درس خارج فقه استاد اشرفی

91/07/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: أدلّه عبادی بودن زکات

أدلّه ای چند بر عبادی بودن زکات اقامه گردیده است که در این جلسه به دو دلیل از آن أدلّه اشاره می شود:

    1. «وَ ما أُمِرُوا إِلّا لِيَعْبُدُوا اللّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفاءَ وَ يُقِيمُوا الصَّلاةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكاةَ».[1]

نقش أصلی را در معنای آیه لام لیعبدوا به عهده دارد، یا لام، لام غایت است یا لام به معنای «أن» که هرکدام معنایی به آیه می دهد بنابر لام غایت ترجمه آیه چنین می شود: «خدا امری به آدمیان نکرده است مگر آن که خالص در بندگی خدا شوند ونماز وروزه را بپادارند» بدین معنا که همه اوامر و دستورات و تکالیفی که در شرایع انبیا وارد شده است هدفی جز تحقّق و مصداق بخشیدن به بندگی وعبادت خالصانه پروردگار ندارد و جملگی تکالیف الهی نمودهای گونه گون بندگی وعبادت خالصانه خدا بشمار می روند، این معنا دلالت دارد که ما بایستی در کنار انجام امر الهی آن را با اخلاص توام کنیم تا غایت نهایی اوامر و تکالیف که عبادت خالصانه پروردگارست تحقّق یابد برای آن که مبادا انسان، دستورات الهی را با غفلت بجا آورد و از یاد خدا و اخلاص وذکر او در هنگام اطاعت دستوراتش غفلت نماید مثل آن که همه مؤمنان موظّفند که نماز وروزه و حج و زکات خود را خالصا لوجه الله بجاآورند؛

إشکال: بر أساس این معنا، تخصیص اکثر لازم می آید زیرا در بسیاری از دستورات الهی فقط تحقّق آن ها مقصودست و یقیناً می دانیم که نیّت وقصد قربت در آن ها شرط نیست همان بخشی از دستورات که در فقه به نام توصلیات شهرت دارد لذاست که هیچ فقیهی قائل نشده که تطهیر نجاست منوط به قصد قربت در هنگام تطهیرست و لو سلم که تخصیص اکثر هم لازم نیاید سیاق آیه أساساً إجازه هیچ فردی را خارج از انجام عمل بی قصد ونیّت خالصانه – بنابر غایت گرفتن لام – نمی دهد زیرا می فرماید هیچ امری نشده اند مگر آن که..«الا» جایگاه کلمه الا آن هم بعد از مای نافیه راه را بر هرگونه إستثنایی می بندد.

اما بنابر لام به معنای «أن»باید آیه را چنین معنا کرد که: خدا امری نکرده است جزبرای این که بندگانش او را خالصانه عبادت کنند یعنی خدای متعال ما را مستقیما امر به بندگی وعبادت خالصانه خود می کندزیرا در مقابل، کسانی بودند که در عبادات خود برای خدا شریکی قائل می شدند مثل بت پرستان و حتی یهود ونصاری که عزیر یا مسیح را فرزند خدا خوانده وآن ها را یکی از مناشی استقلالی خلقت وشریک در مجاری أمورات هستی و به تبع لایق برای عبادت خدا می دانستند،آیات دیگری نیز به عنوان نمونه با این آیه هم معنا ومبنایند مثل:

«قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ».[2]

و«قُلْ يا أهل الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلّا نَعْبُدَ إِلَّا اللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً».[3]

لذا خدا از ما می خواهد که مبادا به دامان این عرفانهای کاذب وبیراهه های معنویت گرایی بیفتیم و از مبدا مطلق وبیکران عالم هستی یعنی ذات بی انتهای مستغرق در عز خود ، بیگانه افتیم. در این صورت امر به عبادت خالصانه در کنار امر به نماز و زکات قرار می گیرد و نمی توان از امر به أصل عبادت خالصانه خدا، عبادی بودن زکات را نتیجه گرفت.

    2. این دلیل از دو مقدّمه تشکیل شده است :

مقدّمه أوّل: زکات یکی از انواع صدقه بلکه نوع واجب صدقه بشمار می رود.

مقدّمه دوّم: صدقه فقط وجه عبادی دارد و قصد قربت عنصر مقوم آن را تشکیل می دهد.

اما اثبات مقدّمه أوّل: زیرا در آیات متعدّدی از قرآن کریم از زکات به صدقه نام برده است و همچنین در بسیاری از روایات و منجمله روایاتی که از جابی وعامل زکات به مصدق نام میبرد همگی دلالت دارد که زکات از صدقات بشمار می رود.

اما اثبات مقدّمه دوّم: بعد از ضروری بودن این نکته که صدقه در مقابل هدیه قرار دارد و شاید عبادی بودن آن جزء ضروریات باشد اما در عین حال آیات وروایاتی برین مطلب صحه میگذارد از جمله آیه ای که خدای متعال را گیرنده مستقیم صدقه اعلام می کند: ﴿الم یعلموا ان الله یقبل التوبة عن عباده ویأخذ الصدقات﴾[4]

و روایاتی که در دنباله این آیه، بوسیدن دست بعد از دادن صدقه را مستحبّ می شمارد چه آن که صدقه قبل از رسیدن به دست فقیر به دست خدا می رسد:

«فِي الْخِصَالِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ فِي حَدِيثِ الْأَرْبَعِمِائَةِ قَالَ: إِذَا نَاوَلْتُمُ السَّائِلَ شَيْئاً فَاسْأَلُوهُ أَنْ يَدْعُوَ لَكُمْ إِلَى أَنْ قَالَ وَ لْيَرُدَّ الَّذِي يُنَاوِلُهُ يَدَهُ إِلَى فِيهِ فَلْيُقَبِّلْهَا فَإِنَّ اللَّهَ يَأْخُذُهَا قَبْلَ أَنْ تَقَعَ فِي يَدِهِ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَأخذ الصَّدَقاتِ»[5]

یا صدقه تنها امری است که خدای متعال فرشته ای را بر آن نگمارده است و خود مستقیما عهده دار گرفتن آنست:

«صحيح سالم بن أبي حفصة عن أبي عبد اللّه  «قال: إنّ اللّه يقول: ما من شي‌ء إلّا و قد وكّلت به من يقبضه غيري، إلّا الصدقة، فإنّي أتلقّفها بيدي تلقّفاً»[6]

یا روایاتی که رجوع در صدقه را ناممکن میخواند:

«في صحيحة جميل قال: قلت لأبي عبد اللّه : الرجل يتصدق على بعض ولده بصدقة و هم صغار أله أن يرجع فيها؟ قال: «لا، الصدقة للّه تعالى»[7]

و روایات فراوان دیگری که در باب صدقه از کتاب الزکاة و کتاب الوقوف والصدقات وجود دارد ومطالعه وتامل در آن ها و مناسبتی که بین حکم وموضوع در این سنخ از مسائل به روشنی مشاهده می شود دلالت دارند بر این که صدقه بایستی برای خدا بوده و عبادی باشد و الا معنا ندارد که گیرنده را خدا معرفی کند وچون برای خداست امکان رجوع در آن نیست بعلاوه برای امری توصلی چنین شکوه وکرامتی از جانب خداوند مقرر شده باشد.

 


[1] البينة : 5.
[2] الزمر: 11.
[3] آل عمران: 64.
[4] التوبة: 104.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، 433، أبواب زکات، باب29، ح1، ط آل البيت.
[6] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، 382، أبواب زکات، باب7، ح، ط آل البيت.
[7] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، 307، أبواب زکات، باب52، ح، ط آل البيت.