99/12/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصول سیاست داخلی/تأمین حقوق شهروندی /تامین امنیت
مروری بر درس سابق
بحث در اصول سیاست داخلی بود و گفتیم اصل چهارم، اصل برابری مردم در حقوق شهروندی است و حقوق شهروندی را تعریف کردیم و اقسام آن را نیز بیان کردیم و گفتیم اولین حق از حقوق شهروندی، حق امنیت است و دلیل بر اینکه این حق از حقوقی است که در نظام اسلامی برای عامه شهروندان نظام اسلامی به عنوان یک حق مطرح است، ادله متعددی وجود دارد که در جلسه قبل به برخی از این ادله اشاره کردیم و به برخی از خطبههای نهج البلاغه اشاره کردیم؛ خطبه 40، خطبه 131 و همچنین به مقاطعی از عهد مالک اشتر اشاره کردیم؛
دلائل حق امنیت
امروز به چند دلیل دیگر نیز اشاره میکنیم؛
دلیل اول
از جمله این خطبه از خطبههای امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه که حضرت در این خطبه در ذکر اصحاب جمل میفرماید:
«فَخَرَجُوا يَجُرُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص كَمَا تُجَرُّ الْأَمَةُ عِنْدَ شِرَائِهَا مُتَوَجِّهِينَ بِهَا إِلَى الْبَصْرَةِ فَحَبَسَا نِسَاءَهُمَا فِي بُيُوتِهِمَا وَ أَبْرَزَا حَبِيسَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم لَهُمَا وَ لِغَيْرِهِمَا فِي جَيْشٍ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَانِي الطَّاعَةَ وَ سَمَحَ لِي بِالْبَيْعَةِ طَائِعاً غَيْرَ مُكْرَهٍ فَقَدِمُوا عَلَى عَامِلِي بِهَا وَ خُزَّانِ بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ وَ غَيْرِهِمْ مِنْ أَهْلِهَا فَقَتَلُوا طَائِفَةً صَبْراً وَ طَائِفَةً غَدْراً فَوَاللَّهِ [إِنْ] لَوْ لَمْ يُصِيبُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا رَجُلًا وَاحِداً مُعْتَمِدِينَ لِقَتْلِهِ بِلَا جُرْمٍ جَرَّهُ لَحَلَّ لِي قَتْلُ ذَلِكَ الْجَيْشِ كُلِّهِ إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ يُنْكِرُوا وَ لَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ وَ لَا بِيَدٍ دَعْ مَا أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِثْلَ الْعِدَّةِ الَّتِي دَخَلُوا بِهَا عَلَيْهِمْ»؛[1]
[طلحه و زبير و يارانشان] بر من خروج كردند، و همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم - عائشه- را به همراه خود مىكشيدند چونان كنيزى را كه به بازار برده فروشان مىبرند، به بصره روى آوردند، در حالى كه همسران خود را پشت پرده نگهداشته، امّا پرده نشين حرم پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در برابر ديدگان خود و ديگران قرار دادند. لشكرى را گرد آوردند كه همه آنها به اطاعت من گردن نهاده، و بدون اكراه، و با رضايت كامل با من بيعت كرده بودند، پس از ورود به بصره، به فرماندار من و خزانه داران بيت المال مسلمين، و به مردم بصره حمله كردند، گروهى از آنان را شكنجه و گروه ديگر را با حيله كشتند. به خدا سوگند، اگر جز به يک نفر دست نمىيافتند و او را عمدا بدون گناه مىكشتند كشتار همه آنها براى من حلال بود، زيرا همگان حضور داشتند و انكار نكردند، و از مظلوم با دست و زبان دفاع نكردند، چه رسد به اينكه ناكثين به تعداد لشكريان خود از مردم بى دفاع بصره قتل عام كردند.
شاهد ما در این خطبه، این مطلب است که میفرماید اگر بیش از یک نفر نیز نکشته بودند، قتل تمام آن لشکر جایز میشد. امنیتی که در اسلام باید تأمین شود چنین است که اگر جمعیتی بخواهند امنیت جامعه اسلامی را _و لو با کشتن یک نفر_ تهدید کنند، با آنها این چنین برخورد میشود زیرا: «إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ يُنْكِرُوا وَ لَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ»[2] ؛ حتی آنهایی که در کشتن شریک نیستند نیز مستحق کشته شدن هستند به این دلیل که آنها در این لشکر حضور پیدا کردند و از مظلومینی که به وسیله افرادی از این لشکر کشته شدند دفاع نکردند؛ معنایش این است که دفاع از آن [مظلومین] واجب بوده است و حفظ امنیت آنها واجب بوده است.
[بنابراین دو مقطع از روایت شاهد ماست:] یکی خود اینکه اگر آنها یک نفر کشتند، با کشتن یک نفر، تمام آنها مستحق کشتهشدن هستند و دیگری اینکه از روایت استفاده میشود که بر آن کسانی که در این قتل، مباشرت به قتل نداشتند واجب بود که از کسانی که کشته شدند با دست و زبان دفاع کنند ، و این معنایش این است که حفظ امنیت مؤمن بر سایر مؤمنین در نظام اسلامی واجب است.
دلیل دوم
همچنین خطبه 27 نهج البلاغه که مرحوم شریف رضی در ابتدای این خطبه میفرماید:
«من خطبة له علیه السلام و قد قالها يستنهض بها الناس حين ورد خبر غزو الأنبار بجيش معاوية فلم ينهضوا»[3]
وقتى خبر تهاجم سربازان معاويه به شهر انبار [در سال 38 هجرى]، و سستى مردم آنجا از اینکه از خود دفاع کنند به امام ابلاغ شد فرمود:
حضرت در ضمن خطبه چنین فرمود:
«وَ هَذَا أَخُو غَامِدٍ [وَ] قَدْ وَرَدَتْ خَيْلُهُ الْأَنْبَارَ وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَكْرِيَّ وَ أَزَالَ خَيْلَكُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لَا أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيرا»[4]
و اينک، فرمانده معاويه، (مرد غامدى)[5] با لشكرش وارد شهر انبار شده و فرماندار من، «حسّان بن حسّان بكرى» را كشته و سربازان شما را از مواضع مرزى بيرون رانده است. به من خبر رسيده كه مردى از لشكر شام به خانه زنى مسلمان و زنى غير مسلمان كه در پناه حكومت اسلام بوده وارد شده، و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشوارههاى آنها را به غارت برده، در حالى كه هيچ وسيلهاى براى دفاع، جز گريه و التماس كردن، نداشتهاند. لشكريان شام با غنيمت فراوان رفتند بدون اين كه حتّى يك نفر آنان، زخمى بردارد، و يا قطره خونى از او ريخته شود، اگر براى اين حادثه تلخ، مسلمانى از روى تأسّف بميرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است!.
شاهد ما این است که حضرت در برابر ایجاد ناامنی چنین موضع گرفته و کسانی که آمدند و امنیت مردم را _ نه تنها امنیت مسلمانها را بلکه امنیت غیر مسلمانهایی که شهروند نظام اسلامی بودند را_ سلب کردند، حضرت میفرماید اگر انسان قالب تهی کند، بجاست. این بدان معناست که تأمین چنین امنیتی بر تمام مردم در نظام اسلامی واجب است و لذا حضرت اینچنین در برابر این مطل موضع میگیرد.
دلیل سوم
همچنین حضرت در خطبه دیگری نیز به این مطلب اشاره دارد:
«الْفَرَائِضَ الْفَرَائِضَ أَدُّوهَا إِلَى اللَّهِ تُؤَدِّكُمْ إِلَى الْجَنَّةِ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ حَرَاماً غَيْرَ مَجْهُولٍ وَ أَحَلَّ حَلَالًا غَيْرَ مَدْخُولٍ وَ فَضَّلَ حُرْمَةَ الْمُسْلِمِ عَلَى الْحُرَمِ كُلِّهَا وَ شَدَّ بِالْإِخْلَاصِ وَ التَّوْحِيدِ حُقُوقَ الْمُسْلِمِينَ فِي مَعَاقِدِهَا فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لَا يَحِلُّ أَذَى الْمُسْلِمِ إِلَّا بِمَا يَجِبُ؛ بَادِرُوا أَمْرَ الْعَامَّةِ وَ خَاصَّةَ أَحَدِكُمْ وَ هُوَ الْمَوْتُ فَإِنَّ النَّاسَ أَمَامَكُمْ وَ إِنَّ السَّاعَةَ تَحْدُوكُمْ مِنْ خَلْفِكُمْ تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فَإِنَّمَا يُنْتَظَرُ بِأَوَّلِكُمْ آخِرُكُمْ؛ اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ[وَ] أَطِيعُوا اللَّهَ وَ لَا تَعْصُوهُ وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الْخَيْرَ فَخُذُوا بِهِ وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الشَّرَّ فَأَعْرِضُوا عَنْهُ»؛[6]
واجبات! واجبات! در انجام واجبات كوتاهى نكنيد تا شما را به بهشت رساند، همانا خداوند چيزهايى را حرام كرده كه ناشناخته نيست، و چيزهايى را حلال كرده كه از عيب خالى است، و در اين ميان حرمت مسلمان را بر هر حرمتى برترى بخشيد و حفظ حقوق مسلمانان را به وسيله اخلاص و توحيد استوار كرد.پس مسلمان كسى است كه از مسلمانان از زبان و دست او آزارى نبينند، مگر آنجا كه حق باشد، و آزار مسلمان روا نيست جز در آنچه كه واجب باشد [که اگر مسلمانی مرتکب تعدی و جرمی شد، در آنها کیفر معین وجود دارد]. به سوى مرگ كه همگانى است، و فرد فرد شما را از آن گريزى نيست بشتابيد، همانا مردم در پيش روى شما مىروند، و قيامت از پشت سر، شما را مىخواند. سبكبار شويد تا به قافله برسيد، كه پيش رفتگان در انتظار باز ماندگانند. از خدا نسبت به بندگان و شهرهايش بترسيد، و تقوا پيشه كنيد زيرا شما در پيشگاه خداوند، مسئول بندگان خدا، و شهرها، و خانهها و حيوانات هستيد. خدا را اطاعت كنيد و از فرمان خدا سرباز مداريد، اگر خيرى ديديد برگزينيد، و اگر شر و بدى ديديد از آن دورى كنيد.
مسلمان، حرمت دارد و همین که حرمت دارد، یعنی امنیت دارد، یعنی آسیب رساندن به جان و مال و عرض او حرام است. و اینکه حضرت میفرماید: «مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ»، معنای امنیت همین است. البته در روایاتی که بعدا بیان خواهیم کرد توضیح خواهیم داد که تمام آنچه برای مسلمان در نظام اسلامی ثابت است، برای غیر مسلمانی که شهروند دولت اسلامی باشد نیز ثابت است.
و بعد که حضرت میفرماید: «اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ»[7] تقوای خدا را در بندگان خدا و در بلاد خدا را رعایت کنید؛ یعنی در عباد و بلاد، تعدی از حقوق الهی نکنید. و بعد حضرت میفرماید بقاع و بهائم نیز امنیت دارند؛ این بهائم شامل تمام حیات وحش میشود. این کسانی که بحث حیات وحش را مطرح میکنند، از این روایت استفاده می شود که حیات وحش نیز باید نگهداری شود؛ بله اگر یک حیوان وحشی بخواهد آزار برساند، جلوی آن را میگیرند و اگر لازم باشد و اگر بخواهد امنیت مردم را تهدید کند، آن را نابود میکنند؛ اما آن حیوانی که به زندگی خودش مشغول است و آزاری برای کسی ندارد، حفظ حیات آن حیوان واجب است: «فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ».[8]