درس خارج فقه استاد اشرفی

95/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حقیقت غیبت/ حرمت غیبت /نوع چهارم از مکاسب محرّمة/ مکاسب محرّمه

بحث در قبل از تعطیلات در «اعتبار قصد انتقاص در مفهوم غیبت» بود[1] ، بحث بعدی در حکم غیبت در صورتی که گوینده عیوب دیگران را برای خودش بدون این که سامعی باشد، می باشد.

اعتبار حضور مغتاب در غيبت:

بحثی که مطرح شده است آن است که اگر کسی عیوب مومن را نزد خودش ذکر کند، بدون آن که شخصی آن را بشنود، آیا این عمل غیبت به شمار می آید یا خیر؟ آیا این حدیث نفس حرام است یا خیر؟

در مسئله سه قول است:

قول اوّل حرمت: مرحوم شیخ انصاری[2] از برخی از علما نقل می کنند که این عمل حرام است، شاید این افراد به اطلاقات أدلّه نهی از ذکر بردار مومن به عیب و خطا إستدلال کرده اند و همچنین به إطلاق أدلّه ای که نهی از سب و فحش کرده اند، مثل «إنّي أکره لکم أن تکونوا سبّابین»[3] إستدلال کرده باشند.

در تقریب این ادّعا گفته شده که همانطور که «ذکر الله» «یاد خداوند» شامل یاد خدای متعال در نزد خود شخص می شود، همچنین «ذکرک اخاک بما یکره»[4] شامل ذکر عیب برادر مومن هرچند شخص دیگری وجود نداشته باشد نیز می شود.

قول دوّم: جواز از باب انصراف غیبت حکماً، أستاد خمینی[5] معتقدند که عنوان غیبت بر این موارد نیز صادق است، غایه الامر أدلّه حرمت از شمول برای چنین فردی انصراف دارد.

قول سوّم: جواز از باب انصراف غیبت موضوعاً، به نظر می رسد ذکر عیب برادر مومن به صورت حدیث نفس اصلاً مصداق غیبت نمی باشد ـ نه آن که مصداق غیبت باشد ولی ادعای انصراف به لحاظ حکم بکنیم ـ چرا که همانطور گفته شد عامل و علّت حرمت غیبت، اذاعه سرّ مومن بود، و اساساً ذکر عیب مومن به صورت حدیث نفس، اذاعه سرّ مومن نمی باشد.. مضافاً به آن که ظاهر أدلّه حرمت غیبت مثل «ذکرک اخاک بما یکرهه» ومانند آن در این است که عیب شخص در نزد دیگری ذکر شود، و لذا از مواردی که شخص عیبش را در نزد خودش ذکر بکند انصراف دارد.

تعيين و عدم تعيين مغتاب:

آیا در غیبت باید مُغتاب معيّن باشد یا آن که اگر مغتاب معيّن هم نباشد و به صورت مجهول و کلّی باشد، عنوان غیبت نیز صادق است؟

مرحوم شیخ انصاری[6] این موارد را موضوعاً داخل عنوان غیبت می دانند ولی با توجّه به آن که در غیبت تاثیر در سامع معتبر است، حکماً از أحکام غیبت خارج می دانند.

برخی گفته اند که تعیین لازم نیست، همانطور که در لعن و فحش و ذکر شخص به سوء، تعیین شخص لازم نیست، مثلاً وقتی قاتلین امیرالمؤمنین  لعن می شوند، یا بنی امیّه لعن می شوند لعن شامل تمام بنی امیه می شود هر چند که معيّن نباشند.

نظر أستاد اشرفی: در توضیح بحث باید گفت:

أ. گاهی ذکر عیب شخص به صورت «کلی طبیعی» قابل انطباق بر تک تک افراد است، مثل آن که بگوید شخص ملبّسی چنین و چنان کرده اند، این غیبت حرام است، چه آن که عیب مذکور عیب کلی و عنوان بوده و این کلّی وعنوان بر تک تک افراد منحلّ می شود، ولذا کلام آن شخص غیبت تمام افراد ملبّس می باشد.

بنابراین، همانطور که «غیبت جمع» «مردم شهر نیشابور چنان هستند» حرام است، همچنین غیبت «کلّی قابل

انطباق بر تک تک افراد» «یک طلبه ای چنان کرد» حرام است.

ب. گاهی ذکر عیب به صورت «فرد لا علی التعیین» می باشد، که در این موارد مسئله را در «شبهه محصوره» و «غیر محصوره» باید بررسی کنیم.

امّا نسبت به ذکر عیب شخص در «شبهه غير محصوره» باید بحث شود که آیا این عمل مصداق «غیبت» هست یا خیر؟ آیا این عمل از باب «إیذاء مومن» حرام هست یا خیر؟

امّا از جهت صدق «غیبت» باید گفت که این عمل مصداق «غیبت» نیست، چرا که ظاهر غیبت مثل «ذکرک اخاک بما یکره» انصراف به ذکر عیب «اخ» معيّن دارد، وشامل ذکر عیبت «اخ» غیر معيّن نمی شود.

امّا از جهت «إیذاء مومن» باید گفت: عرفاً ذکر عیب یک فرد در شبهه غیر محصوره موجب إیذاء مومن نمی شود، لذا از جهت إیذاء مومن حرام نیست.

امّا نسبت به ذکر عیب شخص در «شبهه محصوره»، مثل این که شخص بگوید: یکی از این سه چهار نفر عمل حرامی را انجام داده است، باید نسبت به صدق عنوان غیبت و إیذاء مومن بحث شود.

البتّه شکی نیست که این عمل از باب «إیذاء مومن» حرام است.

امّا نسبت به صدق عنوان «غیبت» مسئله دو صورت است:

گاهی از قبیل ذکر «کلی وعنوان قابل انطباق به تک تک افراد» است «اهل مشهدی چنان هستند»، که حکم آن گذشت و گفته شد که این موارد از قبیل ذکر عیب جمیع است.

گاهی از قبیل «معيّن عند الله و المجهول عندنا» می باشد، مثل آن که بگوید: «مشهدی ای چنان کرد» که گفته شد که أدلّه حرمت غیبت شامل نمی شود، چرا که گفته شد أدلّه حرمت غیبت «ذکرک اخاک بما یکرهه» انصراف به ذکر عیب شخص معيّن دارد. چنان که «کشف ما ستره الله» بر آن صدق نمی کند، و صِرف کراهت مغتاب موجب صدق عنوان «غیبت» نمی شود، و مفروض آن است که کشف ما ستره الله نشده هر چند که آن افراد از ذکر چنین کلامی کراهت داشته باشند.

غيبت با کنايه و اشاره:

لازم نیست در غیبت تصریح به عیب شود، بلکه اگر به کنایه عیب شخص ذکر شود حرام بشود. مرحوم شیخ[7] می فرمایند از این قبیل است که در نقد کسی بگویند: «هذا بدیهی البطلان» ـ به خلاف «هذا یلازم ما هو بدیهی البطلان» ـ .

مستثنيات غيبت: برخی از موارد از حرمت غیبت حکما یا موضوعا استنثناء شده است.

مورد اوّل: نصح مستشير:

گفته شده که در مقام مشورت دادن و به قصد راهنمایی کردن شخص إشکال ندارد. البتّه مستشار می تواند عیب شخص را فقط در نزد مستثییر ذکر کند. توضیح مطلب در جلسات آتیه إن شاء اللّه .

 


[1] مطالب مربوط به اعتبار قصد انتقاص در غیبت به جلسه قبل ضمیمه شد.
[2] کتاب المکاسب، شیخ انصاری، ج1، ص332.
[3] نهج البلاغة، شریف رضی، خطبه 206، ص512، تحقیق حسّون.
[4] . وسائل الشیعة، حر عاملی، ج12، ص281، ابواب احکام العشرة، باب152، ح9.
[5] . المکاسب المحرمة، امام خمینی، ج1، ص271.
[6] کتاب المکاسب، شیخ انصاری، ج1، ص332.
[7] کتاب المکاسب، شیخ انصاری، ج1، ص331.