99/12/10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /حجیت خبر عدل در موضوعات
مروری بر مباحث گذشته
بحث اصلی ما در اثبات مسافت شرعیه بود.
بیان کردیم که طرق اثبات مسافت شرعیه یا علم است یا اماراتی است که حجیت آنها به تعبّد شرعی ثابت شده است و یا امارات عرفیهای است که دلیل شرعی خاص بر حجیت آنها نداریم.
بیان شد که علم، طریقی از طرق اثبات مسافت شرعیه است. یکی دیگر از طرق، امارات ثابت الحجیة بالتعبد الشرعی بود که این خود دو قسم میباشد: بیّنه و خبر واحد.
گفته شد که شکی در حجیت بیّنه برای اثبات مسافت شرعی وجود ندارد. در مورد خبر واحد نیز گفته شد که حجیت خبر واحد در موضوعات باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد که در این زمینه وجوهی را بررسی نمودیم:
وجه اول: اثبات حجیت خبر واحد در موضوعات به نفس دلیل دال بر حجیت خبر واحد در احکام.
تقریر اول: تقریر صاحب مستمسک
در این زمینه تقریر صاحب مستمسک را بحث کردیم که ایشان میفرمود: هر خبری که اخبار از اجتهاد مجتهد و یا اخبار از روایت راوی بدهد به دلالت التزامی، اخبار از حکم است.
وقتی خبر واحدی بیاید و بگوید: «هذا مجتهد» و یا خبر واحدی بیاید و روایتی را نقل کند و بگوید: «قال زراره» این موارد هرچند اخبار از موضوع میباشد ولی چون به دلالت التزامی اخبار از حکم است، ادله داله بر حجیت خبر واحد در اخبار عن الاحکام شامل آنها نیز میشود.
بیان نمودیم که این دلیل صاحب مستمسک فقط مخصوص اخبار عن الموضوع در این دو مورد (اخبار از اجتهاد مجتهد و اخبار از روایت راوی) است.
تقریر دوم: تقریب مرحوم شهید صدر قدس سره
تقریب دیگر، تقریب مرحوم شهید صدر قدس سره بود که بهنحوی عکس دلالت التزامیه صاحب مستمسک را بیان میفرمود. ایشان میفرمود: همه روایات ما که اخبار عن الحکم هستند بالمطابقه اخبار از موضوع میباشند؛ چراکه همه اخبار احکامی یا خبر مع الواسطه از امام است که اخبار از روایت راوی است و یا اخبار بلا واسطه از امام است که آن هم اخبار از ظهور کلام امام در معنی است. پس همه اخبارات احکامی، اخبار از موضوع میباشند و سپس به دلالت التزامیه اخبار از حکم میباشند.
بنابراین هر دلیلی که اثبات میکند حجیت اخبار عن الحکم را باید در وهله اول اثبات کند حجیت اخبار عن الموضوع را.
تقریب سوم: تقریب ترجیح استاد
تقریب سوم، تقریبی بود که ما آن را ترجیح دادیم؛ به این بیان: اگر اخبار عن الحکم حجت باشد باید اخبار عن الموضوع به طریق اولی حجت باشد؛ زیرا احتمال مخالفت با حکم واقعی در اخبار عن الحکم بیشتر است تا احتمال مخالفت با حکم واقعی در اخبار عن الموضو وقتی اخبار عن الحکمی مخالف با واقع باشد این باعث میشود که در هزاران مورد از مصادیق آن حکم، مخالفت با واقع اتفاق بیفتد؛ درحالیکه اگر اخبار از موضوع بود و مخالفت با واقع در آن اتفاق افتاد، این مخالفت با واقع در تعداد معدودی اتفاق خواهد افتاد.
تقریب چهارم
تقریب چهارم، تقریبی است که ما آن را در میان تقریبات گفته شده اقوی میدانیم و آن این است: اساساً ادله حجیت خبر در حکم، خبر را بما هو کاشف حجت میکند و کاری به منکشف ندارد که آیا حکم است یا موضو ادله حجیت خبر در حکم میگوید این کاشفیت حجیت دارد؛ لذا دلیل حجیت خبر در احکام خودش دلالت دارد بر حجیت خبر در موضوعات.
وجه دوم: اثبات حجیت خبر در موضوعات به وسیله سیره عقلائیه
در مورد این وجه گفته شد که این سیره ثابت است لکن ما بیان داشتیم که این سیره سه استثناء دارد:
1. شامل امور مهمه نمیشود و اموری که یهتم به العقلاء میباشند را دربر نمیگیرد؛
2. شامل موارد خصومات و نزاعات نمیشود؛
3. شامل موردی که اماره برخلاف آن باشد نمیشود.
با ملاحظه این سه استثناء میتوان گفت که سیره عقلائیه بر حجیت خبر واحد در موضوعات ثابت است.
بعد از این گفتارها، به بیان مواردی که نسبت به این سیره عقلائیه رادعیت داشتند مشغول شدیم. خبر مسعدة بن صدقه به عنوان رادع از این سیره مورد بررسی قرار گرفت. ایرادی به سند آن گرفته شد و بیان شد که این روایت، ضعف سندی دارد که البته ما ضعف سند آن را نپذیرفتیم. و در پایان اشکال دیگری که گرفته شد این بود که بر فرض اینکه سند روایت هم ضعیف باشد همین احتمال رادعیت کفایت میکند.
علی ای حال تا اینجای بحث به این نتیجه رسیدیم که خبر مسعدة را میتوان رادع از آن سیره عقلائیه دانست و اطلاق مغیا در این روایت به قوت خود باقی بوده و شامل سیره عقلائیه هم میشود.
از روایت مسعدة که میگوید: «وَ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا عَلَى هَذَا حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ»[1] منظور این است که چیزی وجود ندارد که قائده حلیت در روایت را دفع کند مگر زمانی که علم برخلاف حلیت و یا بیّنه برخلاف حلیت موجود شود؛ لذا خبر واحدی که برخلاف حلیت باشد داخل اطلاق مغیا باقی میماند و نمیتواند این حلیت را از بین ببرد.
بنابراین این وجه با این اشکال مواجه است که روایت مسعدة بن صدقة با اطلاقی که در مغیای آن موجود است، _ و همچنین با توجه به اینک در مورد موضوعات مثل «ثوب» و غیره وارد شده است و اخبار از موضوعات است _ رادع از این سیره عقلائیه میباشد.
وجه سوم: سیره اصحاب ائمه علیهم السلام در عمل به خبر واحد
گفته میشود اصحاب علیهم السلام همه به اخبار واحد عمل میکردند و همه اخبار واحدی که اصحاب به آن عمل میکردند، اخبار از موضوع بوده است؛ چراکه یا اخبار از روایت راوی است _ در صورتی که مع الواسطه باشد _ و یا اخبار از ظهور کلام امام است _ در صورتی که بدون واسطه باشد _ که آن هم موضوع است.
پس اخبار چه با واسطه باشد و چه بدون واسطه باشد، این اخباری که در دست ماست و اصحاب به آن عمل میکردند همه اخبار عن الموضوع میباشند. بنابراین نتیجه میگیریم که سیره اصحاب قائم بر حجیت خبر واحد در موضوعات بوده است و این سیره یک سیره ممضاة از طرف شارع میباشد.
به بیانی دیگر: عمل اصحاب به یک سیره، کشف از امضای شارع میکند و یک نوع سیره متشرعه کاشف از حکم شارع خواهد بود.
اشکال مرحوم شهید صدر قدس سره بر وجه سوم
بیان ایشان این است که آنچه از این سیره اصحاب میتوان فهمید عمل ایشان به خبر واحد در موضوعاتی است که در مقام استنباط حکم به آنها نیاز است؛ یعنی اینگونه از اخبار (اخبار از روایت راوی و اخبار از ظهور کلام راوی است) سیره بر حجیتش بوده است؛ چراکه در مقام استنباط مورد نیاز بوده است.
به عبارتی دیگر: قدر متیقن از سیره اصحاب، سیره در خصوص موضوعاتی است که در مقام استنباط حکم به آنها نیاز است؛ اما اینکه سیرهای باشد از طرف اصحاب علیهم السلام مبنی بر قبول خبر واحد در تمامی اخبارات از موضوعات و تمام موضوعات غیر از این دو (اخبار از روایت راوی و اخبار از ظهور کلام راوی) چنین سیرهای ثابت نشده است.
این سیره ثابته دلالتش بیش از این نیست که اخبار از روایت راوی یا اخبار از ظهور کلام امام نزد اصحاب حجت بوده است و بدان عمل میکردهاند که هر دوی اینها دخل در استنباط حکم شرعی داشتهاند.[2]
نقد کلام شهید صدر قدس سره
ایرادی که بر این اشکال داریم این است که هرجا ما سیره متشرعهای داشته باشیم در مورد سیره عقلائیه یعنی یک سیره عقلائیه داشته باشیم بعد یک سیره متشرعهای هم در همان مورد وجود داشته باشد، در این صورت ظهور این سیره متشرعه این است که این سیره متشرعه انسیاق به همان سیره عقلائیه است. یعنی این عمل متشرعه در واقع همان عمل به سیره عقلائیه قبلی است. در همچنین مواردی ظهور سیره متشرعه در این است که همان رفتار عقلائی را دنبال میکنند و به همان سیره عقلائیه عمل میکنند؛ بنابراین اگر سیره عقلائیه، سیره عامی بود در این صورت ظهور سیره متشرعه در عمل به همان سیره عام میباشد.
بنابراین با توجه به اینکه برگشت سیره متشرعه در چنین موردی به همان سیره عقلائیه است و آن سیره عقلائیه یک سیره عام بوده است، فهمیده میشود که این سیره متشرعه نیز عام خواهد بود و شامل عمل به خبر واحد در موضوعات به طور مطلق میشود.
همانگونه که قبلاً بیان شد و استاد شهید قدس سره هم پذیرفته بودند، سیره عقلائیه در مورد عمل به خبر واحد در موضوعات وجود دارد؛ حال اگر در چنین موردی یک سیره متشرعه هم _ البته در یک بخش خاصی (عمل به اخبار از موضوع در مقام استنباط) _ قائم شود، این سیره متشرعیه ظهور دارد که برگشتش به همان سیره عقلائیه داله بر حجیت خبر در موضوع است نه اینکه سیره متشرعه یک امر مستقل و خاص در این موضوع (عمل به اخبار از موضوع در مقام استنباط) باشد.
اگر ما سیره عقلائیه بر حجیت خبر واحد در موضوعات به طور کلی نداشتیم در این صورت میگفتیم که این سیره متشرعه، سیره اصحاب است و خاص به همین دو مورد؛ ولکن در همین مورد ما سیره عقلائیه داریم که این سیره عقلائیه عام است و همه اخبارات عن الموضوع را شامل میشود.
نتیجه اینک این سیره متشرعیه ظهور پیدا میکند در اینکه ادامه همان سیره عقلائیه است نه اینکه یک سیره خاصی باشد از سوی اصحاب و یا از سوی متشرعه به طور خاص.
سوال:...
جواب: مگر اینکه اینچنین گفته شود که اگر یک سیره عقلائیهای داشته باشیم که مردوع عنها باشد سپس در همان مقام یک سیره متشرعهای برخلاف ردع قائم شود در این صورت میتوان گفت که این سیره متشرعه اختصاص به این مورد دارد؛ ولکن در ما نحن فیه استاد شهید قدس سره رادعیت خبر مسعدة را قبول نکردند؛ [لذا ردعی بر سیره عقلائیه وجود ندارد تا این سیره متشرعه یک امر مستقل لحاظ شود].
اگر ما رادعیت خبر مسعدة را قبول کنیم میتوان گفت که سیره متشرعه در اینجا، یک سیره متشرعه خاصه به این مورد (عمل به اخبار از موضوع در مقام استنباط) است.
سوال:...
جواب: وقتی سیره عقلائی وجود دارد یعنی همین شخص عاقل که از اصحاب امام است اگر به خبر امام بهعنوان اخبار از موضوع عمل میکند به علت این است که اخبار از موضوع را قبول دارد بهعنوان سیره عقلائیه به طور کل [نه اینکه چیز جدایی بهعنوان سیره متشرعه در مورد خاص وجود داشته باشد].
استدلال این است که چون اصحاب به خبر واحد در موضوعاتی که در مقام استنباط میباشند عمل کردهاند پس به استناد سیره اصحاب، اخبار از موضوع آن هم در مورد خاص حجت است.
حال اشکال به این استدلال این است که این سیره اصحاب، سیرهای است که در اخبار از موضوع آمده است و مورد قبول است ولی سؤال این است که در بیشتر از این مورد خاص هم بوده است یا نه؟ قدر متیقن از این سیره اصحاب، سیره آنها در عمل به خبر واحد در موضوعاتی است که در طریق استنباط احکام بودهاند. حال اشکال این است که گفته شود بیش از این مورد خاص در سیره متشرعه دیده نمیشود.
سیره متشرعه خاص از همان سیره عقلائیه عام نشأت میگیرد
بیان ما این است که در بیش از این مورد خاص هم سیره متشرعه وارد شده است و حجت است؛ زیرا مادامی که این سیره متشرعه خاصه در جایی است که یک سیره عقلائیه عام در عمل به خبر واحد در موضوعات وجود دارد معلوم میشود که عمل به خبر واحد در این موضوع خاص هم که سیره اصحاب بوده است از همان سیره عقلائیه عام نشأت میگیرد و ادامه همان سیره عقلائیه میباشد.
سوال:...
جواب: وقتی در یک موضوعی سیره عقلائی وجود نداشته باشد، میگوئیم این سیره متشرعه که در آن موضوع شکل گرفته است حتماً منشأ شکلگیری او شرع است؛ اما اگر در آن موضوع، سیره عقلائیه وجود داشته باشد، برگشت سیره متشرعه به همان سیره عقلائیه قبلی خواهد بود.
بله اگر سیره عقلائیه را قبول نداشته باشیم در این صورت ما میمانیم و سیره متشرعه که باید در محدوده همان سیره متشرعه عمل نماییم؛ ولکن اگر سیره عقلائیه عامی وجود داشته باشد و سپس سیره متشرعه خاص شکل بگیرد در واقع برگشت این سیره متشرعه خاص به همان سیره عقلائیه عام خواهد بود؛ و این سیره متشرعه چون در پی یک سیره عقلائیه آمده است، خودش کاشف از این است که این سیره متشرعه در واقع ادامه همان سیره عقلائیه است.
بله اگر اثبات نمودید که آن سیره عقلائیه مردوع عنها میباشد، در این صورت سیره متشرعه در مورد خاص به قوت خود باقی است ولکن استاد شهید قدس سره از جهت ضعف سند روایت مسعدة، رادعیت آن را نسبت به سیره عقلائیه نپذیرفتند.
البته در ادامه استاد شهید قدس سره فرمودند که احتمال ردع هم کافی است؛ ولکن احتمال ردع در اینجا کافی نیست. وقتی ما در اینجا یک سیره متشرعه داریم و این سیره متشرعه ظهور دارد در اینکه این همان ادامه سیره عقلائیه است، این سیره متشرعه احتمال ردع را رد میکند؛ چراکه احتمال ردع در زمانی است که ما این سیره متشرعه [که تأیید آن سیره عقلائیه است] را نداشته باشیم؛ لذا در اینجا احتمال ردع کفایت نمیکند بلکه باید دلیل بر ردع داشته باشیم.
سیره متشرعه نوعی از امضاء است نسبت به آن سیره عقلائیه
ما سیره عقلائیه داریم و دلیل بر ردع آن هم نداریم _ و حتی اگر احتمال ردع هم بدهیم این احتمال ردع کافی نیست _ و در ادامه یک سیره متشرعهای داریم در همان موضعی که سیره عقلائیه وجود دارد؛ در این صورت خود این سیره متشرعه، کاشف از آن است که این سیره متشرعیه ادامه آن سیره عقلائیه است، بلکه این سیره متشرعه نوعی از امضاء است نسبت به آن سیره عقلائیه و کشف از امضاء شارع نسبت به آن سیره عقلائیه میکند.
امضای کسانی که متشرع و مقید به احکام شرع بودهاند نسبت به سیره عقلائیه نشان دهنده این است که نسبت به این سیره عقلائیه ردعی وجود ندارد و الا این متشرعین به آن عمل نمیکردند. به بیانی دیگر: این سیره متشرعه میتواند مؤیدی بر عدم ردع از سیره عقلائیه باشد.
اگر رادعی داشتیم که با حجت معتبر ثابت شده باشد که نسبت به آن سیره عقلائیه رادع است در این صورت ما هستیم و یک سیره متشرعه که در خصوص عمل به خبر واحد در موضوعاتی که در مقام استنباط هستند وارد شده است؛ اما ما چنین دلیل معتبری نداریم؛ لذا چون دلیل معتبر نداریم باید بگوییم این سیره متشرعه در همان مسیر سیره عقلائیه میباشد.
سوال:...
جواب: ما در اینجا ادعای خصوصیت را نفی میکنیم و میگوییم ما یک سیره عقلائیه داریم که همه موارد را شامل میشود ، شما ادعای خصوصیت میکنید و میگویید این سیره مخصوص به مورد خاص است.
یک سیره عقلائیه داریم که همه موضوعات را شامل میشود؛ بعد از آن اصحاب آمدهاند و به خبر واحد در بخشی از موضوعات عمل کردهاند؛ بیان ما این است که از کجا معلوم است که این سیره، یک سیره مخصوص به این موارد خاص است [بلکه ما میگوییم این سیره متشرعه در ادامه همان سیره عقلائیه است که عام بود] و حتی احتمال اینکه این سیره متشرعه در ادامه همان سیره عقلائیه باشد کفایت میکند.
اصل سیره عقلائیه مورد قبول استاد شهید قدس سره و دیگر علما است و ثابت میباشد؛ حال که اصل سیره ثابت است، اینکه میبینیم اصحاب در یک موردی به خبر واحد در یک موضوعی عمل میکنند اگر بگوییم عملشان در این مورد خاص، خصوصیت دارد [با وجود بودن یک سیره عقلائیه عام که شامل همه موارد میشود] این بیان نیاز به دلیل دارد.
سؤال:...
جواب: اگر کسی به سیره متشرعه نگاه کند از آن سیره این را میفهمد که این سیره همان سیره عقلائیه است نه سیره خاصهای مخصوص به مورد خاص. اگر ما گفتیم که این سیره متشرعه ادامه همان سیره عقلائیه است در واقع امضای آن سیره عقلائیه خواهد بود.
بله اگر از آن سیره، خصوصیت فهمیده شود درست است ولکن ما میگوییم از آن سیره خصوصیت فهمیده نمیشود؛ به عبارت دیگر وجود سیره عقلائیه عامه قرینه است بر اینکه این سیره متشرعه خاصه همان سیره عقلائیه عامه است؛ لذا آن سیره عقلائیه در نزد شارع مقبول بوده است.
کلام ما این است که خصوصیت دلیل میخواهد؛ یعنی اینکه عمل به خبر واحد در موضوعات در خصوص این موضوعات حجت است، امری است که دلیل میخواهد که ندارد.
فرض کنید کسی رویّهای دارد و به هر کسی که ببیند سلام میکند؛ حال اگر مرد عالمی را ببیند و به او سلام کند در این صورت شما نمیتوانید از سلام کردن او به شخص عالم، خصوصیت عالم بودن را اخذ کنید؛ بلکه اگر به شخص عالمی سلام کرد از این سلام کردن فهمیده میشود که این سلام در ادامه همان رویّه قبلی و عادتی است که از قبل داشته است. در این مواقع نمیشود گفت که از سلام کردن این شخص به عالم خصوصیت عالم بودن فهمیده میشود.
حال مانند مثال بالا باید گفت: عقلاء به خبر واحد در موضوعات عمل میکردند؛ حال جمعی از عقلاء (اصحاب ائمه علیهم السلام) آمدهاند و به خبر واحد در موضوعی که دخیل است در استنباط عمل کردهاند؛ در این صورت نباید از عمل جمعی از عقلاء به خبر واحد در موضوعی که دخیل است در استنباط، این را فهیمد که عمل به خبر واحد مخصوص این مورد است و شامل موارد دیگر نمیشود.
سؤال:...
جواب: اگر ردعی از این سیره عقلائی شده بود حداقل به این اصحاب علیهم السلام میرسید. از آنجایی که اینها به همان سیره عقلائیه عمل میکردند معلوم میشود که ردعی از آن سیره عقلائیه از طرف شارع صورت نگرفته است.
سوال:...
جواب: صرف عمل نکردن متشرعه به یک سیره عقلائی ظهوری در ردع ندارد. اگر عمل نکردن از باب عدم قبول باشد و متشرعه اصرار بر عمل نکردن داشته باشند یعنی همه متشرعه اتفاق نظر داشتهاند بر عمل نکردن به سیره عقلائیه و سیره متشرعه قائم شده است بر عمل نکردن به آن سیره عقلائیه، در این صورت سیره متشرعه کاشف از ردع شارع نسبت به آن سیره عقلائیه میباشد و این سیره متشرعه ردعی است بر آن سیره عقلائیه.
وصل الله علی محمد و آله الطاهرین