درس خارج فقه استاد اشرفی

94/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: غنا

سخن در مورد معانی غنا بود و گفته شد در مورد غنا تعریف جامع و مانعی ارائه نشده است مثلا برخی از لغویین در معنای غنا گفته اند «مد الصوت» بعض معاصرین إشکال کرده اند که اگر کسی رفیق خود را در بیابان صدا بزند و صدای خود را بکشد به این مبنا باید غنا و حرام باشد؟! و هو کما تری!

عده دیگری قید ترجیع را به آن افزوده و دسته سومی مد الصوت همراه ترجیع و اطراب را غنا گفته اند؛ اطراب و طرب، باز معنای چالش برانگیزی است که تفسیر آن مورد إختلاف و نزاع فراوان واقع شده است. در معنای طرب گفته شده « سستی و خفتی که در أثر سرور یا حزن زیاد در إنسان حاصل می شود .»

برخی معنای ضیق تری برای طرب تصویر کرده و گفته اند طرب نه حالت خفت در نفس است بلکه آن حالتی را گویند که إنسان را به وجد آورد مثل این که آهنگی، هوس رقص در إنسان بوجود آورد. مرحوم مامقانی در حاشیه مکاسب خود معانی مختلف طرب را جمع کرده است.

شیخ بزرگوار انصاری با توجّه به چهار آیه مرتبط به غنا که در درسهای روز قبل خواندیم آن ها را ناظر به کیفیّت صوت نمی داند بلکه با توجّه به عبارات «لهو الحدیث» و «قول الزور» در آیات آن ها را ناظر به مفاهیم و معانی باطل و خرافی و بی أساس و مضامین باطل و مفاهیم بی ارزش و بی محتوا می داند.

مرحوم ایروانی بر شیخ إشکال میکند که اگر بخواهیم حرف باطل را جزء غنا و حرام بدانیم بایستی حرفهای باطلی که شب و روز گفته می شود از باب غنا حرام باشد در حالی که کسی چنین إدّعایی نکرده است.

مرحوم ایروانی در جمع بین آیات و أدلّه و گفتار لغویین، غنا را چنین تعریف کرده است: کیفیّت صوت که مرجّع و مطرب به همان معنای خفت و سستی باشد باشد بعلاوه این قید که توام با محتوای عشقی و هوس آلود و باطل باشد به عبارت دیگر: «طرب و ترجیع و مد الصوت به اضافه مفاهیم باطل»

چنان که شاعر در شعر خود آورده است:« أطربا و أنت قنسّری»«در حالی که تو یک پیرمرد پشت خمیده ای هستی آیا باید طرب کنی؟ به این معنا که طرب با شان تو مناسب نیست.» در نظر مرحوم ایروانی اگر مد الصوت و ترجیع و طرب باشد ولی دارای مضمون و مفهوم باطل نباشد حکم غنا بر آن بار نمی شود .

إشکال به مرحوم ایروانی: عده ای از روایات در لعن افرادی که قرآن را با صوت غنایی می‌خوانند:«یتغنون بالقرآن» توسّط رسول گرامی  وارد شده است در حالی که مضمونی بالاتر و برتر از کلام الهی وجود ندارد؟

جواب مرحوم ایروانی: در تفسیر این روایت بایستی آن همه روایاتی را که تشویق به قرائت قرآن با صدای نیکو و حتّی گاه با عبارت تغنی یا ترجیع در تلاوت قرآن وارد شده درنظر گرفت و در مقام جمع بندی چنین گفت که مقصود از لعن و حرمت تغنی به قرآن کریم، خواندن قرآن به شکل فسق و توام با الحان اهل معصیت می

باشد یعنی خواندن قرآن به همان شکلّی که خواننده ها مضامین باطل را می‌خوانند.

مرحوم مامقانی هم در عبارتی معانی مختلف غنا را به نقل از صاحب مستند آورده است:

«و هناك أقوال أخر ذكرها صاحب المستند «رحمه الله» بقوله ان كلمات العلماء من اللغويين و الأدباء و الفقهاء مختلفة في تفسير الغناء ففسره بعضهم بالصوت المطرب و أخر بالصّوت المشتمل على الترجيع و ثالث بالصوت المشتمل على الترجيع و الاطراب معا و رابع بالترجيع و خامس بالتطريب و سادس بالترجيع مع التطريب و سابع برفع الصّوت مع الترجيع و ثامن بمد الصّوت و تاسع بمده مع أحد الوصفين أو كليهما و عاشر بتحسين الصّوت و حادي عشر بمد الصّوت و موالاته و ثاني عشر و هو الغزّالي بالصوت الموزون المفهم المحرك للقلب انتهى»[1]

البتّه باید دانست احاله بر عرف در تشخیص بر معنای غنا یا معنای طرب نیز احاله بر مجهول است، نکته دیگر آن که در تشخیص غنا و طرب آلود بودن صدا به نظر ازمنه نیز بی أثر نباشد، شاید در ازمنه سابق به جهت زمینه محدود موسیقی و آهنگ، صدایی طرب آمیز بوده باشد ولی امروزه با توجّه به رسانه ها و موبایلها و شیوع صداها و نواهای موسیقایی، همان آهنگ، جاذبه و حالت طرب و خفت انگیز خود را از دست داده باشد.

بحث دیگری را که مرحوم شیخ در معنای طرب لازم می داند آن که طرب، صفت چیست؟ آیا طرب در صوت مقصود است یا اطراب در گوینده شرط است یا بایستی شنونده از صوتی به وجد و طرب آید؟

سؤال دیگر در معنای طرب، شانی یا فعلی بودن طرب در صدق حرمت می باشد؟ مثال آن صدایی است که دارای اطراب هست ولی در شنونده به خاطر موانعی أثر چون زیر یا بم یا بلند بودن بیش از حد صدا، إیجاد طرب نمی‌کند. این ها برخی از سؤالاتی است که فقها را در پاسخ دچار چالش نموده است. گفته شد که احاله به عرف در پاسخ، دردی را دوا نمی‌کند لذا با إحترام به بزرگان، پاسخ استفتائات إمام و أستاد خوئی در احاله به عرف، در این مقام خیلی گره گشا نمی باشد. گاه هم معیار حرمت صوت را مناسبت با مجالس لهو و لعب گفته اند که باید پرسید اگر چنین آهنگی در مراثی خوانده ‌شود و موجب حزن و آن دوه شود چه حکمی دارد؟ آیا محتوای باطل هم در حرمت غنا دخالت دارد یا خیر؟ برخی صوت موزون را مدار قرار داده اند که باز باید دید این گروه کف زدن و سینه زدن را هم که بی تردید موزون می باشد حرام می‌شمارند؟

باز تکرار می‌کنیم به نظر ما مفهوم جامع و کاملی از غنا که در مقام تعیین مصداق، خدشه ناپذیر باشد در کلمات اصحاب و بزرگان قابل یافت نیست.

آری موارد قدر متیقنی از حرمت غنا وجود دارد مثل این که مجلس لهو و لعبی با حضور جوانان امرد یا دختران

زیبارو یا زنان و مردان خواننده تشکیل شود که اشعاری با مضامین باطل و شهوت انگیز خوانده شود و در یک کلام، حال وهوای حضار و اشعار مجلس را به مجلس گناه تبدیل کند. قدر متیقّن در مقام شبیه همان کلام مرحوم فیض است که خود غنا را حرام نمی داند بلکه مقارنات اختلاط و میگساری و... آن را که در زمان بنی امیه و بنی عباس، رواج داشته موجب صدور روایات تحریم می داند. «البتّه إشکال این کلام نیز گذشت که روایات تحریم غنا دلالت دارد که خود غنا بنفسه حرام است، کرایه و اجاره مغنیات برای شرکت در مجالس غنائی سحت است پس تحریم، ناظر به صرف مقارنات نیست.»

حال اگر یک جامع مسلمی نتوانستیم پیدا کنیم، باید دید که مرجع در مقام أصل برائت است یا قاعده اشتغال؟ مرحوم مامقانی مرجع در مقام را قاعده اشتغال و دیگران قاعده برائت می دانند.

تقریر کلام مرحوم مامقانی به این شرح است: شک در موارد غنا از قبیل علم اجمالی است، می دانیم در شریعت غنا را تحریم کرده اند، این غنای محکوم به حرمت، موضوع مردد بین چند گونه از صداها و آواهاست: صوت ترجیعی، صوت اطراب آور، صوت مقارن با آلات لهو و لعب و...؛ همانگونه که در صورت علم به خمر و تردید ظرف خمر بین چند ظرف، احتراز از همه اطراف علم اجمالی لازم است، در مقام هم احتراز از اصوات مشکوک به غنا حرام می باشد. مقتضای علم اجمالی و تنجیز، احتیاط در همه موارد مشکوکه است الا موردی که یقین داشته باشیم مصداق غنا نیست.

در قبال این نظریه مشهور گوید که معنای غنا شبهه مفهومیه است که بر خلاف شبهات موضوعیه، بازگشت شبهه مفهومیه به شبهه حکمیه است. در شبهه حکمیه تحریمیه حرمت قدر متیقن، وأصل شده است و در موارد مشکوک، حرمت، وأصل نشده و مشکوک است و در موارد شک می توان به أصل برائت مراجعه کرد.

اما در شبهات موضوعیه حکم وأصل شده است مثل همان مثل ظرف خمر، که حکم حرمت و معنای خمر، روشن است و فقط تردید در ظرف خمر حرام داریم و علم اجمالی، احتراز از همه موارد مشکوک را لازم می داند لذا اگر یقین به موضوع باشد و حکم هم یقینی باشد حکم و موضوع فعلی بوده و حکم منجز می شود .

اما در شبهات مفهومیه قدر متیقّن از حکم واصل، همان حکم قدر متیقّن است. مثال: اگر مولی بگوید:« یحرم اکرام الفاسق: و مفهوم فاسق بین خصوص مرتکب کبیره و اعم از کبیره و صغیره مردد باشد باید گفت آن چه وأصل است فقط حرمت اکرام مرتکب کبیره است و در مورد مرتکب صغیره، حکم به جهت تردید در مفهوم، مشکوک و مجرای برائت می باشد. به عبارت دیگر شک در فسق مرتکب صغیره از نظر معنایی به شک در أصل وصول حکم اکرام مرتکب صغیره سرایت می‌کند و شک در هرگونه حکمی از نظر شرعی، مجرای أصل برائت است.

در مقام إشکال به آقای مامقانی گوییم خلط علم اجمالی به شبهات موضوعیه مع الفارق است زیرا در شبهات

موضوعیه، علم تفصیلی به وجوب اجتناب عن الخمر و علم به وجود خمر در میان چند ظرف وجود دارد، پس

علم تفصیلی منجز بوده و علم اجمالی هم منجز می باشد اما در شبهات مفهومیه فقط یقین داریم که غنای با وجود همه عناصر آن موجب فسادست اما اگر ترجیع باشد ولی مضامین اشعار، باطل نباشد؛ یا آهنگی مطرب باشد اما با مقارنات حرام توام نباشد شک در صدق معنای غنا و به تبع شک در حرمت آن داریم. آری اگر مثل اخباریان، قائل به جریان احتیاط در شبهات حکمیه تحریمیه باشیم کلام مرحوم مامقانی متجه است ملخص کلام آن که برای یافتن حکم و مفهوم غنا راهی جز در تتبع در روایات، وجود ندارد و الحمدلله.

 


[1] غایة الآمال، محمد حسن بن ملا عبد الله مامقانی، ج1، ص100.