درس خارج فقه استاد اشرفی

90/11/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 

24/11/90

موضوع: ادای دین غارم از سهم سبیل اللهسید ره در پایان مسأله 29 می فرمایند:« أما لو تمكن من الأداء فمشكل نعم لا يبعد جواز الإعطاء من سهم سبيل الله و إن كان لا يخلو عن إشكال أيضا إلا إذا كان من‌ قصده حين الاستدانة ذلك.»

در مورد ادای دین غارمی که توان ادای دین خود را دارد اما از آنجا که این دین در عملی نیک وعام المنفعه مصرف شده است ومدیون آن را در مصرف شخصی خود خرج نکرده است نظرات مختلفی مطرح است عده ای مثل شیخ طوسی در خلاف ومبسوط وعلّامه در تذکره وشهید در بیان قائل شده اند به این که می توان دین او را از زکات غارمین ادا کرد دلیلشان هم اطلاق غارمین در آیه شریفه وهم چنین روایتی است منقول از عامّه که در جلسه گذشته متن آن وپاسخش گذشت لذا عمده فقهای شیعه با این رای مخالفت کرده و در أدلّه ایشان نیز خدشه کرده اند ایرادات این قول مبسوطا در جلسه قبل گذشت و مخالفین این رای موضوع زکات غارمین را منحصرا در غارم عاجز از ادای دین می دانند علاوه بر این که حکمت زکات را در راستای رفع نیازهای اساسی نیازمندان می دانند که بایستی از اموال اغنیا تأمین شود.

در مقابل برای تأمین دین ثروتمندی که دینش در راهی خداپسندانه وعام هزینه شده است واز زکات غارمین ، امکان بازپرداخت ندارد، عده ای ادای دین او را از راه زکات سبیل الله مجاز دانسته اند زیرا سبیل الله کل عمل قربی است واز آنجا که این فرد با اصلاح ذات البین، کاری نیکو وخداپسندانه انجام داده است در نتیجه می تواند از سهم سبیل الله دین خود درا ادا کند.

این راه دوم نیز به اشکالاتی دچارست زیرا به قول استاد میلانی ره قدر میتقن از زکات این صنف، سبیل الله به حمل شایع صناعیست ومواردی را که می توان ذیل این مفهوم قرار داد عبارتست از أموری که دارای منافع عام باشد مثل ایجاد سد وخیابان کشی وبنای مساجد و...اما ادای دین یک فرد غنی ولو به خاطر این که در صلاح ذات البین مصرف کرده است صرف زکات در شخص خاص است وهمان گونه که سهم سبیل الله شامل تزویج مرد غنی نمی شود شامل ادای دین پولدار هم نمی شود . تبیین وتفصیلی از حاج آقا رضا همدانی در مقام وجود دارد که نظر ما را تایید می کند ایشان می فرماید بین دو مصداق باید تفاوت گذاشت موردی که سهم سبیل الله را صرف در صلاح ذات البین کنیم، تردیدشکی در صحت این قسم نیست اما اگر دینی را که به گردن شخص دائن آمده است –اگر چه به خاطر صرف دین در صلاح ذات البین مدیون شده است ادا کردن آن از زکات ، رفع کننده نیاز شخصی است وخارج از دایره سهم سبیل الله.

گاهی گفته می شود از سهم سبیل الله می توان دین او را ادا کرد اما بشرط این که از اول استدانه او برای اصلاح ذات البین باشد مثل این که خیر پولداری از مردم پول جمع می کند تا مسجدی برای روستا بسازد همان گونه که ما مجازیم به او زکات دهیم تا مسجد بسازد مانحن فیه نیز از همین قبیل است، شخص غنی از اول استدانه می کند برای صلاح ذات البین و نظر سید در این عبارت:« إلا إذا كان من‌ قصده حين الاستدانة ذلك » به همین موردست ومی تواند دین را از سهم سبیل الله ادا کند زیرا این دین اگر چه در ذمّه آمده است اما از همان اول ما فی الذمّه به ازای سبیل الله بوده است.

اشکال استاد خوئی: در مقام بیش از یک قصد نیست و قصد نمی تواند غیر واقع را تبدیل به واقع کند زیرا اگرچه قصد کرده که مال را در صلاح ذات البین صرف کند اما مسأله این است که سهم سبیل الله در این مقام، عهده دار ادای دین شخص مالدار شده است ومزکّی نیز پول زکات خود را در ادای دین این شخص مالدار می کنند وسبیل الله شامل او نمی شود.

اما مرحوم همدانی ره می فرماید: آری اگر این شخص مثل حاکم شرع باشد که صاحب ولایت در استدانه برای چنین مصارفی باشد استدانه وادای دین از زکات سبیل الله مجازست واز نظر عرف، حاکم شرع ، زکات را مستقیما در سبیل الله صرف کرده است ودین منتسب به حاکم شرع از قبیل واسطه در ثبوت است نه واسطه در عروض .

قال الماتن ره: «السابع «من أصناف المستحقّين للزكاة» سبيل اللّه و هو جميع سبل الخير كبناء القناطر و المدارس و الخانات و المساجد و تعميرها، و تخليص المؤمنين من يد الظالمين، و نحو ذلك من المصالح كإصلاح ذات البين، و دفع وقوع الشرور و الفتن بين المسلمين، و كذا إعانة الحجّاج و الزائرين و إكرام العلماء و المشتغلين مع عدم تمكّنهم من الحجّ و الزيارة و الاشتغال و نحوها من أموالهم...»

ترجمه: «هفتم» از اصناف مستحقّین زکات مصرف در راه خداوند است «سبيل اللّه» و آن هر كار خيرى است مثل ساختن پل و بناء مدرسه و مسجد و كاروانسرا و نحو آن ها و تعمير آن ها و خلاص كردن مؤمنين از دست ظلمه و اصلاح ميان مردم و رفع شر و فتنه از ميان مسلمين و اعانت حاج و زائرين و اكرام علماء و مشتغلين در صورتى كه از مال خود متمكّن از حج و زيارت و اشتغال علم نباشند بلكه اقوى، جواز صرف اين سهم است در هر كار خيرى كه بدون زكات نتوانند به جا آورند بلكه هر چند بتوانند به عمل آورند و لكن بدون آن اقدام نكنند.

مشهور عامّه سبیل الله را به معنای صرف زکات در جهاد معنا کرده اند اعم از این که برای خرج زندگی جنگجویان یا هزینه اسلحه یا مرکب و...به عبارت کامل تر، تأمین أمورات جنگجویان ورزمندگان؛ لذا در مورد او قید فقر شرط نیست ومرحوم مفید وشیخ

در نهایه وصدوق نیز این قول را پذیرفته اند.

در قبال این نظریه قول علمای شیعه است وبه قال بعض العامة که سبیل الله را در معنای عامی استعمال کرده اند اما در معنای این عموم دو نظرست عده ای مثل سید فرموده اند: هر راه خیری که باشد را شامل می شود چه عام باشد از قبیل ساخت حسینیه ومسجد و چه خاص از قبیل ادای دین ؛ مستند ایشان نیز روایاتی مثل روایت علی بن ابراهیم از عالم  و روایت حسن بن راشد است که فرمود:سبیل الله شیعتنا.(تفصیل این روایات در جلسه آتی نقل وبرّرسی خواهد شد)

در قبال این قول فرموده اند اختصاص به جهاد ندارد اما تعمیم در این حد که در هر راه خیری قابل مصرف باشد نیست وفقط منحصر به کارهای خیریست که عام المنفعه باشد چرا که ظاهر تقسیم در آیه شریفه تباین بین اقسام است (تفصیل این دلیل نیز خواهد آمد )لذا مرحوم میلانی فرموده اند: سبیل الله آنچیزی که مصداق سبیل الله به حمل شایع باشد. این بود اجمالی از سه قول مهم در مسأله.

اما قول عامّه مستندی درر وایات شیعه دارد که سبیل الله در جهاد و حفظ ثغور إسلامی باشد:

« لو أنّ رجلا أوصى إليّ أن أضع في يهودي أو نصراني لوضعته فيهما، انّ اللّه تعالى يقول: فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ «1» فانظروا إلى من يخرج إلى هذا الأمر يعني: بعض الثغور فابعثوا به إليه»

اما استاد از نظر سندی ودلالی در این روایت ایرادمی کنند اول این که در سند روایت سهل بن زیاد واقع شده است که موجب ضعف سندی روایت می شود دیگر این که از نظر دلالت نمی توان این روایت را دال بر تعین سهم سبیل الله در جهاد گرفت چرا که فرض سؤال سائل در وصیت است آن هم وصیت یک فرد سنی ودر نظر عامّه سبیل الله در جهاد تعین دارد لذا اگر یک سنی وصیت به سبیل الله کند بایستی به اعتقاد مذهبی او که صرف سبیل الله در جهادست مورد استفاده قرار گیرد حتّی اگر موصی میت ، یهودی یا نصرانی باشد اعتنای به قصد آن ها وصرف وصیت در مسیر نیّت آن ها ضروریست لذا روایت مورد خاصی را طرح می کند که ربطی به محل کلام ندارد.