درس فقه معاصر استاد حمیدرضا آلوستانی
کتاب الدیات

1402/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حاکمیت در اسلام/مدل های حکومت /مدل حکومت اسلامی«5»

 

در جلسات گذشته بیان شد کسانی که مخالف با تشکیل حکومت اسلامی بودند از هر روش و طریقی استفاده کردند تا این که نظام اسلامی و حکومت اسلامی شکل نگیرد. بعد از تشکیل حکومت هم این جریان‌ها و گروه‌ها دست از فعالیت خود نکشیدند، مثلاً یکی از کارهای این افراد ایجاد تفرقه بین علما و شاگردان و مریدان علما بود، دسته‌بندی‌هایی را ایجاد کردند. عدّه‌ای از علما را به عنوان علمای حکومتی و عدّه دیگری را به عنوان علمای مخالف حکومت، به جامعه معرّفی کردند.

یکی دیگر از کارهای دشمن ایجاد شبهه بود، به دلیل این که شبهه بدترین تاثیر را روی اعمال و رفتار انسان می‌گذارد و تمام اعمال و رفتار انسان را تحت الشعاع قرار می‌دهد لذا یک سمّ مهلک می‌شود و در طول تاریخ هم هر زمانی که می‌خواستند به مسلمانان ضربه بزنند از همین راه وارد می‌شدند مثلاً زمان رسول خدا ؟ص؟ در جنگ‌ها شبهه ایجاد می‌کردند که پیامبر کشته شد تا با این کار روحیه مسلمین را تضعیف کنند. در دوران انقلاب و اوایل انقلاب هم همین شبهات بود که باعث شد بسیاری از نخبگان در مقابل حکومت ایستادگی کنند. امروز هم ما می‌بینیم که همین شبهات ذهن متدینین جامعه را در بعضی از موارد نسبت به حاکمیّت و نظام دچار تزلزل می‌کند.

افراد با سوادی که تألیفات گران‌بهایی هم دارند و برای این نظام در زمان پهلوی شکنجه هم شدند، فرزندان آنان هم در زمان انقلاب یا جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند اما همین شبهات باعث شد که در مقابل نظام مواضع تندی بگیرند. مثلاً یک شخصیت برجسته‌ای مانند آیت الله منتظری که جایگاه علمی ایشان بر هیچ فردی از اهل علم پوشیده نیست، عمیق‌ترین کتاب در مورد حکومت اسلامی به نام «دراسات في ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیّة»[1] را نوشتند، و چه نظریّات قابل تأمّلی در این مسأله داشتند تا جایی که عدّه‌ای به ایشان اشکال می‌کردند که این چه حرف‌هایی است که شما می‌زنید، مثلاً یکی از نظرات ایشان این بود که مردم در مقبولیّت ولیّ فقیه هیچ گونه دخالتی ندارند و بودن مردم برای به فعلیّت رسیدن حکومت کفایت می‌کند، لذا دشمن[2] بر روی تفکّرات چنین شخصی هم کار کرد و شبهاتی را برای یک همچین نخبه‌ای پروراند و کار را به جایی رساند که آقای منتظری در مقابل حکومت ایستادگی کند. تا جایی کار پیش می‌رود که از نظریّه ولایت فقیه عدول کرده و آن را در حدّ نظارت تقلیل[3] می‌دهد.

اگر کسی اهل تفکّر و به دور از تعصّب باشد، وقتی نامه[4] آیت الله منتظری به مرحوم امام خمینی را ببیند متوجّه این مطلب می‌شود که شبهات چه کاری با این فقیه کرده است، من بخش‌هایی از این نامه را می‌خوانم و شما خودتان قضاوت کنید این اشکالاتی که آقای منتظری مطرح کردند چه ارتباطی به اصل حکومت و نظام داشت؟! یکی از چیزهای که نوشته بودند این است:

«آیا می‌دانید در زندان‌های جمهوری اسلامی به نام اسلام جنایاتی شده كه هرگز نظیر آن در رژیم منحوس شاه نشده است؟! آیا می‌دانید در زندان مشهد در اثر نبودن پزشک و نرسیدن به زندانی‌های دختر جوان، بعداً ناچار شدند حدود بیست و پنج نفر دختر را با اخراج تخمدان و یا رحم ناقص كنند؟»

صحبت من این نیست که این اتفاقات رخ نداده، به فرض این ماجرا اتفاق افتاد، در اول انقلاب -سال 58 و 59- در یک زندان که رئیس آن زندان شاید درست تربیت نشده بود و خیلی جاها نیروها از زمان پهلوی در همان کار مشغول فعالیّت بودند همچین اتفاقی رخ داد، این اتفاق و امثال این اتفاق چه ربطی به اصل حکومت دارد؟؟!

«آیا می‌دانید در زندان شیراز دختری روزه‌دار را با جرمی مختصر بلافاصله پس از افطار اعدام كردند؟»

خب اگر واقعاً این شخص کاری کرده باشد و حکمش اعدام باشد، باید اعدام شود، چه ربطی دارد که روزه داشت یا روزه نداشت! مثل اینکه بگویم فلان شخص چون تازه از حجّ برگشت اگر چه حکمش اعدام است ولی چون از حجّ برگشته است اعدامش نکنیم!

«آیا می‌دانید هنگام بازجویی دختران، استعمال الفاظ ركیك ناموسی رایج است؟»

خب این ایراد به بازجو برمی‌گردد که تربیت نشده است، باز به حکومت چه ارتباطی دارد، اگر من و شما خودمان را جای آن بازجو بگذاریم، می‌ببینم قدرت چه بلایی سر انسان می‌آورد. من برای عدّه‌ای از افراد نظامی در ارگانی سخنرانی داشتم در مورد آداب برخورد با متّهم صحبت کردم بعضی از این افراد به ما می‌گفتند که ما تا الان روش برخورد درست را بلد نبودیم و تندی‌های بی‌موردی هم که داشتیم، فکر می‌کردیم بهترین کار را انجام می‌دهیم و این خدمت به نظام است.

«آیا می‌دانید كه مردم در اتوبوس‌ها و تاكسی‌ها و صفوف مرغ و تخم‌مرغ و بنزین و روغن نباتی و گوشت و امثال این‌ها علناً به مسئولین جمهوری اسلامی وحتّی متاسفانه به شخص حضرت عالی فحش می‌دهند؟»

حالا این نامه با این چیزهایی که گفتیم را علناً رسانه‌ای کرد و این انقلاب تازه شکل گرفته را مورد هجمه قرار داد و این نامه افتاده به دست ضد انقلاب و مجاهدین خلق. از طرف دیگر هم که کشور درگیر جنگ بود و همین نامه وقتی از چنین شخصی صادر شد خیلی از مردم هم تحت تاثیر قرار گرفتند و بدتر از آن چه ضربه‌ای به نظام وارد شد.

«آیا می‌دانید روحانی و روحانیّت در نظر مردم مورد تنفّر واقع شده است؟»

واقعاً در آن سال‌های اول انقلاب، مردم از روحانیّت تنفّر داشتند؟! تا همین چند سال قبل هم جایگاه روحانیّت بین مردم خیلی خوب بود، همین الان هم مردم قدردان روحانیّت هستند، گاهی اوقات با یک موردی که ما می‌بینیم فکر می‌کنیم مردم در مقابل روحانیّت هستند در حالی که واقعیّت مطلب این نیست. اگر کسی حدود روحانیّت را در جامعه رعایت کند، از مردم جز احترام چیز دیگری نمی‌بیند؛ حالا مواردی هم پیدا می شود که طرف، تربیت خانوادگی نشده و حتّی به پدر خودش هم بی‌احترامی می‌کند خب به منِ روحانی هم برسد برخورد ناشایست می‌کند.

حالا شما ببینید شبهه با یک فقیه چه کار می‌کند، من باز هم تکرار می‌کنم که مقام علمی آقای منتظری بر کسی پوشیده نیست، در زمانی که در منزل محصور بودند، شرحی بر نهج‌البلاغه[5] نوشتند که از عمیق‌ترین شروح نهج‌البلاغه است.

«آیا می‌دانید در ادارات و وزارت‌خانه‌ها و متاسفانه بعضی دادستانی‌ها و دادگاه‌ها رشوه بیداد می‌كند؟آیا می‌دانید دزدی‌های كلان با رشوه و سفارش و تلفن حل می‌شود ولی دزدی‌های كوچک تعقیب می‌شود؟»

خب تازه انقلاب شده، ساز و کار خیلی از دادگاه‌ها هنوز مثل زمان پهلوی بود، اصلاً شما همین مستندهایی که برای شهید بهشتی ساخته شده را ببینید متوجه می‌شوید که مجاهدین خلق در بدنه قوه قضائیّه نفوذ داشتند، در آن سال‌ها و با آن شرایط کشور چه انتظاری می‌توانیم داشته باشیم.

«آیا می‌دانید فقر و گرانی بیداد می‌كند، حقوق و درآمد همان حقوق سابق ولی قیمت اجناس ده برابر یا بیست برابر شده است و در این صورت بر فقرا چه می‌گذرد؟»

یکی از روحانیون حجّت الاسلام سید ضیاء میردیلمی رحمةالله علیه که در خیلی از وقایع انقلاب بود و تا همین آخر هم پای آرمان‌های انقلاب و امام ایستاد و متاسفانه با این که عدّه‌ای ایشان را اصلاح طلب یا ضدّ انقلاب معرّفی می‌کردند بازهم نه تنها از این مسیر جدا نشد بلکه همیشه اگر کمکی از دستش برای انقلاب بر می‌آمد کمک می‌کرد، نقل می‌کند که اوّل انقلاب مردم هیچ چیزی نداشتند چون شاه خزانه مملکت را خالی کرده بود و ما روحانیّت در میدان بودیم؛ در روستای خودشان خیریّه‌ای ساخت و می‌آمد از تهران کپسول گاز و روغن و پتو برای مردم می‌آورد که آن روزگار سخت سپری شود. به قول خودش یک پایش در جبهه و پای دیگرش در پشت جبهه بود.

«آیا می‌دانید در جمهوری اسلامی بر خلاف آنچه در فقه خواندیم نه جان مسلمان محترم است و نه مال او، قاضی حكم می‌كند مال او را بدهید خانه او را بدهید كسی گوش نمی‌كند مخصوصاً اگر در تصرّف بنیادهای انقلاب باشد؟! آیا می‌دانید مواد مخدّر در كشور بیداد می‌كند و اعدام‌ها و زندان‌ها و جزیره بی اثر شده است و غالباً معلول فقر و بدبختی است؟ لازم است حضرت عالی در امور جاریه كشور و جبهه‌ها فقط به گزارش‌های مسئولین و بیت معظّم قناعت نكنید.»

خب آقای منتظری شما خودتان هم که به گزارشات بیت معظّم قناعت کردید!!

شاید برای بعضی‌ها این سوال مطرح شود که حتّی یک مورد از این مواردی که آقای منتظری مطرح کردند هم نباید باشد. جواب ما این است که اگر یک مورد یا بیشتر هم باشد اولاً چه ربطی به اصل حاکمیّت و نظام و حاکم دارد، ثانیاً در زمان پهلوی ساز و کار بر ظلم بود ولی در حکومت جمهوری اسلامی سازوکار بر ظلم نیست، اگر در موردی اتفاقی می‌افتد باید مطالبه‌گر باشیم که چنین اتفاقی پیش نیاید ولی این موارد چه ارتباطی با نظام دارد؟

در زمان پهلوی اگر شاه اراده می‌کرد که فلان دختر از فلان خانواده با آبرو باید به خدمت شاه در بیاید، چاره‌ای جز اطاعت امر نبود، آیا الان حاکم جامعه اسلامی به دنبال چنین چیزهایی است؟؟ اصل قانون مملکت به دنبال اجرای قوانین الهی و شریعت پیامبر است و این امر دارد اتفاق هم می‌افتد. اگر در مواردی خلاف قانون رخ می‌دهد این به بی‌وجدان بودن آن شخص مسئول بر می‌گردد و وقتی حاکمیّت متوجّه این بی قانونی می‌شود برخورد قاطع صورت می‌گیرد.

وقتی این مدل شد بهترین مدل حکومت، حالا باید کمک‌کننده باشیم که خلاف قانون و مقرّرات رخ ندهد و این را بدانیم هیچ وقت با نظارت مشکل حل نمی‌شود، با تربیت است که جامعه درست می‌شود حضرت امام خمینی رحمةالله علیه در اجرای عدالت اسلامی از اول به مسأله اخلاق و ملکه اخلاق می‌پردازند. شاید نظارت بر عملکردها برای کوتاه مدت خوب باشد، اما روشی نیست که همیشه جواب‌گو باشد، اگر طرف درست تربیت شده باشد در هر جا که باشد و در هر حکومتی که باشد خلاف نمی‌کند. در طول تاریخ هم افرادی که درست تربیت شده بودند وقتی در حکومت‌های طاغوت پستی داشتند درست عمل می‌کردند، به عنوان مثال علی بن یقطین[6] از جمله افرادی بود که در حکومت طاغوت بود اما چون در محضر امام کاظم علیه‌السلام درست تربیت شده بود اگر چه در دربار پُست بسیار مهمی داشت اما از کسانی بود که همیشه به شیعیان کمک می‌کرد و امام معصوم هم از او راضی بود.

اگر مجامع علمی در صدد این بودند که در اینجا انسان وارسته تربیت شود و بعد این شخص آموزه‌های اسلام را برای مردم بگوید آن جامعه تربیت می‌شود لذا گام اول این است که خودم رشد کنم و بعد جامعه‌ام را رشد بدهم، اهل علمی که قیل و قال را بلد باشد ولی دنبال تبلیغ و ترویج دین نباشد، نباید انتظار جامعه اسلامی را داشته باشد. من چند سال قبل در یک منطقه نظامی برای تبلیغ رفته بودم، به ما گفتند فرمانده این منطقه با طلبه‌ها بسیار بد رفتار است، ما رفتیم و سخنرانی کردیم بعد از اتمام سخنرانی همین فرمانده نهایت احترام را برای ما قائل بود، وقتی از او پرسیدم که شایعات در مورد شما این است که شما برای طلبه‌ها ارزش قائل نمی‌شوید، گفت درست شنیدید ما برای طلبه‌ای که بلد نباشد به رسالتش عمل کند ارزش و جایگاهی قائل نیستیم.

خلاصه آن که اگر جامعه درست تربیت شود برای شایعات جایی باقی نمی‌ماند و اگر هم شایعه یا شبهه‌ای در جامعه پخش شود مردم به دنبال جواب برای آن می‌گردند.

بیان شبهه چهارم

یکی دیگر از شبهاتی که دشمن مطرح می‌کند در مورد شخص حاکم است، حاکم اسلامی یا باید معصوم باشد یا باید تالی‌تلو معصوم باشد؛ سوال این است که کسی که معصوم یا تالی‌تلو معصوم است چرا باید با مردم مشورت کند؟ رسول خدا؟ص؟ برای چه باید با مردم مشورت کند؟ پیش‌نویس قانون اساسی را یک تعداد فقیه و حقوق‌دان نوشتند، خب چرا امام خمینی؟ره؟ خودش به تنهایی این کار را انجام نداد؟ الان وقتی رهبری در کارها با تشخیص مصلحت مشورت می‌کند، می‌گویند مملکت از دست رهبر خارج شده است. اشکال می‌کنند که پیامبر خودش بود که تصمیم می‌گرفت چرا الان که حکومت اسلامی است خود رهبر به تنهایی تصمیم نگیرد؟

پاسخ به شبهه چهارم

اولاً در زمان پیامبر هم این چنین که می‌گویند نبوده است، پیامبر اعلام احکام شریعت را می‌کردند ولی در مرحله اجرا در جامعه با مسلمانان مشورت می‌کردند. الان هم شاید در بعضی مسائل تصمیم به تنهایی گرفته شود اما اجرای آن و کیفیّت اجرا با مشورت انجام می‌شود.

جالب اینجاست که این شبهه معمولاً از طرف افراد متدیّن مطرح می‌شود و نقل این شبهه هم بیشتر بین متدیّنین است. یکی از افرادی که به ظاهر اطلاعات دینی دارد و از این اطلاعات در همین راستا استفاده می‌کند فرزند مهندس بازرگان است، در نامه‌ای[7] که به رهبری نوشته به همین مطالبی که بیان کردم تصریح می‌کند، ایشان زمانی که می‌خواهد حاکم اسلامی و ولیّ فقیه را معرّفی کند می‌گوید باید حاکم بسط ید داشته باشد و به تنهایی اعمال نظر و ولایت کند، در واقع می‌خواهد به دنیا این را معرّفی کند که حکومت اسلامی یک حکومت دیکتاتوری است و این دیکتاتور به تنهایی اعمال نظر می‌کند اما وقتی به رهبر نامه می نویسد با این عبارات شروع میکند:

«این روزها اولین چیزی که بیشتر مردم با نگرانی و اضطراب از هم می‌پرسند، احتمال وقوع جنگ خانمان‌سوز و حمله آمریکا به خاک ایران است. همه سرگردانند که بالاخره کار به کجا خواهد کشید و چه باید کرد؟ مردم بلاتکلیف و متحیّرند چون در نظام ولایت مطلقه فقیه، رئیس جمهور و وزیر خارجه و نمایندگان مجلس و بقیه مسئولان نظام همگی تابع نظریات رهبری هستند و همه راه‌ها به او ختم می‌شود.»

این شخصی که در یک نامه واحد این چنین سخن می‌گوید در ادامه رهبر را متّهم به این می‌کند که چرا شما با مردم مشورت نمی‌کنید و نظر آنها را محترم نمی‌دانید و برای اثبات این حرف‌ها به آیات قرآن و روایات هم استناد می‌کند. در سرتاسر این نامه می‌گوید چرا با مردم مشورت نمی‌کنید؟! آقای بازرگان مشورت کنند می‌گویید ولیّ فقیه باید اعمال ولایت کند و نیازی به مشورت مردم ندارد، مشورت نکند می‌گویید چرا مشورت نمی‌کنید!!

خب اگر ما بی‌سواد باشیم از این حرف‌ها خوشمان می‌آید چون می‌گوید همه چیز به دست ولیّ فقیه است ولی خوب که به مطلب توجّه کنید متوجّه می‌شوید که حتّی با همین نامه می‌خواهد شبهه دیکتاتوری بودن حکومت اسلامی را به بیان دیگری مطرح کند.

مشورت حاکم با مردم فواید بسیاری دارد:

    1. حاکم باید بر قلوب حکومت کند نه با زور، برای همین ولیّ فقیه با اقشار مختلف مردم از هنرمند و ورزشکار و... دیدار عمومی و خصوصی دارد. لذا بعضی به دنبال این هستند که رهبری این کارها را انجام ندهد.

    2. مردم در جمهوری اسلامی باید در امورات کشور دخالت داشته باشند.

    3. امروز این حاکم اسلامی باید کاری کند که این شیوه و روش در جامعه باقی بماند و آینده نظام را تضمین کند.

 

نتیجه بحث

وجود شبهه باعث اختلال در تفکّر صحیح انسان می‌شود حتّی اگر آن انسان از نخبگان جامعه باشد شبهات می‌تواند کاری کند که این شخص امورات قطعی را نپذیرد.

نظارت اگر چه امر پسندیده‌ای است امّا امر کاملی نیست، آنچه که باعث می‌شود جامعه رشد کند تربیت افراد است.

حاکم در جامعه اسلامی در صدد این است که به همه لوازم حکومت اسلامی مانند جمهوریت و مسأله دموکراسی پایبند باشد لذا مردم را در تمام امورات و شئونات اجرایی کشور دخیل می‌دانند.

شبهه‌ای که مطرح می‌کنند که رهبر مانند پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم نباید با مردم مشورت کند، اصل آن درست نیست چون روش پیامبرمکرم اسلام هم به این شکل نبوده است و شخص پیامبر هم با مردم مشورت داشتند لذا حاکم جامعه اسلامی هم با مردم مشورت می‌کنند و مشورت با مردم علاوه بر اینکه آثار فراوانی را در پی دارد، باعث می‌شود حکومت اسلامی از مدل حکومت‌های دیکتاتوری غربی فاصله بگیرد.

 


[1] ) «دراسات في ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیّة» کتابی از آیت الله منتظری است که در سال ۱۳۶۶ منتشر و در مراسم کتاب سال جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان کتاب برگزیده معرّفی شد. این کتاب توسط برخی شاگردان ایشان به فارسی ترجمه شده و ترجمه فارسی آن با نام «مبانی فقهی حکومت اسلامی» منتشر گردیده‌ است، همچنین خلاصه این اثر تحت عنوان «نظام الحکم في الاسلام» در یک جلد به چاپ رسیده ‌است.
[2] ) یکی از کسانی که بر دفتر آیت الله منتظری اشراف داشت، سید مهدی هاشمی، برادر داماد آیت الله منتظری بود. قضایای کشور را با تحلیل و جهت‌دهی‌های شخصی به دست آیت الله منتظری می‌رساند، در این میان سید مهدی هاشمی با تشکیل گروه و باند، دست به اقدامات خطرناکی می‌زد، این موارد باعث شد که مورد بازخواست اداره اطلاعات در‌آید، یکی از دلالیل اختلاف آقای منتظری با حاکمیّت به خاطر دفاع نا به حقّ از سید مهدی هاشمی بود.
[3] ) این مصاحبه در تاریخ 22 فروردین 1383 در بیت آیت الله منتظری صورت گرفت که متن مصاحبه در دی ماه سال 1399 از نشریه «چشم‌انداز ایران فردا» شماره ۱۲۵، صفحات ۷ تا ۱۲ منتشر شد.
[4] ) بخش‌هایی از نامه در متن جزوه بیان شد و مورد تحلیل قرار گرفت و از باب اهمیّت آن به بخش‌های دیگری از آن اشاره می‌شود:«آیا می‌دانید از بس دزدی و اختلاس و مخصوصاً با لباس پاسدار و كمیته زیاد شده، مردم احساس امنیت جانی و مالی نمی‌كنند؟هر روز حدود یک میلیون جمعیت ایران سراغ دكتر و دارو و درمانگاه و بیمارستان می‌روند و اكثراً ناراضی برمی‌گردند و دادرسی نیست… این مسائل دیگر مربوط به جنگ نیست بلكه مربوط به ضعف مدیریت‌ها و برنامه‌ریزی است، و فرداست كه سرمای زمستان است و قرائن نشان می‌دهد كه از نفت و سوخت خبری نیست.لازم است حضرت عالی در امور جاریه كشور و جبهه‌ها فقط به گزارش‌های مسئولین و بیت معظّم قناعت نكنید. چند سالی است كه عملاً اداره كشور و انقلاب را حضرت عالی به رؤسای سه قوّه و شخص آقای حاج احمد آقا سپرده‌اید، و… حدود هشت سال است با خشونت و اعدام زیاد و بازداشت زیاد و مصادره‌های بی‌جا حكومت كردیم و به جایی نرسیدیم.بچه‌های كمیته با همه اخلاصشان نوعاً‌ احساساتی و تندند، سعی شود آن‌هایی كه به عنوان منكرات و حجاب و امثال ذلک با مردم برخورد دارند افراد روان‌شناس، عاقل، تعلیم دیده و دلسوز باشند.انتخاب افراد برای پست‌ها متاسفانه نوعاً تابع عواطف و باندبازی و رفیق‌بازی و مهره بودن است نه تابع عقل و لیاقت و كفایت طرف و این امر خطرناک است.به مسئولین و رسانه‌های گروهی سفارش فرمایید حتّی المقدور از دروغ گفتن در گزارش‌ها و خبرها و وعده‌ها بپرهیزند كه مردم نوعاً می‌فهمند و برای جمهوری اسلامی شكست است.قطعاً به حضرت عالی خواهند گفت این‌ها دروغ است و فلانی ساده اندیش...». (مورخ: ۱۷ مهر ۱۳۶۵. خاطرات، ج۲، ص۱۱۵۵ به بعد).
[5] ) یکی از آثار آیت الله منتظری درس‌هایی از نهج البلاغه می باشد.
[6] ) علی بن یَقْطین بن موسی بغدادی ۱۲۴ق-۱۸۲ق، محدّث، فقیه، متکلّم و از بزرگان شیعه در دوران امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه‌السلام بود. وی اهل کوفه و ساکن بغداد بوده و با وجود شیعه بودن، از وزیران حکومت عباسی و مورد اعتماد آنان بود. ابن یقطین منانزلت والایی نزد ائمه و عالمان شیعه دارد.
[7] ) تاریخ انتشار: ۱ خرداد ۱۳۹۸رهبر محترم جمهوری اسلامی ایرانجناب آقای سیدعلی خامنه‌ایبا سلام و دعای توفیق طاعت و خدمت؛این روزها اولین چیزی که بیشتر مردم با نگرانی و اضطراب از هم می‌پرسند، احتمال وقوع جنگ خانمان‌سوز و حمله آمریکا به خاک ایران است. همه سرگردانند که بالاخره کار به کجا خواهد کشید و چه باید کرد؟ مردم بلاتکلیف و متحیّرند چون در نظام ولایت مطلقه فقیه، رئیس جمهور و وزیر خارجه و نمایندگان مجلس و بقیه مسئولان نظام همگی تابع نظریّات رهبری هستند و همه راه‌ها به او ختم می‌شود.به این ترتیب خاک و خون ملّتی با تمدّن چند هزار ساله اینک به خِرَد و تشخیص فردی شما گره خورده و در موضعی قرار دارید که می‌تواند رحمت ابدی، یا خدای ناکرده، لعنت ابدی خدا و خلق را در پی داشته باشد. بی‌شکّ شما به ابعاد عظیم نقش عاقبت‌ساز یا عاقبت‌سوز خود در این ابتلای عظیم آگاه هستید و می‌دانید ناخدایی ملّتی ۸۰ میلیونی که کشتی سرنوشتش را با سیاست‌های منطقه‌ای به سوی سهمگین‌ترین طوفان‌های تجزیه‌کننده سوق داده‌اید، چه عواقبی دارد.آن‌ که پیامبر خدا بود در امور جنگ و صلح با مردمانش مشورت می‌کرد و تن به اکثریت آراء می‌داد، حتّی اگر با آن مخالف بود. مسلماً شما نیز مشورت می‌کنید؛ اما مشورت با سران سپاه و کارگزاران خودگماشته با کانال‌های ارتباطی محدود، مشورت با اکثریت ملت نیست، آیا به نظرخواهی از کارشناسان ملّت و خردمندان با علم و تجربه از جریانات سیاسی یا استادان دانشگاه، که چه بسا با سیاست‌های شما موافق نباشند نیازی نمی‌بینید؟ ملّتی که جان و مالشان در صورت شعله‌ور شدن آتش جنگ نابود می‌شود، آیا حقّی و سهمی در این تصمیم‌گیری ندارند و نباید مسئولیّت این‌کار را با صاحب نظران جریانات مختلف تقسیم کرد و از بار ملامت عظیم احتمالی کاست؟وقتی ملّتی در معرض تهدید و تجاوز خارجی قرار می‌گیرد، عاقلانه‌ترین راه دفاع، رویکرد به داخل و کنار گذاشتن اختلافات و تشکیل بدنه‌ مقاومتی یکپارچه از ملّت است. تنها در این‌صورت است که مطامع بیگانگان نقش بر آب می‌شود و موافق و مخالف دوش به دوش هم دفاع می‌کنند. آیا وقت آن نرسیده است که یخ‌های موجود و مناسبات منجمد شده را بشکنید و با آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و اقلیّتی، به‌ویژه رهبران «جنبش سبز» آشتی ملّی باشکوهی برپا کنید؟بی شکّ بخشی از ملّت، صرف‌ نظر از درصد آنها، مقلّد و موافق دربست سیاست‌های چهار دهه شما هستند و به آرمان‌های توسعه‌طلبانه منطقه‌ای‌تان کاملا وفادارند، اما خود بهتر می‌دانید که اکثریّت قاطع ملّت یا مخالف این سیاست‌ها هستند، یا اصولاً به دلیل هزینه‌های سنگینی که درسرکوب‌ها داده‌اند، ساکت و بی‌تفاوت شده‌اند. این که با اطمینان خاطر می‌گویید جنگی نخواهد شد، البته برای کسانی آرام‌بخش است، اما چگونه می‌توان رفتار غیر معقول و حساب نشده تیم عهدشکن و جنگ طلبی را که با همین وعده وعید‌ها به قدرت رسیده‌ و هم اکنون نیز در آمریکای جنوبی به تجاوز مشغول است، و اسلافشان هم بر این سنت بوده‌اند، پیش‌بینی کرد؟ خون مردم ما رنگین‌تر از مردم عراق و لیبی و افغانستان و سایر نقاط دنیا و سنت‌های خدا در جوامع بشری هم تغییر پذیر نیست. قذّافی و صدام نیز تا روزهای آخر این تهدیدات را توخالی می شمردند! شما چه تضمینی برای وعده خوشبینانه خود می‌دهید؟ بشر درمعرض خطاست و شما نیز فرشته نیستید. و خاطره «اگر این جنگ ۲۰ سال هم طول بکشد ما ایستاده‌ایم» و توجیهات پذیرش ناگهانی و بلاشرط قطعنامه ۵۹۸ و به سراب رسیدن آرمان راه قدس از کربلا می‌گذرد، هنوز از ذهن ملّت ما نرفته است.این چه سِرّی است که از آغاز جنگ ایران و عراق، مذاکره مستقیم با دشمن در نظام ما تبدیل به تابو شده و اگر هم از طریق سران و سلاطین واسطه‌گر و کانال های آشکار و پنهان پیغام و پسغام‌هایی در جریان است، علنی کردن آن «ذنب لایغفر» محسوب می‌شود؟ چرا باید از ترس نقض سنت امام با صدام و برآشفتن افراطیّون خشونت طلب، غیر مستقیم و زیر میزی مذاکره کرد؟ بالاخره پیامبر اسلام هم با کینه‌توزترین دشمنان بت‌پرست زمان در جریان «صلح حُدیبیّه»، رو در رو مذاکره کرد و توافق‌نامه‌ای را که به ظاهر به ضرر مسلمانان می‌آمد امضاء کرد؛ توافقی که برخی از مسلمانان افراطی را به خشم و خروش آورد و آنرا موجب وهن اسلام شمردند، حال آن‌که این صلح که «مفتاح» تنگناهای «قفل» شده توسعه سیاسی و اقتصادی و آرمانی مسلمانان اولیّه گشت، در قرآن «فتح المبین» نامیده شده است! زمان نیز ثابت کرد با خرید زمان برای تقویت و گسترش، دو سال بعد مکّه بدون خونریزی فتح شد. شما بهتر می‌دانید که سیاست پیامبر اسلام در دوران ۱۳ ساله مکّه، به فرمان: «کَفُّوا أیْدِیَکم»(نساء۷۷)، دست نگه داشتن از مقابله به مثل بود تا با تزکیه نفس و تقویت بنیه اقتصادی بتوانند آمادگی لازم برای توسعه را کسب کنند. در قرآن آمده است: «اگر دشمن گرایشی به صلح نشان داد، تو نیز نشان ده و به خدا توکّل کن. به فرض هم که قصد فریب داشته باشند، همان خدایی که تاکنون تو را به یاری خود و مؤمنین حمایت کرده، باز هم خواهد کرد» (انفال ۶۱ و ۶۲). از دیدگاه ولایتی نیز امام علی؟ع؟ به فرمانده خود، مالک اشتر، فرمود: از پیشنهاد صلح دشمن هرگز روی متاب که خشنودی خدا در آن است؛ در صلح، سپاهت آسودگی، غم وغصه‌هایت آرامش و شهرهایت امنیت می‌یابد (عهدنامه مالک اشتر بند ۳۲).این حقیقت را البته نمی‌توان انکار کرد که در برابر نوکر صفتی مرتجعان بی‌شخصیت و زبون منطقه و سرسپردگی ذلّت‌بارشان به اربابان‌ جنگ‌طلب، البته عزت نفس و استقلالِ، هرچند تکیه کرده برعصای آزموده عصیانگری دیگر، جای امیدواری دارد و دلالت بر غیرت و قدرتی می‌کند. ولی «عزت» به «حکمت» هم نیازمند است و بدون آن به استبداد و استکبار می‌کشد. صفت عزت در مورد خداوند بیش از همه با صفت حکیم (عزیز الحکیم) آمده و پس از آن با رحمت، علم، آمرزش، کرامت، قدرت… و هرگز نام «عزیز» در مورد خدا به تنهایی نیامده است.مسلمانان نخستین بدون تکیه بر ابر قدرت‌های زمانه به عزت و استقلال رسیدند، هرگز با تکیه بر بازیگران و معامله‌گران بین‌المللی، که بارها امتحانشان را سر بزنگاه‌ها داده‌اند، نمی‌توان به هزینه نابودی یک ملّت با شاخ گاو درافتاد! ترجیح مدل قهرآمیز کره شمالی و کوبا بر مدل واقع‌گرایانه و منطقی آلمان و ژاپن، که به رغم شکست در جنگ دوم جهانی، بدون ارتش مستقل از قدرت‌های برتر جهان شدند، عاقلانه نیست و مدل مالزی مسلمان بشار احمد یا چین قدرت‌گرفته را نیز نمی‌توان نادیده گرفت.می‌دانم که توصیه می‌کنید همه فریادها را سر آمریکا بکشید که نقض یک‌طرفه توافق بین‌المللی برجام، قلدرمنشی و زورگویی‌اش اظهر من الشمس است. این امر بدیهی البته آسان‌ترین کار است و افراطیون داخلی را هم راضی خواهد کرد، ولی چه سود که اهل خانه را سخن با پدر خانه است تا بهانه به دست زورگوی نظم نوین جهانی در جلب افکار عمومی مردم دنیا برای زمینه‌سازی حمله ندهد و قدرت‌های غربی را، که خود به گونه‌ای اسیرند، با اولتیماتوم و انتظارات بیش از توانشان به‌سوی حریف سوق ندهد و موجب خراب شدن خانه بر سرساکنانش نگردد.بی شکّ شما نمی‌خواهید نسل‌های آینده درباره شما همان‌گونه داوری کنند که امروز شما در باره فتحعلی ‌شاه و اطرافیان نالایقش که درعهدنامه‌های ترکمان‌چای و گلستان بخش‌های بزرگی از خاک ایران را واگذار کردند، داوری می‌کنید. فتحعلی‌ شاه پیش از آن واگذاری در نامه به فرزندش عباس میرزا سوگند خورده بود که: به خدای لایزال که جان ما در قبضه قدرت اوست، کار روسیه تا یک سال دیگر تمام است! اما با وساطت بازیگرانه‌ای انگلیس آن تجزیه ننگین به نفع روسیه انجام شد. فاعتبروا یا اولی ‌الالباب!آزادی و استقلال از استبداد چند هزار ساله نعمت کوچکی نبود که مبدّل به سلطه‌ای دیگر شود؟ تا فرصت باقی است باید از این طاس لغزنده ملت را رهانید که رضایت خدا و خلق در آن است. این هشدار عبرت آموز قرآنی، تصمیم‌گیران امروز نظام ما را نیز شامل می‌شود:آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا به ناسپاسی بدل کردند و قوم خود را به سرای نابودی کشاندند؟ (سوره ابراهیم ۲۸)عبدالعلی بازرگان ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹0، ۲۱ می ۲۰۱9.