99/12/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: سیاست داخلی/اصول سیاست داخلی /جلب رضایت عمومی
مروری بر درس سابق
بحث ما در اصول سیاستهای داخلی نظام اسلامی بود و به دو اصل اشاره کردیم و درباره آنها بحث کردیم که اصل اول، اصل استقلال به معنای خود کفایی بود و اصل دوم، اصل حفظ یا تحصیل برتری نسبت به سایر جوامع بود. بحث امروز در اصل سوم است.
اصل سوم: جلب رضایت عمومی
اصل سوم، تأمین یا جلب رضایت عمومی از طرق صحیح _که به آنها اشاره خواهیم کرد_ است. در روایات از طرق متعددی به جلب رضایت عمومی اشاره شده است و این جلب رضایت عمومی در نظام اسلامی مهم است و اینطور نیست که یک امر ثانوی و تجملاتی و تشریفاتی باشد. سیاست داخلی نظام اسلامی باید به شکلی انجام بگیرد که جلب رضایت عمومی در آن باشد.
راهکارهای تأمین رضایت عمومی:
1. اجرای عدل
اولین اصل در تأمین رضایت عمومی، اصل عدالت است که قبلا هم به آن اشاره کردیم که اساس سیاست اسلامی است و اینکه حاکمان باید به عدل عمل کنند و از تبعیض رویگردان باشند. هرگونه تبعیضی در نظام اسلامی نارواست. عمل به عدل در نظام اسلامی، خود یکی از مهمترین اسباب رضایت عمومی است و لذا در روایات ما فراوان بر آن تاکید شده و در نامه حضرت امیر علیه السلام به مالک اشتر نیز بر آن تأکید شده است که در چند مقطع از مقاطع این نامه، بر آن تأکید شده است؛ از جمله در همان آغاز این نامه که میفرماید:
«أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ إِيْثَارِ طَاعَتِهِ وَ اتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بِهِ فِي كِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِي لَا يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلَّا بِاتِّبَاعِهَا »؛[1]
او را به ترس از خدا فرمان مىدهد، و اينكه اطاعت خدا را بر ديگر كارها مقدّم دارد، و آنچه در كتاب خدا آمده، از واجبات و سنتها را پيروى كند، دستوراتى كه جز با پيروى آن رستگار نخواهد شد.
مصداق ابرز تقوی الله و طاعت خدا، اجرای عدل است.
تا آنجایی که میفرماید:
«لَيْسَ شَيْءٌ أَدْعَى إِلَى تَغْيِيرِ نِعْمَةِ اللَّهِ وَ تَعْجِيلِ نِقْمَتِهِ مِنْ إِقَامَةٍ عَلَى ظُلْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ دَعْوَةَ الْمُضْطَهَدِينَ وَ هُوَ لِلظَّالِمِينَ بِالْمِرْصَادِ وَ لْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ[2] وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ يُجْحِفُ رِضَى الْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ رِضَى الْعَامَّة»؛[3]
چيزى چون ستمكارى نعمت خدا را دگرگون نمىكند، و كيفر او را نزديک نمىسازد، كه خدا دعاى ستمديدگان را مىشنود و در كمين ستمكاران است. دوست داشتنىترين چيزها در نزد تو، در حق ميانهترين، و در عدل فراگيرترين، و در جلب خشنودى مردم گستردهترين باشد، كه همانا خشم عمومى مردم، خشنودى خواص (نزديكان) را از بين مىبرد، اما خشم خواص را خشنودى همگان بىاثر مىكند.
این «أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ»[4] ، تکمیل همان «أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ»[5] است؛ زیرا وقتی که «أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ»[6] باشد، خود به خود تأمین رضای رعیت میکند.
2. احسان به مردم
رفتار دوم برای جلب رضایت عمومی که در همین نامه حضرت بر این رفتار نیز تأکید شده است، احسان به مردم است. ممکن است یک امیر و والی و نظام سیاسی، به عدل عمل کند؛ اما احسان یک مرتبه بالاتر از عدل است:
﴿إِنَّ اَللّٰهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اَلْإِحْسٰانِ وَ إِيتٰاءِ ذِي اَلْقُرْبىٰ وَ يَنْهىٰ عَنِ اَلْفَحْشٰاءِ وَ اَلْمُنْكَرِ وَ اَلْبَغْيِ﴾؛[7]
خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان میدهد؛ و از فحشا و منکر و ستم، نهی میکند.
کارهایی وجود دارد که شاید بر والی و نظام سیاسی واجب هم نباشد؛ اما احسان است؛ فرض کنید نیاز نیازمندان را تأمین کرده است و نیازمندی که به قوت شب نیازمند و ضرورتهای زندگیاش باشد وجود ندارد؛ اما آن حاکمی که علاوه بر این تأمین ضرورتهای زندگی، سعی میکند که رفاه را نیز بر جمعیت قالب پیاده کند. یک وقتی بنده میگفتم فرض کنید که میخواهیم خیابانی بکشیم، وقتی مال مردم را میخواهیم بخریم، ممکن است کارشناسی کنیم و پولش را نیز بر اساس کارشناسی بدهیم؛ اما اگر ما بتوانیم یک سیاستی را اجرا کنیم که وقتی میخواهیم خانه کسی را بخریم و خراب کنیم، علاوه بر قیمت کارشناسی، چیزی اضافه کنیم که شخص، با رضایت خاطر دست از مالش بردارد؛ این احسان است. شاید این مقدار لازم نباشد؛ [اما احسان است]. برخیها هم هستند در نظام خودمان آنقدر چشم تنگ و نظر تنگ که اصلا دلشان نمیآید چیزی نصیب کسی شود؛ این خلاف سیاستهای عمومیای است که باید در نظام اسلامی رعایت شود. فرض کنید اینکه در خانه حاکم و مسئولین باز باشد _ البته در خانه شخصیشان لازم نیست_ و به مناسبتهایی اطعام عمومی به مردم بدهند و از بیت المال هم هزینه آن را تأمین کنند و سفره پهن کنند و به مردم غذا بدهند؛ این مقدار از انجام کار، شاید لازم و واجب نباشد بر امیر و حاکم که بخواهد سفره پهن کند و بزرگ و کوچک و فقیر و غنی را بر روی یک سفره جمع کند؛ اما این از مصادیق احسان است. اینکه رسول اکرم صلی الله علی وآله وسلم در خانهشان باز بود و همه وارد میشدند تا آنکه آیه نازل شد:
﴿يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تَدْخُلُوا بُيُوتَ اَلنَّبِيِّ إِلاّٰ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلىٰ طَعٰامٍ غَيْرَ نٰاظِرِينَ إِنٰاهُ وَ لٰكِنْ إِذٰا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذٰا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لاٰ مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذٰلِكُمْ كٰانَ يُؤْذِي اَلنَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَ اَللّٰهُ لاٰ يَسْتَحْيِي مِنَ اَلْحَقِّ﴾ ؛ [8]
ای کسانی که ایمان آوردهاید! در خانههای پیامبر داخل نشوید مگر به شما برای صرف غذا اجازه داده شود، در حالی که (قبل از موعد نیایید و) در انتظار وقت غذا ننشینید؛ اما هنگامی که دعوت شدید داخل شوید؛ و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید؛ این عمل، پیامبر را ناراحت مینماید، ولی از شما شرم میکند (و چیزی نمیگوید)؛ امّا خداوند از (بیان) حق شرم ندارد!
از این آیه پیداست که دأب رسول اکرم صلی الله علی وآله وسلم این بوده که در خانهاش خیلی زیاد اطعام میکرده است و خانه خودشان را محل اطعام مردم قرار میداده؛ این چیز خوبی است؛ این اسراف نیست، این تبذیر و پخش و پلا کردن ثروت نیست؛ در این کار معانی تربیتی فراوانی وجود دارد که یکی از آنها انس مردم با حاکم و امیر است.
بنده یک وقتی میگفتم خوب بود اگر نماز جمعههای ما طوری میشد که بعد از اقامه نماز جمعه، سفره پهن میکردند و به مردم ناهار میدادند؛ لازم نیست حتما ناهار تشریفاتی باشد؛ اما یک ناهار محترمانه باشد البته ناهار ذلیلانه نیز نباید باشد، آنهم بد است؛ بعضیها برای اطعام چیزی میدهند که نشان دهنده تحقیر و بی اعتنایی به شخص است؛ اگر نداری، اطعام نده؛ اگر میخواهی اطعام کنی، آنچه را میخواهی بخشش کنی، خوب آن را بخشش و اطعام کن؛ در آن آیه کریمه آمده است:
﴿لاٰ تَيَمَّمُوا اَلْخَبِيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِيهِ إِلاّٰ أَنْ تُغْمِضُوا فِيهِ﴾ ؛[9]
و برای انفاق، به سراغ قسمتهای ناپاک نروید در حالی که خود شما، (به هنگام پذیرش اموال،) حاضر نیستید آنها را بپذیرید؛ مگر از روی اغماض و کراهت!
وقتی میخواهید انفاق کنید و اطعام کنید، اینطور نباشد که آن چیزی که خودتان نمیخواهید و به دردتان نمیخورد را به دیگران بدهید؛ اگر همین را به شما بدهند، خودتان نمیگیرید، آنوقت این را به دیگران بخشش میکنید؟
اینها مثالهایی برای مسأله احسان است. خلاصه اینکه مردم علاوه بر عدل، باید از حاکم احسان ببینند تا این رابطه قویتر شود و رضایت عمومی استحکام پیدا کند و مردم احساس آرامش و احساس رضایت کنند از حاکمیت.
در نامه حضرت علیه السلام به مالک اشتر به این نکته اشاره شده؛ حضرت علیه السلام میفرماید:
«وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ بِأَدْعَى إِلَى حُسْنِ ظَنِّ رَاعٍ بِرَعِيَّتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَيْهِمْ وَ تَخْفِيفِهِ الْمَئُونَاتِ عَلَيْهِمْ وَ تَرْكِ اسْتِكْرَاهِهِ إِيَّاهُمْ عَلَى مَا لَيْسَ لَهُ قِبَلَهُم»؛[10]
بدان اى مالك! هيچ وسيلهاى براى جلب اعتماد والى به رعيّت بهتر از نيكوكارى به مردم، و تخفيف ماليات، و عدم اجبار مردم به كارى كه دوست ندارند، نمىباشد.
3. سبکسازی بار مردم
عبارت «تَخْفِيفِهِ الْمَئُونَاتِ عَلَيْهِمْ...»[11] مربوط به راهکار سوم است؛ که بار مردم را سبک کنند و تا آنجایی که میشود، بار مردم سنگین نشود؛ نه اینکه به هر بهانهای مالیات به مردم ببندند و به هر بهانهای عوارض بگیرند و به هر بهانهای بخواهند از مردم پول بگیرند و مرتباً بخواهند برای مردم بهانه تراشی کنند.
راه اندازی کارها در نظام اسلامی نباید کار دشواری باشد؛ اینکه کسی بخواهد کاری راه بیاندازد و دنبال کاری برود؛ مثلا کارخانهای راه انداری کند و یا ساختمانی بسازد یا یک کار کشاورزی انجام دهد، مرتب او را ببریم و بیاریم از این اداره به آن اداره؛ این با تخفیفالمئونه سازگار نیست. تا میشود باید بار مردم را سبک کنند و راه مردم را در انجام نیازمندیهایشان و برآوردن حاجاتشان کوتاه کنند.
[و بعد حضرت میفرماید: «وَ تَرْكِ اسْتِكْرَاهِهِ إِيَّاهُمْ عَلَى مَا لَيْسَ لَهُ قِبَلَهُم»؛][12] چیزی که در توان مردم نیست، برآنها فشار وارد نکنید. این از اصول سیاست داخلی باشد باشد که طوری رفتار شود که به مردم فشار وارد نشود. و این در تکمیل همان «تخفیف المئونة» است.
حضرت علیه السلام در ادامه میفرماید:
«فَلْيَكُنْ مِنْكَ فِي ذَلِكَ أَمْرٌ يَجْتَمِعُ لَكَ بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعِيَّتِكَ فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ يَقْطَعُ عَنْكَ نَصَباً طَوِيلًا وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّكَ بِهِ لَمَنْ حَسُنَ بَلَاؤُكَ عِنْدَهُ وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ سَاءَ ظَنُّكَ بِهِ لَمَنْ سَاءَ بَلَاؤُكَ عِنْدَه»؛[13]
پس در اين راه آنقدر بكوش تا به وفادارى رعيّت، خوشبين شوى، كه اين خوشبينى رنج طولانى مشكلات را از تو بر مىدارد، پس به آنان كه بيشتر احسان كردى بيشتر خوشبين باش، و به آنان كه بد رفتارى كردى بد گمانتر باش.
حضرت علیه السلام میفرماید بهترین راهکار برای اینکه به کسی حسن ظن داشته باشی این است به او خدمت کنی؛ این خدمت کردن به او، منشأ حسن ظن به او میشود. و وقتی کسی را آزار دهی، حق داری که نسبت به او سوء ظن پیدا کنی! یعنی اینکه او را آزار دهی، سوء ظن به او را ایجاد میکند. لذا یکی از بهترین راهکارهای ایجاد حسن ظن به شخص، این است که به او خدمت و احسان کنی.
4. تمجید از صفات خوب مردم
راهکار چهارم که در روایات به آن اشاره شده است، تمجید از صفات خوب مردم است.
البته این موارد گاهی در رفتار فردی نیز اثر دارد؛ اینکه انسان با همسر و فرزندانش چگونه رفتار کند نیز همین قاعده جاری است؛ منتهی در بُعد ملی و عمومی، برای چنین کاری تأکید بیشتری پیدا میشود.
مردم خوبیهایی دارند، خوبیهای آنان را به یادشان انداختن و از مردم تعریف به حق کردن، _ گاهی مردم کارهای بزرگی میکنند و صفات خوبی در مردم وجود دارد؛ به یکدیگر احسان میکنند، ایثار به دیگری میکنند؛ در شرایط سختی پویشهای خدمت به دیگران را راه میاندازند؛ به ایتام و نیازمندان رسیدگی میکنند؛ به کمک سیل زدهها و زلزله زدهها میروند_ اینکه هی این خوبیها گفته شود و به یاد مردم بیاندازند که شما این خوبیها را دارید و این کارهای خوب را میکنید، این نیز یکی از راهکارهای ایجاد رضایت عمومی است.
باید به مردم تلقین کنند که شما بد نیستید؛ الان رسانه عمومی به مردم تلقین میکند که همه مردم آدمهای بدیاند!!! حتی میرود با طرف مصاحبه میکند که میخواهد نقطه ضعفی از او پیدا کند؛ خب به او چکار داری؟ برو سراغ آنکه ماسک زده به او بگو که سفارش به ماسک زدن کند؛ نه اینکه بروی اشخاصی که ماسک نزدند یا با خانواده به جایی رفتند و نشستهاند پیدا کنی و از آنها نقطه ضعفی بگیری و بگویی چرا ماسک نزدی و چرا بیرون آمدی! سر به سر مردم گذاشتن و به سراغ نقطه ضعف مردم رفتن و اینکه این دزدی کرده و این فلان کار کرده و... جای این کارها رسانه عمومی نیست. یکی از دلایل نشر کار بد در جامعه همین [اشاعه فحشا] است:
﴿إِنَّ اَلَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ اَلْفٰاحِشَةُ فِي اَلَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِيمٌ فِي اَلدُّنْيٰا وَ اَلْآخِرَةِ﴾؛ [14]
کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است.
متاسفانه رسانه عمومی ما وسیلهای برای اشاعه فحشا شده است؛ اینکه کسی قاچاق انجام داده؛ خب شما رفتی پیدا کردی و ضبط کردی، این کار خوبی است؛ اما برو این را به مسئول نشان بده تا دنبال آن را بگیردند و جلوی آن کار را بگیرند؛ نه اینکه در رسانه عمومی آن را پخش کنید. یا اینکه مرغ در بازار گران شده و کسانی که توزیع میکنند، بد توزیع میکنند و سوء استفاده میکنند؛ جای اینها در رسانه عمومی نیست؛ وقتی کسی در رسانه عمومی کارهای زشت مردم را علنی کند، باعث عادیسازی آن کار میشود. وقتی دیدند دیگران دارند خلاف میکنند، میگویند چرا ما این کار را نکنیم. این نوعی عادیسازی است و این قطعا با نظام اسلامی سازگار نیست.
اینکه به مسئول گفتی و او پیگیری نکرد، راهش این نیست که آن را عمومی کنی؛ بلکه برو به مسئول بالاتر بگو، برو راههای قانونی آن را پی بگیر؛ نه اینکه آن را علنی کنی. اشاعه فحشا در جامعه، زشتترین کاری است که میشود انجام داد. در روایات فراوان این مطلب آمده است؛ در همین نامه حضرت امیر علیه السلام به مالک نیز آمده است و حضرت تأکید دارد بر اینکه حاکم باید عیب مردم را بپوشاند:
«وَ لْيَكُنْ أَبْعَدَ رَعِيَّتِكَ مِنْكَ وَ أَشْنَأَهُمْ عِنْدَكَ أَطْلَبُهُمْ لِمَعَايِبِ النَّاسِ فَإِنَّ فِي النَّاسِ عُيُوباً الْوَالِي أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا فَلَا تَكْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْكَ مِنْهَا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ تَطْهِيرُ مَا ظَهَرَ لَكَ وَ اللَّهُ يَحْكُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْكَ فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ يَسْتُرِ اللَّهُ مِنْكَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِيَّتِك أَطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عُقْدَةَ كُلِّ حِقْدٍ وَ اقْطَعْ عَنْكَ سَبَبَ كُلِّ وِتْرٍ وَ تَغَابَ عَنْ كُلِّ مَا لَا يَضِحُ لَكَ وَ لَا تَعْجَلَنَّ إِلَى تَصْدِيقِ سَاعٍ فَإِنَّ السَّاعِيَ غَاشٌّ وَ إِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِي»[15] ؛
از رعيّت، آنان را كه عيب جوترند از خود دور كن، زيرا مردم عيوبى دارند كه رهبر امّت در پنهان داشتن آن از همه سزاوارتر است، پس مبادا آنچه بر تو پنهان است آشكار گردانى، و آنچه كه هويداست بپوشانى، كه داورى در آنچه از تو پنهان است با خداى جهان مىباشد، پس چندان كه مىتوانى زشتىها را بپوشان، تا آن را كه دوست دارى بر رعيّت پوشيده ماند خدا بر تو بپوشاند. گره هر كينهاى را در مردم بگشاى، و رشته هر نوع دشمنى را قطع كن، و از آنچه كه در نظر روشن نيست كناره گير. در تصديق سخن چين شتاب مكن، زيرا سخن چين گرچه در لباس اندرز دهنده ظاهر مىشود امّا خيانتكار است.