1402/10/20
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حاکمیت در اسلام/ولایت فقیه /جایگاه ولایت فقیه در اسلام
در جلسات گذشته بحث در مورد کلمه «ولایت» در لغت و در اصطلاح مطرح شد.
یکی دیگر از مباحث بسیار مهم بحث از عنوان «ولایت مطلقه فقیه» و مباحثی است که در این زمینه مطرح میشود. غالباً مردم نسبت به این بحث بی اطلاع هستند و نهایتاً یک اصطلاح را شنیده و همان طور که میخواهند آن را معنا میکنند و با تفسیری که از این اصطلاح ارائه میدهند باعث میشوند مردم یک ذهنیّت منفی نسبت به حاکم اسلامی پیدا کنند.
بعد از بیان حضرت امام رحمةاللهعلیه در مورد ولایت مطلقه فقیه عدّهای متوجّه نشدند چه چیزی اراده شده است لذا از هر دو گروه (انقلابی و مخالفین با انقلاب) عدّهای به اشتباه رفتند. کسانی که اشتباه برداشت کردند، به همین برداشت غلط خود جامع عمل پوشانده و مخالفت خود را ابراز کردند بعضی از کسانی که در صدد تبیین ولایت مطلقه فقیه بودند این اصطلاح را به خوبی تبیین نکرده و به این جانبداری اشتباه خود دامن میزدند و به تعبیری آتش اختلاف را شعلهورتر کردند.
متأسفانه وقتی از بعضی افرادی که ادّعای دفاع از جایگاه ولایت فقیه را دارند، سوال پرسیده میشود که ولایت مطلقه فقیه به چه معنا میباشد؟ بعضی از این افراد در پاسخ میگویند یعنی ولیّ فقیه حقّ دخل و تصرّف در جان و مال و ناموس مردم را دارد، اگر به کسی امر کرد همسرت را طلاق بده آن شخص باید بپذیرد، اگر گفت تمام اموالت را به حکومت اسلامی بسپار، شخص باید بپذیرد. آیا معرّفی ولایت مطلقه فقیه به این معنا و با این کیفیّت چیزی جز یک دیکتاتوری است؟ اگر کسی بخواهد اسلام را بپذیرد با اندک تأمّل و تحقیق در مورد چنین دین که قرار است کاملترین دین باشد و این حکومت اجراکننده احکام اسلام باشد، وقتی به اختیارات حاکم در اسلام برسد چه چیزی از حاکم و حکومت در ذهنش نقش میبندد؟ دلیل این تعاریف ناقص یا در بیشتر موارد اشتباه، این است که تعریف صحیحی از ولایت مطلقه فقیه در ذهن خود او نیست و نمیداند که قید «اطلاق» برای چه چیزی است، لذا ولیّ فقیه را یک دیکتاتور و یک فرمانروایی نشان میدهد که فرمانروای ظالمی است که هر کاری بخواهد را میتواند انجام دهد لذا با همین تعریف اشتباه دو گروه تشکیل میشود، کسانی که مثلاً قائل به ولایت مطلقه فقیه میباشند و کسانی که ولایت مطلقه فقیه را قبول ندارند، در حالی که هر دو گروه به دلیل عدم اطلاع نمیدانند ولایت مطلقه فقیه چه چیزی میباشد.
ولایت مطلقه فقیه
در گذشته در اذهان فقها این بود که ولایت فقیه محدود است، مثلاً محدود به بیان احکام شرعی میباشد، محدود به امور دینی است و شامل مسائل اجتماعی و سیاسی و فرهنگی نمیشود، فقیه ولایتش در حدّ دایره امورات شرعی مثل احکام واجب، حرام، مستحبّ، مکروه و مباح میباشد لذا خیلی از قدما اصلاً به موضوع ولایت فقیه نپرداختند، افرادی مثل شیخ انصاری رحمةاللهعلیه بودند که این مسأله را مطرح کردند ولی تعریفی که از این مسأله داشتند در همین حدّ ولایت در حدّ تکالیف شرعی و الهی بود.
مرحوم امام خمینی رحمةاللهعلیه فرمودند ولایت فقیه در حدّ ولایت در امورات شرعی نیست بلکه به لحاظ موضوع توسعه دارد، ولایت فقیه هم در امور شرعی نافذ است، هم در امور اجتماعی، هم در امور سیاسی و هم در امور فرهنگی.
در گذشته خیلیها قائل به این بودند که ولایت فقیه به لحاظ افراد، مربوط به مسلمین است و یا این که ولایتش در حدّ مرزهای همان کشور است، حضرت امام خمینی رحمةاللهعلیه فرمودند ولایت فقیه حدّ بردار نمیباشد و تالی تلو معصوم میباشد و همان طور که معصوم بر هر جنبندهای ولایت دارد، فقیه هم بر هر جنبندهای ولایت دارد، اما فعلیّت ولایت فقیه مشروط به پذیرش اکثریّت مردم است، لذا در کشورهایی مثل لبنان، عراق، افغانستان، پاکستان زمانی که مردم ولایت فقیه را بپذیرند احکام ولایت فقیه در حقّ آنها هم نافذ است، لذا یکی از توسعههایی که در تعریف حضرت امامرحمةاللهعلیه اتفاق افتاد قید مکانی بوده است.
در گذشته قائل به این بودند که ولایت فقیه محدود به زمان است، هر زمان که مردم ولایت فقیه را بپذیرند، فقیه ولایت دارد و هر جا مردم نپذیرند فقیه ولایت ندارد، مثلاً در زمان پهلوی یا قاجار و قبلتر از آن چون مردم این مسأله را نپذیرفته بودند، فقیه هم ولایت نداشت، امام خمینی رحمةاللهعلیه فرمودند فقیه ولایت دارد اما نهایتاً بستر و شرایط اجرای آن وجود ندارد، مثل پدری که الان در زندان است و کسی حقّ ملاقات با پدر را ندارد، آیا ولایت پدر بر دخترش که میخواهد ازدواج کند از بین میرود؟ ولایت پدر بر فرزند محدود به مرز و زمان نیست یا محدود به فرزند خاصّی نیست.
منظور از ولایت مطلقه فقیه یک ولایت بی قید و شرط و بی در و پیکر نیست، بلکه منظور ولایت با مجوّزات شرعیّه میباشد، مطلق است به حیث زمان، مطلق است به حیث مکان، مطلق است به حیث افراد و ... لذا این که مرحوم امام خمینی رحمةاللهعلیه ولایت مطلقه فقیه را مطرح کردند ناظر به توسعه احکام ولیّ فقیه بوده است، نه این که مطلق است یعنی این که بی در و پیکر است و کسی جلودار آن نیست، هیچ فقیهی قائل به چنین تعریفی از ولایت مطلقه فقیه نمیباشد.
قرار است که بفهمیم ولایت فقیه در چه اموری مجوّز شرعی دارد و در چه جایی مجوّز شرعی ندارد؟ در چه اموری این ولایت و این حکم ولیّ فقیه نافذ است و در کجا نافذ نیست؟
در گذشته بیان شد که چه میزان از ولایت پیامبر و ائمهعلیهمالسلام به فقیه میرسد و چه مقدار آن به فقیه نمیرسد، فقیه فقط در اموری که مربوط به مسأله حکمرانی بر جامعه باشد میتواند اعمال ولایت کند مثلاً در امورات شرعی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و... مجوّز شرعی دارد و میتواند دخل و تصرّف انجام دهد؛ امّا امور اختصاصی نبیّ و اهل بیتعلیهمالسلام و امور مربوط به عصمت آنها به ولیّ فقیه منتقل نمیشود.
ولایت تبلیغ یا ولایت در تبلیغ
تفاوت تبلیغ با ولایت در تبلیغ در چیست؟ تبلیغ یعنی رساندن احکام به گوش مردم ﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ﴾[1] هر کدام از ما وظیفه داریم که احکام الهی را به مردم برسانیم. این که انبیاء و امامان یکی از وظایفشان تبلیغ دین بوده را همه قبول دارند و آیات متعدّد قرآن بر این مطلب دلالت دارد و در آن هیچ اختلافی وجود ندارد ﴿وَ مَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾[2] در این بُعد از تبلیغ هیچ جایگاه و شأنی وجود ندارد و سلطهای را ثابت نمیکند و ما وقتی تبلیغ میرویم باید سخن دین را به مردم برسانیم لذا بعضی از گذشتگان همین مقدار از ولایت را برای اهل بیتعلیمالسلام ثابت میدانستند. وظیفه اهل بیت علیمالسلام رساندن احکام الهی به گوش مردم بوده است، اما آیات متعدّد قرآن دلالت بر این دارد که آنها فقط وظیفه تبلیغ را نداشتند بلکه «ولایت در تبلیغ» را داشتند. «ولایت در تبلیغ» به این معنا که گفتهی آنها گفتهی نافذی است لذا بیان امام صادق علیهالسلام را مستند حکم شرعی قرار میدهیم و این بیان با بیان یک روحانی معمولی متفاوت است، لذا بیان امام صادق علیهالسلام لزوم پذیرش هم دارد، مگر میشود به کسی ولایت یا به عبارت دیگر وکالت داد اما سخنان او نافذ نباشد؟ لازمه ولایت داشتن در یک امر این است که دیگران حرف شما را بپذیرند. مثل ولایت پدر در ازدواج دختر، تا زمانی که پدر اذن ندهد، عقد صحیح نیست، این قدرت ولایت پدر است که چنین اجازه نافذی را به همراه دارد.
این مقدار از ولایت برای اهل بیت علیمالسلام قطعاً ثابت است، یعنی هم شأن تبلیغ را دارند و هم شأن ولایت در تبلیغ را دارند و گفتار آنها نافذ میباشد.
ولایت در تشریع
ولایت در تشریع بین علما در طول تاریخ اسلام به دو گونه معنا شده است:
یکی این که پیامبران گذشته و اهل بیت علیمالسلام نسبت به اموال مردم و جان و نوامیس مردم ولایت داشتند، مثلاً اگر در موردی ولیّ دم رضایت نمیداد پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم میتوانست آن را ببخشد و حکم دهد که او را قصاص نکنید این میشود ولایت بر جان مردم. یا در موردی پیامبر میتوانست تصمیم بگیرد اموال فلان شخص را تصرّف کنید و یا خرج جامعه اسلامی کنید، این میشود ولایت بر اموال مردم. پیامبر بارها از مردم سوال میپرسیدند که آیا من نسبت به اموال شما نسبت به جان شما اولویّت دارم یا ندارم؟[3] همه تایید میکردند که این حقّ را دارید، این قسمت از ولایت در تشریع را همه قبول دارند و هیچ کس در این زمینه اختلافی ندارد.
دیگر این که اختیار احکام به دست پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم میباشد، در مورد این قسمت از ولایت در تشریع اختلاف شدید وجود دارد، معنا ندارد که اختیار احکام در دست پیامبر خدا و اهل بیتعلیهمالسلام باشد. ولایت در تشریع به این معنا یعنی تفویض در احکام یعنی این که خداوند متعال احکام را به پیامبر سپردند و هر چه را که پیامبر و اهل بیت خواستند حلال باشد و هر چه را که خواستند جزء محرمات باشد.
در مقابل، بعضی از علما مثل مرحوم کلینیرحمةاللهعلیه، مرحوم صدوق رحمةاللهعلیه و... با استناد به روایات متعدّد قائل به این میباشند که پیامبر شأنش ولایت در تشریع و ولایت تفویض احکام بوده است. مثلاً در روایات آمده است که همه نمازها دو رکعتی بودهاند و پیامبر به نمازها اضافه کردند[4] ؛ دو رکعت به نماز ظهر، دو رکعت به نماز عصر، یک رکعت به نماز مغرب و دو رکعت به نماز عشاء. در این زمینه روایات متعدّد دیگری وجود دارد که طرح همه این روایات از مجال بحث ما خارج است.
حالا سوالی که مطرح میشود این است که آیا ولیّ فقیه میتواند ولایت در تبلیغ داشته باشد؟ ولایت در تبلیغ فقیه از چند حالت خارج نمیباشد یکی این که حرف فقیه را به عنوان متخصّص بپذیریم و این مقدار را همه عقلاء قبول دارند، حالت دیگر این که نه تنها فقیه متخصّص است بلکه حرفش را به جهت مشروعیّت شرعی میپذیریم، ولیّ فقیه وظیفه دارد به اداراتی که مربوط به ولیّ فقیه هستند نظارت و سلطه داشته باشد لذا در اکثر ادارات عقیدتی سیاسیها و یا نمایندگی ولیّ فقیه که وجود دارد فلسفه آن همین مسأله اجرای احکام الهی است، چون اجرای احکام مربوط به مسأله ولایت در تبلیغ میباشد.
آیا میتوان ولایت در تشریع به معنای تسلط بر جان، مال و نوامیس مردم را به ولیّ فقیه داد؟ شئوناتی که برای ولیّ فقیه ثابت است به زمامداری جامعه مربوط بود، لذا در هر موردی که شکّ کردیم آیا داخل در زمامداری میشود یا نه؟ نمیتوانیم داخل در زمامداری قرار دهیم. پیامبر بر جان و مال و ناموس امّت سلطه داشتند شاید جهت این سلطه عصمت پیامبر باشد چون خطا نمیکند، چیزی را میتوان برای ولیّ فقیه ثابت کرد که قطعاً بدانیم فلان مورد از شئونات زمامداری است. ثانیاً ما دلیلی نداریم که ولیّ فقیه بر این موارد سهگانه تسلّط داشته باشد؟ اگر کسی بگوید: دلیل ما تالی تلو معصوم بودن است، میتوان در جواب گفت: تالی تلو معصوم بودن فقط در زمامداری میباشد نه تالی تلو در جمیع امور.
آیا میتوان گفت ولایت در تشریع به معنای این که پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم اختیار داشتند که احکام را جا به جا کنند، ولیّ فقیه نیز چنین اختیاری را داشته باشد؟ این شئونات ارتباطی به زمامداری ندارد، و تنها چیزی از ولایت که از پیامبر و ائمه علیهم السلام به ولیّ فقیه منتقل میشود فقط زمامداری جامعه اسلامی است یعنی حاکم اسلامی بودن به ولیّ فقیه انتقال پیدا میکند، در این قسمت هم شئوناتی که داخل در زمامداری معصومین باشد و بخواهد به ولیّ فقیه منتقل شود باز باید مستند به ادلّه باشد و برسی شود که آیا فلان مورد را میتوانیم داخل در اختیارات ولیّ فقیه بدانیم یا خیر؟ ولایت در تبلیغ به معنای نافذ بودن کلام ولیّ فقیه در اجرای احکام اسلامی مورد اتّفاق است ولکن احدی قائل به ولایت در تشریع، چه به معنای تسلّط فقیه بر جان و مال و ناموس مردم و چه به معنای تسلط فقیه بر احکام برای ولیّ فقیه نمیباشد. بله در ترتّب احکام ثانویه هر فقیهی چنین اجازهای دارد که تا حدودی دخل و تصرّف داشته باشد و قطعاً ولیّ فقیه هم از این شأن برخوردار است و احکام حکومتی هم از مختصّات ولیّ فقیه میباشد.
نتیجه بحث
ولایت مطلقه فقیه به معنای این است که فقیه به غیر از اختیاراتی که در مسائل شرعی و بیان احکام دارد، در زمامداری جامعه اسلامی اعمّ از مسائل سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و... ولایت دارد و این ولایت محدود به زمان و مکان و افراد خاصّی هم نمیباشد.
ولایت تبلیغ هم به این معنا که ولیّ فقیه مانند معصومین، احکام شریعت را تبلیغ کرده و به گوش مردم برساند، تا این مقدار را همه علما قبول دارند و اختلافی وجود ندارد.
ولایت در تشریع برای ولیّ فقیه به این معنا میباشد که شئونات زمامداری معصومین علیهم السلام به ولیّ فقیه منتقل شود و در حکمرانی جامعه اسلامی اختیاراتی داشته باشد و اعمال ولایت نماید.