94/09/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الملازمات العقلیة/مقدمة الوجوب /وجوه امتناع وجوب مقدمه به قید ابصال
1. مروری بر درس گذشته
2. بحث در وجوه امتناع عقلي تقييد وجوب مقدمه به قيد ايصال بود و با بيان دو وجه از مرحوم آخوند و مناقشه در آن نوبت به بيان وجه سوم ميرسد.
وجه سوم (بيان مرحوم ناييني قدسسره)
خلاصهي فرمايش ايشان این است كه قول به وجوب مقدمه موصله مستلزم دور و تسلسل است و التالي باطل فالمقدم مثله.
3. بيان استلزام دور:
4. تقييد وجوب مقدمه به قيد ايصال به معناي تقييد وجوب مقدمه به قيد ترتب ذيالمقدمه است؛ يعني ذيالمقدمه قيد وجوب مقدمه است كه در نتيجه ذوالمقدمه، مقدمه المقدمه ميگردد؛ زيرا به عنوان قيد در وجوب مقدمه اخذ شده است، و مثل ساير قيود، تحقق مقيد متوقف بر تحقق قيد ميباشد.
5. مثلا تقييد وجوب وضو به قيد ايصال به معناي تقييد وجوب وضو به نماز و مقدمه بودن نماز براي وضو است. پس ذات الوضوء كه خود ذيالمقدمه گرديده، متوقف بر مقدمهي خويش است؛ يعني وضو متوقف بر نماز است و از طرف ديگر نيز واضح است كه ذيالمقدمهي اصيل، متوقف بر مقدمهي خويش ميباشد؛ يعني نماز متوقف بر وضو است. پس نماز متوقف بر وضو است و وضو نيز متوقف بر نماز است؛ چرا كه مقدميت از دو طرف بوده و در نتيجه دور لازم ميآيد؛ زيرا وجوب هر يك در اثر توقف وجودي بر ديگري، بر وجوب آن ديگر متوقف ميباشد:
يرجع اعتبار مثل هذا القيد في متعلق الوجوب المقدمي إلى اعتبار كون الواجب النفسيّ قيداً للواجب الغيري فيلزم ان يكون الواجب النفسيّ مقدمة للمقدمة وواجباً بوجوب ناشئ من وجوبها و هو يستلزم الدور فان وجوب المقدمة انما نشأ من وجوب ذي المقدمة فلو ترشح وجوب ذي المقدمة من وجوبها لزم الدور.[1]
6. بيان استلزام تسلسل:
7. تقييد وجوب مقدمه به قيد ايصال، به معناي وجوب مركبي است كه از ذات المقدمه و ايصال تشكيل يافته و مقدمهي اين مركب، ذات المقدمه ميباشد. حال سوال ميكنيم كه آيا ذاتالمقدمه بدون قيد ايصال واجب شده است يا با قيد ايصال؟ اگر بدون قيد ايصال واجب شده باشد كه به معناي عدم وجوب مقدمهي موصله است و اگر با قيد ايصال واجب گرديده است، دوباره همين سوال نسبت به مقدمهي آن مطرح ميشود كه موجب تسلسل است:
مضافاً إلى ان الواجب لو كان هو خصوص المقدمة الموصلة فبما ان ذات المقدمة مقومة لها فتكون مقدمة لتحققها في الخارج فان اختار (قده) وجوبها مع عدم اعتبار قيد الإيصال إلى جزئها الآخر فقد اعترف بما أنكره و كر على ما فر منه و ان اعتبر قيد الإيصال في اتصافها بالوجوب فقد لزمه التسلسل كما لا يخفى.[2]
بنابراين لازمهي اعتبار قيد ايصال، دور و تسلسل است كه كاشف از بطلان قول صاحب فصول است.
جواب مرحوم خويي به اشكال ميرزاي ناييني
8. ايشان به هر دو بخش اشكال استاد خويش پاسخ دادهاند:
9. جواب به اشكال دور:
10. زيرا در صورت وجوب وضو مقيد به قيد ايصال، نماز قيد مقدمه و به عبارت ديگر مقدمةالمقدمه گشته و داراي وجوب غيري ميگردد؛ يعني نماز علاوه بر وجوب نفسي خود متصف به وجوب غيري خواهد شد. حال كه براي نماز دو وجوب تصوير گشت دور لازم نميآيد؛ زيرا وجوب غيري وضو از وجوب نفسي نماز گرفته ميشود؛ نه از وجوب غيري آن. پس وجوب نفسي نماز متوقف بر وجوب غيري وضو است و وجوب غيري وضو متوقف بر وجوب غيري نماز است نه وجوب نفسي آن؛ تا دور لازم بيايد:
ان وجوب المقدمة انما نشأ من الوجوب النفسيّ المتعلق بذي المقدمة و من الواضح ان أخذ قيد الإيصال في متعلق الوجوب الغيري لا يستلزم ترشح ذلك الوجوب من وجوب المقدمة و انما المترشح منه وجوب آخر غيري متعلق بما هو متعلق الوجوب النفسيّ فلا دور.[3]
11. جواب به اشكال تسلسل:
12. اشكال تسلسل مبتني بر اين بود كه مقدمه مركب از دو جزء باشد در حالي كه اساساً قيد ايصال متعلق وجوب نيست و تنها ذات المقدمه تحت وجوب رفته است. قيد ايصال صرفا مشير به مقدمهاي است كه ذيالمقدمه بر آن توقف دارد. به عبارت ديگر قيد ايصال همانند اجزاء نماز مثل قيام و ركوع و سجود نيست كه وجوب روي آن رفته باشد تا مجال براي اشكال تسلسل فراهم گردد.
13. توضيح بيشتر آنكه: گاهي مولي ميگويد اكرم العالم العادل كه در اين صورت وجوب به قيد عادل نيز تعلق گرفته است ولي گاهي ميگويد اكرم هذا العادل كه در اين صورت قيد عادل، مشير به موضوعي است كه وجوب اكرام روي آن رفته است نه اينكه خود قيد عادل نيز تحت وجوب رفته باشد. در مانحنفيه نيز قيد ايصال مشير به مقدمهاي است كه ذيالمقدمه توقف وجودي بر آن دارد نه اينكه وجوب مقدمه به مركبي تعلق گرفته باشد كه يك جزء اين مركب، قيد ايصال باشد:
فانك قد عرفت ان الإيصال لم يعتبر قيداً زائداً في متعلق الوجوب الغيري لتكون ذات المقدمة مقدمة لتحقق الواجب الغيري في الخارج بل الغرض من التقييد انما هو الإشارة إلى ذات ما هو متصف بالوجوب الغيري فلا إشكال.[4]