درس خارج فقه استاد اشرفی

96/09/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: السّحر/ ما معنی السّحر و ما الفرق بین السّحر و المعجزه و الاخترعات؟

منشأ آثار و تأثیر و تأثّرات در عالم هستی حدوثاً و بقاءاً اراده الهی است.

مقدّمه: در عالم وجود و در مجموعه آنچه که در زمین خاکی و آسمان ها است از ستاره ها و سیارات حتّی در اوصاف، احوال و اوضاعی که برای کواکب و سیارات در آسمان ها حاصل می شود، در همگی آن ها خداوند متعال آثاری قرار داده است به طوری که تمامی موجودات هستی از سفلیات و علویات بینشان رابطه تأثیر و تأثّر ، سببیّت و مسببیّت و به تعبیر فارسی کنش و واکنش است و در کل این عالم این آثار و برکات تحت یک نظام بسیار دقیق و منظم پی ریزی شده است و یک نظام را خداوند در عالم هستی حاکم نموده که نظام تأثیر و تأثّر است و این وحدت نظام خود دلیل بر وحدانیّت خالق هستی است.

و از طرفی همانطور که وجود تمامی مخلوقات عالم هستی به افاضه ذات حقّ تعالی هست چرا که مخلوق الهی هستند تمام این تأثیر و تأثّرات در موجودات عالم نیز به دست خداوند است و او تمام این آثار را در موجودات قرار داده است مثل اثر آب در رفع تشنگی و ایجاد برودت و اثر آتش در سوزاندن و تمام این آثار حدوثا و بقاءاً و لحظه به لحظه به إرادة الله است و فیض الهی هم هرگز تعطیل نمی شود بلکه لا یزال ادامه دارد که اگر یک لحظه فیض الهی قطع شود تمام عالم به هم می ریزد و مثلِ خداوند همچون خورشید است که بقاء آن پیوسته موجب روشنایی عالم است، و این طور نیست که خداوند مخلوقات را که دارای آثاری متعددی هستند آفریده باشد و در ادامه کناری نشسته و نظاره گر باشد و موجودات آثار طبیعی خود را بر طبق خلقت اوّلیه داشته و نیازی به خالق هستی در تأثیر و تأثّر خود نداشته باشند بلکه وجود مخلوقات و آثار مترتّبه بر آن ها حدوثاً و بقاءاً به ارادة الله است.

در نتیجه شکی نیست در این که نظام هستی بر اساس تأثیر و تأثّر موجودات عالم در یکدیگر خلق شده است که البتّه این آثار گاهی برای همه مردم واضح و معلوم است مثل اثر بریده شدن سر در مردن فرد و اثر آب در رفع تشنگی ... و گاهی این آثار در اجرام هستی معلوم نیست و به تعبیر دیگر هنوز کشف نشده و کسی مطّلع بر آن نشده است و گاهی تنها برای بعضی از افراد خاص این آثار آشکار شده است.

مثال: سابق مردم آثار بعضی از گیاهان را در مداوای بعضی از بیماری ها و یا اثر قدرت بخار در حرکت دادن ماشین آلات و یا اثر اشعه ایکس را در نمایاندن استخوان های بدن نمی دانستند و مخترع ماشین بخار به نام باین که در حین پختن و پز مادر خود در آشپزخانه نیروی بخار را کشف نمود و متوجّه شد که در بخار موجود در قابلمه غذا، نیز قدرتی نهفته است و می توان از این قدرت إستفاده های دیگری نمود و هکذا اشعه ایکس که مخترع آن گویی بلورین داشت که شبها با آن بازی می کرد و بعد به صوررت اتّفاق ی متوجّه شد که بوسیله تابش نور بر این گوی، اشعه ای از آن صادر شده که بوسیله آن امکان رؤیت استخوان های بدن می باشد.

علّامه طباطبایی ره می گوید: آنچه مرتاضین هندی انجام می دهند همچون متوقّف نمودن قطار و یا ماشین در حال حرکت بوسیله نگاه خود، قدرت این أمور بواسطه ریاضت نفس برای آنان حاصل شده که توانسته اند آن آثار و اشعه مخفی و موجود در عالم طبیعت را کشف نمایند و انجام این أمور خارج از طبیعت و نظام علّی و معلولی در جهان هستی نبوده است. بلکه همه این أمور جزء اختراعات بشری بوده که گاهی با دست یافتن به این گونه أمور بعض افراد إستفاده های نابجا و خلافی را نموده اند. آری این آثار را خداوند در ابتداء خلقت در عالم و اجرام هستی قرار داده بود ولی مردم توجّه نداشته و مطلع از آن نبودند «نه این که در عصر جدید این آثار حادث شده باشد» و البتّه با مرور زمان به وسیله ریاضت و یا پیشرفت تکنولوژی یا به صورت اتّفاق ی بخشی از این آثار اختراع و کشف شده است.

آیا اطّلاع فرد بر آثاری که در عالم هستی است و از دیگران مخفی مانده سحر یا معجزه محسوب شده وداخل در آن دو است؟

بسیاری از بازی گران و فرصت طلبان عالم به واسطه اطّلاع بر این آثار موجود در عالم طبیعت از این کشفیات إستفاده نا بجا و منفی نموده و خود را پیامبر و مرشد قوم ...معرفی نموده اند در حالی که این آثار در این عالم وجود داشته لکن عامّه مردم مطلع بر آن نشده اند. و اگر فردی با اطّلاع خود این أمور و آثار طبیعی را که از دیگران مخفی مانده، به دروغ دلیل بر نبوّت و یا امامت و یا ادعای باطل دیگری قرار دهد نه سحر نموده است و نه معجزه و نه دلیل است بر حقانیّت وی در ادعایی که نموده است.

سؤال: أنبیاء الهی چطور رسالت خود را ثابت نموده اند؟ و فرق بین معجزه ، اختراع و سحر چیست؟

بیان أستاد أشرفی :

مسلّم است که اگر کسی خبری از طرف فردی بیاورد نمی توان چشم بسته قبول نمود مگر این که یک نشانه و شاهد صدقی از صاحب پیام بیاورد که دلالت بر صدق پیام آور باشد و أنبیاء الهی نیز از این أمر عقلایی مستثنی نبوده و عقل حکم می کند که نبیّ باید معجزه و دلیلی بیاورد تا او را تصدیق نماییم و برای ادّعای بزرگی که نموده که از جانب خالق هستی برای هدایت بشریت مبعوث شده و با خداوند متعال در ارتباط است به ناچار باید دلیلی خداگونه اقامه کند تا این که شاهد صدقی بر ادعای وی باشد و این همان معجزه است که از دست احدی ساخته نیست مثل زنده کردن مرده گان که أمری خارق الطبیعه و العاده است که البتّه این معجزات با کشفیات مخترعین متفاوت است چرا که معجزه خرق العاده و بلکه به قولی خرق الطبیعه است بر خلاف کشفیات که به دست آوردن آثار و روابط اشیاء است که گاهی برای بعضی افراد حاصل می شود مثل کشف قدرت الکتریسیته در ایجاد نور در نتیجه معجزه خرق عادت و خرق طبیعت است ولی اختراعات کشف روابط مجهول در آثار موجود در اجرام عالم هستی است.

و بعضی این کشفیات را نیز داخل در سحر دانسته و گفته اند ساحر نیز گاهی از همین ابزار طبیعی إستفاده می کند در مقابل این قول مرحوم أستاد محقّق خویی ره به تبع از محقّق ایروانی ره و فخرالمحقّقین ره قائل است که روابطی که بر اساس علم هندسه و ریاضیات و فرمول های هندسی و آثار طبیعی موجود در عالم حاصل می شود هیچ کدام سحر محسوب نمی شوند بلکه از مجموع أدلّه و عبارات لغویین و فرمایشات علماء معلوم می شود که سحر تصرّف در تخیّل فرد است به طوری که غیر واقع را واقع نشان می دهد.

نظر أستاد أشرفی در معنای سحر:

به نظر می رسد که حقّ با أستاد خویی ره است که کشف این آثار طبیعی در عالم هستی سحر محسوب نمی شود «چنان که در عرف مردم نیز به کسی که مخترع است ساحر إطلاق نمی شود» بلکه سحر ارائه باطل به صورت حقّ است و کسی که با خدعه و فریب کاری خلاف واقع را نشان دهد و در فکر فرد تخیّل ایجاد کند که مثلاً گمان کند طناب حقیقتاً مار و اژدها است این شخص سحر نموده است.

اشکال: بعضی اشکال نموده اند که ممکن است سحر نیز گاهی أمر واقعی باشد مثل سحری که نسبت به پیامبر اکرم انجام گرفت و این در حالی است که حضرت حقیقتاً مریض شده تا حدّی که در بستر بیماری افتادند و اگر سحر أمر غیر واقعی می بود نبایست در وجود مبارک رسول الله که عقل کل بوده تأثیر واقعی و خارجی داشته باشد در نتیجه این سحری که نسبت به پیامبر اکرم انجام گرفت تخیّل صِرف نبوده است حال ممکن است سحر نیز گاهی واقعیّت داشته باشد. همچنان که ساحر گاهی بواسطه سحر فرد را مبتلی به مریضی و یا سر درد و یا حتّی وادار به سقوط از بلندی می کند.

جواب أستاد آیة اللّه أشرفی :

این آثار خارجیه و تکویینی همچون سردردی که بواسطه سحر در فرد ایجاد می شود به جهت تخیّلی بوده که ساحر در فرد ایجاد نموده است که نتیجته این تخیّل منجر به سر درد در فرد شده است و همچنین سقوط فرد از بلندی نتیجه ایجاد تخیّل در فرد بوده است که گمان کرده در درون آب خود را می اندازد و این طور نبوده که خارجا و تکویناً بدون واسطه تخیّل در فرد این آثار حاصل شود همچنین است ایجاد جدایی در زن و شوهر ،مرض ، مرگ... اگر چه تحقّق این أمور در خارج واقعیّت دارد ولی ساحر مستقیم این تأثیرات را در افراد ایجاد نمی کند بلکه تنها ایجاد تخیّل در فرد نموده و در اثر ایجاد این تخیّلات این أمور محقّق می شود و پیامبر اکرم  نیز از این جهت که بشری همچون دیگران بوده اند به مقتضای طبع بشری این تخیّلات به حسب ظاهر در حضرت مؤثّر واقع شده وایجاد مریضی نموده است. اگر چه داستان رسول خدا  مستند به تخیّل حضرتش نبوده بلکه به خاطر گره زدن و دمیدن و دمیدن در آن حاصل شده بود « چنان که در کتاب شریف بحار ذکر نموده است». مرحوم فخر المحقّقین ره در ایضاح که شرح بر قواعد است سحر را این طور معنی نموده است:

أنه استحداث الخوارق، إما بمجرّد التأثيرات النفسانية، و هو السّحر أو بالاستعانة بالفلكيات فقط، و هو دعوة الكواكب، أو على تمزيج القوى السماوية بالقوى الأرضية، و هو الطلسمات، أو على سبيل الاستعانة بالأرواح الساذجة، و هو العزائم و يدخل فيه النيرنجات، و الكل حرام في شريعة سيد المرسلين.[1]

بیان مرحوم ایروانی ره در معنای سحر: المتحصّل من مجموع التّفاسير المنقولة من أهل اللّغة بل و الفقهاء و هو المتبادر من الاستعمالات العرفيّة أن السّحر أمر لا واقعيّة له بل مجرّد تصرّفات خياليّة ناشئة من قوّة نفسانيّة لا من الأسباب الطبيعيّة كما في شعلة الجوّالة و بهذا يفترق عن الشّعبدة كافتراقه عن سائر التصرّفات التكوينيّة الحأصلة بالأسباب الطبيعيّة السفليّة أو الفلكيّة العلويّة أو المركّبة منهما أو باستخدام المجرّدات نعم ربما يظهر من الفقهاء عند تعداد أسباب السّحر و بيان مأخذه و مباديه ما ينافي ذلك فإنهم اتّسعوا في ذلك حتى إنّ المجلسي في عبارته المنقولة في المتن عدّ منه الاستعانة بخواصّ الأدوية مثل أن يجعل في الطعام بعض الأدوية المبلّدة أو المزيلة للعقل و عدّ منه النّميمة و كأنّه أخذ ذلك من حديث الزنديق و ليت شعري أيّ فرق بين هذا و بين إستعمال سائر الأدوية لدفع الأوجاع و الأمراض و أيّة مناسبة بين النميمة و السّحر و أمّا حديث الزّنديق فلعلّ النّميمة فيه بمعنى إلقاء التفرقة و البرودة بين المتحابين بأسباب سحريّة دون النميمة المصطلحة بنقل أحاديث من أحدهما إلى الآخر‌.[2]

 


[1] - إيضاح الفوائد في شرح مشكلات القواعد، ج‌1، ص:406.
[2] - حاشية المكاسب «للإيرواني»، ج‌1، ص: 28 .