91/07/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: قاعده ارشاد جاهل ـ دلیل قرآنی
ادله قرآني:1ـ دليل اول، آیه 122 سوره توبهو ما کان المؤمنون لینفروا کافة، فلو لا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون
موارد تمسک به آيه نفراين آیه، از غُرر آیات قرآن است که حداقل در فقه و اصول در سه جای مهم مورد تمسک قرار گرفته است:
• حجیت خبر واحد
• وجوب اجتهاد و تعلم احکام و شریعت
• قاعده ارشاد جاهل
نگاه کلی به آیه نفر:و ما کان المؤمنون لینفروا کافة، فلو لا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین ولینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون
در آیات متعدد، مسلمانها مأمور به جهاد شدند، بيان جهاد، در غالب آیات، متوقف بر هجرت و نفر و کوچ کردن است.
تعبير آيات در مورد جهاد• نفر
اين تعبير در سوره توبه، در سه چهار جا و در غير سوره توبه نيز در هفت هشت مورد، به صورت امر به نفر، یا توبیخ بر عدم نفر تعبير شده است.
«انفروا خفافاً و ...» که به صورت امر بر نفر ذکر شده است، «ما لکم اذا قیل لکم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض» زمانی که گفته شود، کوچ کنید و بیرون بروید برای اینکه جهاد کنید، سنگین میشوید و نمیتوانید حرکت بکنید، «الاتنفروا یعذبکم الله عذابا الیما» اگر برای جهاد و دفاع نفر نکنید، یعذبکم عذابا الیما که به صورت توبیخ بر عدم نفر بیان شده است.
• هجرت
واژه «هجرت» به معنای کوچ کردن و رفتن و ترک خانه و دیار، مفيد وجوب هجرت برای جهاد ميباشد «والذین هاجروا و جاهدوا»، البته واژه «هجرت» یک معنای معنوی باطنی هم دارد که در روایات به آن اشاره شده، و شامل هجرتهای درونی نیز میشود.
• فرار
این واژه نیز مانند واژه هجرت، معنای کوچ کردن و رفتن و ترک خانه و دیار و وجوب هجرت برای جهاد را افاده میکند «فرّوا الی الله»
قدر متیقن و ظاهر اولیه آیاتی که میفرماید: انفروا خفافا و ...، مالکم اذا قیلم لکم انفروا اثاقلتم الی الارض، الاتنفروا یعذبکم الله عذابا الیما، هاجروا، والذین هاجروا و جاهدوا ...» مصداق بارز این آیات، وجوب مهاجرت و نفر است.
با چنین زمینهای، توجه به این که مسلمانها مکلّف به کوچ کردن هستند، صدر آیه 122 سوره توبه که میفرماید: «ما کان المؤمنون لینفروا کافة» لازم نیست همه مسلمانها نفر کنند، یک نوع تبصره و استثنائی بر وجوب مطلق انفروا میزند و در ادامه میفرماید: لولا نفر من کلّ فرقة ...
نکات موجود در ما کان المؤمنون لینفروا کافة
1ـ ماکان، مفید نهی نیست.
«ما کان» در اینجا مفید نهی نیست، اين تعبير، در موارد دیگر به صورت جمله خبریه است، ولی همین جمله خبریه در مقام انشاء، مکرر به کار رفته است، و جمله خبریه در مقام انشاء، مفید نهی و زجر است، به این معنی که نباید این کار انجام شود، و این تعبیر مثل تعبیر «ما کان کذا» در هفت هشت جا به صورت جمله خبریه در مقام انشاء، استعمال شده است که به طریق آکد و ابلغ، مفید وجوب یا حرمت است؛ چون در مقام انشاء بیان شده، و ظاهر اولیهاش نهی است و حرمت را انشاء میکند، لیکن چون اینجا نهی بعد الحذر میباشد این مورد استثناست، و امر بعد الحذر یا بعدَ توهّمِ الحذر، مفید وجوب نیست، بلکه مفید جواز است، در اینجا «ما کان» بر (من به الکفایه) حمل میشود. در نقطه مقابل، امر بعدَ الحذر یا بعدَ توهّمِ الحذر، نهی بعدَ الامر یا در مقام توهّم وجوب نهی است که مفید جواز میباشد، نه حرمت.
2ـ «انفروا» واجب کفایی میباشد.
انفروا، واجب کفایی ميباشد، يعني در حد کفایی بروند و لازم نیست همه بروند، مگر این که همه لازم باشند، که در اين صورت همه افراد، من به الکفایه هستند.
دفع توهمشايد گفته شود ذکر اين مطلب در صدر آيه بيوجه است، صدر آيه، مقدمهای برای الزام از یک زاویه است، یعنی میخواهد بگوید این «انفروا» ها واجب کفایی ميباشد و لازم نیست همه بروند.
ولی آیه میخواهد بفرماید دو نوع نفر وجود دارد:انواع نفر
• نفر للجهاد
• نفر للعلم
و تأکيداتي که در سوره توبه و نساء و جاهای دیگر با تعبیرات انفروا، مالکم لاتنفروا ... اشاره به کفائيت نفر ميکند و تمهیدی برای پایهگذاري یک نفر جدید ميباشد، یعنی رکن جدیدی را پایهریزی ميکند و آن بحث علم و دانش و اجتهاد و ... است. دو مقوله جهاد و علم و دانش در اسلام شانه به شانه هم، هر دو به نحوی، متعلق نفر واقع شدند، چون در همه بلاد و در همه شرایط غالبا فراهم نيست ولذا باید نفر کرد و ماکان المؤمنون لینفروا کافة تمهیدی برای پایهریزی یک الزام جدید ميباشد.
احتمالات فقهي ماکان المؤمنون لینفروا کافة1. ماي نافيه، نرفتن را تجويز ميکند و تمهيدي براي نفر و الزام جديد ميباشد. در اين احتمال، کفائيت را ميرساند و لازم نيست همه بروند.
2. ماي ناهيه، نفر را تحريم ميکند، منتهي تحريمش، تحريم مقدميِ ميباشد، و ميفرمايد رفتن به جبهه حرام است، منتهي حرمتَ، حرمت مقدمي است، چون نفرِ همگانی برای جهاد، مانع از تربيت نسل مجتهد و عالم ميشود، و در اين احتمال، کاري به کفائيت ندارد و میگوید ولو این که عینی هم باشد، در عین حال میگوید نفر دیگری هم وجود دارد، و ممکن است اینها تزاحم کنند، که در صورت تزاحم، همه طرف جهاد نروند که طرف دانش باقی بماند، پس آیه میخواهد نفر للاجتهاد را پایهریزی کند و این فضای کلی آیه است.
بنابراین دو نفر وجود دارد:نفر اول از شهرها به میدان رزم ماکان المؤمنون لینفروا کافة
نفر دوم از شهرها به مرکز علم فلو لا نفر من کلّ فرقة
برخی قائل شدند: لولانفر، بدين معناست که آنهايي که در مدينه هستند، براي جهاد، نفر و کوچ نکنند، بلکه براي يادگيري علم، پیش پیغمبر اکرم صلي الله عليه و آله بمانند، منتهی این با لولا سازگار نیست.
نکته مشترکي که اينجا وجود دارد، این است که اين آیه در صدد اين است که فضای جدیدی را در اواخر عمر شريف رسول خدا صلي الله عليه و آله جلو روی مسلمانها بگذارد، با توجه به تأکیداتی که در نفر و جهاد و هجرت و ... ذکر شده بود، این آيه، نفر و هجرت جدیدی را پایهریزی میکند چون در آیات دیگر، خيلي به علم و معرفت ترغیب شده است، و هکذا در مورد جهاد و مقدمه جهاد هم ترغیب و تأکيد زیادي شده است، و این آیه، مقدمه اجتهاد را مورد تأکید قرار میدهد که از اين جهت مهم است.
لايبعد که قول به تحريم مقدمي، قويتر و مورد قبول است، يعني ظهور جمله خبريه که در مقام انشاء به کار رفته، مفيد حرمت است، و رفتن همگان به جهاد، با توجه به این که مانع از نفر بعدی ميشود، حرام است، و شاهد احتمال دوم، این است که جمله الزامی دوم با «فاء» آمده است فلولا نفر ... یعنی نباید بروند، چون مزاحم آن، واجب دیگر است، «فاء» نکته دوم را ترجیح میدهد و البته نهي ماکان المؤمنون ...، نهي تحریمی است، هرچند تحریمش، تحریم مقدمی است اگر این نفر همگانی به آنجا مانع او از انجام تکلیف بعدی باشد تحریم میکند، و اینجا از جاهایی است که شکی در غیریت و نفسیتش وجود دارد، و غیری بودنش واضح است؛ و الا اگر روزی آموزش مجازی باشد و در حين جهاد بتوان از طريق آموزش مجازي، به علم پرداخت تا لطمهای به اجتهاد نخورد، آیا باز هم حرام است که جهاد بروند؟ بیشتر اين تحریم در جایی است که مزاحم دیگری باشد.
نفر در لغتنفر: الانزعاج من الشيء يا الانزعاج الی الشیء که در فارسی اصطلاح کوچ گفته میشود، یعنی بیرون رفتن از جایی، یا به جایی، که ماده نفر همان کوچ است، مثل واژه هجرت و هاجر، که در هجرت هم یک جایی را ترک میکند، و یک جایی را میگیرد.
هجرت، تنها هجرت مکانی نیست، شامل هجرت باطنی هم ميشود که هجرت از رذایل به فضائل است، يا مثل واژه انقطاع که انقطع منه، الیه، این ماده انقطاع و فرار و نفر و هجرت این چهار ماده مفهوم نسبی دارند که قِوام این واژگان، مفهوم جدایی از چیزی و رفتن به جایی دارد که به نحوی مبدأ و منتهی در اینها منطوی شده است، ولذا مِن و الی در اینها محفوظ است.
ظهور این نفر در اینجا با قرائن فراوانی که حافه به کلام است همان نفر مکانی است، پس در اينجا نفر، نفر از جایی به جایی است و اینجا «از جا و به جا» نیامده است، و مقصود، نفر مکانی و ظاهراً نفر حقيقي ميباشد، البته در هجرتهای باطنی هم مجاز نیست. هرچند بتوان باطنی برایش فرض کرد. از جا و به جایش در این آیه، در هیچکدام از «لینفروا» و« لولانفر» نیامده است منتهی از قرائن معلوم است در «ماکان لینفروا کافة» نفر الي الجهاد است، در «لولانفر» نفر الی مرکز علم و فقه است و مبدأ و منتهی محذوف است.