درس خارج فقه استاد شیخ محسن اراکی

99/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /فیما یثبت به المسافة الشرعیة

دلالت سیره عقلائیه بر حجیت خبر واحد در موضوعات

گفته شد که در اصل سیره عقلائیه و عموم این سیره در اثبات حجیت خبر عدل در موضوعات بحثی نیست. این سیره عقلائیه هم در عمل به خبر واحد عدل در احکام جاری است و هم در عمل به خبر واحد عدل در موضوعات .

سیره عقلائیه فرقی بین موضوعات و احکام نمی‌گذارد. وقتی سیره عقلاء، خبر واحد عدل را حجت بداند و بدان عمل کنند دیگر فرقی بین موضوعات و احکام قائل نیست؛ ولکن آنچه در اینجا مهم و مورد بحث است این است که آیا رادعی وجود دارد که ردع کند از عمل به سیره عقلائیه در موضوعات یا خیر؟

در شرع حکم امضائی نداریم و شارع خود مؤسس است

قبل از ورود به این بحث لازم است مطالبی تذکر داده شود که یکی از این مطالب در جلسه گذشته مطرح شد و آن این بود که فرمایش بزرگان ما این است که این سیره عقلائیه محل امضای شارع است و شارع سیره‌های عقلائیه را در اینگونه امور امضاء نموده است و اینها احکامی هستند که توسط شارع امضاء شده‌اند.

جواب داده شد از این مطلب به اینکه اصلاً این بیان، بیان غلطی است و ما در شرع، حکم امضائی نداریم. و شارع خودش مؤسس است. شارع هر حکمی را که انسان احتیاج داشته باشد جعل و وضع کرده است.

اینکه خداوند، احکامی را که بشر به آنها احتیاج دارد را جعل نکرده باشد، با ربوبیت و پروردگاری خداوند سازگاری ندارد که بر این مطلب آیات و روایات متعددی دلالت می‌کنند.

بنابراین اینکه گفته شود حکم شرع در یک مورد حکم امضائی است به این معناست که شرع، قبل از عقلاء حکمی نداشته و به اعتبار اینکه عقلاء چنین حکمی را تشریع کرده‌اند آن را امضاء نموده است که معنای این بیان این است که عقلاء در تشریع از شارع سبقت گرفته‌اند که امری محال است.

بله امکان دارد که بخاطر دلائل مختلفی که اتفاق افتاده است ما اکنون دسترسی به تمامی تشریعات شارع نداشته باشیم و از طریق عقلاء و سیره عقلائیه کشف کنیم حکم شارع را؛ ولکن این بدین معنا نیست که شارع در این موارد حکمی نکرده است و فقط حکم عقلاء را امضا نموده است که البته این کاشفیت حکم شارع از سیره عقلائیه شروطی دارد که از جمله این شروط این است که ردعی نداشته باشد و همچنین این سیره باید سیره معاصر زمان تشریع باشد.

سیره عقلائیه بر حجیت خبر عدل واحد در امور مهمه جاری نمی‌شود

مطلب دوم: این سیره عقلائیه که در اینجا مطرح شده است نمی‌توان ادعا کرد که شامل امور مهمه یا شامل موارد منازعات و خصومات هم شود و این شمول احراز نشده است.

قدر متیقن از این سیره عقلائیه بر حجیت خبر عدل، امور عادیه است؛ مثل اینکه شخص ثقه‌ای بگوید: «قیمت فلان کالا فلان مقدار شده است» در این صورت سیره عقلاء جاری می‌شود و قول شخص قبول خواهد شد؛ اما در امور مهمه اینگونه نیست. مثلاً فرض کنید کسی می‌خواهد عمل جراحی انجام دهد و جانش در گرو این عمل است یا معامله کلانی می‌خواهد انجام دهد که تمامی سرمایه‌اش تحت تأثیر این معامله قرار می‌گیرد؛ در این موارد معمولاً به خبر عدل واحد اکتفا نمی‌شود و بلکه تا اطمینان حاصل نشود، عملی انجام نمی‌شود.

در این موارد مهمه مثلاً ضم بر آن خبر عدل واحد، خبر عدل واحد دیگری اضافه می‌کنند و تا اطمینان حاصل نشود، عمل صورت نمی‌گیرد.

بنابراین باید گفت: در این موارد مهمه، خود عقلاء اکتفا به خبر عدل واحد نمی‌کنند یا حداقل باید گفت: یقین نداریم که سیره عقلائیه در این موارد هم جاری می‌شود.

همچنین در خصومات هم نمی‌توان به این سیره عمل نمود. مثلاً جایی که در دادگاه بین دو نفر اختلاف باشد[1] در این موارد، بینه باید باشد و خبر عدل واحد حجیت ندارد.

نکته‌ای که مهم است این است که ما در مورد سیره عقلائیه صحبت می‌کنیم ولکن در جایی هم که ادله لفظیه‌ای داشته باشیم بازهم قدر متیقن از آن ادله لفظیه، حجیت خبر عدل واحد در موضوعات عادی است و شامل امور متنازعه نمی‌شود. همچنین وقتی امری مربوط به منازعات و مخاصمات باشد آنجا دیگر این سیره فائده‌ای ندارد و شأن این موارد، چیز دیگری است.

در سیره عقلائیه که دلیل لبی است باید به قدر متیقن اخذ نمود و همچنین در دلیل لفظی نیز باید به قدر متیقن عمل نمود که در آینده این مورد را توضیح خواهیم داد.

ملاک اهمیت یک موضوع چیست؟

مطلب سوم: اینک گفته شد سیره عقلائیه قدر متیقنش حجیت خبر واحد عدل است در امور [غیر] مهمه، باید مشخص شود که ملاک مهم بودن و غیر مهم بودن چیست؟

مراد از اهمیت، یا اهمیت شرعی است _ و آن در جایی است که ثابت شود یک امری در نزد شارع خیلی مهم است؛ مثل اموری از قبیل: دماء و فروج که در نزد شارع از امور مهمه محسوب می‌شوند _ و یا اهمیت عرفی است که در این دو صورت (امور مهمه شرعی و امور مهمه عرفی) احراز نشده است حجیت آن سیره عقلائیه بر اخذ به خبر واحد در آن امور مهمه.

سیره عقلائیه بر حجیت خبر واحد ثقه دلالت می‌کند نه خبر واحد عدل

مطلب چهارم: اگر ما به سیره عقلائیه بخواهیم تمسک کنیم برای اثبات خبر واحد، این سیره عقلائیه بر خبر واحد ثقه قائم است نه بر خبر واحد عدل بما هو عدل.

عقلاء به کسی که اعتماد کنند، خبرش را اخذ می‌کنند و دیگر شرط عدل و حتی شرط اسلام و ایمان را در آن شخص معتبر نمی‌دانند. حال اگر مبنای ما در حجیت خبر واحد، سیره عقلائیه باشد، این خبری که بوسیله سیره عقلائیه حجیتش ثابت می‌شود و سیره عقلائیه بر حجیتش قائم است، خبر واحد ثقه است ودیگر شرط عدالت و اسلام و ایمان در او معتبر نیست. مثل اینکه دکتری است بی‌دین که درست است عدالت و اسلام و ایمان ندارد ولکن در آن موضوع مدنظر ثقه و قابل اعتماد است.

بنابراین بر اساس اینکه ما سیره عقلائیه را دلیل حجیت خبر واحد بدانیم چنین سیره عقلائیه از یک طرف مضیق است به اینکه مخصوص امور عادیه و غیر مهمه است و از این طرف موسع است که مخصوص خبر عدل نیست بلکه ملاک در حجیت، ثقه بودن مخبر است؛ و لذا «یشمل خبر الفاسق و الکافر و الناصب...»

آیا نسبت به سیره عقلائیه، رادعی وجود دارد؟

بعد از مطرح نمودن این مطالب چهارگانه نوبت به بحث اصلی ما می‌رسد که آیا نسبت به این سیره عقلائیه در حجیت دادن به خبر واحد در موضوعات رادعی وجود دارد یا خیر؟

رادع اول: اولین رادعی که مطرح می‌شود مضمون روایتی است که کلینی آن را روایت کرده‌ است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ [عَنْ أَبِيهِ‌] عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ؟ع؟ قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ:

«كُلُّ شَيْ‌ءٍ هُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَامٌ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهُ مِنْ قِبَلِ نَفْسِكَ وَ ذَلِكَ مِثْلُ الثَّوْبِ يَكُونُ قَدِ اشْتَرَيْتَهُ وَ هُوَ سَرِقَةٌ أَوِ الْمَمْلُوكِ عِنْدَكَ وَ لَعَلَّهُ‌ حُرٌّ قَدْ بَاعَ نَفْسَهُ أَوْ خُدِعَ فَبِيعَ أَوْ قُهِرَ أَوِ امْرَأَةٍ تَحْتَكَ وَ هِيَ أُخْتُكَ أَوْ رَضِيعَتُكَ وَ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا عَلَى هَذَا حَتَّى يَسْتَبِينَ لَكَ غَيْرُ ذَلِكَ أَوْ تَقُومَ بِهِ الْبَيِّنَةُ»[2]

در اینجا می‌فرماید که ما به چیزی عمل نمی‌کنیم مگر اینکه علم و یا بینه و اماره معتبره به آن داشته باشیم و وقتی هم به علم یا بینه و یا اماره معتبره خلافش ثابت شود، به آن خلاف عمل می‌کنیم.

حال بحث این است که بر طبق این روایت اگر خبر واحد بر آن قائم شد، اعتباری برای این خبر واحد وجود ندارد که توضیح آن انشاء الله در مباحث آینده خواهد آمد.

و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

 


[1] یکی از اشکالاتی که بر حجیت خبر واحد عدل در موضوعات گرفته می‌شود این است که اگر خبر واحد عدل در موضوعات حجت بشود پس دیگر بینه چه می‌شود؟.
[2] الكافي- ط الاسلامية، الشيخ الكليني، ج5، ص313.