درس خارج فقه استاد اشرفی

96/06/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الإستهلال/ إعتبار رؤیت با چشم مسلّح یا غیر مسلّح؟

قبل از بررسی مطلب دو روایتی که أستاد محقّق خویی ره به آن تمسّک نموده اند ذکر می شود:

1-صحیحه عثمان الخرّاز: عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مُوسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُثْمَانَ الْخَرَّازِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: قُلْتُ لَهُ كَمْ يُجْزِي فِي رُؤْيَةِ الْهِلَالِ فَقَالَ إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ فَرِيضَةٌ مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ فَلَا تُؤَدُّوا بِالتَّظَنِّي وَ لَيْسَ رُؤْيَةُ الْهِلَالِ أَنْ يَقُومَ عِدَّةٌ فَيَقُولَ وَاحِدٌ قَدْ رَأَيْتُهُ وَ يَقُولَ الْآخَرُونَ لَمْ نَرَهُ إِذَا رَآهُ وَاحِدٌ رَآهُ مِائَةٌ وَ إِذَا رَآهُ مِائَةٌ رَآهُ أَلْفٌ وَ لَا يُجْزِي فِي رُؤْيَةِ الْهِلَالِ إِذَا لَمْ يَكُنْ فِي السَّمَاءِ عِلَّةٌ أَقَلُّ مِنْ شَهَادَةِ خَمْسِينَ وَ إِذَا كَانَتْ فِي السَّمَاءِ عِلَّةٌ قُبِلَتْ شَهَادَةُ رَجُلَيْنِ يَدْخُلَانِ وَ يَخْرُجَانِ مِنْ مِصْرٍ.[1]

ترجمه: عثمان الخرّاز از امام صادق سؤال نمود: که چند نفر باید به رؤیت هلال شهادت دهند تا این که اوّل ماه ثابت شود؟ حضرت فرمودند: روزه ماه رمضان، واجبی از واجبات الهی است که نباید از روی گمان به دخول ماه أداء شود و از طرفی رؤیت حاصل نمی شود به این که عدّه ای برای استهلال بروند و هوا هم صاف باشد و از این بین فقط یک نفر ادعا کند که من هلال را رؤیت نموده ام در حالی که دیگران بگویند هلال را ندیده ایم، زیرا اگر هوا صاف باشد و یک نفر ببیند امکان رؤیت برای صد نفر و بلکه هزار نفر دیگر نیز فراهم است با این حال اگر هوا صاف باشد باید افراد کثیری رؤیت کنند و ادعای رؤیت از یک نفر پذیرفته نیست مگر این که پنجاه نفر در هوای صاف رؤیت را تأیید نمایند البتّه اگر مانعی از رؤیت باشد و دو نفر که خارج از شهر بوده و بواسطه صاف بودن هوا در آن جا دیده باشند، شهادت آن ها پذیرفته است.

مفاد روایت: اگر چنانچه علت و مانعی در آسمان باشد در این صورت شهادت عدلین پذیرفته است زیرا ممکن است در جایی بودند که هوا صاف بوده و رؤیت نموده اند ولی اگر هوا صاف باشد و مانعی از رؤیت برای عامّه مردم نباشد «که عامّه مردم قطعاً رؤیتشان با چشم غیر مسلح است» در این صورت با شهادت یک نفر پذیرفته نیست بلکه پنجاه نفر باید شهادت بر رؤیت دهند تا پذیرفته شود در نهایت این روایت ضابطه کلّی به دست مکلّفین می دهد که ثبوت رؤیت هلال یا باید بوسیله بيّنه باشد که آن هم در صورتی پذیرفته است که هوا صاف نباشد یا باید بوسیله رؤیت متعارف مردم باشد و آن در صورتی است که هوا صاف است و شهادت یک فرد و بلکه افراد متعدّد و کمتر از پنجاه نفر پذیرفته نیست بنابراین از حدیث فوق به خوبی روشن می‌شود که مدار بر رؤیتِ متعارف با چشم غیر مسلّح است.

2-صحیحه محمّد بن مسلّم: أَحْمَدُ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ، عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَرَّازِ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ:عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  قَالَ:«إِذَا

رَأَيْتُمُ الْهِلَالَ فَصُومُوا، وَ إِذَا رَأَيْتُمُوهُ فَأَفْطِرُوا،وَ لَيْسَ بِالرَّأْيِ وَ لَابِالتَّظَنِّي ، وَ لَيْسَ الرُّؤْيَةَ أَنْ يَقُومَ عَشَرَةُ نَفَرٍ، فَيَقُولَ وَاحِدٌ: هُوَ ذَا، وَ يَنْظُرُ تِسْعَةٌ، فَلَا يَرَوْنَهُ ، لٰكِنْ إِذَا رَآهُ وَاحِدٌ ، رَآهُ أَلْفٌ».[2]

ترجمه: امام باقر  فرمودند: هر گاه در اوّل ماه، هلال را رؤیت نمودید روزه بگيريد و اگر در پایان ماه هلال را رؤیت نمودید روزه را إفطار كنيد، از این رو،هلال ماه به وسیله رأى و گمان ثابت نمی شود و إثبات رؤیت هلال به این نيست كه ده نفر برای استهلال بروند و نظر كنند و تنها يكى از آنان بگويد كه اين هلال ماه هست و ادعای رؤیت نماید ولی همراهان ديگر او هلال ماه را نبينند بلکه هر گاه يكى بيند «و فرض این است که همه برای استهلال در یک مکان بوده اند» هزار نفر دیگر مى‌بينند «قابلّیت رؤیت برای دیگران نیز هست».

مفاد روایت: از این روایات إستفاده می شود که اگر کسی خلاف متعارف، هلال را رؤیت نمود ولی دیگران ندیدند رؤیت این فرد إعتباری ندارد حال اگر با تلسکوپ امکان دیدن برای کسی باشد این رؤیت غیر متعارف، إعتباری ندارد در صورتی که دیگران برای استهلال با چشم عادی رفته اند ولی رؤیت ننموده اند و یا أصلاً امکان رؤیت با چشم عادی برای دیگران نبوده باشد. و این که فرمود دیگران ندیده اند ظهور دارد در این که مردم با چشم عادی و متعارف ندیده اند در نتیجه کسی که به وسیله ابزار مثل تلسکوپ قابلّیت رؤیت هلال برای او هست ولی امکان رؤیت متعارف برای دیگران نباشد به مقتضای این روایت این رؤیت إعتباری ندارد. و البتّه شواهد دیگری در درس های قبل ذکر شد که رؤیت با چشم مسلح کافی نیست.

عدم صحّت تمسّک به إطلاق روایات در محل بحث:

و اما برای إعتبار رؤیت با چشم مسلح، تمسّک به اطلاقات روایات پذیرفته نیست زیرا روایات منصرف به معنای متعارف است و بلکه أصلا رؤیت با تلسکوپ در عصر أئمّه مطرح نبوده تا این که تمسّک به إطلاق صحیح باشد و إطلاق رؤیت به تلسکوپ در مقام إثبات وقتی صحیح است که امکان رؤیت با ابزار مسلح در عصر گذشته وجود داشته باشد.

توضیح ذلک: مرحوم نایینی ره تقابل إطلاق و تقیید را در هر دو مقام ثبوت و إثبات تقابل عدم و ملکه می داند ولی مرحوم أستاد خویی ره در مقام ثبوت تقابل إطلاق و تقیید را تقابل ضدان لا ثالث لهما می داند و در مقام اثبات، هم عقیده با مرحوم نائینی ره است که البتّه نظر ما نیز مساعد با کلام و مبنای مرحوم نائینی ره است.حال چون در عصر أئمّه أطهار تقیید رؤیت به چشم مسلح ممکن نبوده است «که امام بفرماید رؤیتی معتبر است که با چشم مسلح نباشد» زیرا آن زمان أصلاً رؤیت با ابزار مطرح و مرسوم نبوده در نتیجه تمسّک به إطلاق هم صحیح نیست.

اشکالات نقضی در إعتبار رؤیت با چشم غیر مسلح:

اما اشکالات نقضی که مطرح شده، مثل این که گفته اند شکی نیست در این که رؤیت و نظر به اجنبی مطلقا حرام است ولو این که رؤیت بوسیله تلسکوپ حاصل شود و صحیح نیست که بگوییم مراد از حرمتِ رؤیت به اجنبی رؤیت متعارف است و چون رؤیت به اجنبی با تلسکوپ رؤیت متعارف محسوب نمی شود در نتیجه حرمتی نیز ندارد.در نتیجه همچنان که حرمت رؤیت به اجنبی مطلق است، رؤیت هلال ماه نیز مطلقا موجب ثبوت هلال است و نمی توانیم حمل بر معنای متعارف نماییم و به مقتضای إطلاق در کلمه رؤیت، با چشم مسلح نیز هلال ماه ثابت می شود.

جواب أستاد اشرفی :

ذکر امثال این مواردِ نقض،قیاس مع الفارق بوده و پذیرفته نیست زیرا از مناسبت حکم و موضوع و لزوم تستر بدن زن از مرد اجنبی، کشف می شود که دیدن بدن زن اجنبی و کشف مواضع زینت او بر اجنبی مطلقا حرام است.و اما صحّت إطلاق بیع در مورد معاملات جدیدی که در عصر ائمه  متعارف نبوده، به جهت این است که تعریف بیع مبادلةٌ مالٍ بمالٍ است و هر کجا مبأدلّه مال به مال صادق بوده و با رضایت طرفین باشد ، إطلاق بیع صحیح است حال افراد هر چه باشد خواه اتومبیل باشد که در عصر گذشته موجود نبوده است خواه غیر آن باشد.

و این در حالی است که در مسأله محل بحث در روایت معمّر بن خلّاد امام می فرمایند: مگر نمی دانی استحباب روزه گرفتن به عنوان یوم الشک در جایی است که نمی دانی آیا جزء ماه شعبان است یا جزء ماه رمضان، در این صورت اگر روزه بگیری و معلوم شود ماه رمضان بوده است موفّق به روزه ماه رمضان شده ای و این در صورتی است که مانعی از رؤیت باشد و اما اگر هوا صاف باشد و هیچ مانعی از رؤیت هلال نباشد، یوم الشک نبوده که بعنوان درک ماه مبارک، استحباب مطرح باشد.

حال مسلّماً در هوای صاف امکان رؤیت هلال با تلسکوپ قبل از رؤیت با چشم عادی است و از روایت مذکور إستفاده می شود که اگر در آسمان مانعی نباشد و هلال را متعارف مردم رؤیت ننمودند « که در همین صورت معلوم است که رؤیت با تلسکوپ توسّط افراد خاص حاصل می شود» أصلا یوم الشک نیست تا این که استحباب روزه به عنوان یوم الشک داشته باشد.

به عبارة أخری: از این روایت إستفاده می شود که ملاک در رؤیتِ در هوای صاف رؤیت با چشم عادی است و لذا می فرماید:

حال که در هوای صاف هلال رؤیت نشده است چرا آثار یوم الشک را جاری نموده ای؟ و شکی نیست که رؤیت مطرح در آن زمان رؤیت متعارف بوده و امام بر طبق آن می فرماید حال که رؤیت نشده أصلا یوم الشک محسوب نمی شود تا این که به عنوان یوم الشک استحباب روزه داشته باشد تا چه برسد به وجوب روزه به عنوان ثبوت اوّل ماه، البتّه بعضی دیگر از فقهاء علت عدم إعتبار رؤیت با چشم مسلح را از باب قدر متیقّن در مقام تخاطب ذکر نموده اند.

بیان سید عبد الاعلی سبزواری:

مرحوم آیة‌ اللَّه سید عبد الاعلی سبزواری ره در شرح بر کلام سید یزدی ره در کتاب مهذّب الأحکام خود آورده است[3] : قال ره فی المهذب: الرویه بحسب الإعتبار فهو مركب من أمور :الاوّل: أنّ اوّل الشهر و آخره من الأمور التكوينية و لا وجه

للتعبّد في التكوينيات...الأمر الثاني: اوّل الشهر بحسب البراهين القطعية الهيئوية عبارة عن خروج القمر عن تحت الشعّاع و بروزه في الأفق ، تعلقت به الرؤية أم لا، ... و الخروج عن تحت الشعّاع و البروز في الأفق لا يؤثر فيه إختلاف الأفق مطلقا.

ترجمه: رؤیت هلال،به حسب إعتبارات علم نجوم ، أمر تکوینی بوده و تعبّد در آن راه ندارد و آن زمان خروج ماه است از تحت الشعّاع و رسیدن ماه به حدّی که قابل رؤیت با چشم عادی باشد خواه مکلّف هلال را رؤیت کند یا رؤیت نکند و این أمر نسبت به همه آفاق یکسان بوده و إختلاف آفاق در آن تأثیری ندارد.

به مرحوم سبزواری ره اشکال شده است.[4]

مقدّمه اشکال: تعریف های شرعی در صدد بیان ماهیت حقیقی و دقیق أمور تکوینی عرفی است و از آنجا که این مفاهیم، دقیق است و نظرِ سطحی عرفی گاه در آن ها به خطا می رود، در شأن شارع است که این گونه مفاهیمِ تکوینی عرفی را هر گاه متعلّق أحکام شرعی و مورد نیاز مردم باشد، تبیین و فهم سطحی عرفی را تصحیح کند.در این صورت، بیان شرعی حجّت است و اگر علم به صدور آن از شارع داشته باشیم، موجب قطع به صحّت این تعریف می شود و اگر تعریف اهل فن برخلاف آن باشد، یا خطاست یا حمل بر إصطلاح خاص می شود.

أصل اشکال: بنابراین درست نیست که مفاد روایات مزبور درباره پدیده های تکوینی از قبیل مبدأ فجر و زوال و غروب یا مبدأ ماه قمری کنار گذاشته شود، به صِرف ادّعای این که این أمور پدیده هایی تکوینی است و تعبّد در آنھا راه ندارد و باید در آن ها به اهل فن رجوع کرد، فلذا صِرف خروج قمر از تحت الشعّاع، یا خروج لحظه مقارنه، در إصطلاح شرع و اهل نجوم و عرف ، مبدأ و نشانه حلول ماه نیست.

جواب آیة اللّه اشرفی از اشکال مذکور:

مستشکل کلام ایشان را نفهمیده و به ایشان اشکالات متعدّد نموده است و متاسفانه نشریات متعدّد و گاهی ناپخته در قم و دیگر شهرها ارائه می شود و اشکال و مناقشه در کلام بزرگان شده بی آن که تأمل عمیق در کلام آنان نموده باشند.

مقدّمه: واضح است حرکت زمین و ماه أمر تکوینی و به تدبیر خداوند علیم حکیم در عالم آفرینش است و از نشانه های قدرت الهی است که سیارات و ستاره ها با تمام کثرتشان و حرکات منظّمی که دارند هر کدام در مدار از پیش تعیین شده خود در حرکت بوده و حتی بدون تأخیر در ثانیه و بدون تصادف و خللی در آسمان در حرکتند تا جایی که آنقدر این حرکات دقیق است که طبق علم نجوم تا صدها سال آینده حرکات کرات قابل پیش بینی و زمان خسوف و کسوف نیز معيّن است چنان که خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسَابَ...».[5]

كرۀ ماه در حرکتی که دارد در هر ماه يك بار دور زمين از جهت غرب به شرق در حال گردش است، بر اين اساس، مكان ماه در هر روز، با روز ديگر، متفاوت است، از اين جهت، گاهى در حركتی که ماه دارد، در حالت موازات و بین زمین و خورشيد واقع شده، كه از آن به مُحاق يا تحت الشعّاع تعبير مى‌شود که در آخر ماه اتّفاق مى‌افتد، و از آنجا كه نيمه روشن ماه در اين حالت، كاملًا به طرف رو به روى خورشيد است، و نیمه دیگر تاریک رو به زمین است هيچ جزئى از آن ديده نخواهد شد.

سپس مسير، تغيير يافته و از حالت مُحاق خارج شده و در اوّلین درجه و لحظه خروج از مُحاق که اوّلین منزل ماه است به سمت شرق منحرف شود این حالت را تولّد ماه می گویند که هلال ماه در این مرحله هنوز قابل رؤیت نیست و در ادامه حرکت به منزل هفت درجه و گاه پنج درجه یا دوازده درجه «علی خلافٍ» می رسد که در این منزل هلال قابلّیت رؤیت را دارد و بخشى از آن ظاهر مى‌شود و هلال جديد به وجود می آید اما اين انحراف مسير، كه نمايان شدن ماه را در پى دارد، تدريجى انجام مى‌گيرد و از اين رو در ابتدا تمام قرص ماه كه قابل رؤيت باشد، يكباره آشكار نمى‌شود، بلكه اندك اندك آشكار مى‌گردد؛ «قَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسَابَ» [6]

حال اگر فرض كنيم نخستين جزء از ماه كه در برابر خورشيد قرار گرفته و رو به زمین است، به قدری کوچک است، که قابل رؤيت نيست اگر چه وجود واقعى دارد و بر حسب قواعد فلكى و ضوابط علم نجوم، علم قطعى به تحقّق آن داريم، اما تأثيرى ندارد در‌ رسیدن هلال به منزلی که قابلّیت رؤیت را داشته باشد؛ بنابراین و بر اساس روايات گذشته، آنچه در تحقّق ماه قمرى و رسیدن به این منزل إعتبار دارد، رؤيت متعارف است.بعد از ذکر این مقدّمه می گوییم:

اين كه مرحوم سبزواری ره فرموده است که تحقّق منازل ماه أمر تکوینی است و تعبّد در آن راهی ندارد، این کلام صحیح و مطابق با روایات است نه مخالف با روایات و بدين معنا است كه صِرف علم به حركت ماه از نقطه تقارن با خورشيد و خروج آن از مُحاق، مادام كه به شكل هلال محقّق و قابل رؤیت نشده باشد، براى تحقّق ماه قمرى كافى نيست؛ و هنگام رسیدن ماه به این منزل ماه برای همه بلاد ثابت است «و الخروج عن تحت الشعّاع و البروز في الأفق لا يؤثر فيه إختلاف الأفق مطلقا» زیرا ميزان حلول ماه قمرى، تحقّق هلال در منزل قابل رؤیت با چشم عادّی است و كرۀ ماه، هر گاه در گردش خود به اين حالت و به این منزل برسد، هلال ناميده مى‌شود. و این أمر، یک أمر تکوینی است.

مستشکل می گوید: چرا شما ملاک تحقّق اوّل ماه را أمر تکوینی خروج ماه از تحت الشعّاع قرار داده اید البتّه در حدی که قابلّیت رؤیت باشد و فرمودید با تحقّق این أمر تکوینی ماه برای تمام بلاد ثابت می شود خواه در أفق متحد با بلد رؤیت باشند خواه متحد نباشند «و الخروج عن تحت الشعّاع و البروز في الأفق لا يؤثر فيه إختلاف الأفق مطلقا».

حال اشکال این است که: این أمر از جهت زمان متفاوت است و گاهی برای بعض بلاد قبل از غروب محقّق می شود و این در حالی است که مسلّماً ملاک در تحقّق هلال، رؤیت در هنگام غروب است و تا قبل از آن ماه ثابت نیست.[7]

جواب أستاد اشرفی :

درست است که معمولاً ماه در هنگام غروب رؤیت می شود ولی این أمر همیشگی نیست و ممکن است بعد از غروب رؤیت شود و این طور نیست که اگر قبل از غروب رؤیت شود هلال ماه ثابت نشود، شاهد بر این مطلب این است که در روایت وارد شده: اگر هلال قبل از ظهر دیده شود معلوم می شود مال شب قبل بوده است و اگر بعد از غروب دیده شود مال شب بعد است در نتیجه مسلّم نیست که حتما عند الغروب هلال ماه باید رؤیت شود تا این که اوّل ماه ثابت شود. و الحمدلله رب العالمین و بذلک تم کلامنا فی مسألة اتّحاد الآفاق و هنا ابحاث آخر من بعض الاعلام و المحقّقین و لکن قد اکتفینا بهذه الابحاث فی الایّام الماضیة و لنشرع البحث بعد عطلة العاشورا فی مسألة التنجیم بحول اللَّه و قوّته ان شاء لله تعالی.

 


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج10، ص289، أبواب، باب11، ح10، ط آل البيت.
[2] - و الکافی«ط دار الحدیث»، ج7 ص410 .
[3] - متن کلام سید عبد الاعلی سبزواری ره در شرح بر کلام سید یزدی ره در کتاب مهذب:قال السید الیزدی فی العروه: إذا ثبت رؤيته في بلد آخر و لم يثبت في بلده فإن كانا متقاربين كفى وإلا فلا إلا إذا علم توأفق أفقهما. قال العلاّمة السبزواری: البحث في هذه المسألة العامة البلوى في غالب الأعصار و الأعوام تارة بحسب الأصل. و أخرى: بحسب الأخبار. و ثالثة: بحسب الاعتبار. و رابعة: بحسب كلمات فقهائنا. أما الاوّل: فمقتضى الأصل عدم صحة ترتب آثار الاوّلية و الآخرية- بواجباتها و مندوباتها، و مكروهاتها، و محرّماتها- بالنسبة إلى الاوّل و الآخر، لفرض عدم ثبوتها بحجة معتبرة كما هو الشأن في جميع موارد الشك في الموضوع. هذا إذا لم يستظهر من الأخبار ما ينافيه، و إلا فهو المتبع لا محالة، لما ثبت في محله من تقدم الحجج المعتبرة على الأصول كذلك.و أما الثاني: فالأخبار على أقسام ثلاثة:الاوّل: المطلقات كقول أبي عبد اللّه  : «صم لرؤية الهلال، و أفطر لرؤيته»القسم الثاني من الأخبار: المستفيضة الدالة على أنّه إن صام تسعة و عشرين يوما ثمَّ شهد بينة عدول أنّهم رأوا الهلال قبل ذلك فإنّه يقضي ذلك اليوم، كموثق الشحام عن أبي عبد اللّه  : «أنّه سئل عن الأهلة فقال: هي أهلة الشهور، فإذا رأيت الهلال فصم، و إذا رأيته فأفطر قلت:أ رأيت إن كان الشهر تسعة و عشرين يوما أقضي ذلك اليوم؟ فقال  لا إلا أن يشهد لك بينة عدول، فإن شهدوا أنّهم رأوا الهلال قبل ذلك فاقض ذلك اليوم». القسم الثالث من الأخبار: المستفيضة الدالة على أنّ شهر رمضان كسائر الشهور يصيبه ما يصيبه من الزيادة و النقصان:منها: قول أبي الحسن الرضا  «شهر رمضان شهر من الشهور يصيبه ما يصيبه الشهور من التمام و النقصان» و كذا قول أبي عبد اللّه  «شهر رمضان يصيبه ما يصيب الشهور من الزيادة و النقصان»، فإنّ إطلاقها يدل على أنّ شهر رمضان في جميع البلاد واحد كوحدة سائر الشهور فيها فإما أن يكون تسعة و عشرين يوما في الجميع، أو ثلاثين يوما كذلك. لا أن يكون تسعة و عشرين يوما في بعض البلاد، و ثلاثين في البعض الآخر، فإنّ ذلك خلاف مجموع الأخبار.و أما الثالث:«ای الرویه بحسب الاعتبار» فهو مركب من أمور:الاوّل: أنّ اوّل الشهر و آخره من الأمور التكوينية و لا وجه للتعبد في التكوينيات. نعم، يمكن التعبد بلحاظ الحكم الظاهري المترتب عليه، و لا وجه للحكم الظاهري مع إثبات الخلاف بالدليل المعتبر.الأمر الثاني: اوّل الشهر بحسب البراهين القطعية الهيئوية عبارة عن خروج القمر عن تحت الشعّاع و بروزه في الأفق، تعلقت به الرؤية أم لا، و هذا من الأمور التكوينية في الحركات الدّورية للكرات التي إحداها مضيئة، و البقية مستضيئة كما هو المشاهد لكل ذي فكرة من الإنسان، و الخروج عن تحت الشعّاع و البروز في الأفق لا يؤثر فيه إختلاف الأفق مطلقا إلا إذا كان الإختلاف بمقدار اليوم أو الليلة و هو غير متحقّق في البلاد الإسلامية التي وجب عليهم الصّيام فكلّ آن صدق عليه في الواقع أنّ فيه خرج القمر عن تحت الشعّاع و برز يكون ذلك اوّل الشهر و يتعلق به الحكم في الواقع، و الرؤية طريق محض إليه لا أن تكون فيها موضوعية خاصة، كما أنّ سائر الطرق لها طريقية محضة و لا موضوعية فيها بوجه، و إنّما لم يذكر الخروج عن تحت الشعّاع في الأدلة الشرعية، لبعده عن أذهان عامة الناس فيكون بالنسبة إلى سواد الناس من الإحالة على المجهول، و إلا فالمناط عليه اتحدت آفاق البلاد أو اختلفت.الأمر الثالث: ليس في الأخبار التي عندنا اسم من اتفاق الأفق في البلاد و إختلافه، فتكفي رؤية الهلال في بعض البلاد للبعض الآخر في الاوّل دون الأخير، و لم نظفر على هذا التعبير أو ما يقاربه في الأخبار بشي‌ء. نعم، ذكر فيها الغيم و العلة في السماء و لو كان للتقارب دخل في الحكم أو الموضوع لأشير إليه في خبر من الأخبار. و ليس اعتبار التقارب معقد إجماع معتبر أصلا، بل تمسك بعضهم بما في دعاء السماء: «و جعلت رؤيتها لجميع‌الناس مرأى واحدا» على عدم الإختلاف رأسا، و آخر، بأنّ الأرض مسطحة لا كروية، و لعل مراده التسطيح النسبيّ لا الحقيقيّ حتى ينافي العلوم الحديثة العصرية فمن أين حصل هذا القيد الذي أوقع الناس في الإختلاف في هذه المسألة العامة البلوى و المناط كلّه على صدق اوّل الشهر و الاوّلية تصدق عرفا باشتراك البلاد المختلفة في خروج القمر عن تحت الشعّاع و بروزه في الأفق و لو في بعض الوقت و إن اختلفت البلاد في الأفق بكثير ما لم يصل الإختلاف إلى مقدار اليوم أو الليلة.و بعبارة أخرى: ليلة اوّل الشهر ليلة خروج القمر عن تحت الشعّاع و بروزه إلى الأفق في أيّ أفق من آفاق البلاد كان، و هذه الليلة ليلة اوّل الشهر في جميع بلاد العالم بشرطين: الاوّل: اتحادها في جامع الليلة بساعات يسيرة.الثاني: و هو عبارة أخرى عن الاوّلى أن لا يكون بقدر يوم أو ليلة، و ذلك كلّه لصدق بروز القمر في الأفق في الجميع و خروجه عن تحت الشعّاع كذلك.
[4] -پاسخ به یک شبهه: یکی از بزرگان «مرحوم سبزواری ره» در این زمینه سخنی دارد که از چند جهت غریب و مخدوش است: قال سید السبزواری ره: اوّل الشهر وآخره من الأُمور التکوینیة، ولا وجه للتعبّد فی التکوینیات.اوّل الشهر بحسب البراهین القطعیة الهیئولیه عبارة عن خروج القمر عن تحت الشعّاع و بروزه فی الأفق … و هذامن الأُمور التکوینیة فی الحرکات الدوریة للکرات. و الخروج عن تحت الشعّاع و البروز فی الأفق لا یؤثّر فیه إختلاف الأفق مطلقاً.اوّلاً، اگر مراد ایشان از بروز در أفق قابلیّت رؤیت باشد، سخنی است درست، وگرنه چنانچه گذشت «ماه» چهار معنی و إصطلاح دارد، و در هیچیک از آنها اوّلماه به معنای خروج قمر از تحت الشعّاع و بروز آن در أفق نیست تا ماه در کلام شارع را بر آن حمل کنیم.ثانیاً، این که تعبّد در تکوینیات وجهی ندارد، درست نیست؛ زیرا:مانعی ندارد که تعریف امور تکوینی را از بیان شارع استفاده کنیم، خصوصاً اگر این امور حقایق عرفی باشد که وضع و اعتبار عرفی در آن ها یا در تعریف آن ها دخالت داشته باشد.بسیاری از امور تکوینی، موضوع یا متعلق احکام شرعی واقع شده و شارع مقدس به تعریف و اندازه گیری آن ها پرداخته است و مدار فقه بر همین تعاریف میچرخد.نمونه این تعاریف شرعی را در اوزان و مقادیری از قبیل کرّ، رطل، درهم و دینار و در اوقاتی مانند وقت زوال، غروب، فجر، و در پدیده هایی مانند حیض و اوصاف ویائسگی و نشانه های بلوغ در بسیاری از ابواب فقه میبینیم و اکثر ایام آن و سن مدّت و اقل هیچ فقیهی در استفاده از این تعاریف، به این ادّعا که این امور پدیده هایی تکوینی است و تعبّد در آنها راه ندارد، اشکال نکرده است.کاربرد تعاریف شرعی امور تکوینی، نه تنها در فقه با هیچ اشکالی روبه رو نیست، بلکه بر عکس، این تعاریف شرعی مبنای عمل و ضابطه مند شدن و دقّت یافتن این مفاهیم حتی نزد عرف شده است.برای تعاریف شرعی از امور تکوینی یکی از این دو محمل و دو تفسیر وجود دارد:١.این تعاریف در صدد بیان شرعی خاص و متفاوت با تعریف تکوینی، عرفی عام یا خاص از پدیده های طبیعی است، خواه الفاظ و اسمهایی که شرع در این معنی به کار برده است، به حدّ حقیقت شرعیه رسیده یا نرسیده باشد.خود را در علم پزشکی دارد، حیض شرعی نیز تعریف شرعی خود را داراست.٢.تعریف های شرعی در صدد بیان ماهیت حقیقی و دقیق امور تکوینی عرفی است و از آنجا که این مفاهیم، دقیق است و نظرِ سطحی عرفی گاه در آنها به خطا میرود، در شأن شارع است که این گونه مفاهیمِ تکوینی عرفی را هرگاه متعلقِ احکامِ شرعی و مورد نیاز مردم باشد، تبیین وفهم سطحی عرفی را تصحیح کند.در این صورت، بیان شرعی حجّت است و اگر علم به صدور آن از شارع داشته باشیم، موجب قطع به صحّت این تعریف می شود و اگر تعریف اهل فن برخلاف آن باشد، یا خطاست یا حمل بر إصطلاح خاص می شود.بنابراین درست نیست که مفاد روایات مزبور درباره پدیدههای تکوینی از قبیل مبدأ فجر و زوال و غروب یا مبدأ ماه قمری کنار گذاشته شود، به صِرف ادّعای این که این امور پدیدههایی تکوینی است و تعبّد در آنها راه ندارد و باید در آنها به اهل فن رجوع کرد. بنابراین صِرف خروج قمر از تحت الشعّاع، یا لحظه مقارنه، در إصطلاح شرع و اهل نجوم و عرف، مبدأ و نشانه حلول ماه نیست.بلی، بعضی لحظه اقتران را شروع ماه می دانسته اند علامه مجلسی می گوید : اوّل ماه قمری را یهودان و بعضی از ترکان از وقت اجتماع آفتاب و ماه دریک درجه میدانند که وسط محاق است.و مسلمانان اوّل ماه را از دیدن هلال می دانند و آخرش را دیدن هلال دیگر، امّا این ربطی به إصطلاح شرع و عرف صدر اسلام ندارد.
[5] سوره انعام آیه 96.
[6] سوره یونس، آيه 5.
[7] - در ویکی فقه دانشنامه حوزوی در بحث چشم مسلّح آمده است: «ماه» نزد عرف مخاطب شارع یعنی محدوده رؤیت پذیری هلال تا رؤیت پذیری هلال بعدی و به عبارت دیگر ملاک شروع ماه نزد عرف، رؤیت پذیری هلال هنگام غروب آفتاب است.چنان که اثبات خواهد شد، ملاک شروع ماه به نظر شارع هم، رؤیت پذیری هلال هنگام غروب آفتاب است. «یعنى در هر أفق ى که هلال هنگام غروب رؤیت پذیر باشد، ماه قمرى جدید در همان أفق شروع مى شود، برخلاف نظر مرحوم آیت لله خویی «ره» و تابعینش که رؤیت پذیرى در یک نقطه را براى سایر نقاطى که د جزئى از شب با آن نقطه مشترکاند، کافى مى دانند.