1402/10/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حاکمیت در اسلام/مدل های حکومت /مدل حکومت اسلامی«5»
در جلسات گذشته بیان شد کسانی که مخالف با تشکیل حکومت اسلامی بودند از هر روش و طریقی استفاده کردند تا این که نظام اسلامی و حکومت اسلامی شکل نگیرد. بعد از تشکیل حکومت هم این جریانها و گروهها دست از فعالیت خود نکشیدند، مثلاً یکی از کارهای این افراد ایجاد تفرقه بین علما و شاگردان و مریدان علما بود، دستهبندیهایی را ایجاد کردند. عدّهای از علما را به عنوان علمای حکومتی و عدّه دیگری را به عنوان علمای مخالف حکومت، به جامعه معرّفی کردند.
یکی دیگر از کارهای دشمن ایجاد شبهه بود، به دلیل این که شبهه بدترین تاثیر را روی اعمال و رفتار انسان میگذارد و تمام اعمال و رفتار انسان را تحت الشعاع قرار میدهد لذا یک سمّ مهلک میشود و در طول تاریخ هم هر زمانی که میخواستند به مسلمانان ضربه بزنند از همین راه وارد میشدند مثلاً زمان رسول خدا ؟ص؟ در جنگها شبهه ایجاد میکردند که پیامبر کشته شد تا با این کار روحیه مسلمین را تضعیف کنند. در دوران انقلاب و اوایل انقلاب هم همین شبهات بود که باعث شد بسیاری از نخبگان در مقابل حکومت ایستادگی کنند. امروز هم ما میبینیم که همین شبهات ذهن متدینین جامعه را در بعضی از موارد نسبت به حاکمیّت و نظام دچار تزلزل میکند.
افراد با سوادی که تألیفات گرانبهایی هم دارند و برای این نظام در زمان پهلوی شکنجه هم شدند، فرزندان آنان هم در زمان انقلاب یا جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند اما همین شبهات باعث شد که در مقابل نظام مواضع تندی بگیرند. مثلاً یک شخصیت برجستهای مانند آیت الله منتظری که جایگاه علمی ایشان بر هیچ فردی از اهل علم پوشیده نیست، عمیقترین کتاب در مورد حکومت اسلامی به نام «دراسات في ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیّة»[1] را نوشتند، و چه نظریّات قابل تأمّلی در این مسأله داشتند تا جایی که عدّهای به ایشان اشکال میکردند که این چه حرفهایی است که شما میزنید، مثلاً یکی از نظرات ایشان این بود که مردم در مقبولیّت ولیّ فقیه هیچ گونه دخالتی ندارند و بودن مردم برای به فعلیّت رسیدن حکومت کفایت میکند، لذا دشمن[2] بر روی تفکّرات چنین شخصی هم کار کرد و شبهاتی را برای یک همچین نخبهای پروراند و کار را به جایی رساند که آقای منتظری در مقابل حکومت ایستادگی کند. تا جایی کار پیش میرود که از نظریّه ولایت فقیه عدول کرده و آن را در حدّ نظارت تقلیل[3] میدهد.
اگر کسی اهل تفکّر و به دور از تعصّب باشد، وقتی نامه[4] آیت الله منتظری به مرحوم امام خمینی را ببیند متوجّه این مطلب میشود که شبهات چه کاری با این فقیه کرده است، من بخشهایی از این نامه را میخوانم و شما خودتان قضاوت کنید این اشکالاتی که آقای منتظری مطرح کردند چه ارتباطی به اصل حکومت و نظام داشت؟! یکی از چیزهای که نوشته بودند این است:
«آیا میدانید در زندانهای جمهوری اسلامی به نام اسلام جنایاتی شده كه هرگز نظیر آن در رژیم منحوس شاه نشده است؟! آیا میدانید در زندان مشهد در اثر نبودن پزشک و نرسیدن به زندانیهای دختر جوان، بعداً ناچار شدند حدود بیست و پنج نفر دختر را با اخراج تخمدان و یا رحم ناقص كنند؟»
صحبت من این نیست که این اتفاقات رخ نداده، به فرض این ماجرا اتفاق افتاد، در اول انقلاب -سال 58 و 59- در یک زندان که رئیس آن زندان شاید درست تربیت نشده بود و خیلی جاها نیروها از زمان پهلوی در همان کار مشغول فعالیّت بودند همچین اتفاقی رخ داد، این اتفاق و امثال این اتفاق چه ربطی به اصل حکومت دارد؟؟!
«آیا میدانید در زندان شیراز دختری روزهدار را با جرمی مختصر بلافاصله پس از افطار اعدام كردند؟»
خب اگر واقعاً این شخص کاری کرده باشد و حکمش اعدام باشد، باید اعدام شود، چه ربطی دارد که روزه داشت یا روزه نداشت! مثل اینکه بگویم فلان شخص چون تازه از حجّ برگشت اگر چه حکمش اعدام است ولی چون از حجّ برگشته است اعدامش نکنیم!
«آیا میدانید هنگام بازجویی دختران، استعمال الفاظ ركیك ناموسی رایج است؟»
خب این ایراد به بازجو برمیگردد که تربیت نشده است، باز به حکومت چه ارتباطی دارد، اگر من و شما خودمان را جای آن بازجو بگذاریم، میببینم قدرت چه بلایی سر انسان میآورد. من برای عدّهای از افراد نظامی در ارگانی سخنرانی داشتم در مورد آداب برخورد با متّهم صحبت کردم بعضی از این افراد به ما میگفتند که ما تا الان روش برخورد درست را بلد نبودیم و تندیهای بیموردی هم که داشتیم، فکر میکردیم بهترین کار را انجام میدهیم و این خدمت به نظام است.
«آیا میدانید كه مردم در اتوبوسها و تاكسیها و صفوف مرغ و تخممرغ و بنزین و روغن نباتی و گوشت و امثال اینها علناً به مسئولین جمهوری اسلامی وحتّی متاسفانه به شخص حضرت عالی فحش میدهند؟»
حالا این نامه با این چیزهایی که گفتیم را علناً رسانهای کرد و این انقلاب تازه شکل گرفته را مورد هجمه قرار داد و این نامه افتاده به دست ضد انقلاب و مجاهدین خلق. از طرف دیگر هم که کشور درگیر جنگ بود و همین نامه وقتی از چنین شخصی صادر شد خیلی از مردم هم تحت تاثیر قرار گرفتند و بدتر از آن چه ضربهای به نظام وارد شد.
«آیا میدانید روحانی و روحانیّت در نظر مردم مورد تنفّر واقع شده است؟»
واقعاً در آن سالهای اول انقلاب، مردم از روحانیّت تنفّر داشتند؟! تا همین چند سال قبل هم جایگاه روحانیّت بین مردم خیلی خوب بود، همین الان هم مردم قدردان روحانیّت هستند، گاهی اوقات با یک موردی که ما میبینیم فکر میکنیم مردم در مقابل روحانیّت هستند در حالی که واقعیّت مطلب این نیست. اگر کسی حدود روحانیّت را در جامعه رعایت کند، از مردم جز احترام چیز دیگری نمیبیند؛ حالا مواردی هم پیدا می شود که طرف، تربیت خانوادگی نشده و حتّی به پدر خودش هم بیاحترامی میکند خب به منِ روحانی هم برسد برخورد ناشایست میکند.
حالا شما ببینید شبهه با یک فقیه چه کار میکند، من باز هم تکرار میکنم که مقام علمی آقای منتظری بر کسی پوشیده نیست، در زمانی که در منزل محصور بودند، شرحی بر نهجالبلاغه[5] نوشتند که از عمیقترین شروح نهجالبلاغه است.
«آیا میدانید در ادارات و وزارتخانهها و متاسفانه بعضی دادستانیها و دادگاهها رشوه بیداد میكند؟آیا میدانید دزدیهای كلان با رشوه و سفارش و تلفن حل میشود ولی دزدیهای كوچک تعقیب میشود؟»
خب تازه انقلاب شده، ساز و کار خیلی از دادگاهها هنوز مثل زمان پهلوی بود، اصلاً شما همین مستندهایی که برای شهید بهشتی ساخته شده را ببینید متوجه میشوید که مجاهدین خلق در بدنه قوه قضائیّه نفوذ داشتند، در آن سالها و با آن شرایط کشور چه انتظاری میتوانیم داشته باشیم.
«آیا میدانید فقر و گرانی بیداد میكند، حقوق و درآمد همان حقوق سابق ولی قیمت اجناس ده برابر یا بیست برابر شده است و در این صورت بر فقرا چه میگذرد؟»
یکی از روحانیون حجّت الاسلام سید ضیاء میردیلمی رحمةالله علیه که در خیلی از وقایع انقلاب بود و تا همین آخر هم پای آرمانهای انقلاب و امام ایستاد و متاسفانه با این که عدّهای ایشان را اصلاح طلب یا ضدّ انقلاب معرّفی میکردند بازهم نه تنها از این مسیر جدا نشد بلکه همیشه اگر کمکی از دستش برای انقلاب بر میآمد کمک میکرد، نقل میکند که اوّل انقلاب مردم هیچ چیزی نداشتند چون شاه خزانه مملکت را خالی کرده بود و ما روحانیّت در میدان بودیم؛ در روستای خودشان خیریّهای ساخت و میآمد از تهران کپسول گاز و روغن و پتو برای مردم میآورد که آن روزگار سخت سپری شود. به قول خودش یک پایش در جبهه و پای دیگرش در پشت جبهه بود.
«آیا میدانید در جمهوری اسلامی بر خلاف آنچه در فقه خواندیم نه جان مسلمان محترم است و نه مال او، قاضی حكم میكند مال او را بدهید خانه او را بدهید كسی گوش نمیكند مخصوصاً اگر در تصرّف بنیادهای انقلاب باشد؟! آیا میدانید مواد مخدّر در كشور بیداد میكند و اعدامها و زندانها و جزیره بی اثر شده است و غالباً معلول فقر و بدبختی است؟ لازم است حضرت عالی در امور جاریه كشور و جبههها فقط به گزارشهای مسئولین و بیت معظّم قناعت نكنید.»
خب آقای منتظری شما خودتان هم که به گزارشات بیت معظّم قناعت کردید!!
شاید برای بعضیها این سوال مطرح شود که حتّی یک مورد از این مواردی که آقای منتظری مطرح کردند هم نباید باشد. جواب ما این است که اگر یک مورد یا بیشتر هم باشد اولاً چه ربطی به اصل حاکمیّت و نظام و حاکم دارد، ثانیاً در زمان پهلوی ساز و کار بر ظلم بود ولی در حکومت جمهوری اسلامی سازوکار بر ظلم نیست، اگر در موردی اتفاقی میافتد باید مطالبهگر باشیم که چنین اتفاقی پیش نیاید ولی این موارد چه ارتباطی با نظام دارد؟
در زمان پهلوی اگر شاه اراده میکرد که فلان دختر از فلان خانواده با آبرو باید به خدمت شاه در بیاید، چارهای جز اطاعت امر نبود، آیا الان حاکم جامعه اسلامی به دنبال چنین چیزهایی است؟؟ اصل قانون مملکت به دنبال اجرای قوانین الهی و شریعت پیامبر است و این امر دارد اتفاق هم میافتد. اگر در مواردی خلاف قانون رخ میدهد این به بیوجدان بودن آن شخص مسئول بر میگردد و وقتی حاکمیّت متوجّه این بی قانونی میشود برخورد قاطع صورت میگیرد.
وقتی این مدل شد بهترین مدل حکومت، حالا باید کمککننده باشیم که خلاف قانون و مقرّرات رخ ندهد و این را بدانیم هیچ وقت با نظارت مشکل حل نمیشود، با تربیت است که جامعه درست میشود حضرت امام خمینی رحمةالله علیه در اجرای عدالت اسلامی از اول به مسأله اخلاق و ملکه اخلاق میپردازند. شاید نظارت بر عملکردها برای کوتاه مدت خوب باشد، اما روشی نیست که همیشه جوابگو باشد، اگر طرف درست تربیت شده باشد در هر جا که باشد و در هر حکومتی که باشد خلاف نمیکند. در طول تاریخ هم افرادی که درست تربیت شده بودند وقتی در حکومتهای طاغوت پستی داشتند درست عمل میکردند، به عنوان مثال علی بن یقطین[6] از جمله افرادی بود که در حکومت طاغوت بود اما چون در محضر امام کاظم علیهالسلام درست تربیت شده بود اگر چه در دربار پُست بسیار مهمی داشت اما از کسانی بود که همیشه به شیعیان کمک میکرد و امام معصوم هم از او راضی بود.
اگر مجامع علمی در صدد این بودند که در اینجا انسان وارسته تربیت شود و بعد این شخص آموزههای اسلام را برای مردم بگوید آن جامعه تربیت میشود لذا گام اول این است که خودم رشد کنم و بعد جامعهام را رشد بدهم، اهل علمی که قیل و قال را بلد باشد ولی دنبال تبلیغ و ترویج دین نباشد، نباید انتظار جامعه اسلامی را داشته باشد. من چند سال قبل در یک منطقه نظامی برای تبلیغ رفته بودم، به ما گفتند فرمانده این منطقه با طلبهها بسیار بد رفتار است، ما رفتیم و سخنرانی کردیم بعد از اتمام سخنرانی همین فرمانده نهایت احترام را برای ما قائل بود، وقتی از او پرسیدم که شایعات در مورد شما این است که شما برای طلبهها ارزش قائل نمیشوید، گفت درست شنیدید ما برای طلبهای که بلد نباشد به رسالتش عمل کند ارزش و جایگاهی قائل نیستیم.
خلاصه آن که اگر جامعه درست تربیت شود برای شایعات جایی باقی نمیماند و اگر هم شایعه یا شبههای در جامعه پخش شود مردم به دنبال جواب برای آن میگردند.
بیان شبهه چهارم
یکی دیگر از شبهاتی که دشمن مطرح میکند در مورد شخص حاکم است، حاکم اسلامی یا باید معصوم باشد یا باید تالیتلو معصوم باشد؛ سوال این است که کسی که معصوم یا تالیتلو معصوم است چرا باید با مردم مشورت کند؟ رسول خدا؟ص؟ برای چه باید با مردم مشورت کند؟ پیشنویس قانون اساسی را یک تعداد فقیه و حقوقدان نوشتند، خب چرا امام خمینی؟ره؟ خودش به تنهایی این کار را انجام نداد؟ الان وقتی رهبری در کارها با تشخیص مصلحت مشورت میکند، میگویند مملکت از دست رهبر خارج شده است. اشکال میکنند که پیامبر خودش بود که تصمیم میگرفت چرا الان که حکومت اسلامی است خود رهبر به تنهایی تصمیم نگیرد؟
پاسخ به شبهه چهارم
اولاً در زمان پیامبر هم این چنین که میگویند نبوده است، پیامبر اعلام احکام شریعت را میکردند ولی در مرحله اجرا در جامعه با مسلمانان مشورت میکردند. الان هم شاید در بعضی مسائل تصمیم به تنهایی گرفته شود اما اجرای آن و کیفیّت اجرا با مشورت انجام میشود.
جالب اینجاست که این شبهه معمولاً از طرف افراد متدیّن مطرح میشود و نقل این شبهه هم بیشتر بین متدیّنین است. یکی از افرادی که به ظاهر اطلاعات دینی دارد و از این اطلاعات در همین راستا استفاده میکند فرزند مهندس بازرگان است، در نامهای[7] که به رهبری نوشته به همین مطالبی که بیان کردم تصریح میکند، ایشان زمانی که میخواهد حاکم اسلامی و ولیّ فقیه را معرّفی کند میگوید باید حاکم بسط ید داشته باشد و به تنهایی اعمال نظر و ولایت کند، در واقع میخواهد به دنیا این را معرّفی کند که حکومت اسلامی یک حکومت دیکتاتوری است و این دیکتاتور به تنهایی اعمال نظر میکند اما وقتی به رهبر نامه می نویسد با این عبارات شروع میکند:
«این روزها اولین چیزی که بیشتر مردم با نگرانی و اضطراب از هم میپرسند، احتمال وقوع جنگ خانمانسوز و حمله آمریکا به خاک ایران است. همه سرگردانند که بالاخره کار به کجا خواهد کشید و چه باید کرد؟ مردم بلاتکلیف و متحیّرند چون در نظام ولایت مطلقه فقیه، رئیس جمهور و وزیر خارجه و نمایندگان مجلس و بقیه مسئولان نظام همگی تابع نظریات رهبری هستند و همه راهها به او ختم میشود.»
این شخصی که در یک نامه واحد این چنین سخن میگوید در ادامه رهبر را متّهم به این میکند که چرا شما با مردم مشورت نمیکنید و نظر آنها را محترم نمیدانید و برای اثبات این حرفها به آیات قرآن و روایات هم استناد میکند. در سرتاسر این نامه میگوید چرا با مردم مشورت نمیکنید؟! آقای بازرگان مشورت کنند میگویید ولیّ فقیه باید اعمال ولایت کند و نیازی به مشورت مردم ندارد، مشورت نکند میگویید چرا مشورت نمیکنید!!
خب اگر ما بیسواد باشیم از این حرفها خوشمان میآید چون میگوید همه چیز به دست ولیّ فقیه است ولی خوب که به مطلب توجّه کنید متوجّه میشوید که حتّی با همین نامه میخواهد شبهه دیکتاتوری بودن حکومت اسلامی را به بیان دیگری مطرح کند.
مشورت حاکم با مردم فواید بسیاری دارد:
1. حاکم باید بر قلوب حکومت کند نه با زور، برای همین ولیّ فقیه با اقشار مختلف مردم از هنرمند و ورزشکار و... دیدار عمومی و خصوصی دارد. لذا بعضی به دنبال این هستند که رهبری این کارها را انجام ندهد.
2. مردم در جمهوری اسلامی باید در امورات کشور دخالت داشته باشند.
3. امروز این حاکم اسلامی باید کاری کند که این شیوه و روش در جامعه باقی بماند و آینده نظام را تضمین کند.
نتیجه بحث
وجود شبهه باعث اختلال در تفکّر صحیح انسان میشود حتّی اگر آن انسان از نخبگان جامعه باشد شبهات میتواند کاری کند که این شخص امورات قطعی را نپذیرد.
نظارت اگر چه امر پسندیدهای است امّا امر کاملی نیست، آنچه که باعث میشود جامعه رشد کند تربیت افراد است.
حاکم در جامعه اسلامی در صدد این است که به همه لوازم حکومت اسلامی مانند جمهوریت و مسأله دموکراسی پایبند باشد لذا مردم را در تمام امورات و شئونات اجرایی کشور دخیل میدانند.
شبههای که مطرح میکنند که رهبر مانند پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم نباید با مردم مشورت کند، اصل آن درست نیست چون روش پیامبرمکرم اسلام هم به این شکل نبوده است و شخص پیامبر هم با مردم مشورت داشتند لذا حاکم جامعه اسلامی هم با مردم مشورت میکنند و مشورت با مردم علاوه بر اینکه آثار فراوانی را در پی دارد، باعث میشود حکومت اسلامی از مدل حکومتهای دیکتاتوری غربی فاصله بگیرد.