درس خارج فقه استاد شیخ محسن اراکی

99/11/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /فروع مبحث حد التقصیر

مروری بر مباحث گذشته

بحث ما در حجیت خبر عدل در موضوعات بود. به مناسبت بحث در فرع سوم که طرق اثبات مسافت بود.

گفته شد برای اثبات حجیت خبر عدل در موضوعات به وجوهی استدلال شده است:

وجه اول: اثبات حجیت خبر عدل در موضوعات به همان دلیل حجیت خبر عدل در احکام.

این وجه اول _ استدلال بر حجیت خبر عدل در موضوعات به همان ادله حجیت خبر عدل در احکام بعد از پذیرش حجیت خبر عدل در احکام _ تقریباتی دارد:

تقریب اول، تقریب صاحب مستمسک است. البته این تقریب را مرحوم صاحب مستمسک برای اثبات حجیت اخبار از اجتهاد مجتهد آورده است. چون اخبار از اجتهاد مجتهد، اخبار از موضوع است. اگر خبر عدل واحد یا خبر اهل خبره واحد عدل، اخبار از اجتهاد مجتهد داد آیا این حجت است یا حجت نیست؟

چون برای اثبات حجیت اخبار عدل واحد از اجتهاد مجتهد، ایشان به این تقریب تمسک می جویند که همان دلیل حجیت خبر عدل در احکام، همان اثبات می کند حجیت خبر عدل را از اجتهاد مجتهد که موضوع است. چون اخبار عدل از اجتهاد مجتهد در حقیقت، اخبار از حکم شرعی است منتها به دلالت التزامی.

مدلول مطابقی آن، اجتهاد مجتهد است. یعنی مخبری که می گوید: «هذا مجتهد» مدلول مطابقی کلامش، اجتهاد این مجتهد است؛ اما مدلول التزامی اش این است که «فما یحکم به فهو حکم الله».

بنابراین با توجه به اینکه در ادله حجیت خبر واحد در احکام، مراد از خبر از حکم، اعم از اخبار عن الحکم است بالالتزام و بالمطابقه؛ یعنی خبری که «یعدّی الی حکم الشرعی»، چه بالمطابقه و یا بالالتزام؛ بنابراین خود دلیل حجیت خبر در احکام دلالت می کند بر حجیت اخبار از اجتهاد مجتهد که یک موضوع محسوب می‌شود.

ایشان می فرماید که عین همین کلام را ما در اخبار عن الامام بالواسطه می گوییم. فرض کنید کلینی، یا علی بن ابراهیم و یا ابن ابی عمیر اینها که اخبار از حکم شرعی می کنند، حکم شرعی فرمایش امام است؛ اما اینها که مستقیم از حکم امام نقل نمی‌کنند بلکه در واقع اخبار از اخبار روای می‌کنند و یا به عبارتی دیگر اخبار از روایت روای می کنند نه اخبار از امام و اخبار از روایت روای، اخبار از موضوع است؛ منتها در آنجا می‌گویید: چون این اخبار از موضوع منتهی می‌شود به اخبار عن الحکم لذا اینجا بالدلالة ‌الالتزامیة اخبار عن الحکم است. همانطوری که آنجا می‌گویید به دلالت التزامیه اخبار عن الحکم است در اینجا هم همین را بگویید.

این فرمایش مرحوم صاحب مستمسک است.

گفته شد یک اشکال و یک ان قلت هم صاحب مستمسک دارد به این بیان:

ان قلت: اینکه می‌گویید اخبار عن الاجتهاد المجتهد مثل اخبار عن روایت الراوی است، اینگونه نیست؛ بلکه اخبار عن الاجتهاد المجتهد، اخبار عن حدسٍ است درحالیکه اخبار عن روایت الروای، اخبار عن حسٍ است.

قلت: ایشان جواب دادند که هر دو اخبار عن حسٍ است. بله تلازم بین اجتهاد مجتهد و حکم شرعی اینجا حدسی است همچنین در آنجا هم حدسی است یعنی تلازم بین روایت راوی و حکم الامام هم حدسی است. پس هر دو مثل هم هستند.

اشکال مرحوم آقای صدر بر استدلال صاحب مستمسک

مرحوم آقای صدر رضوان الله علیه بر این استدلال مرحوم صاحب مستمسک [اثبات حجیت خبر از اجتهاد مجتهد با تمسک به ادله حجیت اخبار عدل از احکام شرعی ] اشکال می‌گیرند. ایشان می فرماید: دلیل حجیت خبر در احکام _ یا در شبهه حکمیه به تعبیر ایشان _ بر حجیت خبر از حکم کلی دلالت نکرده است تا بگویید که اخبار عن اجتهاد المجتهد به دلالت التزامی، اخبار عن حکم کلی است، بنابراین چون این هم اخبار عن حکم کلی است، دلیل حجیت خبر این را هم شامل می‌شود.

آیا در دلیل حجیت خبر عدل، عنوان حکم کلی اخذ شده است؟ جواب این است که خیر عنوان کلی اخذ نشده است. در دلیلی از ادله حجیت خبر واحد عدل نیامده است که «ما اخبر به العدل عن الحکم الکلی فهو حجة» تا گفته شود که این دلیل، در اینجا صدق می کند چون اینجا هم «اخبر العدل عن الحکم الکلی» است منتها اخبر بالدلالة الالتزامی نه بالدلالة‌المطابقی.

اگر دلیل حجیت اخبار عدل اینگونه بود که موضوع حجیت را خود «اخبار عن الحکم الکلی» گرفته بود یعنی «ما اخبر به العدل عن الحکم الکلی الالهی فهو حجة» در این صورت گفته می‌شود «اخبار عن اجتهاد المجتهد، اخبارٌ عن الحکم الکلی بالدلالة الالتزامیة»؛ ولکن اینگونه نیست؛ زیرا از ادله حجیت خبر واحد عدل استفاده نمی‌شود که حجیت تعلّق گرفته باشد بر «اخبار عن الحکم الکلی» بلکه این مضمون استفاده می‌شود که «ما قاله العدل فهو قولی» «ما رواه عنّی فهو عنّی» نظیر آنچه در همان روایت مربوط به عثمان بن سعید عمری و محمد بن عثمان بن سعید عمری وارد شده است که فرمود:

«العمري وابنه ثقتان فما أديا إليك عنى فعني يؤديان، وما قالا لك فعني يقولان... فاسمع لهما وأطعهما فإنهما الثقتان»[1] .[2]

مضمون ادله حجیت خبر این است که «ما اخبر به العدل فهو قولی» «ماقاله العدل عنّی فهو عنّی».

بنابراین عنوان حکم کلی الهی در آن نیامده است تا گفته شود: «اخبار از اجتهاد مجتهد، اخبارٌ عن الحکم الکلی الالهی بالدلالة الالتزامیة» تا گفته شود ادله حجیت خبر واحد شامل او هم می شود.

در اخبار عن اجتهاد اینگونه نیست ولکن در اخبار عن الروایة می‌توان برای اثبات حجیت اخبار عن الروایة به ادله حجیت خبر واحد تمسک کرد. چون وقتی اخبار عن الروایة می‌کند و دلیل می‌گوید: خبر او حجت است، این معنایش این است که «ما رواه فهو قولی» «ما رواه فهو عنی»؛ لذا می‌توان به این بیان برای اثبات حجیت خبر عدل از روایت از امام یعنی حجیت اخبار مع الواسطه از امام تمسک کرد. اما برای اخبار عن اجتهاد المجتهد نمی‌توان به آن تمسک نمود.

این خلاصه فرمایش استاد شهید صدر قدس سره است. [3]

ما بر اشکال استاد شهید، دو اشکال داریم. هم اشکال صغروی داریم و هم اشکال کبروی.

اشکال صغروی ما این است که همانطوری که اخبارٌ عن الروایة، اخبارٌ عن الامام است، اخبارٌ عن اجتهاد المجتهد هم همینگونه است و هیچ فرقی بینشان نیست. تنها فرقش این است که اخبارٌ عن اجتهاد المجتهد، اخبارٌ عن حکم الامام بالحدس است و اخبارٌ عن روایة الروای، اخبارٌ عن قول الامام بالحس است. و دلیل حجیت خبر واحد عدل نیامده تخصیص بدهد اخبار عن العدل را به اینکه حتماً حسی باشد.

بنابراین کما اینکه اخبار مع الواسطه عن الامام، اخبارٌ عن الامام است و اخبارٌ عن حکم الله الصادر عن الامام است، فتوای مجتهد نیز اخبار عن الامام است. و این کسی که می آید و می‌گوید: «هذا مجتهد» این مثل این است که گفته شود: «هذا مستنبط للحکم الامام علی الدلیل» یا مثل این است که گفته شود «ما افتی به فهو حکم الامام».

وقتی گفته می شود: «هذا مجتهد» مراد از عنوان مجتهد این است که «ما افتی به فهو حکم الامام» و همچنین مراد این است که «هذا یفتی بما حکم به الامام» و «هذا قادر علی الاستنباط»

پس بنابراین اخبار عن اجتهاد المجتهد، اخبار عن حکم الامام است بالالتزام؛ همانطوری که اخبار عن قول الزارة، اخبار عن قول الامام است بالدلالةالالتزامیة.

اشکال کبروی ما بر فرمایش استاد شهید که فرمودند: ادله حجیت خبر عدل دلالت ندارد بر حجیت اخبار عن الحکم الکلی بلکه تنها دلالت دارد بر اینکه «ما اخبر به العدل عن الامام فهو عن الامام» این است که این بیان خلاف آن چیزی است که ما در روایات حجیت اخبار عدل می‌بینیم.

مجموعه‌ای از روایات را نقل می‌کنند که از این روایات به خوبی بیان آقای حکیم قدس سره استفاده ‌می‌شود. یعنی از این روایات استفاده می‌شود «حجیت الاخبار، حجیت اخبار العدل عن الحکم الالهی» گرچه کلمه «الحکم الالهی» نیامده باشد اما «معالم الدین» یا «اخبار عن الدین» آمده است.

از جمله این روایات، روایت صحیحه حسن به علی بن یقطین است:

«عن محمد بن نصير، عن محمد بن عيسى، عن عبد العزيز بن المهتدي والحسن بن علي بن يقطين جميعا، عن الرضا عليه السلام قال: قلت: لا أكاد أصل إليك أسألك عن كل ما أحتاج إليه من معالم ديني، أفيونس بن عبد الرحمن ثقة آخذ عنه ما أحتاج إليه من معالم ديني؟ فقال: نعم»[4]

در این روایت موضوع، اخبار از معالم الدین است. یعنی قول یونس حجت است در اخبار از معالم الدین. و معالم الدین یعنی احکام الهی. لازم نیست که عیناً کلمه حکم الهی آمده باشد. معالم الدین یعنی احکام الهی.

سه روایت است که در هر سه روایت، عبدالعزیز بن المهتدی این مضمون را روایت می‌کند.

روایت چهارم، روایت علی بن المسیب الهمدانی است که در ضمن روایت آمده است:

«عن عليّ بن المسيّب الهمداني، قال: قلت للرضا ( عليه السلام ): شقّتي بعيدة، ولست أصل إليك في كلّ وقت، فمن آخذ معالم ديني ؟ قال: من زكريّا ابن آدم القميّ، المأمون على الدين والدُنيا...»[5]

احکام شرعی هم جزء‌ معالم الدین است.

روایت بعدی، روایت احمد بن حاتم بن ماهوی است:

«عن أحمد بن حاتم بن ماهويه، قال: كتبت إليه ـ يعني: أبا الحسن الثالث ( عليه السلام ) ـ أسأله: عمّن آخذ معالم ديني ؟ وكتب أخوه أيضاً بذلك، فكتب إليهما: فهمت ما ذكرتما، فاصمدا في دينكما على كلّ مسنّ في حبّنا، وكلّ كثير القدم في أمرنا، فإنّهما كافوكما إن شاء الله تعالى»[6]

در اینجا هم بحث معالم الدین است و آنچه موضوع حجیت قرار گرفته است اخبار از معالم الدین است.

همین معنا با الفاظ دیگری هم آمده است که در تمامی آنها معنای احکام دین منظور است.

مثل صحیحه شعیب العقرقوفی:

«عن شعيب العقرقوفي، قال: قلت لأبي عبد الله ( عليه السلام ): ربما احتجنا أن نسأل عن الشيء، فمن نسأل ؟ قال: عليك بالأسدي، يعني ـ أبا بصير ـ»[7]

منظور از عبارت «عن‌ الشی»[8] در اینجا، موضوعات خارجیه مثل ماء و حجر نمی‌باشد بلکه منظور «عن الحکم» است. به عبارتی دیگر باید گفت با توجه به قرینه مناسبات حکم و موضوع، منظور از «عن الشی»[9] در اینجا «عن الحکم»‌ است

در این روایت امام امر می‌کند که به ابوبصیر مراجعه شود و اینکه اخبار ابوبصیر از حکم شرعی برای تو حجت است.

این روایت را ما در محل خودش بحث کرده‌ایم و گفته‌ایم که هم حجیت روایت را اثبات می‌کند و هم حجیت فتوا را.

حدیث بعدی، صحیحه سلیمان بن خالد است که در آن آمده است:

«عن سليمان بن خالد، قال: سمعت أبا عبد الله ( عليه السلام ) يقول: ما أجد أحداً أحيى ذكرنا، وأحاديث أبي (عليه السلام) إلاّ زرارة، وأبو بصير ليث المرادي، ومحمّد بن مسلم، وبريد بن معاوية العجلي، ولولا هؤلاء ما كان أحد يستنبط هذا، هؤلاء حفّاظ الدين واُمناء أبي ( عليه السلام ) على حلال الله وحرامه، وهم السابقون إلينا في الدُنيا، والسابقون إلينا في الآخرة»[10]

عبارت «یستنبط هذا»[11] قرینه بر این است که این «امناء»[12] اعم از «امناء‌»‌ در اخبار و «امناء»‌ در فتوا می‌باشد و هر دو را شامل می‌شود.

روایت بعدی، صحیحه یونس بن یعقوب است که در آن آمده است:

«عن يونس بن يعقوب، قال: كنّا عند أبي عبد الله ( عليه السلام )، فقال: أما لكم من مفزع ؟! أما لكم من مستراح، تستريحون إليه ؟! ما يمنعكم من الحارث بن المغيرة النصري ؟»[13]

در این روایت امام می‌فرماید به این شخص رجوع کنید. این شخص مرجع و پناهگاه شما در احکام شرعیه است و مناسبت حکم و موضوع این را می‌فهماند که منظور مراجعه در احکام شرعیه است.

حدیث بعدی، روایت جمیل بن دراج است که در آن آمده است:

«عن جميل بن درّاج، عن أبي عبد الله ( عليه السلام ) ـ في حديث ـ أنه ذمَّ رجلاً، فقال: لا قدَّس الله روحه، ولا قدَّس مثله، إنه ذكر أقواماً كان أبي ( عليه السلام ) ائتمنهم على حلال الله وحرامه، وكانوا عيبة علمه، وكذلك اليوم هم عندي مستودع سرّي، ... بهم يكشف الله كلّ بدعة، ينفون عن هذا الدين انتحال المبطلين، وتأويل الغالين، ثمَّ بكى، فقلت: من هم ؟ فقال: من عليهم صلوات الله وعليهم رحمته أحياءً وأمواتاً: بريد العجلي، وأبو بصير، وزرارة، ومحمّد بن مسلم»[14]

در این روایات حضرت این افراد را «ائتمنهم علی حلال الله و حرامه»[15] معرفی می‌کند. یعنی حجت است کلامشان در حلال و حرام الهی.

حال با ملاحظه این روایات که ادله حجیت خبر عدل هستند فهمیده می‌شود اغلب ادله داله بر حجیت خبر عدل در اخبار عدل از احکام شرعی وارد شده است یا لااقل شامل احکام شرعیه نیز می‌شوند. لذا اینکه شما فرمودید: «موضوع دلیل حجیت خبر واحد، اخبار عن حکم الله نیست» کبرویاً فرمایش دقیقی نمی‌باشد.

و صل الله علی محمد و آله الطاهرین


[1] وسائل الشیعة؛ ج18، ص100 . متن کامل روایت از این قرار است:«وعن محمد بن عبد الله الحميري، ومحمد بن يحيى جميعا، عن عبد الله ابن جعفر الحميري، عن أحمد بن إسحاق عن أبي الحسن عليه السلام قال: سألته وقلت: من أعامل؟ وعمن آخذ؟ وقول من أقبل؟ فقال: العمري ثقتي فما أدى إليك عنى فعني يؤدى، وما قال لك عنى فعني يقول، فاسمع له وأطع فإنه الثقة المأمون، قال: وسألت أبا محمد عليه السلام عن مثل ذلك فقال: العمري وابنه ثقتان فما أديا إليك عنى فعني يؤديان، وما قالا لك فعني يقولان، فاسمع لهما وأطعهما فإنهما الثقتان المأمونان الحديث، وفيه أنه سأل العمري عن مسألة فقال: محرم عليكم أن تسألوا عن ذلك، ولا أقول هذا من عندي، فليس لي أن أحلل ولا أحرم».
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج18، ص100، أبواب كتاب القضاء، باب11، ح4، ط الإسلامية.
[3] بحوث في شرح العروة الوثقى، الصدر، السيد محمد باقر، ج2، ص98.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج18، ص107، أبواب، باب11، ح33، ط الإسلامية.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج27، ص146، أبواب كتاب القضاء، باب11، ح27، ط آل البيت.
[6] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج27، ص151، أبواب كتاب القضاء، باب11، ح45، ط آل البيت.
[7] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج27، ص142، أبواب كتاب القضاء، باب11، ح15، ط آل البيت.
[8] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج27، ص142، أبواب كتاب القضاء، باب11، ح15، ط آل البيت.
[9] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج27، ص142، أبواب كتاب القضاء، باب11، ح15، ط آل البيت.
[10] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج27، ص144، أبواب كتاب القضاء، باب11، ح21، ط آل البيت.
[11] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج27، ص144، أبواب كتاب القضاء، باب11، ح21، ط آل البيت.
[12] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج27، ص144، أبواب كتاب القضاء، باب11، ح21، ط آل البيت.
[13] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج27، ص145، أبواب كتاب القضاء، باب11، ح24، ط آل البيت.
[14] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج27، ص145، أبواب كتاب القضاء، باب11، ح25، ط آل البيت.
[15] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج27، ص145، أبواب كتاب القضاء، باب11، ح25، ط آل البيت.