درس خارج فقه استاد اشرفی

91/12/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: سخن در جنس زکات فطره و روایات پیرامون آن و اقوال فقها در ذیل این روایات بود.

إبتدا چند روایت را در باب هشتم زکات فطره برای تأمّل و تیمن مرور می کنیم:

صحیح زرارة وابن مسکان عن ابی عبد الله  «عَنْ أَبِي عَبْدِ أللّه  قَالَ: الْفِطْرَةُ عَلَى كُلِّ قَوْمٍ مِمَّا يُغَذُّونَ عِيَالَهُمْ لَبَنٍ أَوْ زَبِيبٍ أَوْ غَيْرِهِ».[1]

با عنوان مورد شیر در این روایت معلوم می شود حتما لازم نیست جنس فطره از چیزی باشد که شکم انسان را سیر کند بلکه عمده در جنس فطره، تعلق برچیزی است که جنبه غذایی داشته باشد.

روایة الحسین بن الحسن الحسین عن ابراهیم بن محمد الهمدانی: «اخْتَلَفَتِ الرِّوَايَاتُ فِي الْفِطْرَةِ فَكَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ صَاحِبِ الْعَسْكَرِ «حضرت هادی و حضرت امام حسن عسگری هر دو صاحب عسکر هستند اگر چه امام یازدهم در بیان مشهور ملقب بدان هستند ولی در اینجا مقصود امام هادی  می باشند» أَسْأَلُهُ عَنْ ذَلِكَ فَكَتَبَ أَنَّ الْفِطْرَةَ صَاعٌ مِنْ قُوتِ بَلَدِكَ «بعد یک یک بلاد مختلفه و قوت غالب آن ها را ذکر می کنند و در پایان می فرماید:» وَ مَنْ سِوَى ذَلِكَ فَعَلَيْهِمْ مَا غَلَبَ قُوتَهُمْ وَ مَنْ سَكَنَ الْبَوَادِيَ مِنَ الْأَعْرَابِ فَعَلَيْهِمُ الْأَقِطُ وَ الْفِطْرَةُ عَلَيْكَ وَ عَلَى النَّاسِ كُلِّهِمْ»[2]

بنابر این روایت بر همه کس قوت غالب به عنوان فطره واجب است شیخ مفید در مقنعه بر روایت فوق عبارتی را حذف و این عبارت را افزوده است: «و من عدم الاقط من الاعراب و وجد اللبن فعلیه الفطرة منه»[3]

مرسلة یونس«به مرسله های یونس بن عبد الرحمن به خاطر عظمتی که دارد می توان اعتماد کرد»:

«عَنْ أَبِي عَبْدِ أللّه  قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَلْ عَلَى أهل الْبَوَادِي الْفِطْرَةُ قَالَ فَقَالَ الْفِطْرَةُ عَلَى كُلِّ مَنِ اقْتَاتَ قُوتاً فَعَلَيْهِ أَنْ يُؤَدِّيَ مِنْ ذَلِكَ الْقُوتِ».[4]

أستاد آیة الله حکیم کسی را که مثل بعضی از اهالی عراق، قوت غالبش باقلا باشد دادن زکات را از همان لازم می شمارد.

قَالَ أَبُو عَبْدِ أللّه  مَنْ لَمْ يَجِدِ الْحِنْطَةَ وَ الشَّعِيرَ يُجْزِي عَنْهُ‌ الْقَمْحُ وَ السُّلْتُ وَ الْعَلَسُ وَ الذُّرَةُ.[5]

«السّلت علی ما فی المنجد: الشعیر او ضرب منه لا قشر له؛ السویق علی ما فی المنجد: الناعم من دقیق الحنطة و الشعیر جمع، اسوقه و قد یطلق علی الخمر.العلس و العلاس و العلوس علی ما فی المنجد: الطعام و القمح علی ما فی المنجد: البُرّ و هو حب یطخی و یتخذ منه الخبز».

اقوال علما نیز در مقام دارای اختلاف است: علّامه حلی در کتاب مختلف از اسکافی در مورد جنس واجب به عنوان زکات فطره، نقل می کند: «وجوب إخراج مایغلب علی قوت المخرج نفسه» ابوالصلاح حلبی و حلی همین قول اسکافی را اختیار می کنند که دلیل آن نیز، مکاتبه فوقست.«ح2ب8» محقّق در معتبر می فرماید:«الضابط ما کان قوتا غالبا کالحنطة و الشعیر و التمر و الزبیب و الارز و الاقط و اللبن و هو مذهب علماونا» که همان قول علّامه در منتهی می باشد.

با توجه به این مجموعه از روایات و کلام بزرگان باید گفت: برداشت بزرگان این بوده است که مدار در فطره، قوت غالب خانواده یا بلد می باشد. باقی میماند روایاتی که در باب 5و6 زکات فطره آمده است که معمولا صاع من الحنطة او الشعیر او الزبیب او الاقط را معيّن ا به عنوان زکات فطره، بیان می کند. صاحب مدارک در تمسّک به این روایات گفته اند چون امام در مقام بیان بوده و فطره را در إین موارد معيّن کرده اند پس اگر مکلّف چیزی غیر از اینها را به عنوان فطره بدهد مجزی نیست. «شیخ ره، لبن و ذرت را هم بدان موارد پنجگانه افزوده اند». در نتیجه دادن باقلا یا نخود یا عدس اگرچه در برخی از بلاد قوت غالب را تشکیل بدهد نمی تواند به عنوان جنس فطره،‌ ادا شود.

از طرف دیگر بنابر نظر ایشان، مطلقات روایاتی که زکات فطره را به عنوان قوت غالب، نام می برد حمل بر این پنج مورد یا هفت مورد نام برده در روایات دیگر باید کرد.

در قبال این نظریه صاحب حدائق علیرغم اخباری بودن می فرماید این موارد به عنوان مثال قوت غالب می باشد

مثلاً گندم قوت غالب بیشتر مردم دنیاست. لذا اگر در جایی گوشت به عنوان قوت غالب باشد مدار طبق روایاتی که به عرض رسید بر قوت غالب است.دو شاهد بر این برداشت نیز ارائه کرده اند:

أوّل همین چهار موردی که برخی بدانها اکتفا کرده اند این چهار مورد در یک روایت معتبر جمع نشده اند در برخی از روایات از سه مورد نام برده است برخی دو مورد و... و همین تفاوت لسان روایات در تعداد موارد و اضافه مواردی چون سلت و عدس و...در بعض دیگر روایات، نشانگر عدم خصوصیّت این چهار یا پنج مورد می باشد. بسیاری از بزرگان نیز می فرماید تفاوت در کلمات و عبارات روایات پیرامون یک موضوع و بیان خصوصیّات متنوع حول آن، شاهدیست این خصوصیّات دخالتی در أصل موضوع ندارد و خصوصیّت خاصی، شرط تکلیف نمی باشد.«شیخ حسین حلی : نماز میت با خصوصیّات رایج، فقط در فقه الرضا آمده است و همین اختلافاتی که در روایات دیگر در زمینه نماز میت، وجود دارد نشانگر آن است که خصوصیّت خاص روایت فقه الرضا،‌ شرط نیست و همان کلیات صلوات و استغفار و... با هر بیانی که باشد کفایت می کند».

برخی در مقابل این دو قول به دنبال جمع بین روایات هستند روایاتی در مقام بیان جنس فطره و موارد مشخص آن بود وإخراج فطره را خارج از موارد خاصه، جایز نمی دانست. روایاتی هم عنوان قوت غالب را مدار جنس فطره،‌تعریف کرد؛ پس راه جمع آن است که باید قوت غالبی را به عنوان زکات فطره پرداخت که محصور و معدود در این موارد چهار یا ششگانه باشد.

بیان أستاد اشرفی : انصاف آن است که با دقت و تأمّل در روایات، محوریت قوت غالب در جنس فطره، امری غیر قابل انکار است. اقتضای وجوب فطره در هر بلدی هم آن است که همان نوعی را که مردم به عنوان غذا میخورند بایستی به فقرایشان بدهیم.درروایات هم اگر مواردی به عنوان معيّن ،‌نام میبرد از آنروست که در کشورهای إسلامی قدیم، فراوانی و وفور زمانه ما نبوده است لذا همین مواردی را که دارج بوده است به عنوان،‌زکات نام برده اند.

قول پایانی در باب جنس فطره آن است که ذکر سلت یا عدس یا... در روایات، به عنوان معادل قیمت اجناس أصلی یعنی موارد چندگانه اولی بوده است. پیش از این نیز گذشت هم چنان که دادن قیمت در زکات مال، کفایت می کند دادن قیمت در زکات فطره نیز، مجزی است. ضمناً همانگونه که می توان، معادل قیمی زکات مال یا فطره، را از درهم و دینار، إستخراج و پرداخت کرد،همانطور می توان معادل قیمی را از جنس دیگری چون عدس و سلت و...پرداخت.در روایات زکات مال هم این مطلب به تصریح روایات گذشت که دادن زکات مال از لباس و غذا و ... إشکالی ندارد و مجزی است پس اقط و سلت و عدس، أصل در زکات فطره نیستند ولی به عنوان قیمت آن اجناس أصلی، در روایات ذکر شده اند و معادل قیمی جنس أصلی زکات فطره بشمار می رود.

ألبتّه برخی از بزرگان فقها مثل محقّق حلی، تصریح دارند مواردی چون اقط و امثالهم را می توان به عنوان موارد أصلی زکات فطره إستخراج کرد که قول فوق را نفی می کند علاوه بر آن که خود ائمه بعد از این که موارد عدیده فطره را نام می برند آن را ذیل عنوان کلی قوت غالب، قرار می دهند و سخنی از این برداشتهای عجیب مثل معادل قیمی بودن اقط به جای گندم به میان نمی آورند.

ألبتّه سؤالی در بحث فوق جای طرح دارد که بر فرض جواز تبدیل زکات فطره قوت غالب به قیمت، باید قیمت را از درهم و دینار پرداخت یا اجناس دیگر را هم می توان به عنوان قیمت فطره پرداخت کرد؟ أستاد خوئی اگر چه تبدیل را منحصر در مسکوک طلا و نقره می دانند ولی ظاهراً این اختصاص وجهی نداشته باشد چرا که درهم و دینار به عنوان پول رایج عصر، مطرح بوده است نه به عنوان خاص درهم و دینار، و اگر در زمان یا مکانی، پول رایج عوض شود بی تردید مدار بر همان پول رایج خواهد بود.

نکته آخر: دقیق به معنای آرد و خبز در روایات به عنوان موارد فطره ذکر نشده است اما می توان یک صاع از آندو را نیز به عنوان فطره، پرداخت کرد زیرا دقیق همان حنطه است که ألبتّه تغییر صورت پیدا کرده است، حتی در حدیث 5 باب 9 چنین مضمونی آمده است که حتی ما به التفاوت بین حنطه و آرد را می توان از آرد کمتر داد، مثلاً اگر یک صاع گندم تبدیل به آرد شود از نظر وزنی مقدار آن کاسته می شود ولی این تقلیل وزنی را می توان با احتساب اجرت تبدیل گندم به آرد، جبران کرد و به همان معادل یک صاع از گندم، زمانی که تبدیل به آرد می شود به عنوان فطره اکتفا کرد.

مرحوم محقّق در معتبر و همچنین علّامه دادن خبز یا نان را کافی می دانند ولی أستاد می فرماید نان گندم به اضافه آب است زیرا معمولا رطوبت آب در نان باقی می ماند و این مقدار ما به االتفاوت از نظر وزنی، باید محاسبه و پرداخت شود و خبز بیشتری را به عنوان فطره، ادا شود.

بیان أستاد اشرفی : اگر مدار بر قوت غالب باشد، قطعاً خبز خود به تنهایی قوت غالب است و یک صاع نان علی القاعده باید مجزی باشد و الحمد لله.

 


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، 343، أبواب زکات، باب8، ح، ط آل البيت.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، 344، أبواب زکات، باب8، ح، ط آل البيت.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، 344، أبواب زکات، باب8، ح، ط آل البيت.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، 344، أبواب زکات، باب8، ح، ط آل البيت.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، 344، أبواب زکات، باب8، ح، ط آل البيت.