درس خارج فقه تربیتی استاد علیرضا اعرافی
92/11/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: امر به معروف و نهی از منکر/ دلیل قرآنی
امربه معروف و نهی از منکر
حکم اولیه امر و نهی در واجبات و محرمات/ادله خاصه
ادله «امر به معروف و نهی از منکر» به سه گروه عمده تقسیم شد؛
1. ادله عقلیه؛ که شش دلیل مورد بررسی قرار داده شد و بر خلاف مشهور گفتیم ادله عقلیه معتبر هستند گرچه ـ اعتبار آنها ـمطلق نبود و تمام مراتب ـ «امر به معروف و نهی از منکر» ـ را دربرنمیگرفت اما بعضی از این ادله واقعاً ادلهای قوی بودند؛ یعنی اگر هیچ دلیل لفظی ـ بر وجوب «امر به معروف و نهی از منکر» ـ وجود نداشت عقل فیالجمله ـ به صورت حد اکثری ـ وجوب و در بعضی موارد استحباب «امر به معروف و نهی از منکر» را اثبات میکرد.
2. قواعدعامه فقهیه؛ استدلال به این قواعد نیز کمتر در کلمات علماء مطرح شده است، به نظر میآید قواعد عامه فقهیی وجود دارند که وجوب و در بسیاری از موارد رجحان را در «امر به معروف و نهی از منکر» افاده میکنند.
3. ادله خاصه از آیات و روایات.
ادله خاصه «امر به معروف و نهی از منکر»
دو گروه اول مورد بررسی قرار گرفت، اکنون به بررسی گروه سوم از ادله میپردازیم؛ گروه سوم ادله خاصه است که به دو بخش 1. آیات و 2. اخبار و روایات و احیاناً بحث سیره تقسیم میشود.
اولین دسته از ادله خاصه آیات قرآن هستند که شامل دوازده آیه است و باید مروری بر این آیات داشته باشیم.
آیه 104 سوره آلعمران
در سوره آلعمران سه آیه در مورد «امر به معروف و نهی از منکر» وجود دارد؛
1. آیه 104 سوره آلعمران؛
2. آیه 110 سوره آلعمران؛
3. آیه 114 سوره آلعمران.
به ترتیب آیات ابتدا از آیه 104 سوره آلعمران که آیه مشهوری است و در مبحث ـ قاعده ـ «دعوت و ارشاد» در باره آن بحث کردیم؛ «وَ لْتَکنْ مِنْکمْ أمةٌ یدْعُونَ إِلَی الْخَیرِ وَ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ أُولئِک هُمُ الْمُفْلِحُون»[1] .
در کلمات تمام فقها به این آیه تمسک شده است و اگر به آیات الاحکام مراجعه شود ملاحظه خواهد شد که تقریباً در تمام آنها این آیه به عنوان یکی از مهمترین آیات «امر به معروف و نهی از منکر» آمده است و به نظر میآید به لحاظ دلالت بر وجوب آیه 104 سوره آلعمران مهمترین آیه باشد؛ از حیث اینکه پایه الزامی «امر به معروف و نهی از منکر» را پایهریزی میکند، این آیه مهمتر است.
(چون این آیه را قبلاً بحث کردهایم مواردی را که گفته شده است را سریعتر عبور میکنیم و اگر مطلب جدیدی داشت آن را بیشتر بررسی خواهیم کرد. بر اساس روشی که آیات را بررسی میکنیم ـ در این آیه نیز ـ در جهاتی و نکاتی مباحث را تنظیم کرده، بیان میکنیم.)
سیاق آیه 104 سوره آلعمران
نکته اول در این آیه توجه به نکتهای تفسیری است و آن اینکه آیه در چه سیاقی قرار گرفته است؟
این آیه در سیاق آیات «دعوت به وحدت» قرار گرفته است، آیه قبل از این آیه یعنی آیه 103 «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»[2] این در سیاق آیات وحدت قرار گرفته است؛ البته وحدت در این آیه، وحدت بر محور «حبل الله» است؛ گفته شده است مراد از حبل الله قرآن و پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین هستند پس این آیه ملاک وحدت و وحدت را بیان میکند والا وحدت مطلوبیت ذاتی ندارد؛ بلکه وحدت بر ملاک و محور حق ارزشمند است.
بنابراین این آیه در سیاق آیات وحدت قرار گرفته است و کل مجموعه آیات وحدت و «امر به معروف و نهی از منکر» و اعتصام بحبل الله و ... در سیاق روابط مسلمانان با اهل کتاب قرار گرفته است؛ حال اگر کسی بحثهای سیاقی را از لحاظ علوم قرآنی معتبر بداند در این صورت این بیان قابل تأمل است زیرا که اولاً «امر به معروف و نهی از منکر» در سیاق دایره اولیه قرار گرفته است که مرتبط به اعتصام به حبل الله و وحدت است و دوماً مجموعه این موارد در دایره وسعتری قرار گرفته است که بحث روابط مسلمانان با غیر خود و اهل کتاب است، اگر کسی این سیاق را بپذیرد ـ خصوصاً سیاقهای چند رتبهای ـ میتواند الهاماتی از این مطلب بگیرد. ـ کلیات بحث را به صورت طرح بحث بیان میکنیم. ـ
قرینیت سیاق در فهم معنا
در بحث سیاق دو سؤال مطرح است؛
توقیفی بودن چینش آیات
1. چینش آیاتی که در یک سوره قرار گرفتهاند؛
1. توقیفی است؛
2. این توفیقی بودن نیز مفید نکاتی است؛ یعنی رشتهای به هم پیوسته است که باید آن را کشف کرد و در شناخت و فهم آیات به آن به عنوان ادلهای برای کشف معنا و الهام گیری، توجه نمود. اینکه به هم پیوستگی این آیات توقیفی است یا نه؟ محل بحث است و میگویند توقیفی است؛ در اینکه تنظیم صور توقیفی است و احتمال آن به این قوت ـ به قوت توقیفی بودن آیات ـ نیست اما چینش آیات توقیفی و معتبر است؛ یعنی به امر پیامبر آیات یک سوره چیده شده است ولذا منظومه سورهها توقیفی و به فرمان پیامبر انجام شده است ولی در توقیفی بودن چینش صور اختلاف وجود دارد.
بنابراین اصل اینکه چینش آیات، چینشی دستور داده شده است، صحیح است اما اینکه سیاق نیز امری است که میتواند در کشف معنا مؤثر و قرینه باشد، محل بحث است ـ به لحاظ علوم قرآنی و اصولی ـ
علیرغم اینکه سیاق امری توفیقی است اینکه تا چه حدی برد دارد، محل بحث است و علیاقاعده نمیتوان به طور کلی گفت سیاق هیچ قرینیتی ندارد و یا دارای قرینیت مطلقی است که تا ... با آن رفت قاعدتاً دارای فروض تفصیلی است که تشریح و تفصیل مسئله در اصول است.
مراتب سیاق
ضمن بحث سیاق بر فرض اینکه آن را به طور مطلق و یا فیالجمله معتبر بدانیم فیالجمله بودن اعتبار سیاق مورد قبول و متبع است اما بالجمله بودن آن محل تردید است. نکتهای در دنباله این بحث وجود دارد و آن این است که سیاق نیز لایهها و رتبههایی دارد، این مطلب نیز قابل بحث است؛ مثلاً در این آیه و بحث «امر به معروف و نهی از منکر» ما بین چند آیه وحدت و اعتصام بحبل الله آمده است، مجموع این موارد در دایره وسیعیتری قرار گرفتهاند یعنی «روابط مسلمانان با اهل کتاب» چندین آیه قبل و بعد ـ از آیه 104 سوره آلعمران ـ در مورد «روابط مسلمانان با اهل کتاب» صحبت میکنند، این چنین است که سیاق نزدیک و دور و درجات و دایرههای این سیاق چه اندازه در فهم معنا نقش دارند، محل بحث است و تبعاً هر چه قدر سیاق دورتر شده، دایره وسیعتری پیدا کند، قرینیت آن ضعیفتر خواهد شد.
ـ فقط با توجه به بحثهای مبنایی که الان نمیخواهیم وارد شویم و فقط تلنگری زدم تا توجهی به بحث پیدا کنیم عرض خودمان را نیز گفتیم که ـ
بنابراین سیاق فیالجمله قرینیت دارد اما باید حدود قرینیت را جای دیگری بررسی کنیم. هر چقدر هم این سیاق نزدیکتر باشد قرینیتش بیشتر است، هر چه فاصله دورتر شود کمتر میشود.
نقش امر به معروف و نهی از منکر در اعتصام به حبل الله
درحقیقت مباحث امر به معروف و نهی از منکر و دعوت به خیر و ... ارتباطی با مقولهٔ سیاق نزدیک و بحث وحدت و اعتصام به حبل الله دارد با این بیان که بهترین راه برای اعتصام به حبلالله و وحدت ایمانی و اسلامی این است دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر صورت گیرد والا اگر نباشد یا حبلالله پاره میشود و در نتیجه وحدت نیست یا اگر هم وحدت باشد آن وحدت، وحدت الهی نبوده، ریسمان اللهی وجود نخواهد داشت. در ضمن نقش این فریضه در این بحث نکتهای تفصیلی است، همان طور که در روابط با اهل کتاب و دیگران هم دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر ارتباطی دورتری با آنها نیز دارد.
مفهوم «وَ لْتَکنْ»
نکته دوم در مادهٔ «وَ لْتَکنْ» است؛ «وَ لْتَکنْ» امر غائب است و از مادهٔ کان است و هیئتی دارد که اینجا ملاحظه میکنیدـ «وَ لْتَکنْ»، نکته خاصی در این مورد وجود ندارد؛
نکات تفسیری «وَ لْتَکنْ منکم»
یک. ناقصه بودن «کان»
سؤال در این آیه این است که کان در «وَ لْتَکنْ» تامه است یا ناقصه؟
1. بعضی گفتهاند: تامه است و أمةٌ فاعل آن است.
2. اما غالب مفسرین میگویند کان ناقصه است و أمةٌ اسم آن است، آنهایی هم که میگویند کان ناقصه است و أمةٌ اسم آن است باز دو احتمال دادهاند؛
1. بعضی میگویند منکم خبر مقدم کان است و یدعون فقط صفت است.
2. غالباً هم میگویند أمةٌ اسم است و یدعون خبر است
اظهر شاید دومی باشد. اینها دو سه بحث در کان است که اظهر این است که کان در اینجا ناقصه است که اسم و خبر میخواهد که اسم آن أمةٌ است و یدعون خبر آن است.
دو. تأکید در «وَ لْتَکنْ»
نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که این امری که روی کون رفته است میتوانست مستقیم روی خود دعوت برود یعنی آیه میتوانست بگوید که ولتدعُ طائفهٌ منکم یا أمةٌ منکم إلیالخیر یا أدعوا إلیالخیر، میتوانست مستقیم أدعوا بیاورد یا حتی امر غایب هم بیاورد به صورت ولیدع، ولتدع و امثال اینها، ولی فرمود که ولتکن منکم أمةٌ یدعون إلیالخیر، این مفید تأکید است ضمن اینکه میخواسته است أمةٌ منکم را بیاورد که با آن قشنگتر درمیآید، زیادةُ المبانی تدلّ علی زیادة المعانی و لااقل دلالت بر تأکید است و لذا اینکه امر کمی در اینجا پیچیدهتر شده است به خاطر این است که تأکید را افاده کند. نکات دیگری هم دارد که زیباتر میشده است برای اینکه أمةٌ منکم میخواست بیاورد، بنابراین به جای اینکه بگوید أدعوا آمروا بالمعروف دارد که ولتکن منکم أمةٌ یدعونَ، این دو وجه دارد؛
1. میخواست أمةٌ منکم بیاورد تا این طور زیبا میشده است؛
2. این گونه بیان مفید تأکید است ـ که بیاورد کونکم داعین إلی المعروف إلیالخیر ـ
سه. تعارض در ظهور «وَ لْتَکنْ» و اطلاق «الخیر»
هیئت ولتکن، امری بوده، ظهور در وجوب دارد، ـ حال به شکل ظهور لفظی یا عقلی یا اطلاقی یا یکی از وجوهی که گفته شده است ـ اما مهم این است که این ظهور در وجوب معارض است به ظهور خیر و معروف در اطلاق، زیرا خیر هم واجبات و هم مستحبات را دربرمیگیرد، معروف نیز به همین ترتیب بوده، به لفظ هر دو اطلاق دارد. در آن صورت اگر واجب باشد و بخواهد شامل مستحب و ... شود امکان نخواهد داشت چون نمیتوانیم بگوییم جمع این دو، واجب است ـ یعنی امر به معروف حتی در جایی که میخواهد دعوت به مستحب کند، واجب باشد. ـ فلذا این ظهور ولتکن در وجوب با ظهور خیر و معروف در اطلاق و شمول آن نسبت به مستحبات تعارض دارد، یا باید دست از آن ـ ظهور امر ولتکن در وجوب ـ برداشت و یا باید از ـ اطلاق خیر نسبت به مستحبات و واجبات ـ دست برداشت.
تعارض ظهور هیئت امر در وجوب یا هیئت نهی گاهی در حرمت است با اطلاق متعلق. در تعاونوا علی البرّ والتقوی نیز همین را میگفتیم، در آنجا میگفتیم تعاونوا امر است و ظهور در وجوب دارد اما اطلاق برّ و تقوی ظهور در مطلق دارد و مستحبات را نیز دربرمیگیرد، نمیشود این دو را باهم جمع کرد، یا باید بگوید تعاونوا یعنی مطلق رجحان، یا برّ و تقوی بگوییم که مقصود واجبات است. حل این تعارض مورد به مورد هم فرق میکند، اینجا ظهور آیه در ظهور وجوبی است یعنی ظهور ولتکن منکم أمةٌ یدعون إلیالخیر ظهور وجوبی دارد و این مقدم بر خیر است، به همین دلیل است که میگوییم اینجا قوت ظهور ولتکن در وجوب و اقوی بودن آن موجب میشود که خیر و معروف را مقید کنیم، در واقع ظهور وجوبی این به خیر و معروف قید میزند که مقصود واجبات است و مستحبات را شامل نمیشود. این تعارض و اظهریت این و تقدم ظهور وجوب بر ظهور اطلاقی خیر و تقید این ظهور بر آن ظهور است.
میخواستیم یک چیز جامع بگوییم، جامع به این معنا که بگوییم ولتکن در آن واحد در یک محدوده وجوب میگوید و در محدودهای استحباب میگوید.
یک دلیل در آن واحد میگوید این نسبت به واجبات واجب است و نسبت به مستحبات مستحب است، مشکل کار این است، این را احتمالی دادیم و هنوز پایههای اصولی محکمی ندارد ولو اگر این درست شود خیلی از جاها درست میشود. یعنی درواقع اگر نظریه سوم را بگوییم رفع تعارض میشود و میگوییم در این نوع موارد در محدوده خیر واجب، ولتکن افاده وجوب میکند و در غیر آن رجحان را میگوید، منتها این احتمال بوده است.
چهار. احتمالات در «منکم»
در مِن دو وجه گفته شده است؛
1. من ابتدائیه و بیانیه باشد، آن وقت ولتکن منکم أمةٌ یعنی شما کلاً امتی باشید که شماها هستید. احتمال اول این است که من ابتدائیه و بیانیه باشد، بنابر این احتمال این خطاب متوجه عموم مکلفین است، میگوید ولتکن منکم أمةٌ یعنی ولتکونوا أمةٌ، شماها امتی باشید که این کار را انجام دهید، یعنی همه را شامل میشود. فاجتنبوا الرجس من الأوثان، رجسی که عبارت از اوثان است، شما امتی باشید که دعوت به خیر کنند که منظور از این آیه بنابر اینکه من بیانیه باشد، توجیه خطاب به همه است.
2. احتمال دوم این است که من تبعیضیه باشد که ولتکن منکم یعنی گروهی از شما باشند که این دعوت و امر به معروف و نهی از منکر را بکنند.
اینجا مرحوم علامه طباطبایی دو نکته دارد، بعضی دیگر هم دارند؛
1. بسیاری از مفسرین میگویند اظهر در اینجا تبعیض است، این تعبیر ولتکن منکم أمةٌ اظهر در تبعیض است و لذا آن را من تبعیضیه میگیرند.
2. آیا این بحث ثمرهای دارد یا ندارد؟ خواه بیانیه باشد یا تبعیضیه باشد؟ مرحوم علامه طباطبایی فرمودهاند ثمرهای ندارد، کسان دیگری هم اشارهای به این کردهاند، زیرا؛
1. اگر آیه بگوید منکم یعنی جمعی از شما اقدام کنید یعنی ظهور وجوب کفایی دارد، بر همه واجب نیست و باید جمعی اقدام کنند.
2. اما اگر من بیانیه باشد باز هم عقل این را میفهمد که امر به معروف و نهی از منکر امر کفایی است.
فلذا من تبعیضیه باشد یا بیانیه باشد ثمرهای در این حکم و مفاد اصلی ندارد، زیرا حتی اگر بیانیه هم باشد باز معلوم است که در هر جایی عدهای که بتوانند قیام کنند اکتفای به آن میشود و لذا این حرف فرمایشی است که ایشان فرمودهاند که فرقی نمیکند.
بیان استاد
دو نکته در تکمیل این عرض میکنیم؛
1. اگر «من» در «منکم» تبعیضیه باشد، در این صورت دو جهت دارد؛
1. لازم نیست در قیام امر به معروف و نهی از منکر همه اقدام کنند و باید گروهی اقدام کنند به حدی که من به الکفایه باشد.
2. «منکم أمةٌ» به اینکه امر به معروف و نهی از منکر شرایطی دارد، اشارهای میکند؛ یعنی افرادی اقدام کنند که واجد شرایط باشند.
پس اینکه گفته است گروهی از شما یک جهت آن این است که در هر موردی لازم نیست همه جمع شوند و عدهای کافی است. جهت دوم این است که شرایطی برای قیام امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد و این اشاره به آن شرایط دارد یعنی گروهی که واجد شرایطند.
2. روایتی در ذیل این آیه در کافی و نورالثقلین آمده است که مَسْعَدَه بْنِ صَدَقَه، بیان شده است. ظهور آن روایت در این است که من تبعیضیه است و تبعیض هم بیشتر ناظر به جهت دوم است، یعنی اینکه همه را نگفته است برای این است که همه واجد شرایط نیستند یعنی تبعیض از حیث این است که همه واجد شرایط نیستند و بعضی واجد شرایط هستند، البته مَسْعَدَة بْنِ صَدَقَه محل بحث است، توثیق خاص ندارد ولی در عین حال فرد مهمی بوده است، اگر کسی آن را بپذیرد روایت معتبر میشود، آن روایت این نکته دومی را که گفتیم به صراحت میگوید.
پس اینکه میگوید گروهی از شما برخیزید دو جهت دارد؛
1. امر به معروف واجب کفایی است.
2. در روایت نیز به آن اشاره شده است، همان واجب کفایی هم متوجه همه نیست بلکه شرایط دارد، انسانهای واجد شرایط که در آنها هم واجب کفایی است، دو تبعیض اینجا وجود دارد و منکم به هر دو اشاره دارد، به خصوص با ملاحظه روایت البته اگر روایت هم نبود هر دو جهت آن با قواعد تفسیری عقلیه و عقلایی هم استفاده میشد. البته آنهایی که من بیانیه میگیرند به همین هم تمسک کردهاند.
هر دلیل مطلقی بر تحصیل شرایط دلیل میشود مگر اینکه قرینه لبیه یا لفظیه بگوید که شرط دارد منتها چون اینجا قرینه لبیه داریم که فرد باید قادر باشد، باید بداند و حداقل دلیل لفظی داریم حضرت میفرماید این مِن اشاره به آن هم دارد که شرایطی هم در اینجا است. دلیلی که میآید مطلق است و میگوید تحصیل شرایط کن ولی شرایط را باید از بیرون بفهمیم.
اختصاص آیه در ائمه معصومین علیهم السلام
در روایات گفته شده است که مقصود ائمه هستند، آن باطن و تأویل روایت است، ولتکن منکم أمةٌ یدعون إلیالخیر گفته شده است مختص به ائمه است یعنی کار دیگران نیست، این همان بیان مصداق بارز است یعنی دعوت اصلی به خیر و هدایت اصلی بشر به خیر کار ائمه و اهل بیت است، آن هم در واقع تأویل و بیان مصداق بارز است، البته راجع به این میشود بحثهای دیگری نیز کرد.
مفهوم «أمةٌ»
بحث دیگر مربوط به أمةٌ است؛ الأمة جماعة المنتفع و قاصد لمقصدٍ واحد، منتها امت در قرآن و روایات هم گفته شده است که گاهی به فرد هم اطلاق میشود.
با توجه به اینکه در روایات دارد که امت شامل فرد هم میشود شاید بگوییم این را هم میگیرد ولو مجاز است قرینهاش است، اگر هم نگیرد مهم نیست عقل میفهمد که در جایی لازم نیست جمع قیام کنند و یک نفر کافی است، قرینه عقلی در اینجا داریم.