1400/01/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجرای عدل/حقوق شهروندی /تامین حقوق شهروندی
خلاصه درس گذشته
بحث ما در حق دوم از حقوق شهروندی بود که گفتیم عبارت است از تأمین نیازمندیهای ضروری مردم و آن نیازمندیهایی که مردم خودشان توان تأمین آنها را ندارند؛ مخصوصا نیازمندان و بیسرپرستان و از کار افتادگان. به هر حال تأمین نیازمندیهای ضروری مردم از وظایف حاکم اسلامی است.
روایت دیگر
روایاتی را در جلسات پیش بحث کردیم؛ در ادامه روایاتی که شاهد بر این مدعای ماست که تأمین نیازهای ضروری مردم از وظایف حکومت است، نامه شماره 45 نهج البلاغه است که همان نامهای است که به عثمانبنحنیف (عامل حضرت در بصره) نوشتهاند. این نامه، نامه مشهوری است؛ همان نامهای است که در آن آمده:
« أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِيءُ بِنُورِ عِلْمِه»[1]
آگاه باش! هر پيروى را امامى است كه از او پيروى مىكند، و از نور دانشش روشنى مىگيرد.
شاهد ما کلامی است که حضرت در ادامه میفرماید:
«وَ لَكِنْ هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَايَ وَ يَقُودَنِي جَشَعِي إِلَى تَخَيُّرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْيَمَامَةِ مَنْ لَا طَمَعَ لَهُ فِي الْقُرْصِ وَ لَا عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِيتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِي بُطُونٌ غَرْثَى وَ أَكْبَادٌ حَرَّى أَوْ أَكُونَ كَمَا قَالَ الْقَائِلُ:
وَ حَسْبُكَ [عَاراً] دَاءً أَنْ تَبِيتَ بِبِطْنَةٍ وَ حَوْلَكَ أَكْبَادٌ تَحِنُّ إِلَى الْقِدِّ
أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْش»؛[2]
امّا هيهات كه هواى نفس بر من چيره گردد، و حرص و طمع مرا وا دارد كه طعامهاى لذيذ بر گزينم، در حالى كه در «حجاز» يا «يمامه»[3] كسى باشد كه به قرص نانى نرسد، و يا هرگز شكمى سير نخورد، يا من سير بخوابم و پيرامونم شكمهايى كه از گرسنگى به پشت چسبيده، و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد، يا چنان باشم كه شاعر گفت:«اين درد تو را بس كه شب را با شكم سير بخوابى و در اطراف تو شكمهايى گرسنه و به پشت چسبيده باشند».[4] آيا به همين رضايت دهم كه مرا امير مؤمنين خوانند و در تلخىهاى روزگار با مردم شريک نباشم؟ و در سختىهاى زندگى الگوى آنان نگردم؟
هرچند مطلب اصلی وارد در این مقطع از نامه حضرت، مطلب مربوط به اسوه بودن و همراه بودن امام جامعه با طبقات زیرین جامعه است؛ لکن از این مقطع استفاده میشود که امام جامعه نسبت به نیازمندان و گرسنگان و از کار افتادگان مسئولیت دارد. اینکه حضرت این همه تأکید دارند که «أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ»[5] ، این مشارکت چیزی برتر از مسئولیت است؛ یعنی نه تنها مسئولیت دارد و نه تنها باید در تأمین نیاز آنها تلاش کند؛ بلکه حتی از لحاظ تراز زندگی و سبک زندگی باید خودش را هم تراز آنها قرار دهد. در حقیقت به دلالت اولویت دلالت بر این میکند که امام باید در تأمین نیاز آنها تلاش کند و نسبت به نیازمندی و گرسنگی و احتیاجات آنها مسئولیت دارد. این روایت هشتم بود.
روایت نهم روایت معروف و مشهوری از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلماست که صحیح مسلم این روایت را نقل میکند که با توجه به قوت مضمون و شهرت روایت، اطمینان به صدور این روایت از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلمپیدا میکند که حضرت فرمود:
«أَلَا كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ فَالْأَمِيرُ عَلَى النَّاسِ رَاعٍ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ [6] »؛
فرمود: بدانيد كه هر كدام از شما به منزله شبانى هستيد و تمام شما نسبت به رعيّت خود مورد بازخواست قرار مىگيريد،بنا بر اين فرمانرواى مردم از رعيّت خود بازخواست مىشود.
اینکه امیر مسئول از رعیت است معنایش این است که در رابطه با نیازمندیهای آنها مسئولیت دارد؛ مسئولیت دارد که نیازمندیهای آنها را بر طرف کند. مسئول یعنی پاسخگو؛ پاسخگوی نیاز و مطالبات بهحق؛ مسئولیت یعنی پاسخگو بودن به نیازهای انسانهایی که تحت رعایت یک فرمانروا قرار دارند.
بعد حضرت میفرماید:
«وَ الرَّجُلُ رَاعٍ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُمْ فَالْمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ عَلَى أَهْلِ بَيْتِ بَعْلِهَا وَ وُلْدِهِ وَ هِيَ مَسْئُولَةٌ عَنْهُمْ [7] »[8] ؛
و مرد نسبت به خانوادهاش سرپرست است و مسئول،و زن سرپرست اهل خانه شوهر و فرزندانش و مسئول آنهاست.
که ما در مباحث فقه خانواده گفتهایم که خانم خانه، مدیر و مسئولیت دار خانه به شمار میآید؛ بر خلاف آنچه غربیها و سکولارها و ضد دینها شایع میکنند که در اسلام زن کلفت است؛ نه خیر؛ زن رئیس خانه است: «فَالْمَرْأَةُ رَاعِيَةٌ عَلَى أَهْلِ بَيْتِ بَعْلِهَا وَ وُلْدِهِ وَ هِيَ مَسْئُولَةٌ عَنْهُمْ»[9] ؛ نفرمود: «خادمة»؛ بلکه فرمود: «رَاعِيَةٌ»[10] ؛ اگر کاری هم در خانه انجام میدهد، از باب مسئولیتی است که نسبت به خانه و مدیریت خانه برعهده دارد.
روایت دیگر نیز روایتی است که در منابع اهل سنت آمده است؛ در کنز العمال از رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلمروایت کرده است:
«إنّ اللَّه تعالى سائل كلّ راع عمّا استرعاه، أحفظ ذلك أم ضيّعه حتّى يسأل الرّجل عن أهل بيته»[11] ؛[12]
خداوند از هر سرپرستی درباره زير دستش میپرسد كه آيا آن را نگه داشته [و به آنها رسیدگی کرد] يا ضايع گذاشته است تا آن جا كه از مرد در باره اهل خانهاش پرسش میكند.
مضمون این روایت تقریبا همان مضمون روایت سابق است. رسیدگی کردن [که در «حفظ» آمده] یعنی نیازهای آنها را تأمین کردن. این روایت نیز دلالت دارد بر اینکه امام و حاکم و دستگاه حکومتی، نسبت به نیاز نیازمندان مسئولیت دارد و باید در رفع نیازمندیهای نیازمندان تلاش کند.
در نهج البلاغه از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت شده که در ضمن خطبهای فرمود:
« اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ»؛[13]
از خدا بترسيد، و تقوا پيشه كنيد زيرا شما در پيشگاه خداوند، مسئول بندگان خدا، و شهرها، و خانهها و حيوانات هستيد.
این خطاب گرچه خطاب به مردم است، اما از این خطاب استفاده میشود که به طریق اولی خود حاکم نیز این مسئولیت را دارد و مسئولیت دارد نسبت به عباد و بلاد وبقاع و بهائم.
روایت دیگر روایتی است که در وسائل الشیعة از امیرالمؤمنین روایت شده است که حضرت امیر شخصی را مشاهده کرد که گدایی میکند، حضرت فرمود:
«مَا هَذَا قَالُوا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ نَصْرَانِيٌّ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا كَبِرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ؛ أَنْفِقُوا عَلَيْهِ مِنْ بَيْتِ الْمَالِ»؛[14]
نفرمود «من هذا»؛ بلکه فرمود: «ما هذا»[15] ؛ این چه پدیدهای است؟ یعنی چه که کسی بیاید و طلب کمک کند و گدایی کند؟ آنها گفتند نصرانی است این شخص؛ بعد حضرت فرمود تا وقتی که جوان و نیرومند بود از او استفاده کردید. «اسْتَعْمَلْتُمُوهُ»[16] یعنی جامعه این شخص را به کار گرفت و از نیروی کار او استفاده کرد تا وقتی که پیر شد و کهنسال شد و از کار افتاد، او را از تأمین نیازش بازداشتید؟ از بیت المال به او انفاق کنید.
این روایت نیز نشان دهنده آن است که امیر، حاکم و دستگاه حکومتی موظف است که از بیت المال نیاز نیازمندان را تأمین کند؛ لذا از نیاز مردم مسئول است و این دلالتش بسیار روشن است که حاکم و دستگاه حکومتی، در برابر نیاز مردم مسئولیت دارد و وظیفه دارد نیاز نیازمندان را برطرف کند.
روایت دیگر روایت جابر است:
أَقْبَلَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام وَ أَنَا حَاضِرٌ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ اقْبِضْ مِنِّي هَذِهِ الْخَمْسَمِائَةِ دِرْهَمٍ فَضَعْهَا فِي مَوَاضِعِهَا فَإِنَّهَا زَكَاةُ مَالِي. فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: بَلْ خُذْهَا أَنْتَ فَضَعْهَا فِي جِيرَانِكَ وَ الْأَيْتَامِ وَ الْمَسَاكِينِ وَ فِي إِخْوَانِكَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِنَّمَا يَكُونُ هَذَا إِذَا قَامَ قَائِمُنَا؛ فَإِنَّهُ يَقْسِمُ بِالسَّوِيَّةِ وَ يَعْدِلُ فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ الْبَرِّ مِنْهُمْ وَ الْفَاجِرِ »؛[17]
مردى خدمت حضرت ابىجعفر علیه السلام رسيد و من نيز آنجا حاضر بودم عرض كرد: رحمت خدا بر شما باد. اين پانصد درهم زكات مال من بوده از من گرفته و در موردش صرف فرماييد. حضرت به او فرمودند: خودت آن را بردار و صرف همسايگان و يتيمها و فقراء و برادران مسلمانت بنما، دادن زكات به دست امام زمانى است كه قائم ما ظاهر شود چه آن كه آن حضرت مال را به طور مساوى و معادل بين خلق اللّٰه تقسيم مىكنند چه اشخاص صالح بوده و چه فاجر باشند.
شاهد ما همین است که شخصی آمد که زکات به حضرت بدهد. مضمون سخن حضرت این است که اکنون که قدرت دست ما نیست، شما این کار را انجام دهید، که زکات را بین نیازمندان از مؤمنین تقسیم کنید و بعد میفرماید: «إِنَّمَا يَكُونُ هَذَا إِذَا قَامَ قَائِمُنَا»[18] ؛ معلوم میشود وظیفه حاکم این است که نیاز نیازمندان را تأمین کند؛ در این روایت از طریق زکات آمده است؛ اما در روایات دیگر آمده که اگر زکات کفاف نکرد، باید از منابع دیگر تأمین کند. شاهد ما همین مقطع است که «إِنَّمَا يَكُونُ هَذَا إِذَا قَامَ قَائِمُنَا»[19] که وقتی قائمنا بیاید این کارها را انجام میدهد؛ معلوم میشود اینها وظایف حاکم است که «يَقْسِمُ بِالسَّوِيَّةِ وَ يَعْدِلُ فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ الْبَرِّ مِنْهُمْ وَ الْفَاجِرِ»[20] و اینکه میفرماید: «الْبَرِّ مِنْهُمْ وَ الْفَاجِرِ»[21] این همان مسئولیت شهروندی را میرساند که کار به این ندارد که شخص آدم خوبی است یا آدم بدی؛ شهروند است؛ همین که شهروند بود، مسئولیت تأمین نیاز این شهروند به حاکم است؛ حتی انسان فاسق نیز تحت رعایت دولت اسلامی است و تا شهروند نظام اسلامی است، باید نیاز او تأمین شود.
روایت چهاردهم صحیحه ابیبصیر است:
«قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام إِنَّ شَيْخاً مِنْ أَصْحَابِنَا يُقَالُ لَهُ عُمَرُ: سَأَلَ عِيسَى بْنَ أَعْيَنَ وَ هُوَ مُحْتَاجٌ فَقَالَ لَهُ عِيسَى بْنُ أَعْيَنَ أَمَا إِنَّ عِنْدِي مِنَ الزَّكَاةِ وَ لَكِنْ لَا أُعْطِيكَ مِنْهَا فَقَالَ لَهُ وَ لِمَ فَقَالَ لِأَنِّي رَأَيْتُكَ اشْتَرَيْتَ لَحْماً وَ تَمْراً فَقَالَ إِنَّمَا رَبِحْتُ دِرْهَماً فَاشْتَرَيْتُ بِدَانِقَيْنِ لَحْماً وَ بِدَانِقَيْنِ تَمْراً ثُمَّ رَجَعْتُ بِدَانِقَيْنِ لِحَاجَةٍ. قَالَ فَوَضَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَدَهُ عَلَى جَبْهَتِهِ سَاعَةً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ نَظَرَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ ثُمَّ نَظَرَ فِي الْفُقَرَاءِ فَجَعَلَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ مَا يَكْتَفُونَ بِهِ وَ لَوْ لَمْ يَكْفِهِمْ لَزَادَهُمْ بَلَى فَلْيُعْطِهِ مَا يَأْكُلُ وَ يَشْرَبُ وَ يَكْتَسِي وَ يَتَزَوَّجُ وَ يَتَصَدَّقُ وَ يَحُجُّ»؛[22]
به امام صادق علیه السلام گفتم: پيرمردى از شيعيان شما كه فقير و نيازمند است، از فلانى درخواست كمک كرد. فلانى به او گفت: اتفاقا وجهى از بابت زكات نزد من حاضر است، امّا به تو نخواهم داد. آن پيرمرد پرسيد: چرا؟ و فلانى به او گفت: زيرا من ديدم كه تو هم گوشت خريدى و هم خرما خريدى، پيرمرد گفت: من يک درهم سود برده بودم، با دو دانگ آن گوشت خريدم و با دو دانگ آن خرما خريدم و دو دانگ آن را براى حاجت ديگرى به خانه بردم. موقعى كه من اين گزارش را خدمت امام صادق علیه السلام عرض كردم، امام دست خود را بر پيشانى نهاد و بعد از چند لحظه سر خود را بلند كرد و گفت: خداوند تبارک و تعالى به اموال ثروتمندان نظرى افكند و سپس به جمع فقرا و نيازمندان نظر كرد، و به اندازه حاجت نيازمندان در مال ثروتمندان حقّى معين نمود، اين حق مالى، تمام حوائج نيازمندان را كفايت خواهد كرد، اگر در حدّ كفايت نبود، بر ميزان زكات مىافزود. بايد به مستحق زكات، چندان بدهد كه بخورد و بياشامد و پوشاک خود را تهيه كند و زن بگيرد و صدقه بدهد و حج برود.
که «مَا يَأْكُلُ وَ يَشْرَبُ وَ يَكْتَسِي وَ يَتَزَوَّجُ وَ يَتَصَدَّقُ وَ يَحُجُّ»[23] ، نشانه همان نیازمندیهاست؛ که «يَحُجُّ»[24] را نیز اضافه کرده است که این نشان دهنده این است که نیازمندیها باید از محل زکات تأمین شود و مسئول این کار حاکم است و اگر حاکم نتوانست، مردم باید این کار را انجام دهند. این را در محل خودش گفتهایم که هر مسئولیتی که متوجه حاکم بما هو حاکم یا متوجه کل جامعه است، از مسئولیتهای حکومتی است. هر وقت میگوییم حاکم بما هو حاکم، یعنی حاکم با مردمش. بنابراین هرجا مسئولیتی متوجه جامعه است، حاکم باید آن را اجرا کرد؛ مردم مسئولند اما حاکم باید مردم را به انجام این کار وادار کند و سازوکار آن را باید حاکم تعیین کند؛ اگر حاکم این کار را نکرد، مسئولیت از مردم برداشته نمیشود و مردم باید وظیفه خودشان را انجام دهند.
از این روایات و آیات کریمه قرآنی که به آنها اشاره کردیم [این مطلب استفاده می شود که تأمین نیازمندیهای شهروندان، وظیفه دولت اسلامی است؛ از جمله آیاتی که به آنها اشاره کردیم، آیات ذیل میباشد:]
﴿وَ أَنْ لَوِ اِسْتَقٰامُوا عَلَى اَلطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنٰاهُمْ مٰاءً غَدَقاً﴾؛ [25]
و اینکه اگر آنها [= جنّ و انس] در راه (ایمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سیرابشان میکنیم!
که اگر استقامت بر طریقت داشته باشند که در روایات تفسیر شده به ولایت امیرالمومنین علیه السلام یعنی حاکمیت حاکم اسلامی و حاکم عادل تن دردهند، نیازهای مردم تأمین میشود؛ اینکه میفرماید آب روان فراوان به آنها مینوشانیم، یعنی نیازهایشان را کاملا و در حد کافی آنها را سیراب میکنیم. و همچنین آنجا که میفرماید:
﴿قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مٰاؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمٰاءٍ مَعِينٍ﴾؛[26]
بگو: «به من خبر دهید اگر آبهای (سرزمین) شما در زمین فرو رود، چه کسی میتواند آب جاری و گوارا در دسترس شما قرار دهد؟!»
که در روایات به امام تعبیر شده «أَصْبَحَ مٰاؤُكُمْ غَوْراً»[27] اگر امام از دست رفت، این از دست رفتن امام مساوی این است که نیازمندیهای جامعه تأمین نشود؛ از طریق حاکمیت الهی این نیازمندیها تأمین میشود؛ ﴿بِمٰاءٍ مَعِينٍ﴾[28] همان ﴿مٰاءً غَدَقاً﴾[29] است؛ ﴿بِمٰاءٍ مَعِينٍ﴾[30] یعنی آب گوارا؛ این آب گوارا را چه کسی به شما میدهد اگر خدای متعال به وسیله امام شما را تأمین نکند؟ این نشان دهنده این است که امام جامعه تأمین کننده نیازهای مردم است و اگر امام روی سر مردم نباشد، قطعا در جامعه اختلال به وجود میآید و نیاز نیازمندان تأمین نخواهد شد؛ همان چیزی که امروزه در جوامع بشری میبینیم؛ گرسنگیها و فقرها و این بیماریها و گرفتاریها که در جامعه بشر است که هر روزه تعدادی از گرسنگان جامعه بشری میمیرند؛ چه در آفریقا و چه خود آمریکایی که انقدر ادعا میکنند، عده ای از گرسنگی میمیرند.
حق دوم از حقوق شهروندی به پایان رسید.