درس خارج فقه استاد اشرفی

92/03/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تلقیح خارجی و وضع جنین در رحم

 

ادامه فرع چهارم: اگر اسپرم را از زوج و تخمک را از زن گرفته و در خارج بارور کنند و بخواهند در رحم زن دیگری قرار دهند علی القاعده، اصل مزج دو نطفه و تشکیل نطفه امشاج، إشکالی ندارد زیرا نفس مزج نطفتین امری جائزست و مثل تخلیه فضولات زن و مرد در مستراح می باشد که دلیلی برای حرمت آن متصور نیست.

ضمناً حرمت نظر به نطفه مرد و زن، توسط پزشک برای مزج اسپرم و تخمک، با توجه به أدلّه حرمت نظر، بعیدست که شامل چنین مواردی شود.

بعد از مزج نطفه و تشکیل 46کروموزم و تکثیر سلول و گذاشتن نطفه در موقعیت مساعد در رحم زوجه اگر مستلزم لمس و نظر حرام اجنبی به زن نباشد این هم علی القاعده محذوری ندارد.

فقط بحث انتساب میماند که مشهور متأخّرین قائل به الحاق فرزند به زوج و زوجه می باشند بر خلاف فرمایش آیت الله حکیم که گویند این نطفه بعد از وضع حمل، فقط ملحق به مادر می شود و انتسابی به پدر ندارد.

صورت دیگر این فرع آن بود که اگر جنین از منی و تخمک مرد و زن اجنبی، تشکیل شده باشد آيا قرار دادن آن در رحم اجنبیه مجازست یا خیر؟ در این صورت نیز گفته شد که به مقتضای أدلّه حفظ فرج و روایاتی چون روایت علی بن سالم، این کار از مصادیق افراغ المنی فی رحم من یحرم علیه، و منافی با حفظ فرج و حرام می باشد.

اما در مورد الحاق در این صورت نیز گفتیم الحاق مولود به پدر علی القاعده ثابتست چه آن که بذر از مرد بوده و این بچه، منعقد از منی مرد، حساب می شود. قاعده فراش نیز در موارد شک جاری می شود و در اینجا که یقین داریم، این حمل از مرد اجنبیست معنایی برای الحاق ولد به فراش نیست.

سؤال بعدی در این صورت آن است که چه کسی را باید مادر این فرزند دانست؟ کسی که سلول تخمک ازوست یا کسی که بچه را حمل کرده و به دنیا آورده است؟ در علم روز گویند عمده فطریات و خصوصیّات و ذاتیات ولید از نطفه نشات می گیرد ، لذا مثل پدر صاحب تخمک، مادر بچه حساب می شود و لو آن که نطفه حرام باشد. أستاد خوئی در پاسخ، می فرمایند مادر کسی است که در رحم او بچه رشد کرده و متولد شده است. این نظر رت باید به أدلّه ای از جمله آیات ذیل مستظهردانست:

     «ان أمهاتهم الا اللائی ولدنهم»[1]

     «و حملته کرها و وضعته کرها»[2]

     «إذ أنتم اجنة فی بطون امهاتکم»[3]

بر اساس برداشتی ‌ازمجموع این آیات برمیاید که مادر فرزند، کسی است که بچه را در شکم خود پرورش داده و سپس آن را به دنیا آورده است.

در مقابل بعض فضلا اصرار دارند که مادر حقیقی فرزند،‌ بر اساس یافته های علمی و بیان روایات، صاحب اوول است و در مقابل دلیل قرآنی در آیه 2سوره مجأدلّه می گویند که صدر آیه شریفه که بمناسبت ظهار وارد شده یعنی این که مردی به زنش بگوید:«ظهرک علی کظهر امی» شاهد بر آن است که جمله اخیر آیه:«ان امهاتهم الا اللائی ولدنهم» در مقام ردع از قول متضمن ظهار است پس نفی امومت از غیر زنی که ولد ازو به دنیا آمده را مختص به ظهار می دانند.

قول سومی نیز وجود دارد که قائلست می توان هر دوی صاحب تخمک و صاحب رحم را مادر دانست. برای رفع استبعاد از این قول به شواهدی تمسّک کرده اند از جمله:

روایاتی وجود دارد که اگر دو مرد در طهر واحد با کنیزی جماع کنند نفقه بچه بر هر دو مرد واجبست. یا اگر بچه ملحق به عبد شود مال هردو مولاست.در اینجا یک فرزند دو پدر یا ولی، فرض شده است که هردو تکالیف و حقوق پدری را بر عهده دارند. لذا می توان در مورد مادر هم قائل به دو مادری شویم.

باز در روایات عده وارد شده است که زن در دوران حمل باید از ازدواج و ارتباط با بیگانه خودداری کند. در فلسفه این حکم آمده است که نگه داشتن عده در این صورت برای عدم اختلاط نسب می باشد چه آن که در دوران حمل، اگر مردی با زن جماع کند، نطفه از منی مرد تغذیه می کند و در شکل گیری نطفه موثر می افتد.

در مورد مدت کوتاهی که زنی بچه ای را با شرایطی شیر دهد ، بدان زن مادر رضاعی فرزند گویند و آثار فراوانی برآن مترتّب می کنند و این آثار حتی برای اطرافیان زن هم نیز سرایت دارد. چگونه می توان حمل را از رضاع،‌کمتر دانست؟ لذا به نظر ما هم بعیدست بچه ای که در رحمی پرورش یافته هیچ ارتباطی به صاحب رحم نداشته باشد. از طرف دیگر نفی ولد از صاحب بذر یعنی صاحب تخمک هم مشکل است و از روایات متفرقه باب عبید و إماء، برمیاید که نطفه به صاحب تخمک ملحقست.

نتیجه آن که این فرزند، از هر دو مادراگر به طریق مشروع باشد ارث می برد، با هر دو محرم بوده و حق ازدواج با آن ها ندارد و لااقل من الاحتیاط فی مقام المحرمیة و النکاح.

سؤال دیگری در مقام وجود دارد: نطفه همسر اولی را زن دیگری یعنی همسر دوم در رحم خود گذاشته است، آیا تحمل این نطفه بر زوجه لازمست یا می تواند این بچه را اسقاط کند؟ پاسخ را در دو صورت بیان می کنیم :

صورت اول: اگر با کمال رضایت قبول کرده و بعد نطفه در رحم او مستقر شده می توان با توجه به مذاق شرع گفت که صاحب رحم، حق ندارد نطفه را القا کند همانطور که در نطفه زنا این کار مجاز نیست. اگر روح درو ولوج کرده باشد قطعاً القا حرامست و قبل از ولوج هم نطفه ایست به منزله نطفه زنا، و شاید در صورت عدم ولوج هم قائل به حرمت شد. اگر در مورد زنا چنان باشد در مانحن فیه به طریق اولی حکم به عدم جواز القاء ساری است.

صورت دوم: اگر زن غافل بود و بدون رضایت، نطفه در رحم او قرار گرفت آیا زن می تواند نطفه را القا کند؟ آيا زن حق دارت از تحمل مشقت بار و نه ماهه نطفه و بعد رنج زإیمان،سرباز زند؟ این إحتمال قویا هست که مجاز به القای نطفه نباشد. گرچه برخی قبل از ولوج روح این کار را جایز دانسته اند و به أدلّه ای مثل لاحرج و لاضرر تمسّک کرده اند.

فرع پنجم: مردی دو زن دارد یک زن تخمک دارد و رحم ندارد، زن دیگر رحم دارد اما نطفه قابل باروری ندارد. در این جا بحث را از نظر حکم وضعی وتکلیفی بررسی باید کرد.

حکم وضعی این مسأله: در این مسأله با توجه به مسائلی که پیش از این مطرح کردیم باید گفت:نسب از جانب پدر که معلومست و شکی در انتساب ولد به صاحب منی نیست. اما در مورد الحاق فرزند به مادر باز همان سه قول پیشین متصورست.

حکم تکلیفی این مسأله:ربما یقال که این کار به منزله مساحقه است و همانطور که مساحقه از گناهان کبیره است گذاشتن نطفه در رحم دیگری به شیوه صناعی نیز حرامست. گوییم مساحقه بما هی هی و آن همجنس بازی به معنای خاص حرامست و تلقیح صناعی زن با تخمک هووی خود دخلی به مساحقه ندارد و قیاس قطعاً مع الفارغست و انصافا حرف ناتمامی است.

عده ای به ارتکاز متشرعه تمسّک کرده و آن را دلیل برای منع این عمل قرار داده اند زیرا متشرعه بما هم متشرعه که ذهنیّتی برآمده از فرهنگ آیات وروایات دارند این امر را زشت حرام می شمارد.اما به نظر این دلیل ناتمام است زیرا

اولا این کار در زمان سابق،‌رواج نداشته و شاید به عکس العمل متشرعه در مقابل این عمل نتوان استناد جست چون إحتمال می رود نوپیدا بودن این امر در استنکار متشرعهاگر فرضا استنکاری باشد دخالت داشته باشد.

ثانیا ممکن است بگوییم گذاشتن نطفه اجنبی در زوجه نزد متشرعه امری ناپسند باشد اما اگر دو هوو باشند که با هم روابط حسنه دارند و خود زوج با رضایت آن ها، راسا بدین اقدام دست بزند بعیدست که متشرعه، ذهنیّت منفی بدان داشته باشد.

در پایان در صورت شک در مسأله، به اصل اولی در مقام اعم از برائت یا احتیاط در فروج،‌باید مراجعه کرد.

در فرع فوق اگر زن صاحب رحم راضی نباشد که جنین زوج و زوجه اول، در رحم وی قرار گیرد علی القاعده حق امتناع دارد. و حق شوهر نسبت به زوجه یا باروری وی، فقط در صورت جماع طبیعی و عدم عزل ثابتست.

ان قلت شوهر دوست دارد بچه دار شود و باید زوجه این آرزوی وی را برآورده کند؛ قلنا با بذر خود مرد جایزست و از راه طبیعی ولی از این که از خارج، نطفه ای در رحم وی قرار گیرد کلا!

سؤال دیگر آن که اگر زن اول از قرار گرفتن نطفه متشکل از منی زوج و تخمک خودش، در رحم هووی خود سرباز زند چنین حقی برای او ثابتست یا خیر؟ از آنجا که حق شوهر فقط محصور در حامله شدن زن اول از تخمک وی و در رحم خود وی می باشد ظاهراً زن می تواند از عمل فوق منع کند.

 


[1] المجادلة: 2.
[2] الأحقاف: 15.
[3] النجم: 32.