91/12/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: خانواده واژگان در حوزه تعلیم و تربیت
خلاصه بحث گذشته
در بررسي واژگاني مربوط به بحث تعليم و تربيت، چند واژه بررسي شد. اين واژگان در خانواده مفهوم تربيت قرار ميگيرند يعني واژگاني است که به پيامبران نسبت داده شده و يا در مقام تغيير شخصيت و رفتار ديگران امر به آن تعلق گرفته است.
احتمالات واژه تزکيه
دوازدهمين واژه، تزکيه بود که از زکات بود که معنايي که از قديم راجع به اين زکات گفته شده بود، همان نمو النفس يا نماء النفس بود. نماء الشيء را زکات ميگفتند. اين واژه در قرآن به معناي نماء به کار رفته گاهي به مال نسبت داده شده مثل زکات مال يعني نماء مال، منتهي اين که دارد چيزي کم ميشود به آن نماء گفتند به خاطر اين است که در واقع اضافه ميشود، گاهي اين نماء به نفس نسبت داده ميشود که بحث در نماء النفس است که در آيات قرآن زياد به کار رفته است.
1ـ اين واژه، مثل واژه هدايت است که هم به خود شخص نسبت داده شده ﴿قد افلح من زکیها﴾ که این کار اخلاقی است و هم نسبت داده شده به مربياني که از بيرون کمک ميکنند به پيامبران نسبت داده شده که ﴿یزکیهم و يعلمهم الکتاب و الحکمة﴾ و هم به علت اصلی همه این تغییرات نسبت داده شده که خداوند تبارک و تعالی است ﴿بل الله یزکی من یشاء﴾. پس این واژه هم در مفهوم خودسازی و هم در مفهوم تربیتی به کار رفته است؛ ولذا این واژه در فعالیت شخص در مقام خودسازی، مصداق این واژه و مستعمل فيه اين واژه است و هم در جایی که مربی، دیگری را تربیت میکند. البته هدایت هم این گونه است و غالبا .هدايت به معناي فعاليتي است که مربي براي رشد ديگري انجام ميدهد و گاهي اهتداء به کار رفته است، ولی در عین حال، این که گفته شود خودش را هدایت کند، کمتر به کار رفته است.
تزکیهای که از بیرون انجام میشود هم به خدا که مبدأ تزکیه است و هم به پیامبران و هم به سلسله مراتب دیگر هم میتوان نسبت داد این مراتب وجود دارد و مانع از اطلاق این نیست.
2ـ عمده مطلب این است که تزکیه که به معنای تنمیه است ﴿تزکیة النفس، یعنی تنمیة النفس﴾، نمو نفس است که طبعاً نمو معنوی و روحی است نه مطلق نمو، نموهای جسمی منظور نیست، بلکه نمو باطنی مقصود است و تفاوتی که با واژه تربیت دارد این است که: واژه تربیت شامل تربیتهای مادی، شغلی و مادي هم ... میشود اما تزکیه، رشد دادن جسمی نیست و رشد دادن روحی است و روحی هم در حوزه امور اخلاقی است و از این جهت اخص است و اما نکته مهمتر این است که تزکیه با فعالیتهای آموزشی چه نسبتی دارد؟!
متبادر به ذهن، این است که تزکیه، مقابل تعلیم است. در بقره، آل عمران، جمعه ... در چهار آیه تزکیه و تعلیم است که برخی مستند به خدا و برخی به غیر خداست. نکته این است که تا بحال اگر سوال میکردند ﴿يعلّمهم و يزکّيهم﴾ چه نسبتي دارند!! گفته ميشد اينها از دو مقولهاند، يعلّم، بُعد معرفتي و شناختي را ميگويد و آموزش ميدهد و يزکّي، فعالیتهای روحی و تربیتی به معنای خاص را میگیرد که غالبا همین احتمال الآن رایج است و بر اساس اين، در برخي تعليم مقدم شده و در برخي آيات تزکيه مقدم شده است ولکلٍ وجهٌ.
احتمال دوم: تزکیه از نظر لغوی، عام است و شامل تعلیم هم میشود البته تعلیم در امور معنوی و رشد روحی؛ بعید نیست کسی این احتمال دوم را بگوید تزکیه یعنی تنمیة النفس؛ وقتی پیغمبر آموزش میدهد و اعتقاد و معارفی را به او میدهد، این هم تنمیه است، و اگر این به معني باشد، نسبت تزکیه با تعلیم میتواند عام و خاص مطلق باشد با تعلیم کتاب و احکام و ...؛ برای اینکه خود تعليم هم مصداق تزکیه است. ﴿یزکّیهم﴾، شامل ﴿یعلّمهم﴾ هم میشود؛ برای اینکه با تعلیم، رشد معنوی میدهد و رشد شخصیتی در او میدهد. این احتمال با معنای لغوی سازگار است.
3ـ احتمال سوم: ﴿یزکیهم﴾ دو معنی دارد:
الف:معنای خاص
ب: معناي عام
اگر با هم به کار رود ﴿اذا اجتماعا افترقا﴾، اگر یزکّیهم به تنهایی به کار رود، ممکن است معنای مطلق را بگیرد.
بنابراين سه احتمال شد:
1ـ تزکيه،یک معنی دارد، مقابل تعلیم است که حوزه روحي و روانشناختي را ميگويد.
2ـ تزکيه، یک معنی دارد و عام است.
3ـ دو معنی دارد:
الف: معنای عام و ب: معنای خاص
اگر احتمال دوم باشد، که ﴿یزکیهم﴾، مطلق تنمیه است در واقع ﴿یعلّمهم﴾، ذکر خاص، بعد از عام، یا قبل از عام است.
یکی از مصادیق قد أفلح من زکیها، کسی است که خودش را رشد معنوي و روحي است.
4ـ احتمال چهارم تزکیه: تزکیه، رساندن به هدف را شامل است و تزکيه، ناظر به غایت نهایی و نموی که در شخص ایجاد شده است که راههای نمو مختلف است که يکي تعليم و يکي فعاليتهاي اخلاقي و معنوي ديگر است که حتي به آن فعاليتهاي ديگر هم تزکيه گفته نميشود. وقتي به همه آنها تزکيه اطلاق ميشود که آن نمو ايجاد شده باشد ولي باز تعليم، مقدمه آن ميشود و ديگر جزء آن نميشود.
خلاصه احتمالات در مورد واژه تزکيه
1ـ مقابله
2ـ عام باشد و آن هم مشمول آن باشد
3ـ دو اصطلاح باشد، عام و خاص
4ـ تزکیه، کاری به ابزار ندارد؛ کار به نمو دارد که غایت است و تعليم و انذار و تخويف و موعظه و .. همه مقدمات آن ميشود.
بحث در مورد چرایی تقدیم ﴿یعلّمهم و یزکّیهم﴾؛ اينکه يعلّم يا يزکّي مقدم شده ، مبتني بر احتمال اول در باب تزکيه است.
13ـ توصیه و وصیت یا تواصي
توصيه و وصيت و تواصي(جايي که حالت متقابل و ذوطرفين باشد): ﴿التقدم الی الغیر بما يعمل به مقترناً ببغض﴾
پیشنهاد دادن عملي به دیگری برای کار و عمل خود او، همراه با یک نوع موعظه و ترقیق قلب و ترساندن ظریفی است.
این واژه چیزی فراتر از تعلیم است. ممکن است یادش دهد ولی این واژه ناظر به حوزه تعلیمی به معنای خاص نیست، تأکیدی که دارد از سر خیرخواهی راهی را به او سفارش میکند به عنوان مقدمهاش گاهی است که طرف نمیداند ولی خیلی وقتها میداند ولی باز هم گفته ميشود توصیهاش کرد، این جور نیست که الزاماً مفهومش اگر با اعلام و تعلیم باشد به عنوان مقدمهاش میآید.
14ـ قول
قول، واژه عامی است که در ارشاد و هدایت و تعلیم دیگران به کار رفته است ﴿قل لهم﴾ ، البته قول، مفهوم عامی است از حیث معرفتی و عاطفی؛ برای اینکه گاهی قولی است که جنبه آگاهی دارد و گاهی جنبه عاطفی و روحي و شخصيتي دارد؛ فلذا قول يک مفهوم خيلي عام تربيتي است.
قول، از جهتی خاص است؛ برای این که یک نوع اقدام عملی نیست، اقدام شفاهی و زباني است.
ولی از جیث این که این اقدام زبانی چون موعظه و تعلیم و تخويف و ارشاد است را میگیرد و از این جهت شمول دارد و در قرآن به کار رفته است. وقتی به پیغمبر میگوید قل، یک امر تربیتی است، ﴿و من أحسن قولاً ممن دعا الي الله﴾ که قول در مقام تربیت است.
15ـ احیاء
احياء، از واژگاني است که در واژگان تربيتي قرار ميگيرد. آیهای که میفرماید ﴿من قتل نفساً ..﴾ بعد دارد ﴿من أحياها فکأنما أحيي الناس جميعاً﴾.
در روايات زيادي احياء به دو معني آمده است:
الف: احیای جسمی
ب: احیای معنوی
اين آيه ميفرمايد احيا،، احياي معنوي را هم دربرميگيرد که فعاليت تربيتي است ﴿اذا دعاکم لما یحییکم﴾، خصوص احیای معنوی است.
بنابراين احياء دو قسم است: احياي جسماني که من احياها آن را هم دربرميگيرد ولي يک احياء و حيات معنوي داريم که اين آيه من احياها آن را ميگيرد و آيه اذا دعاکم لما يحييکم، خاصّ حيات معنوي است.
به نظر می آید دو احتمال در باب احيا است:
1ـ معنای عام: که شامل تعلیم و تزکیه و فعالیتهای تربیتی دیگر در فعل، قول، حوزه شناخت، شخصیتی و روحی میشود که شبیه هدایت و تزکيه و ... میشود .
2ـ احیاها، مثل احتمال جهارم تزکیه، زندگی معنوی درونی است که تعلیم و تزکیه و انذار و ... همه مقدمات آن است.
بنابر احتمال اول، احياء، مفهوم انتزاعی است که خود آن عمليات را هم ميگيرد ولي باز عام است.
ولي بنابر احتمال دوم، غایت را میگوید و باقی موارد مقدمه این میشود.
ولي علی کلا الاحتمالين، احیاء، از مفاهيم عامی است که هم حوزه شناختي و هم حوزه .. را شامل است.
16ـ اخراج من الظلمات الی النور
اينجا نيز دو احتمال وجود دارد:
1ـ مفهوم عامی است که مفهوم انتزاعی است که این مصادیق را شامل میشود و هم تعليم و هم انذار و .. را شامل است که هر کدام در حد خودشان، يک اخراج من الظلمات الي النور است، مصداقي از اين مفهوم انتزاعي است و جزء دامنه شمول معنايي آن است.
2ـ اخراج الي الظلمات، نتیجه را میگوید و اینها همه مقدمه است.
ولي اخراج الي الظلمات الي النور، معنای عام است، هم ظلمتهای معنوی و هم ظلمتهای شخصتی و معرفتی را میگیرد.
ـ البته ممکن است کسي بگويد اخراج من الظلمات الي النور، ناظر به نتیجه است، یعنی تحول روحي که شخص پيدا ميکند و صرف تعلم نیست.
18ـ تلاوت
این از فعاليتهايي است که بعنوان فعالیت تربیتی میگوید قرآن را تلاوت کن، جاییکه بر دیگران تلاوت میکند.
19ـ قرائت
هر دو واژه قرائت و تلاوت گاهي براي خود شخص است که ربطي به تربيت ندارد، ولي ﴿اتل يا اقرأ عليهم﴾، یک فعالیت تربیتی است، اگر برای دیگران قرائت و تلاوت شود.
تلاوت: پشت سر هم قرار دادن کلمات است
قرائت: ضمّ حروف و کلمات است.
در تلاوت يک تأکيد بيشتري است.
تلاوت، معناي دومي دارد که گاهي ميگويد عمل را هم دنبال قرائت بیاورد، یعنی جمع عمل و قرائت.
ـ اگر تلاوت و قرائت به معنای خواندن ـ خواندن منسجم و درست و سنجيده با اين ويژگي هايي که در لغت آمده است ـ برای دیگران باشد، تلاوت و قرائت، بیشتر جنبه شناختی دارد و کاری به جنبههای روحی ندارد یعنی قرائت و تلاوت، انتقال مطالب در قالب الفاظ، در شکل آگاهي بخشي است.
اصل تلاوت و قرائت (تلي عليه و قرأ عليه) جايي است که معنی را بفهمد و بعدها منتفل شده به جاییکه ميخواند و ممکن است معنی را نفهمد؛ ولذا چون آن معناي اصليش، آن است حوزه شناختي است کاري به جنبههاي عاطفي اين واژه ندارد گرچه مقدمه آنهاست.
20ـ ارشاد و رشد
ارشاد در قرآن يک بار آمده؛ ولي بيشتر با تعبير رشد آمده که معنای هدایت را دارد.
21ـ تبیین
التبيين، کشف عن الشيئ، يعني چيزي را واضح کردن است. تبيين، واژهای است که جنبه معرفتي و شناختی دارد.
22ـ ترهیب
ترهيب در قرآن خيلي به کار نرفته است. اين واژه که از مقوله ترس است جنبه شخصیتی و عاطفی دارد؛ نه جنبه معرفتي.
23ـ تخویف
جنبه معرفتی دارد.