر استقصاء برخی از دوستان هشت گروه» لعن نموده است مثل لعن ظالمین و فاسقین و معنای لعن دوری از رحمت الهی است در صورتی که رحمت الهی وسعت بسیاری دارد «وسعت کل شیء» تا جایی که در قیامت شیطان هم با همه شیطنت هایی که نموده امیدوار به رحمت الهی است با این حال عدّه ای مسلّماً از رحمت به دور هستند و قاعدتا اگر در موردی لعن که مرتبه بالا و بلکه از بالا ترین مراحل است جائز باشد شتم و سب و غیبت نیز جائز است.

3- ممنوعیت سبّ به زنا حتّی در خصوص کفّار: در خصوص سبّ و دشنام به زنا حتّی در مورد کافر هم منع شده است اگر چه کافر حرمت ندارد ولی این نوع از سب که نسبت ولد زنا باشد مطلقا حرام است و استثناء از جواز سب نسبت به کافر شده است زیرا به مقتضای کلام امام  «أَنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً» هر قومی از هر مذهبی که باشد إسلام نکاح آنان را معتبر دانسته است و نمی توان به جهت این که صیغه عقد را به روش ما جاری نمی کنند آنان را زناکار دانست و هنگامی که امام صادق  مواجه شدند با فردی که نسبت زنازاده به غلام خود داد «یابن الفاعله» به این إستدلال که: چون مادر او کافر بوده و ازدواجش صحیح نبوده در نتیجه مادرش زناکار است، حضرت از این نسبت ناروا ناراحت شدند و وی را توبیخ نموده و فرمودند: «أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً»[1] و سپس با او قطع رابطه نمودند.

4-جواز سب و لعن کبراء از مخالفین: از أدلّه و روایات إستفاده می شود جواز سب و شتم و بلکه لعن نسبت به کبراء از غاصین و منکرین خلافت و وصایت أئمّه اطهار  مثل طوطئه گران در دسیسه سقیفه و به تعبیر دیگر دانه درشت ها از غاصبین خلافت و کبرای از پیروان آنان که سبب أصلی در غصب خلافت امیر المؤمنین علی  و اوّلاد طاهرینش شدند همچون عمرو عاص، خلفاء غاصب و روایات متعدّد در لعن اوّلی و دوّمی داریم تا جایی که فرمودند گناه اوّلین و أخرین از کسانی که منحرف شدند بر عهده آن دو نفر است چرا که آنان سبب أصلی در انحراف و گمراهی مردم و تابعین خود شده اند و به قول معروف سران فتنه در گمراه نمودن مردم بوده اند و خود أئمّه  نیز اینان را لعن می نمودند و ادعیه و زیارات در این خصوص الی ما شاء الله فراوان است. و همچنین بزرگان از کسانی که حقانیّت خلافت و امامت امامان اثنی عشر را می دانستند ولی به جهت منافع دنیوی کتمان نمودند تمام این افراد بلا شک سب و لعن آنان جائز است که در این خصوص شواهد زیادی در جلسات قبل ذکر گردید،

5-جواز سب نسبت به مُبدِع و بدعت گذار: جواز سب در مورد اومستفاد از روایات است که نه تنها جائزبلکه مستحسن است: مُحَمَّدُبْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ دَاوُدَبْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ:قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  إِذَا رَأَيْتُمْ أَهْلَ الرَّيْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِي فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَكْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلِ فِيهِمْ وَ الْوَقِيعَةِ وَ بَاهِتُوهُمْ كَيْلَا يَطْمَعُوا فِي الْفَسَادِ فِي الْإسلام وَ يَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَلَا يَتَعَلَّمُونَ مِنْ بِدَعِهِمْ يَكْتُبِ اللَّهُ لَكُمْ بِذَلِكَ الْحَسَنَاتِ وَ يَرْفَعْ لَكُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِي الْآخِرَةِ.[2]

ترجمه: هر گاه پس از من فريبكاران و بدعت گزاران را ديديد صراحتاً از آن ها بيزارى بجوييد و فراوان دشنامشان دهيد و دربارۀ آنان سخن گوييد و به آنها بهتان بزنيد تا به طمع فساد در دين نيفتند و مردم از آن ها بر حذر باشند و بدعتهايشان را فرا نگيرند كه در اين صورت خداوند براى شما حسنه خواهد نوشت و درجه شما را بالا خواهد برد.

توضیح مطلب: سب و شتم آنان از این جهت است که مبادا دیگران تحت تأثیر آنان قرار گرفته و با کلماتشان دیگران مفتون و گمراه شوند به هر صورت امر شده که آنان سب و لعن شوند. «البتّه در مورد بهتان به آن ها در ترجمه حدیث مذکور إختلاف است اگر چه ظاهر حدیث همان معنای بهتان عرفی است ولی بعضی «باهتوهم» را به معنی مناظره نمودن و مبهوت نمودن بدعت گذار بوسیله استدلال، معنا نموده اند همانند قول خداوند متعال در داستان حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و  «فبهت اللذی کفر».

6- جواز لعن کافر: مستفاد از آیات و روایات جواز سب و فحش نسبت به کافر است چرا که بالاتر از هر عیبی کفر است یعنی انکار خدا و پیامبر که این منقصت را کافر داراست به همین جهت کافر در إسلام حرمت و احترامی نداشته و غیبت و سب و فحش او جائز است به استثناء سبی که در آن تهمت زنا باشد.

7- معذور بودن مستضعفین در عقائد در عقاب اخروی: شکی نیست و مسلّم است که در هر قومی کسانی به عنوان مستضعف وجود دارند حتّی در بین شیعیان که حقّ به آنان نرسیده و خود نیز به دنبال حقّ نرفته اند زیرا إحتمال خلاف نمی دادند و معتقد بوده به آنچه در عرف جامعه است حتّی إحتمال خطا در عقیده خود را نیز نداده اند و یا شاید رسیده ولی امر بر آن ها مشتبه شده است و حال یا به جهت این که فهم و درک کاملی نداشته اند و یا این که در جو و جامعه ای زندگی نمودند که إحتمال خلاف حقّ در عقیده قوم خود نداده انداین گروه قطعاًدر عذاب اخروی معذور هستندو عقل نیز

حکم به معذوریت آنان می کند.

8- جواز سب و لعن بغاة: یعنی کسانی که در مقابل امام عصر خود خروج نمودند و در مقابل او جبهه گرفتند مثل یزید و حامیان یزید که در مقابل امام مفترض الطاعه ایستاده و طغیان نموده و حقّ آنان را غصب نمودند اینچنین افرادی ولو این که أهل نماز و روزه باشند نه تنها سب و لعن آن ها جائز بلکه خونشان هدر است چرا که جزء محاربین بوده و حرمتی ندارند، نقل کرده اند فردی متوجّه شد که شمر ملعون روزه گرفته است در مقام توبیخ به او گفت: مگر تو که قاتل امام حسین  ،فرزند پیامبر هستی روزه هم می گیری؟ او در جواب گفت هر دو عمل من به دستور خداوند بوده است، ولی این گونه عذرها برای امثال شمر پذیرفته نیست چنان که برای باغیان در جنگ های جمل و صفین نیز پذیرفته نیست.

9- جواز سب و شتم و لعن ناصبی: ناصبی ها کسانی هستند که در مقابل أهل بیت عصمت و طهارت  نصب عداوت کرده اند ولو به و وسیله این که أهل بیت پیامبر  را دشنام می دهند اینچنین کسانی سب و لعنشان جائز و حتّی در بعضی روایات تصرّف در اموال آنان نیز جائز شمرده شده است:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ إِيَّاكَ أَنْ تَغْتَسِلَ مِنْ غُسَالَةِ الْحمّام فَفِيهَا تَجْتَمِعُ غُسَالَةُ الْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ وَ الْمَجُوسِيِّ وَ النَّاصِبِ لَنَا أهل الْبَيْتِ وَ هُوَ شَرُّهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْكَلْبِ وَ إِنَّ النَّاصِبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَأَنْجَسُ مِنْهُ.[3]

موارد مذکور مسلّم است و بحث در این است که آیا شتم و لعن و سب مخالفین از مستضعفین عامّه جائز است یا خیر؟ مرحوم أستاد خویی ره چند وجه در جواز غیبت و سب و لعن آنان ذکر نموده است:

1-دلیل اوّل جواز لعن و سب نسبت به أهل بدع: مستفاد از روایات و دعاها و زیارت وارده در کُتُب ادعیه جواز لعن و برائت و سبّ مخالفین است چرا که آنان أهل ریب و بدعت گذار هستند و از این جهت لعن و سب و غیبت آنان جائز است.

توضیح أستاد أشرفی : یکی از أصل های موضوعی مذکور و مسلم جواز لعن نسبت به أهل بدعت است و علت جواز سب این است که «وَ أَكْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ ...کَيْلَا يَطْمَعُوا فِي الْفَسَادِ فِي الْإسلام وَ يَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا يَتَعَلَّمُونَ مِنْ بِدَعِهِمْ»[4] حال آیا این تعلیل شامل مستضعفین از مخافین و تابعین از أهل بدعت می شود؟ خیر زیرا خلفاء و سردمداران از أهل خلاف موجب گمراهی مردم می شوند مثل بدعت در دو متعه ای که خلیفه دوّم تحریم کرد ولی افراد مستضعفی که بر اساس استضعاف سخن آنان را پذیرفته اند ،بعید است که أهل بدعت در حدیث گذشته شامل آنان شود.

2-دلیل دوّم حکم به کفر نسبت به مخالفین: در کفر مخافین شکی نیست از جهت این که منکر ولایت و امامت أهل بیت  هستند و مستفاد از روایات این است که انکار حتّی یکی از أئمّه  موجب کفر است علاوه بر این که آنان اعتقادات فاسدی دارند مثل جبر و تقویض که خود این اعتقادات نیز موجب کفر و جواز لعن است و روایات فراوانی داریم در این که منکر ولایت و معتقد به این عقائد فاسده کافر است،این روایات در وسائل کتاب الحدود از ابواب حد المرتدّ وارد شده است.

بیان أستاد أشرفی : اگر از روایات إستفاده کنیم که آنان کافر هستند حال یا از جهت انکار امامت أئمّه اثنی عشر

چنان که به منکر یکی از أئمّه  در روایات إطلاق کافر شده است و یا از جهت عقائده باطله ای که دارند همچون جبر و تفویض در این صورت تمامی مذاهب زیدیه و اسماعیلیه و فتحیه و کسائیه ...داخل در أصل موضوعی مسلّم بوده است که سب و لعن و غیبت کفّار جائز است.

آیا انکار امامت یکی از امامان کفر است؟

قبلاً بیان شد که إسلام چهار رکن دارد: «إعتقاد به خداوند و نبوت و امامت و معاد» و إعتقاد و اعتراف به ولایت از ارکان أصلی إسلام است چنان که خداوند متعال اطاعت از اوّلو الامر را قرین اطاعت خود قرار داده است و کسی که معتقد به امامت یکی از امامان معصوم  نباشد اطاعت الهی را ننموده و کافر است و تبعاً لعن و سب او نیز جائز است و اگر هم أحکام إسلام ظاهری درمورد آنان جاری می شود به جهت تقیّه و یا تسهیل درامر شیعیان بوده است ولی به حسب واقع مسلمان نیستند.

3-دلیل سوّم عبارت مذکور در زیارت جامعه کبیره: شيخ صدوق «ره» در فقيه از موسى بن عبداللّه نخعى «ابن سکین»نقل مى‌كند كه به حضرت امام علىّ‌النقى  عرض كردم: به من تعليم فرماييد كلام بليغ و كاملى را كه در زيارت هر يك از شما آن را بخوانم سپس حضرت زیارت مذکور را تعلیم نمودند. این زیارت سنداً معتبر بوده و از امام هادی  رسیده است و مشتمل بر مضامین عالیه و معارف إسلامی بی نظیری است تا جایی که برخی بزرگان فرموده اند بی نیاز از ذکر و بررسی سندی است.

در عبارات این زیارت آمده است: «و من جحدکم کافر» جحد به این نیست که کسی امام  را مسلمان نداند بلکه جحد به معنای انکار امامت یکی از این بزرگواران است در جمله ای دیگر آمده است: «و من وحده قبل عنکم» یعنی کسی که توحید خدا را می پذیرد از جانب شما می پذیرد و عکس نقیض آن این است که :کسی که از جانب شما توحید را نپذیرفته

است موحد و مسلمان نیست که البتّه به این مضمون روایات متعددی نیز وارد شده است:

عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  فِي حَدِيثٍ قَالَ: ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَى الرَّحْمَنِ الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَيْلَهُ وَصَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ يَكُونَ جَمِيعُ أعمالهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ حقّ فِي ثَوَابِهِ وَ لَا كَانَ مِنْ أهل الْإِيمَانِ. [5]

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ  يَقُولُ كُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ يُجْهِدُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْيُهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَيِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأعمالهِ إِلَى أَنْ قَالَ وَ إِنْ مَاتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ مَاتَ مِيتَةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ اعْلَمْ يَا‌ مُحَمَّدُ إِنَّ أَئِمَّةَ الْجَوْرِ وَ أَتْبَاعَهُمْ لَمَعْزُولُونَ عَنْ دِينِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَ أَضَلُّوا فَأعمالهُمُ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا كَرَمٰادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عٰاصِفٍ لٰا يَقْدِرُونَ مِمّٰا كَسَبُوا عَلىٰ شَيْ‌ءٍ ذٰلِكَ هُوَ الضَّلٰالُ الْبَعِيدُ.[6] ،[7]


[1] كافي (ط - دار الحديث) / ج‌4 / 10 / 131 - باب البذاء ..... ص : 7.
[2] -وسائل الشیعه باب وجوب البراءة من أهل البدع وسبهم وتحذيرج16ص367حدیث1.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌1، ص:220 بَابُ طَهَارَةِ مَاءِ الِاسْتِنْجَاءِ‌ حدیث 5.
[4] وسائل الشيعة / ج‌16 / 267 / 39 - باب وجوب البراءة من أهل البدع و سبهم و تحذير الناس منهم و ترك تعظيمهم.
[5] - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌1، ص: 119‌ حدیث 2بَابُ بُطْلَانِ الْعِبَادَةِ بِدُونِ وَلَايَةِ الْأَئِمَّةِ وَ اعْتِقَادِ إِمَامَتِهِمْ‌.
[6] - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌1، ص: 119‌.
[7] - مرحوم شیخ طوسی ره: در کتاب فوائد موارد جواز لعن در قرآن را در بیست و چهار مورد ذکر نموده است: کتمان کنندگان حق از أهل کتاب، کفار، قتل عمد، عبادت کنندگان طاغوت، قائلین به تفویض، منأفق ین، ظالمین، عهد شکنان و مفسد فی الارض، شیطان، بنی امیه، تهمت زننده به زنا، آزار و اذیت پیامبر اکرم قال الشیخ الطوسی ره :اعلم ان كثيرا من علماء العامة ينكرون لعن الكفار و الفساق، و بعضهم لا يجوز لعن أحد أصلا و كذلك جماعة من الصوفية لأن قدماءهم كلهم من العامة حتى ان الغزالي صرح في كتاب احياء العلوم بعدم جواز لعن قاتل الحسين «ع» و بعضهم صرح بعدم جواز لعن إبليس وقدأرادوا سدهذا الباب لوجود جميع أسباب اللعن أو أكثرها في أئمتهم و رؤسائهم و قد مال الى ذلك بعض الإمامية الإن وذلك عجيب جدا.و قد سألني بعض الأصحاب ان اجمع له جملة من الآيات و الروايات تصلح للرد عليهم. إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَ الْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ اوّلٰئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ ﴿159﴾ إِنَّ اللَّهَ لَعَنَ الْكَافِرِينَ وَ أَعَدَّ لَهُمْ سَعِيراً.سوره احزاب آیه ﴿64﴾ وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً ﴿93﴾ قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذٰلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنَازِيرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ اوّلٰئِكَ شَرٌّ مَكَاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ ﴿60﴾ وَ قَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ. لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُدَ وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ذٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَ كَانُوا يَعْتَدُونَ ﴿78﴾ وَ نَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقّاً فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقّاً قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ﴿44﴾ وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَأفق ينَ وَ الْمُنَأفق اتِ وَ الْكُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا هِيَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُقِيمٌ ﴿68﴾ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِباً اوّلٰئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهَادُ هٰؤُلاَءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى رَبِّهِمْ أَلاَ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ . سوره هود آیه﴿18﴾ وَ الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ اوّلٰئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ. سوره رعد آیه ﴿25﴾ وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ سوره اسراء آیه ﴿35﴾ وَ إِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَ مَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلاَّ طُغْيَاناً كَبِيراً سوره إسراء آیه ﴿60﴾ وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلاَّ أَنْفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ ﴿6﴾ وَ الْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ سوره نور آیه ﴿7﴾إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلاَتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ . سوره نور آیه ﴿23﴾ِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُهِيناً سوره احزاب آیه﴿57﴾ لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنَأفق ونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لاَ يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلاَّ قَلِيلاً ﴿60﴾مَلْعُونِينَ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِيلاً . سوره احزاب آیه ﴿61﴾فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَكُمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ ﴿61﴾فهذه جملة من الآيات الشريفة القرآنية الواردة في اللعن و الأسباب التي تظهر منها أنواع:أحدها: الكفر و هو أنواع و له معان مشهورة ثانيها: كتم العلم و لا بد من تقييده بإمكان الإظهار للدليل.ثالثها: الكذب.رابعها: الظلم و لا يخفى أنه شامل لترك كل واجب و فعل كل حرام لأنه ظلم اما للنفس أو للغير، و لأنه وضع الشي‌ء في غير موضعه و هو حقيقة.خامسها: الايمان بالجبت و الطاغوت.سادسها: قتل المؤمن.سابعها: الشيطنة و تعاطي أعمال الشياطين.ثامنها: نقض الميثاق.تاسعها: فعل المعصية و لا يخفى عمومه و إطلاقه.عاشرها: التعدي على الناس و تجاوز الحد.حادي عشرها: عدم التناهي عن المنكر.ثاني عشرها: القول بأن يد اللّه مغلولة و فسر بأنه فرغ من الأمر فلا يغير شيئا.ثالث عشرها: النفاق.رابع عشرها: إنكار آيات اللّه.خامس عشرها: متابعة أمر الجبارين.سادس عشرها: نقض العهد.سابع عشرها: الإفساد في الأرض و عمومه في جميع المعاصي ظاهر.ثامن عشرها: ترك السجود الذي أمر اللّه به.تاسع عشرها: قطيعة الرحم.العشرون: الكون من الشجرة الملعونة في القرآن و فسرت ببني أمية.الحادي و العشرون: إيذاء اللّه و رسوله. الثاني و العشرون: الكون من سادات الضلال و كبرائهم.الثالث و العشرون: الشرك.الرابع و العشرون: ظن السوء باللّه الى غير ذلك مما يفهم من الآيات الشريفة.و أما الروايات الشريفة فهي أكثر من أن تحصى و من أرادها فليرجع الى كتب الحديث المشتملة على الأحكام الشرعية بل و أحاديث الأصول و غيرها فإن أكثر الواجبات ان لم يكن كلها: قد ورد لعن تاركها، و أكثر المحرمات ان لم يكن كلها قد ورد لعن فاعلها و أكثر الاعتقادات الصحيحة قد ورد كفر منكرها و لعنه و أكثر الاعتقادات الفاسدة قد ورد كفر صاحبها و لعنه، و أما لعن المتقدمين على أمير المؤمنين و المحاربين له فالذي ورد فيه أكثر من ان يحصى و اجتماع أسباب اللعن فيهم أو أكثرها أوضح من أن يخفى، قد وردت به روايات علماء السنة‌ . الفوائد الطوسية، ص: 511‌.