درس خارج فقه استاد اشرفی

96/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: التنجیم «ستاره شناسی»

بحث در علم نجوم عمدتاً در سه معنی مطرح شده است:

الف: بحث اوّل در احوال و اوضاع و حرکات نجوم و تعلّم این أمور است «البتّه بدون حکم نمودن در ارتباط این أمور با اتّفاق ات در زمین» که مسلّما مانعى نداشته و حرام نیست به معنای خبر دادن از اوضاع عالم بالا مبتنى بر حركت و وضعیت ماه و خورشید و ستارگان ؛ همچون تشخیص زمانِ كسوف، خسوف، طلوع و غروب آفتاب، مُحاق، و غير آن ها.

ب: بحث دوّم در مورد تعلّم و إخبار به أحکام نجوم است یعنی منجّمی بر اساس طلوع و غروب و مقارنه ستارگان و سیارات حکم کند و خبر بدهد به صورت جزمی از پيشامدهای آینده و نسبت بدهد آن ها را به حركت ستارگان، به طوری که إعتقاد به این أمور با قدرت مطلقه خداوند منافات داشته باشد و نتیجه اش انکار خداوند و یا إعتقاد به تفویض و یا عدم تأثیر دعا باشد مثلاً بگوید: طالع شما را دیده ام که اگر در فلان ساعت به سفر بروید و یا جنگ و معامله کنید به نفع و یا ضرر شما است، این نوع از تنجیم حرام است بالإجماع بلکه گاه موجب کفر است.

ج: إخبار و إعتقاد فرد به پديد آمدن و حدوث وقایع به دنبال حركات ستارگان بدون إعتقاد به رابطه عليت منحصره ميان آن دو، بلكه آن ها را منوط به ارادۀ خداوند دانستن، که این مورد حرمتی ندارد البتّه به شرط این که اين گونه خبر دهى یا به گونه ظنّى باشد بدون اين كه معتقد به رابطه عليت بين آن دو باشد، و یا اگر به صورت إخبار قطعى است مستند تجربه یقینی باشد،که هر دو مورد جايز است چنانکه در داستان إخبار آسیابان برای مرحوم خواجه نصیر الدین ذکر گردیده که وی به آمدن باران در هنگام حرکات سگ، قطع پیدا نموده است.

در نتیجه اگر شخصى معتقد به وجود رابطه‌اى ميان حوادث زمينى و حرکات ستارگان با يكديگر باشد، و مع ذلک خداوند را مؤثر أصلى بداند و منكر تأثير دعا و صدقات بر اين روابط نباشد، چنين اعتقادى اشكال ندارد و مجرّد إعتقاد به تأثير اجرام آسمانى با إعتقاد به اين كه مؤثر أصلى فقط خداست، موجب كفر نبوده بلکه اگر به صورت إخبار جزمی نباشد حرام نيست.

بیان مرحوم شيخ انصارى ره: ایشان تصريح به جواز این مورد نموده و به نقل از شيخ بهايى ره آورده است: اگر منجّمان بگويند حرکات ستارگان و اوضاع خاصى كه در آن ها پديد مى‌آيد، علامت پيدايش برخى از حوادث است كه خداوند متعال با قدرت و ارادۀ خود در اين جهان ايجاد مى‌كند، چنين اعتقادى اشكال ندارد و روايات وارد در صحّت علم نجوم و جواز فراگيرى آن بر همين معنى حمل مى‌شود.

روایات در محل بحث دو دسته است که یک دسته دلالت دارد بر این که علم نجوم واقعیّت دارد و در أمور عالم بی ثاثیر نیست و دسته دیگر دلالت بر منع از علم نجوم دارد و به منزله کفر به خداوند دانسته است.

بیان أستاد اشرفی در جمع بین روایات:

روایات منکر أصل ارتباط امورات زمین و جهان هستی با عالم ستارکان نیست بلکه مفادش این است که این علم بطور کامل و به صورت قطعی در إختیار منجّمین نیست یعنی أئمّه  بطور کلّی اینچنین علمی را رد ننموده بلکه فرموده اند که کسی اطّلاع کامل به این أمور ندارد و چون عدّه ای از منجّمین می خواستند اوضاع ستارگان و حرکات آن ها را مؤثّر تام در عالم هستی بدانند و از طرفی این مطلب با قدرت و اراده مطلقه خداوند منافات داشته است از این جهت در روایات إخبار در تأثیر قطعی امورات زمین بر طبق حرکات ستارگان را منع نموده و به منزله کفر دانسته است.

و این در حالی است که خداوند اگر چه عالم را بر طبق اسباب و علل بنا نهاده است ولکن هر موقع اراده نماید می تواند اوضاع را تغییر نماید، «يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ[1] » و البتّه منافاتی ندارد که این أمور فی نفسه و با قطع نظر از اراده مطلقه خداوند مؤثّر در عالم باشند ولی اراده خداوند مقدم و حاکم بر اوضاع افلاک بوده و ستارگان بلکه همه اسباب در بقاء تأثیر نیاز به اراده خداوند دارند و تأثیرات ستارگان با دعا و توسل به خداوند نیز ممکن است تغییر یابد.

ان قلت: إخبار و إعتقاد فرد به حدوث وقایع به دنبال حركات ستارگان اگر چنانچه به صورت ظنی باشد بی اشکال است ولی اگر به صورت جزم و قطع باشد داخل در کذب بوده و حرام است.

جواب أستاد اشرفی : در صورت عدم إعتقاد به سببيّت منحصره ستارگان در پيدايش حوادث با استناد به تجربه

قطعى، در صورتی که برای منجّم یقین حاصل شده باشد اخبار قطعی از وقوع حوادث جايز است چنان که اخبار ظنی نیز بلا مانع است اگر برای منجّم ظن حاصل شده باشد و می تواند بگوید به إحتمال قوی در فلان ساعت فلان اتّفاق محقّق می شود. و قدر مسلّم از فرض کفر منجّم در دو مورد است:

الف: منجّم منکر خداوند شده و بگوید تمام أمور عالم دنیا بر اساس اتّفاق ات عوالم بالا و ستاره ها است.

ب: منجّم معتقد به وجود خالق هستی بوده ولی منکر تأثیر و قدرت مطلقه خداوند شده و بگوید خداوند قدرتش منعزل و کارها واگذار به عوالم بالا شده است که البتّه این دو مورد باطل و موجب کفر است.

و اما إعتقاد به تأثیر ستارگان بر عالم دنیا فی الجمله و تأثیر اسباب در مسببات قابل انکار نیست و خداوند این اثر را در عالم قرار داده است که مثلاً طلوع و غروب فلان ستاره فلان اثر را دارد و منافاتی با توحید ندارد و مستلزم تفویض و کذب هم نیست اگر بصورت ظنی إخبار دهد و البتّه اگر قطع دارد اخبار به صورت قطع بلا اشکال است، در صورتی که منافی با قانون محو و إثبات نباشد.

إعتقاد به این أمور با إعتقاد به این که لا مؤثّر فی الوجود الا اللَّه قابل جمع است ومی گوییم مع الوصفی که عالم اسباب است لیکن همه أمور عالم حتی جعل سببیّت با اراده خداوند است و همچنان که تسبیب را خداوند قرار داده ادامه تأثیر سبب در مسبب نیز نیاز به اراده خداوند دارد بلکه اگر چه علت تامه باشد ولی خداوند می تواند تأثیر علت تامه در معلولش را سلب نماید که البتّه علّامه طباطبایی ره مخالفت با این أمر نموده است که به مناسبت کلام ایشان را متعرض می شویم:

«متاسفانه بعضی از فضلاء بواسطه این کلام علّامه ره حکم به تکفیر وی نموده اند و حال آن که نباید به راحتی بزرگی را تکفیر و یا تخطئه نمائیم زیرا کلام این بزرگوار نه تکذیب نبی و نه انکار ضروری دین است که اینچنین در مورد وی قضاوت شد است؟»

ایشان در جلد یک از تفسیر المیزان در مسأله اعجاز قرآن بحث مبسوطی را به همراه چندین مقدّمه ذکر نموده است و نتیجه گرفته است که معجزه خرق العاده است نه خرق الطبیعه زیرا به مقتضای آیه شریفه﴿وَ مَا أَمْرُنَا إِلاَّ وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ﴾[2] خداوند عالم مادی و هستی را بر طبق اسباب آفریده که از آن تخطی نمی نماید، به این معنی که أنبیاء الهی در معجزاتی که ارائه می نمودند خلاف اسباب طبیعی حاکم در عالم هستی کاری را انجام نداده بلکه خرق العاده می نمودند یعنی گاه اسباب طبیعی در تحقّق أمور که از دیگران مخفی بوده برای أنبیاء آشکار می شده است و با تصرّف در زمان یا در مراحل تحقّق آن ، أمری را که محتاج زمان طولانی بوده در زمان کوتاهی محقّق می نموده اند مثلاً هسته ای را تبدیل به میوه نموده که محتاج به زمان طولانی بوده و آن را طبق اسباب طبیعی خرق عادت نموده و اعجاز می آوردند ولکن بطوری بوده که بشر از آن غافل بوده و کسی قادر بر انجام آن نبوده و خداوند متعال فقط این اسباب را به دست نبی و آن هم در مقام تحدی و اعجاز ظاهر می نموده است.

توضیح مطلب: بسیاری از عوامل در طبیعت وجود دارد که بشر از آن ها غافل است از این قبیل است اکتشافات توسّط

مخترعین که به صورت خارق العاده صورت می گیرد این عوامل را خداوند در مقام تحدی در إختیار فرستادگان خود قرار داده و معجزه تحقّق پیدا نموده است نه این که بر خلاف اسباب طبیعی صورت گرفته باشد، مثلاً قوه الکتریسیته و یا اشعه ایکس در عالم موجود بوده و ادیسون و دیگر مخترعین به آن ظفر و اطّلاع پیدا نموده اند و این طور نبوده که خلاف طبیعت کاری انجام داده باشند که البتّه فرقی که معجزات أنبیاء با اختراعات بشری دارد این است که اسباب اعجاز در مورد أنبیاء برای مردم ظاهر نمی شده است، مثل مبدل شدن چوب به اژدها که در سیر طبیعی خود نیازمند گذشت مدّت طولانی بوده ولی با اعجاز این سیر طبیعی مبدل به یک دقیقه و یا یک ثانیه می شود.

ان قلت: ممکن است کسی بگویید که خرق العاده که أمر مهمی نیست بلکه از غیر نبی هم ممکن است صادر شود همچنان که در عصر حاضر در مقایسه با عصر گذشته موارد بسیاری داریم که خرق العاده محقّق شده است مثل سیر نمودن در مدّت کوتاه بوسیله اتومبیل و یا هواپیما و موشک که اینچنین سیری در گذشته خارق العاده بوده است علاوه بر این که ممکن است کسی در حال حاضر نیز کاری انجام دهد که عادتا انجام آن از دیگران غیر ممکن است مثل کارهایی که مرتاضان انجام می دهند، و ما الفرق بین هذا و بین المعجزه؟

جواب أستاد اشرفی دامت برکاته: اگر کسی در مقام تحدی و ادّعای باطل کاری خارق العاده انجام دهد خداوند متعال به مقتضای قاعده لطف او را رسوا نموده و مانع از انحراف مردم می شود در نتیجه خرق العاده در معجزات أنبیاء الهی با خرق العاده صادر از مردم عادی متفاوت است به این معنی که اگر به دست أنبیاء و در مقام تحدی حاصل شود خداوند کاری می کند که به دست بشر انجام نشود و اسباب آن مخفی بماند تا این که دلیل بر حقانیّت نبی باشد و اما اگر به دست بشر عادی حاصل شود اگر در مقام تحدی باشد خداوند او را رسوا نموده و سبب آن را برای مردم آشکار می کند و اگر در مقام تحدی نباشد وجهی ندارد تا این که او رسوا شود. از اینجاست که خداوند متعال می فرماید: ﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا ، أَلٰا إِنَّ حِزْبَ اللّٰهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[3] .

در نتیجه معجزات أنبیاء الهی با موارد خارق العاده در علوم روز نقض نمی شود چرا که اوّلا کسی در مقام تحدی و ادعای نبوت این أمور را انجام نداده است و یا این که سبب آن در نظر مردم آشکار بوده است اگر چه نسبت به گذشتگان خارق العاده محسوب می شود، به هر حال این گونه خرق العاده هم به خصوص در مقام تحدّی از غیر پیامبر راستین قطعاً بإراده اللَّه واقع نخواهد

شد و لذا معجزه است.

بیان أستاد اشرفی دامت برکاته:

به هر حال خواستم اشاره کنم که فرمایش علّامه طباطبائی ره نباید موجب تکفیر باشدگر چه به نظر ما اشکالی ندارد که خداوند متعال خرع الطبیعه را نیز انجام دهد و آتش را که سبب سوزاندن است برداً وسلاماً قرار دهد و آن اثر را از آتش گرفته و مانع تأثیر آن شود حال درست است که خداوند عالم را بر اساس اسباب پایه ریزی نموده است «وَ مَا أَمْرُنَا إِلاَّ وَاحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ»[4] ولی اگر اراده نماید می تواند سببیّت را از سبب بردارد و مانع از تأثیر آن شود.

مرحوم شیخ ره صور مختلف خبر دهى و پيش بينى منجّمین را در پنج مورد بیان نموده و حکم هر یک را به صورت جدا گانه بررسی نموده است:

1- خبر دادن از تحولات فلكى مبتنى بر حركت ستارگان‌. اخبار از آينده با توجّه به اوضاع فلكى بدون إعتقاد به تأثيرات آنها:

3- اخبار از حوادث با إعتقاد به حيات افلاك و عدم استقلال آنها در تأثير بر رويدادهاى زمينى.

4- پيشگويى بدون إعتقاد به حيات افلاك‌.

5- اخبار همراه با اعتقادى كه با ايمان به خدا و وحدانيت الهى ناسازگار است.

ولکن صاحب جواهر ره بهتر از مرحوم شیخ ره در مسأله ورود نموده این بزرگوار ابتدا روایات زیادی که دلالت دارد بر این که عالم علوی بر عالم سفلی مؤثّر بوده بیان نموده و این أمر را مسلّم دانسته و سپس أقوال بزرگان را در تأیید این مطلب ذکر نموده است و در انتهاء إعتقاد به وجود رابطه ميان حوادث زمينى و اجرام آسمانى را جائز دانسته البتّه اگر با إعتقاد به این باشد که خداوند را مؤثر أصلى بداند و این مورد را از أدلّه حرمت تنجیم خارج نموده و بلکه دانستن این أمور را مطلوب و راجح دانسته است:

قال ره فی الجواهر:[5]

إلى غير ذلك من النصوص التي لا يمكن حصرها بل منها يستفاد وجه الجمع بينها و بين ما دل على النهي عن الركون إلى النجوم، و ذم المنجّم على وجه صار به كالكاهن و السّاحر و نحوهما، بأن المراد مع إعتقاد كونها ذوات ارادة و فاعلة مختارة، أو مؤثرة أو غير ذلك، مما هو معلوم فساده، كالعلم بكفر معتقده أو فسقه، لا أن المراد النهي عن اتخاذها أمارة دالة على ما جرت العادة من فعل اللَّه له في هذا العالم، و إن جاز تغييرها بالصدقة و الدعاء و غيرهما، على حسب ما توأفق ه حكمته «فان اللَّه يمحوا ما يشاء وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتٰابِ» و على ذلك يحمل تعلم جماعة من الشيعة و غيرهم، و فيهم العلماء و المحدثون و غيرهم من الشيعة، كالحسن بن موسى النوبختي، و موسى بن الحسن و غيره من بني نوبخت، و أحمد بن محمد بن خالد البرقي، و أحمد بن محمد بن طلحة، و الجلوري البصري، و محمد بن أبي عمير، و محمد بن مسعود العياشي، و الفضل بن أبي سهل الذي أخبر المأمون بخطإ المنجّمين في الساعة التي اختاروها لولاية العهد للرضا «ع»، فزجره المأمون و نهاه أن يخبر بذلك أحدا، فعلم أنه تعمده....فلا ريب في رجحان ما ذكرناه، بل لا يبعد أن يكون النظر فيه، نحو النظر في علم هيئة الأفلاك الذي يحصل بسببه الاطّلاع على حكمة اللَّه و عظم قدرته، نعم لا ينبغي الجزم بشي‌ء من مقتضياته، لاستيثار اللَّه بعلم الغيب.

 


[1] - رعد /سوره13، آیه 39 .
[2] سوره قمر آیه 50.
[3] سوره مجادلة آیه 22.
[4] سوره قمر آیه 50.
[5] -جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌22، ص: 107 .