99/12/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصول سیاست داخلی/تأمین حقوق شهروندی /ادله وجود حقوق شهروندی
مروری بر درس گذشته
بنابر آنچه در جلسه قبل توضیح دادیم؛ در بحث حقوق شهروندی دو مطلب داریم: یک بحث اینکه دلیل اصل تأمین حقوق شهروندی که از وظایف دولت است چیست و بحث دیگر اینکه چرا این تأمین باید به طور مساوی برای همگان باشد.
در جلسه گذشته به هفت حق اشاره کردیم که این حقوق، حقوق شهروندی است و همه در آن مساوی هستند: حق تأمین امنیت؛ حق تأمین نیازهای زندگی از قبیل خوراک، پوشاک، مسکن و درمان؛ حق کار؛ حق مالکیت؛ حق ازدواج و تولید مثل؛ حق آموزش و پرورش؛ حق آزادی در چهارچوب قانون.
ادله وجود حقوق شهروندی
بحث را از دلیل این حقوق شروع میکنیم.
حق امنیت
برای حق امنیت ادله عامهای نیز وجود دارد؛ اما در خصوص حق امنیت هم روایات وجود دارد و هم آیات.
دلیل از قرآن کریم
در آیات کریمه قرآن، آیه سوره قریش کافی است که میفرماید:
﴿لِإِيلاٰفِ قُرَيْشٍ * إِيلاٰفِهِمْ رِحْلَةَ اَلشِّتٰاءِ وَ اَلصَّيْفِ * فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هٰذَا اَلْبَيْتِ * اَلَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾؛[1]
(کیفر لشکر فیلسواران) بخاطر این بود که قریش (به این سرزمین مقدس) الفت گیرند (و زمینه ظهور پیامبر فراهم شود)! * الفت آنها در سفرهای زمستانه و تابستانه (و بخاطر این الفت به آن بازگردند)! * پس (بشکرانه این نعمت بزرگ) باید پروردگار این خانه را عبادت کنند، * همان کس که آنها را از گرسنگی نجات داد و از ترس و ناامنی ایمن ساخت.
خدای متعال وقتی خودش را متصدی ﴿آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ﴾[2] میداند، این خود دلالت دارد بر اینکه از جمله وظایف حاکمیت، ایجاد امنیت من الخوف است.
دلیل از روایات: دلیل اول
اولین روایتی که در این خصوص مطرح میکنیم، قسمتی از خطبه امیرالمومنین علیه السلام است که فرمود:
اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَيْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِك»؛[3]
خدايا تو مىدانى كه جنگ و درگيرى ما براى به دست آوردن قدرت و حكومت و دنيا و ثروت نبود، بلكه مىخواستيم نشانههاى حق و دين تو را به جايگاه خويش باز گردانيم، و در سرزمينهاى تو اصلاح را ظاهر كنيم، تا بندگان ستمديدهات در أمن و أمان زندگى كنند، و قوانين و مقررّات فراموش شده تو بار ديگر اجراء گردد.
حضرت میفرماید «اصلا این قیام ما برای این است که مظلومان در امنیت به سر ببرند». معنایی ندارد که ظالم در امنیت باشد و اصلا ظالم نباید در امنیت باشد؛ آنهایی که باید در امنیت باشند، مظمومین هستند و این روایت خود دلیل روشنی است بر اینکه یکی از وظایف حاکم این است که ایجاد امنیت کند.
همین مقطع از خطبه را حضرت سید الشهدا علیه السلام به مناسبتی تکرار فرمودهاند؛ لذا این مقطع هم از سیدالشهدا علیه السلام آمده است و هم از امیرالمومنین علیه السلام .
دلیل از روایات: دلیل دوم
دلیل دیگر، خطبه دیگری از حضرت امیر علیه السلام است که حضرت در جواب سخن خوارج که گفتند «لا حکم الّا لله» فرمود:
«كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ؛ نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ يَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ يَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِرُ وَ يُبَلِّغُ اللَّهُ فِيهَا الْأَجَلَ وَ يُجْمَعُ بِهِ الْفَيْءُ وَ يُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ يُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِيفِ مِنَ الْقَوِيِّ حَتَّى يَسْتَرِيحَ بَرٌّ وَ يُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ»؛[4]
سخن حقّى است، كه از آن اراده باطل شد! آرى درست است، فرمانى جز فرمان خدا نيست، ولى اينها مىگويند زمامدارى جز براى خدا نيست، در حالى كه مردم به زمامدارى نيك يا بد، نيازمندند، تا مؤمنان در سايه حكومت، به كار خود مشغول و كافران هم بهرمند شوند، و مردم در استقرار حكومت، زندگى كنند، به وسيله حكومت بيت المال جمع آورى مىگردد و به كمك آن با دشمنان مىتوان مبارزه كرد. جادّهها أمن و امان، و حقّ ضعيفان از نيرومندان گرفته مىشود، نيكوكاران در رفاه و از دست بدكاران، در امان مىباشند.
حضرت در اینجا میفرماید باید حاکمی باشد که این وظایفی که نام میبرند را انجام دهد؛ که یکی از آن وظایفی که حضرت میفرماید، قتال با دشمنان و تأمین امنیت راهها و قویها نتوانند حق ضعیفها را بخورند و امنیت آنها را مورد تهدید قرار دهند؛ که اینها هر کدام یک جنبه از جنبه های تأمین امنیت است.
دلیل از روایات: دلیل سوم
دلیل سوم، مقاطع متعددی از نامه حضرت به مالک اشتر است. مقطع اول آنجایی است که حضرت میفرماید:
« وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْق»؛[5]
مهربانى با مردم را پوشش دل خويش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حيوان شكارى باشى كه خوردن آنان را غنيمت دانى، زيرا مردم دو دستهاند، دستهاى برادر دينى تو، و دسته ديگر همانند تو در آفرينش مىباشند.
قسمت دیگر روایت
این مقطع، اشاره به همان برابری در حقوق شهرونی دارد؛ تا آنجا که میفرماید:
«وَ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةِ اللَّهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِينَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِينَ بِالْمِرْصَادِ وَ لْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّة»؛[6]
و چيزى چون ستمكارى نعمت خدا را دگرگون نمىكند، و كيفر او را نزديك نمىسازد، كه خدا دعاى ستمديدگان را مىشنود و در كمين ستمكاران است. دوست داشتنىترين چيزها در نزد تو، در حق ميانهترين، و در عدل فراگيرترين، و در جلب خشنودى مردم گستردهترين باشد
که این «أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ»[7] ، شامل تأمین امنیت نیز میشود و ما در اینجا به عموم این مقطع تمسک میکنیم و حق امنیت نیز از همین حقوقی است که باشد تأمین شود.
قسمت دیگر روایت
تا آنجایی که میفرماید:
«فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ وَ زَيْنُ الْوُلَاةِ وَ عِزُّ الدِّينِ وَ سُبُلُ الْأَمْنِ وَ لَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِهِم»؛[8]
پس سپاهيان به فرمان خدا، پناهگاه استوار رعيّت، و زينت و وقار زمامداران، شكوه دين، و راههاى تحقّق امنيّت كشورند. امور مردم جز با سپاهيان استوار نگردد.
این جنود که میفرماید اینها «سبل الامن»[9] هستند، جنود حاکم هستند که این دلیل است بر اینکه از وظایف نیروهای مسلح، برقراری امنیت در کشور است و سبب الامن بودنشان دلیل بر این است که اینان باید راهی برای برقراری امنیت در کشور باشند.
قسمت دیگر روایت
از جمله مقاطع این نامه که دلالت بر مسأله امنیت دارد، آنجایی است که میفرماید:
«ثُمَّ اللَّهَ اللَّهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِينَ لَا حِيلَةَ لَهُمْ مِنَ الْمَسَاكِينِ وَ الْمُحْتَاجِينَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسَى وَ الزَّمْنَى فَإِنَّ فِي هَذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً وَ احْفَظِ لِلَّهِ مَا اسْتَحْفَظَكَ مِنْ حَقِّهِ فِيهِم»؛[10]
سپس خدا را! خدا را! در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه، كه هيچ چارهاى ندارند، [و عبارتند] از زمين گيران، نيازمندان، گرفتاران، دردمندان. همانا در اين طبقه محروم گروهى خويشتن دارى كرده، و گروهى به گدايى دست نياز بر مىدارند، پس براى خدا پاسدار حقّى باش كه خداوند براى اين طبقه معيّن فرموده است.
عبارت «احْفَظِ لِلَّهِ مَا اسْتَحْفَظَكَ مِنْ حَقِّهِ فِيهِم»،[11] شامل امنیت در نفس و مال و عرض نیز میباشد.
قسمت دیگر روایت
در مقطعی دیگر حضرت میفرماید:
«وَ أَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِيبِ وَ الْبَعِيدِ َ كُنْ فِي ذَلِكَ صَابِراً مُحْتَسِبا»؛[12]
حق را به صاحب حق، هر كس كه باشد، نزديک يا دور، بپرداز، و در اين كار شكيبا باش، و اين شكيبايى را به حساب خدا بگذار.
که عموم این عبارت نیز مسأله لزوم تأمین امنیت را اثبات میکند.
قسمت دیگر روایت
تا آنجایی که میفرماید:
«وَ إِنْ عَقَدْتَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ عَدُوٍّ لَكَ عُقْدَةً أَوْ أَلْبَسْتَهُ مِنْكَ ذِمَّةً فَحُطْ عَهْدَكَ بِالْوَفَاءِ وَ ارْعَ ذِمَّتَكَ بِالْأَمَانَةِ»؛[13]
حال اگر پيمانى بين تو و دشمن منعقد گرديد، يا در پناه خود او را امان دادى، به عهد خويش وفا دار باش، و بر آنچه بر عهده گرفتى امانت دار باش.
قسمت دیگر روایت
در این عبارت، تأکید بر وفای به عهد به دشمن دارد تا اینکه میرسد به اینجا که میفرماید:
«إِيَّاكَ وَ الدِّمَاءَ وَ سَفْكَهَا بِغَيْرِ حِلِّهَا فَإِنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى لِنِقْمَةٍ وَ لَا أَعْظَمَ لِتَبِعَةٍ وَ لَا أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَةٍ وَ انْقِطَاعِ مُدَّةٍ مِنْ سَفْكِ الدِّمَاءِ بِغَيْرِ حَقِّهَا وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِئٌ بِالْحُكْمِ بَيْنَ الْعِبَادِ فِيمَا تَسَافَكُوا مِنَ الدِّمَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَلَا تُقَوِّيَنَّ سُلْطَانَكَ بِسَفْكِ دَمٍ حَرَامٍ فَإِنَّ ذَلِكَ مِمَّا يُضْعِفُهُ وَ يُوهِنُهُ بَلْ يُزِيلُهُ وَ يَنْقُلُهُ وَ لَا عُذْرَ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ وَ لَا عِنْدِي فِي قَتْلِ الْعَمْدِ لِأَنَّ فِيهِ قَوَدَ الْبَدَنِ وَ إِنِ ابْتُلِيتَ بِخَطَإٍ وَ أَفْرَطَ عَلَيْكَ سَوْطُكَ أَوْ سَيْفُكَ أَوْ يَدُكَ بِالْعُقُوبَةِ فَإِنَّ فِي الْوَكْزَةِ فَمَا فَوْقَهَا مَقْتَلَةً فَلَا تَطْمَحَنَ بِكَ نَخْوَةُ سُلْطَانِكَ عَنْ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى أَوْلِيَاءِ الْمَقْتُولِ حَقَّهُمْ»؛[14]
از خونريزى بپرهيز، و از خون ناحق پروا كن، كه هيچ چيز همانند خون ناحق كيفر الهى را نزديک مجازات را بزرگ نمىكند، و نابودى نعمتها را سرعت نمىبخشد و زوال حكومت را نزديک نمىگرداند، و روز قيامت خداى سبحان قبل از رسيدگى اعمال بندگان، نسبت به خونهاى ناحق ريخته شده داورى خواهد كرد، پس با ريختن خونى حرام، حكومت خود را تقويت مكن. زيرا خون ناحق، پايههاى حكومت را سست، و پست مىكند و بنياد آن را بر كنده به ديگرى منتقل سازد، و تو، نه در نزد من، و نه در پيشگاه خداوند، عذرى در خون ناحق نخواهى داشت چرا كه كيفر آن قصاص است و از آن گريزى نيست. اگر به خطا خون كسى ريختى، يا تازيانه يا شمشير، يا دستت دچار تند روى شد، _كه گاه مشتى سبب كشتن كسى مىگردد، چه رسد به بيش از آن_ مبادا غرور قدرت تو را از پرداخت خونبها به بازماندگان مقتول باز دارد!.
تأکید بر اینکه خون کسی به ناحق ریخته نشود، و اگر هم به خطا خونی ریخته شد، باید حق اصحاب دیه را به آنها بپردازی و حضرت میفرماید اگر میخواهی کسی را تنبیه کنی، مراقب باش که این عقوبت، موجب قتل او نشود. به هرحال هم نهی از افراط در عقوبت شده است به قرینه «فِي الْوَكْزَةِ فَمَا فَوْقَهَا مَقْتَلَةً»[15] و هم اینکه اگر برفرض خطایی صورت گرفت، باید حق کشته شده کاملا تأمین شود.