1402/08/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حاکمیت در اسلام/مدل های حکومت /مدل حکومت اسلامی«2»
بخش دوم: حكومت اسلامى، حكومت خدا و مراحل دهگانه ولايت معصوم علیهم السلام
بعد از این که مسأله مدل حکومت اسلامی به صورت کلّی مورد پذیرش قرار گرفت و انقلاب تشکیل شد، دست دشمن از این که بخواهد مانع از شکلگیری حکومت اسلامی شود کوتاه گردید، لذا دشمن ساکت ننشست و با شبهه انداختن در مسائل اعتقادی، دینی و سیاسی، اصل و اساس حکومت اسلامی را زیر سوال برد لذا مصنّف این شبهات را در قالب چهار شبهه مطرح میکنند.
شبهه اول: عدم مشروعیّت حکومت اسلامی حاضر
مطلب اول و یا شبهه اول که مطرح میکنند این است که فرقههایی مثل سلطنت طلبها، که عقده حکومت و حکمرانی بر مردم دارند و فرقههایی که انحرافات عقیدتی دارند مثل: مجاهدین خلق، یا فرقههایی که عقدههای سیاسی و عقیدتی دارند مثل: انجمن حجتیّه، شبهه مشترکی را به بیانهای مختلف مطرح میکنند؛ مثلاً انجمن حجتیّه این شبهه را این چنین بیان میکند که اصلاً ما حقّ تشکیل حکومت اسلامی را نداریم و اگر جوانی در جنگ تحمیلی شرکت کرده و شهید میشد به او شهید نمیگفتند و ادّعا میکردند که آن جوان کشته شده است چون آنها برای تشکیل حکومت اسلامی جنگیدند و اصل این حکومت، مشروعیّت ندارد؛ پس مقدّمات و لوازم آن هم مشروعیّت ندارد و برای این شبهات به آیات و روایات استدلال میکنند مثل روایاتی که میفرمایند[1] هر حکومتی که قبل از قیام امام زمان علیهالسلام تشکیل شود طاغوت است و حاکم آن هم طاغوت است، باید توجّه داشت تمام کسانی که شعار جدایی دین از سیاست را سر میدهند، بیانگر همین شبهه میباشند.
خلاصه آن که این فرقهها و گروهها به دنبال این هستند که اصل تشکیل حکومت اسلامی را زیر سوال ببرند.
ذکر این نکته لازم است، افرادی که جذب فرقهها میشوند معمولاً افرادی هستند که یا مشکلات شخصیّتی دارند، یا به دلیل مشکلاتی که داشتند در مناصب دولتی مورد توجه قرار نگرفتند و برخی از این افراد هم چون از حکومت ضربه خوردهاند، جذب بعضی از این فرقهها میشوند یا به تعبیری صحیحتر در فرقه و گروهها به بازی گرفته میشوند.
شبهه دوّم: عدم مشروعیّت مدل حکومت اسلامی حاضر
مطلب دوم و یا شبهه دوم که مطرح میکنند این است که مدل حکومت شما اسلامی نیست، به عبارت دیگر میگویند شما که میگویید حکومتی که تشکیل دادهاید اسلامی است لذا باید مثل حکومت رسول خدا باشد. در زمان پیامبر رئیس جمهور وجود نداشت؛ در زمان حکومت امیرالمؤمنین علیهالسلام چیزی به نام وزیر وجود نداشت؛ نهایت چیزی که در حکومت صدر اسلام وجود داشت شرطة الخمیس[2] بوده است. در زمان امیرالمؤمنین علیهالسلام قضاوت وجود داشت و این که شما هم قضاوت دارید اشکالی ندارد، ولی این بازیهایی که شما به عنوان دادیار، دادستان، انواع دادگاهها قرار دادهاند، وجود نداشت و نهایتاً بزرگی که حاکم بود، حق قضاوت داشت.
هدف از این شبهه، این است که به تمام این عناوین ایراد وارد کنند و بگویند این مدلی که شما از حکومت اسلام شما ارائه می دهید اسلامی نبوده و در اسلام نیز سابقه نداشته است و در نتیجه مردم را نسبت به مشروعیّت ارکان مختلف نظام اسلامی دلسرد کنند.
متاسفانه این شبهات آن قدر در بخشی از بدنه جامعه نفوذ کرده است که گاهی اوقات از افراد متدیّن و مذهبی این شبهه شنیده میشود که البته از حدّ شبهه بالاتر رفته و آن را پذیرفتهاند تا جایی که بعضی از افراد میگویند ما در انتخابات شرکت نمیکنیم چون شاید شرکت کردن ما در انتخابات حرام باشد!!!
شبهه سوّم: عدم مشروعیت ارکان خاصّ نظام
شبهه سومی که مطرح میکنند این است که پا را فراتر گذاشته و به ارکان بالاتر و مجموعههای خاصّ نظام اشکال و ایراد وارد میکنند، به عنوان مثال مسأله شُور در اسلام را مطرح میکنند و میگویند در اسلام این را داریم که حاکم اسلامی مانند رسول خدا؟ص؟ با مردم مشورت کرده و نظر همه مردم را دخیل در امور میداند؛ اما این که عدّهای به عنوان تشخیص مصلحت نظام باشند و رهبر فقط با این افراد مشورت کند در اسلام سابقه نداشته است.
شبهه چهارم: عدم مشروعیت أعمال حاکم
شبهه چهارمی را که مصنّف نقل میکنند این است که حاکم در اسلام یا باید معصوم باشد یا تالیتلو معصوم، لذا اگر حاکم، معصوم و یا تالیتلو معصوم بود چون حدّ اعلی را میبیند دیگر چه نیازی به مجلس شورای اسلامی و مجمع تشخیص مصلحت و ... می باشد؟! به عبارت دیگر با این شبهه در صدد این هستند که حاکم جامعه اسلامی را فردی منفعل و بدون تأثیر در امور فرهنگی، إجتماعی، سیاسی و ... قرار دهند.
پاسخ شبهه اول
در فصل قبل بیان شد که اداره امور جامعه بدون وجود زمامدار، امکان پذیر نمیباشد و باید یک شخصی به نام حاکم و رهبر جامعه این کار مهم را انجام دهد و بیان شد که حکومت هم دو بُعد دارد؛ یکی بُعد مردمی حکومت میباشد و بُعد دیگر آن مربوط به زمامداری و قانونگذاری می باشد، بُعد اسلامی این حکومت باید دارای زمامدار اسلامی باشد و اگر بخواهد این زمامدار اسلامی برخاسته از متن اسلام باشد، باید حکومت فردی نباشد، مردم در انتخاب آن زمامدار و در تهیّه قوانین تا حدّی دخالت داشته باشند و این زمامدار باید قوانین حکومت اسلام را برای مردم اجرا کند، لذا در گذشته این مسأله مطرح شد که این قوانین که در حکومت اسلامی اجرا میشود همه به دستور دین مبین اسلام میباشد و روشن است که اجرای احکام اسلام، بدون تشکیل حکومت میسّر نمیباشد.
در ضمن این مسأله شبهه دیگری را نیز مطرح میکنند و آن این که ما هر چه به آیات و روایات مراجعه میکنیم به ما میگویند حقّ حاکمیّت متعلّق به خدا میباشد ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلّٰا لِلّٰه﴾[3] و در بعضی از روایات آمده است که مردم حقّ حکومت بر یکدیگر را ندارند و همچنین در روایات متعدّدی آمده است که یکی از فلسفههای بعثت انبیاء الهی این است که مردم را از سیطره دیگران نجات دهند، لذا شما هم باید بگویید حاکمیّت متعلّق به خداست و مردم حقّ حکومت بر یکدیگر را ندارند.
مصنّف در پاسخ میفرمایند ما هم این حرف را قبول داریم و اتفاقاً حرف شما حرف خوبی هم هست لذا حکومت اسلامی سلطه بر کسی ندارد و فقط مجری احکام اسلام میباشد، آیا خداوند متعال خودش میتواند بیاید روی زمین و احکامش را اجرا کند؟ به عنوان مثال شخصی جرمی را مرتکب شد، قاضی فقط حقّ رسیدگی به آن را دارد، حقّ بزرگتری ندارد و در واقع قاضی فقط مجری احکام الهی میباشد، لذا در اسلام هیچ نهادی بر دیگران سلطه ندارد. حتّی برای اجرای حدود نیز میزان و مقدار وجود دارد و همه چیز سنجیده میشود حتی اگر قرار است به شخصی برای جرمی شلاق زده شود، نوع آن شلاق هم در اسلام بیان شده است، لذا اگر در موردی مسلمانی که مسئولیت اجرایی دارد به دیگران ظلم میکند، آن شخص است که مشکل دارد «اسلام به ذات خود ندارد عیبی، هر عیبی که هست در مسلمانی ماست» به عبارت دیگر زمامدارن جامعه اسلامی فقط مجری احکام اسلام هستند لذا مرحوم امام خمینی رحمةاللهعلیه بارها فرمودند که ما فقط خادم مردم هستیم[4] و رهبری دائماً از مسئولین به عنوان نوکر مردم یاد میکنند[5] .
نتیجه بحث
شبهاتی که از طرف فرقهها ایجاد میشود مبنی بر اینکه در روایات از تشکیل حکومت نهی شده است، اولاً این روایات ناظر به حکومت به معنای سلطه است، لذا در همین روایات که این فرقهها استفاده میکنند آمده است که «یّعبَدُ مِن دون الله»[6] در حالی که این حکومت، کسی را به سوی خودش فرا نخوانده است بلکه به سوی اجرای احکام الهی فراخوانده است.
ثانیاً در زندگی شهرنشینی امروز این که حکومت و حاکمی باشد و آن هم به دنبال اجرای قوانین الهی باشد را هر عاقلی میپذیرد، و اگر مدل و شکل امروزی حکومت نباشد اصلاً نمیتوان جامعه را با مدل قدیمی مدیریت کرد و مصالح مردم را رعایت کرد.