درس خارج فقه استاد اشرفی

96/06/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الإستهلال/ إعتبار رؤیت هلال با چشم مسلّح یا غیر مسلّح؟/ رؤیت طریقیّت دارد یا موضوعیّت ؟

بیان أدلّه در مسأله:

چهار دلیل ذکر گردید بر این که رؤیتی که در روایات مطرح است «الصَّوْمُ لِلرُّؤْيَةِ وَ الْفِطْرُ لِلرُّؤْيَةِ»‌ طریقیّت دارد به رسیدن ماه به حدّی که قابل رؤیت متعارف و با چشم عادی باشد.

بعضی از فضلاء گمان کرده اند که چون در روایات وجوب صوم و وجوب إفطار دائر مدار رؤیت ذکر شده است:«الصَّوْمُ لِلرُّؤْيَةِ وَ الْفِطْرُ لِلرُّؤْيَةِ»‌ رؤیت موضوعیّت دارد و با تغییر ابزارِ رؤیت موضوع باقی است در نتییجه در رؤیت بوسیله تلسکوپ نیز رؤیت صادق است، موضوعیّت داشتن در خیلی جاها دارای اثر است مثلاً با گذشت گاه نحوه زمان، موضوع نیز تغییر می کند مثل سبق الرّمایه که سابق مسابقه تیر اندازی بوده ولی با تغییر زمان موضوع نیز تغییر نموده و تیر اندازی با نیزه که سابق در جنگ ها مطرح بوده جای خود را به تیر اندازی با اسلحه یا تفنگ داده است و اگر مسابقه بین دو نفر دارای فائده ای در جنگ باشد و ابزار آن عوض شود در موضوع مسابقه تغییری حاصل نمی شود.

بر این اساس میزان در وجوب صیام، رؤیت بوده و چون رؤیت موضوعیّت دارد اگر رؤیت در یک زمان بوسیله ابزار جدید تغییر کند کافی در إثبات هلال است در نتیجه رؤیت با چشم مسلّح و به وسیله ابزار جدید نیز جایگزین رؤیت با چشم غیر مسلّح خواهد بود.

جمله معترضه: بعضی دیگر گمان کرده اند چون رؤیت به صورت مفرد مخاطب در روایات آمده است «صُم لِلرُّؤْيَةِ وَ أفطِر لِلرُّؤْيَةِ»‌ در نتیجه این خطابات شخصی بوده است و منافاتی ندارد با این که اگر کسی هلال را ببیند روزه بر او واجب و اگر او یا دیگری نبیند روزه بر او واجب نیست.

جواب أستاد آیة اللّه اشرفی دامت برکاته:

این کلام صحیح نیست زیرا در این عبارت «صُم لِلرُّؤْيَةِ وَ أفطِر لِلرُّؤْيَةِ»[1] صیام قائم به شخص و خطاب شخصی نیست و وجوب صوم برای طبیعی رؤیت است نه این که مدار رؤیت شخص باشد تا این که هر کسی موظّف به تکلیف به عمل رؤیت و استهلال باشد بلکه معنی این است که هر گاه أصل رؤیت در بلد ثابت شد وجوب روزه لازم است.

اشکال به أستاد محقّق خویی ره:

جناب آقای سید محمد حسن تهرانی در اشکال به أستاد محقّق خویی ره در رساله ای خود ، آورده است: رؤیت در روایات موضوعیّت دارد برای وجوب صوم یا جواز افطار، یعنی هر جا موضوع محقّق شود حکم نیز مترتّب می شود و ثبوت حکم دائر مدار تحقّق موضوع «رؤیت» است، در این صورت می توانیم بگوییم رؤیت با تلسکوپ نیز کافی در إثبات هلال است زیرا در رؤیت با تلسکوپ نیز حقیقتا رؤیت ثابت است، و رؤیت به هر وسیله ای که حاصل شود موضوع محقّق شده است.

«بر خلاف کسانی که قائل به طریقیّت هستند و می گویند رؤیت طریق است برای رسیدن ماه به حدّی که قابل رؤیت باشد یعنی موضوع در حقیقت وصول ماه به حد قابلّیت رؤیت با چشم عادی است و اگر قابلّیت رؤیت بوده و مکلّف رؤیت ننموده ولی دیگران دیده اند هلال ماه برای او ثابت است در نتیجه رؤیت با تلسکوپ کفایت نمی کند زیرا رؤیت بوسیله تلسکوپ قبل در حدی از أفق است که قابلّیت رؤیت با چشم عادی حاصل نمی شود».

جواب أستاد محقّق خویی ره:

أستاد خویی ره چهار جواب از بیان ایشان داده و ثابت نموده که رؤیت طریق است به این که ماه به درجه ای برسد که عادتاً

قابل رؤیت باشد خواه شخص رؤیت بکند خواه رؤیت نکند.

1-در روایات، بيّنه در ثبوت ماه قمری ،کافی دانسته شده است یعنی اگر از بلاد دیگر بيّنه یعنی دو شاهد عادل قائم شود و شهادت به دخول ماه قمری بدهند این شهادت کافی برای ثبوت هلال در بلاد دیگر بوده و بر آنان واجب است آن روز را قضاء نمایند، مثل صحاح عبد اللَّه بن سنان و هشام بن حکم ومحد بن قیس.

نتیجه ای که از این مطلب به دست می آید، این است که رؤیت جایگزین و بدل دارد و اگر رؤیت موضوعیّت می داشت ذکر بدل با انتفاء موضوع بدل معنی نداشت زیرا فقط بوسیله رؤیت هلال، ماه قمری ثابت می شد نه بوسیله بدل دیگر، و حکم وجوب روزه در اوّل ماه دائر مدار رؤیت بود و برای کسانی که در بلد خود هلال را رؤیت ننموده اند هلال ماه ثابت نمی شد اگر چه بيّنه قائم شود، یک روایت به عنوان نمونه از روایات بيّنه ذکر می شود:

صحیحه هشام بن حکم: بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  أَنَّهُ قَالَ: فِيمَنْ صَامَ تِسْعَةً وَ عِشْرِينَ قَالَ إِنْ كَانَتْ لَهُ بَيِّنَةٌ عَادِلَةٌ عَلَى أَهْلِ مِصْرٍ أَنَّهُمْ صَامُوا ثَلَاثِينَ

عَلَى رُؤْيَةٍ قَضَى يَوْماً.[2]

ترجمه: راوی از امام  سؤال نمود در مورد کسی که بیست و نه روز از ماه مبارک رمضان را روزه گرفته است حضرت فرمودند: اگر او را گواهان عادل باشد كه گواهى دهند بر اهل بلد دیگرى كه آنان سى روز تمام را بر اساس رؤیت هلال روزه داشته‌اند او نیز باید روزه یک روز را قضا نماید.

2- در برخی از روایات ،گذشت سی روز از ماه رمضان جایگزین رؤیت هلال در ثبوت ماه قمری ذکر شده است و نشانه بر این است که ماه جدید حاصل شده و این در حالی است که ممکن است رؤیت حاصل نشده باشد ولی با گذشت سی روز هلال ماه قمری ثابت است:

وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  أَنَّهُ قَالَ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ  صُمْ لِرُؤْيَتِهِ وَ أَفْطِرْ لِرُؤْيَتِهِ وَ إِيَّاكَ وَ الشَّكَّ وَ الظَّنَّ فَإِنْ خَفِيَ عَلَيْكُمْ فَأَتِمُّوا الشَّهْرَ الْاوّل ثَلَاثِينَ.[3]

ترجمه: در كتاب امير المؤمنين علی نوشته شده است كه روزه بدار در هنگام ديدن هلال و إفطار كن نیز در هنگام دیدن هلال و بپرهيز و حذر كن از اين كه اعتماد كنى بر شكّ و گمان؛ پس اگر پنهان شود برشما هلال، پس تمام كنيد ماه اوّل را سى روز.

3- در روایات متعدّد وارد شده که اگر کسی یوم الشک را روزه بگیرد و بعد معلوم شود آن روز جزء ماه رمضان بوده است آن روز جایگزین روزه ماه مبارک خواهد بود، از این روایات نیز إستفاده می شود که وجوب روزه دائر مدار رؤیت فقط نبوده است و رؤیت موضوعیّت ندارد بلکه بوسیله أمور دیگر نیز روزه مجزی است، مثل این که کسی هلال را رؤیت ننموده

ولی بر اساس یوم الشک روزه گرفته باشد.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ  قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَهُ آخِرَ يَوْمٍ مِنْ شَعْبَانَ وَ لَمْ يَكُنْ هُوَ صَائِماً فَأَتَوْهُ بِمَائِدَةٍ فَقَالَ ادْنُ وَ كَانَ ذَلِكَ بَعْدَ الْعَصْرِ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ صُمْتُ الْيَوْمَ فَقَالَ لِي وَ لِمَ قُلْتُ جَاءَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي الْيَوْمِ الَّذِي يُشَكُّ فِيهِ أَنَّهُ قَالَ يَوْمٌ وُفِّقَ لَهُ قَالَ أَ لَيْسَ تَدْرُونَ أَنَّمَا ذَلِكَ إِذَا كَانَ لَا يَعْلَمُ أَ هُوَ مِنْ شَعْبَانَ أَمْ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَصَامَ

الرَّجُلُ فَكَانَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ كَانَ يَوْماً وُفِّقَ لَهُ فَأَمَّا وَ لَيْسَ عِلَّةٌ وَ لَا شُبْهَةٌ فَلَا، فَقُلْتُ أُفْطِرُ الْآنَ فَقَالَ  لَا. [4]

4- روایاتی که وارد شده در این که اگر کسی یوم الشک در ابتداء ماه رمضان را روزه نگرفت و در شب 29 ماه رمضان هلال را رؤیت نمود باید روزه اوّل را قضاء نماید زیرا ماه از 29 روز کمتر نمی شود مثل روایات عبد الرحمن بن ابی عبد الله و روایت سعید الاعرج و موثّقه سماعه.

عَنْ سَعِيدٍ الْأَعْرَجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عَنِ الْجَرَّةِ تَسَعُ مِائَةَ رِطْلٍ مِنْ مَاءٍ يَقَعُ فِيهَا أُوقِيَّةٌ مِنْ دَمٍ أَشْرَبُ مِنْهُ وَ أَتَوَضَّأُ قَالَ لَا.مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ حَمَّادُ بْنُ عِيسَى اسْمَهُ قَالَ: صَامَ عَلِيٌّ بِالْكُوفَةِ ثَمَانِيَةً وَ عِشْرِينَ يَوْماً شَهْرَ رَمَضَانَ فَرَأَوُا الْهِلَالَ فَأَمَرَ مُنَادِياً يُنَادِي اقْضُوا يَوْماً فَإِنَّ الشَّهْرَ تِسْعَةٌ وَ عِشْرُونَ يَوْماً.[5]

جناب آقای سید محمد حسن تهرانی بعد از این که تأمّل در این روایات «مضی ثلاثین یوم، الشهاده علی الرویه، قیام البيّنه» نموده در انتهاء مطلب در مقام جواب فرموده است که این أمور قائم مقام قطع موضوعی « رؤیت» است.

قطع موضوعی و قطع طریقی:

بیان أستاد اشرفی دامت برکاته:

در علم أصول بیان شده که گاهی قطع، طریق به حکم یا موضوع است و نفس قطع مدخلیتی در حکم شرعی ندارد «الخمر حرام» خمر واقعی حرام است یعنی شارع حکم را روی موضوع کلّی برده و قطع طریق به حکم و موضوع ذکر شده است و گاهی قطع اخذ در خطاب شده و این قطع در ثبوت حکم یا موضوع مدخلیت دارد مثلاً مولی بفرماید معلوم الخمریه حرام است. [6]

حال اگر قطع طریق باشد، مثل حکم وجوب نماز عند الزوال که با تحقّق موضوع نماز واجب می شود این حکم روی موضوع رفته و علم دخیل در آن نیست یعنی اگر علم داشتیم به زوال شمس حکم وجوب نماز منجّز است و اگر علم نداشتیم و مقصر بودیم باز هم حکم منجز و معاقب هستیم که در این صورت داشتن و نداشتن علم دخیل در ثبوت حکم نیست در این قسم بيّنه و اماراتی که شارع إعتبار نموده قائم مقام علم طریقی می باشند.

گاهی علم دخیل در تحقّق موضوع است مثل شهادت بر زنا که اگر به زنا قطع حاصل شود می توانیم شهادت دهیم و همچنین در جواز إقتداء به امام جماعت، بنا به بعض أقوال عدالت واقعی إعتبار ندارد بلکه اگر علم به عدالت داشته باشیم موضوع جواز إقتداء ثابت بوده و می توانیم اقتدا نماییم و اگر علم نداریم جائز نیست.

حال رؤیت هلال در روایات طریق است و نفس رؤیت هيچ دخالتى در حكم ندارد بلکه حكم ثبوتاً روى متعلّق رؤیت رفته، كه همان رسیدن ماه به درجه ای است که قابل رؤیت باشد ، منتهى چون احراز واقع بايد به طريقى انجام شود، رؤیت را اثباتاً در موضوع دليل اخذ كرده، اما ثبوتاً هيچ دخالتى ندارد.بلکه با ثبوت هلال ماه رمضان روزه واجب می شود و رؤیت و عدم رؤیت دخیل در وجوب روزه نیست شاهد بر این مطلب این است که اگر کسی هلال ماه را نبیند ولی بعد ثابت شود بوسیله شهادت عدلین که هلال روز قبل رؤیت شده، قضاء روزه بر او واجب است، این اساس قول به طریقیّت است که مرحوم أستاد خویی ره با چهار برهان آن را إثبات نموده است.

آیا رؤیت با چشم مسلّح إعتبار دارد یا نه؟

موارد بسیاری داریم که موضوعات أحکام حمل بر معنای متعارف شده و فقهاء عظام بر طبق آن فتوی داده اند:

الف: أمر شده به این که هنگام رؤیت کعبه تلبیه ترک شود مراد از رؤیت در این مورد رؤیت متعارف ذکر شده است .

ب: اگر صورت يا دست كسى كوچك‌تر يا بزرگ‌تر از حدّ عادى باشد، بايد تا جايى را بشويد كه فأصله بین ابهام و انگشت وُسطی است که افراد معمولى تا آنجا را مى‌شويند.

ج: در مورد مقدار آب کر گفته اند آب كرّ، آبى است كه درازا و پهنا و گودى آن، سه وجب و نيم باشد و ملاک در وجب را وجب متعارف ذکر نموده اند.

د: در روایات سؤال شده از این که اگر حیوان شکاری منقار خود را به آب زد آیا می توانیم از آن آب وضو بگیریم؟ در جواب امام  فرمودند: اگر آثار خون در منقار او رؤیت نشود وضو گرفتن بلا اشکال است و ملاک رؤیت در این مورد نیز رؤیت متعارف است چنان که در درس دیروز مفصلاً بیان شد.

در نتیجه یکی از موارد در موضوع متعارف، همین تحقّق رؤیت متعارف هلال ماه است و مراد از رؤیت در روایتِ «الصَّوْمُ

لِلرُّؤْيَةِ وَ الْفِطْرُ لِلرُّؤْيَةِ»‌ نیز رؤیت متعارف است نه رؤیت غیر متعارف، و همین رؤیت در زمان نزول قرآن برای همه مردم مطرح بوده اعم از بی سواد و با سواد،

اشکال آیة اللّه سیستانی دام ظلّه العالی:

قول به إعتبار رؤیت با چشم مسلح تالی فاسدی دارد که نمی توانیم آن را قبوال نماییم.

توضیح مطلب: اگر مدار بر مطلق رؤیت باشد ولو این که رؤیت بوسیله چشم مسلّح حاصل شود لازمه اش این است که اوّل ماه رمضان و آخر ماه رمضان در اعصار گذشته و قبل از کشف تلسکوپ در واقع اشتباه بوده است حتی برای پیامبر  و أئمّه اطهار  و همچنین دیگر مؤمنین و همگی در شناخت اوّل و آخر ماه به خطا رفته اند زیرا اگر بنا باشد اوّل ماه بوسیله تلسکوپ سنجیده شود عادتا و در اکثر اوقات رؤیت ماه مبارک یک روز قبل از رؤیت با چشم متعارف حاصل می شود چرا که در هنگام تولّد ماه بلکه گذشت چند ساعت رؤیت با چشم عادی غیر ممکن است و بلکه بعد از حدود بیست ساعت بعد از تولّد ماه، هلال قابل رؤیت با چشم عادی می شود و این در حالی است که رؤیت با تلسکوپ معمولاً یک روز زودتر از رؤیت متعارف بوسیله چشم حاصل می شود.

و همچنین روز عید فطر برای اعصار گذشته در اکثر اوقات یک روز قبل بوده است وبه اشتباه عید گرفته اند و امام حسین  نیز دعای عرفه را یک روز بعد از عرفه خوانده است و أعمال حجّ و دیگر أعمال در ایام ماه های قمری توسّط پیامبر اکرم  و أئمّه اطهار و دیگر مؤمنین یک روز قبل می بایست انجام گردد پس أعمال همگی مخالف با واقع بوده است چه آن که رسول خدا  و أئمّه  به همین مردم عادی أمر به استهلال می نمودند و بر طبق شهادت آنان عمل می نمودند.و بنا، بر این بوده که أعمال را مطابق با واقع انجام دهند.

بر این اساس اکثر فقهاء قائلند که ملاک رؤیت با چشم عادی است و با تغییر دستگاه های جدید ماه قمری تغییر نمی کند و نمی توانیم همه گذشتگان را درأعمالی که انجام داده اند تخطئه کنیم که آن ها اشتباه نموده وبر خلاف واقع أعمالشان را انجام داده اند.

ان قلت: پیامبر أکرم و أئمّه أطهار  و دیگر مؤمنین مأمور به وظیفه ظاهری خود بوده اند و چون در آن زمان تکنولوژی به این مرحله نرسیده بود که می توان یک روز زود تر هلال را رؤیت نمایند به مقتضای وظیفه ظاهری عمل نموده اند و یا ممکن است أئمّه  از روی تقیّه همراه مردم روزه گرفته اند.

قلت: این که بگوییم این بزرگواران با مقام علمی که به جهت عصمت داشتند می دانستند روز قبل اوّل ماه است ولی به ظاهر عمل نموده و روز بعد أعمال را انجام داده اند پذیرفته نیست زیرا موظف بودند عملشان را مطابق با واقع انجام بدهند و از طرفی وجهی نداشته که در عصر پیامبر اکرم  تقیّه شود.

 


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج10، ص256، أبواب، باب3، ح13، ط آل البيت.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج10، ص265، أبواب، باب5، ح13، ط آل البيت.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج10، ص255، أبواب، باب3، ح11، ط آل البيت.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج10، ص24، أبواب، باب5، ح12، ط آل البيت.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج1، ص153، أبواب، باب8، ح8، ط آل البيت.
[6] - تقسیم القطع إلى القطع الطريقي و القطع الموضوعي:فالاوّل: هو الذي يكون طريقا صرفا إلى حكم أو موضوع ذي حكم بحيث لا دخل له في الحكم شرعا و لم يؤخذ في متعلقه بنظر الشارع، فإذا ورد الخمر حرام و البول نجس، فقطعك هنا قطع طريقي سواء تعلق بالحكم الكلي فعلمت بأن الخمر حرام شرعا أو بالموضوع الخارجي فعلمت أن هذا الإناء خمر، إذ الفرض أن الحكم رتب على ‌العنوان الواقعي، و لم يلاحظ الشارع في مقام جعله إلا الحكم الكلي على الموضوع الكلي و القطع طريق إليه عند العقل.و الثاني: هو الذي يكون مأخوذا في الخطاب و يكون له دخل في الحكم أو في موضوعه و هو على أقسام كثيرة فهي أن يؤخذ القطع بالحكم أو بموضوع ذي حكم، إصطلاحات الأصول و معظم أبحاثها، ص: 20‌ در کتاب النکاح آیت الله زنجانی آمده است:. اخذ علم در موضوع، على نحو الطريقيه، به معناى اين است كه، علمى كه در موضوع اخذ شده، ثبوتاً هيچ دخالتى در حكم ندارد و حكم ثبوتاً روى متعلَّق علم رفته، كه همان واقع است. منتهى چون احراز واقع بايد به طريقى انجام شود، علم را اثباتاً در موضوع دليل اخذ كرده، اما ثبوتاً هيچ دخالتى ندارد. مثل اينكه گفته شود: «ادخل السوق و اشتر اللحم» كه دخول در سوق صرفاً جنبه طريقت دارد و هيچ دخالتى در مقصود أصلى يعنى شراء لحم ندارد. كتاب النكاح «الزنجانى»، ج‌5، ص:1828