درس خارج فقه استاد اشرفی

94/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمه مکاسب محرمه

با سپاس از درگاه الهی برای توفیق بر اتمام بحث خمس، در تعیین موضوع بحث جدید با خود تأمّل داشتم. برخی از دوستان پیشنهاد شروع کتاب الطهارة و برخی از دوستان متقاضی ورود در بحث مکاسب بودند. روشن است که هریک از این دو باب امتیازاتی دارد. بحث در باب طهارات مثل دیگر مباحث کتاب عبادات می باشد که غور و تأمّل در آن، برای فقیه و دانشجوی فقه، قدرت فهم و استظهار از روایات و جمع عرفی بین روایات را فراهم میکند. در مقابل بحث کتاب معاملات، به جهت روایات کمتری که دارد قدرت تطبیق و رد فروع را به اصول قرآنی و روایی برای فقیه فراهم میسازد و البتّه نیازمند غور و تاملی بیشتر و یافتن قواعد و اصول و ارتباط بین آن ها با مسائل و صغریات مباحث می باشد. ما نیز در همین مباحث مستحدثه بانکی که مطرح نمودیم إستناد به قواعد و کلیات آیاتی چون «تجارة عن تراض» و دیگر عمومات قرآنی و روایی داشتیم که صعوبت و دقّت إستناد به آن ها را دوستان در این مباحث خود شاهد بودند. أستاد ما مرحوم آیت الله شاهرودی می فرمودند که مرحوم آیت الله نائینی، در معاملات و مرحوم آسیّد ابو الحسن اصفهانی، در ابواب عبادات اعلم از دیگران بودند. مرحوم إمام ره هم هنگامی که به نجف وارد شدند بحث در کتاب البیع را آغاز کردند.

باری ما نیز به جهت آن که چند سالی را در مباحث عبادات چون کتاب الصلاة و کتاب الزکاة و کتاب الخمس و الأنفال گذراندیم و در اجابت به تقاضای دوستان، بحثی را در کتاب التجارات آغاز خواهیم کرد.مرحوم مرحوم شیخ انصاری در آغاز کتاب مکاسب خود، إبتدا روایتی از تحف العقول را آورده اند، روایتی جامع که در آن انواع مکاسب، ذکر شده است. بعض از اعلام معاصرین بر مرحوم شیخ اعتراض دارند که مناسب با مقام، إبتدای به آیات عام در باب تجارت و سپس إشاره به روایات کلّی در این باب بود. به نظر ما البتّه آیات قرآن بر روایات، مقدم می باشد لکن نظر شیخ بر آن بوده که در آغاز کتاب خود، متنی بیاورد که تمام انواع و أقسام معاملات«حتّی مواردی چون کذب و غیبت و غنا و... را به عنوان مکاسب محرمه» شامل شود و آیه ای به جامعیت روایت تحف العقول، وجود ندارد.مرحوم ابن شعبه حرانی، صاحب تحف العقول، از اعلام قرن چهارم هجری و معاصر با مرحوم شیخ صدوق، می باشد، شخصیتی که بزرگان رجالیین، وی را به عظمت و بزرگی ستوده و با عباراتی چون«رجل خبیر فاضل نبیل...» وی را توصیف کرده اند. آن عالم دانشمند، بین قدمای شیعه مورد إعتماد و وثاقت بود. در کتاب شریف تحف العقول، روایاتی را از پیامبر اکرم تا إمام حسن عسکری  نقل می نماید که بیشتر در باب نصیحت و موعظه و کیفیّت زندگی دینی و راه های تقرب الی الله و در یک کلام عمدتاً به روایات اخلاقی از معصومان پرداخته است.«برخی از مصنفین، جای خالی روایات حضرت زهرا سلام الله علیها و إمام زمان  را با إستدراکی در برخی از چاپهای این کتاب، پر کرده اند.»

إشکال عمده این کتاب در عصر و زمانه ما حذف اسانید کتاب می باشد. طبیعی است که قدما در زمان تالیف برخی از کتب و مجامیع روایی، بر أساس اعتمادی که به مصادر و اصول أوّلیه داشته اند ضرورتی برای ذکر سند احساس نمی کردند و برای جلوگیری از اطناب ممل و تطویل بی حاصل، فقط به آوردن متن روایات، اکتفا داشتند. امروزه هم کسی که در منبر، روایتی را نقل می نماید پس از تحقیق و إعتماد به أصل روایت و نقل از کتب مورد اعتماد، دیگر ضرورتی برای ذکر و پرداختن به سند روایات احساس نمیکند. در تفسیر عیاشی نیز این إتّفاق رخ داده و شاگردان مرحوم عیاشی از آوردن اسانید روایات، احساس بی نیازی داشتند. در کتب اربعه هم شیخ طوسی و شیخ صدوق، سند روایات را به صورت کامل نیاورده اند که البتّه این کاستی با مشیخه ای که در پایان کتب خود آورده اند پر شده است.

درود خدا بر روان مرحوم کلینی باد که در کتاب شریف کافی، تمام أسناد روایات را ذکر کرده اند. تذکر این نکته ضرورت دارد که إعتماد قدما به روایات و حذف اسانید، امروزه برای ما موجب حجیّت و اعتبار آن روایات نمی شود چه آن که هرکسی از ظن و حدس و اجتهاد خود به غور و تحقیق در روایات پرداخته و با مبانی رجالی و گاه کلامی و فقهی خود، دست به خوشه چینی از خرمن روایات زده است، امروزه نیز اگر فقیهی با آن مجامیع و اصول روایی قدما مواجه شود بسا که با مبانی و اجتهاد رجالی و فقهی خود روایات دیگری را معتبر دانسته و برخی از روایات معتبر نزد قدما را از اعتبار، ساقط بداند.مثلا در میان برخی از قدما اصلی به نام أصالة العدالة وجود داشته که موجب توثیق بسیاری از روات حدیث بوده است. نظیر کلامی که شیخ صدوق دارد و به تمام روایات مورد تصحیح أستاد خود ابن ولید إعتماد دارد. در نظر یک فقیه یا رجالی، این مبانی اعتباری ندارد لذاست که امروزه اگر سند روایت مثل کتاب تحف العقول، مذکور نباشد از نظر إرسال سند، آن کتاب و روایات آن را ضعیف و غیر قابل إستناد می دانند. مرحوم ایروانی و مرحوم أستاد خوئی ذیل روایت کتاب مکاسب، این إشکال و عدم اعتبار روایات تحف العقول را از جهت إرسال، بیان نموده اند.صرف نظر از سند روایت، عبارت این روایت به نقلی که در کلام شیخ آمده است دچار اضطراب بوده و گاه تضاد و تعارض بین فرازهایی از آن احساس می شود . گو این که روایت، تصنیف شده و متشکل از چند بخش بوده است. برخی از بزرگان گویند ایراد از نسخه ای است که مرحوم شیخ، روایت خود را از آن نقل کرده اند و با چاپ تصحیح شده ای که جامعه مدرسین از تحف العقول، انجام داده است بسیاری از نقاط ضعف متنی روایت، مرتفع شده و إختلاف ات به حداقل رسیده است. البتّه گفته ایم بارها که إختلاف در نسخ کتب، در زمانهای دور امری طبیعی بوده است.

إشکال سوّم روایت تحف در باب معاملات آن که چرا در متن روایت، فقط چهار وجه تکسب و درآمد از طریق تجارت را ذکر کرده اند در حالی که صدر روایت در مقام بیان وجوه معایش عباد بوده است و می دانیم که معیشت، منحصر به تکسب نیست و از راه های فراوانی چون اصطیاد، توارث وهبه..نیز امکانپذیر است.

إشکال چهارم: در بخشی از روایت آمده است که وجوه فساد و صلاح معاملات در یک معامله، قابل جمع نیست در حالی که موارد فراوانی سراغ داریم که معامله ای از جهتی فاسد و از جهتی صحیح می باشد لذا از این روایت، ضابطه جامعی در باب مکاسب به دست نمیآید.

اشکالات دیگری نیز بر این روایت در کلمات بزرگان هست، در یک کلمه گوییم شیخ در مقام إستناد به تک تک کلمات این روایت نبوده و بسیاری از اشکالات از اینجهت، بر ایراد شیخ و بر روایت فوق، وارد نیست. برخی از اشکالات نیز با مراجعه به متن اصلی روایت، مرتفع خواهد شد. باز هم تکرار میکنیم که إختلاف اتی که در این متون از روایات طولانی وجود دارد امری طبیعی است، اگر بیاد داشته باشید در صحیحه طولانی علی بن مهزیار در باب خمس عبارات گاهی دچار تشویش بود و بسیاری از بزرگان را از تفسیر روایت عاجز و برخی را به انکار أصل صدور روایت، متمایل نمود، برخی دیگر برای رفع مشکلات متنی روایت مجبور به تفسیر آن در چندین صفحه شدند، ط نقل روایات و سخنرانی های طولانی نیز همین است و کمتر کسی است که توان ضبط دقیق و بدون افتادگی و نقل با دقّت یک روایت طولانی را دارا باشد.

پس اگر اشکالی هم مشاهده می شود به صحت أصل روایت، ضربه ای نمیزند و بی تردید إشکال از ناقل و راوی روایت می باشد. در روایت محمد بن مسلم، إمام  نقل به معنای روایات را به شرط عدم تغییر در الفاظ، مجاز میشمارند. آری برخی از روایات مثل روایت توحید مفضل، وجود دارد که إمام صادق  دستور به آوردن قلم و کاغذ دارند تا کلمات إمام  را به دقّت به نگارش درآورد.