1402/08/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حاکمیت در اسلام/رعایت حقوق /در نظر گرفتن حقوق عامه
در جلسات گذشته مقداری در مورد نویسنده بحث شد و غرض این بود که ما متوجه باشیم که عالمان در طول تاریخ زحمات فراوانی را متحمل شدند. شخصیّتی مثل آقای موسوی خلخالی رحمةاللهعلیه از سنین جوانی مشغول درس و بحث میشود و تا زمانی که از دنیا میرود مشغول همین شئون طلبگی بوده است و مطابق آیات قران کسی که استقامت داشته باشد پیروزی از آن او خواهد شد لذا خداوند متعال در مورد اصحاب کهف میفرماید: ﴿إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ﴾ اینها یک تعداد جوان بودند و خصوصیّت بارزشان همان جوانمردیشان بوده ﴿آمَنُوا بِرَبِّهِمْ﴾ به پروردگارشان ایمان آوردند ﴿وَ زِدْناهُمْ هُدىً﴾ ما باقی اموراتشان را بر عهده گرفتیم و ایمانشان را تقویت کردیم ﴿وَ رَبَطْنا عَلى قُلُوبِهِمْ﴾ و ما قلوبشان را مستحکم کردیم ﴿إِذْ قامُوا﴾[1] البته زمانی که اینها ایستادگی کردند و برادریشان را ثابت کردند. لذا قرآن یک اصل و قاعده کلی میفرماید: ﴿إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُون﴾[2] و رمز موفقیّت انسان را استقامت معرّفی میکند.
در گذشته طلبهها فعالیّتهای بسیار زیادی داشتند. من داشتم نگاه میکردم که مجلس مؤسّسان یا به تعبیری همان مجلس خبرگان قانون اساسی چه کسانی بودند؟ یعنی تقریباً از هفتاد نفر همه روحانی بودند و چند نفر شخصی بودند و حتّی بعضی از این شخصیها هم طلبه بودند و این مجلس میخواست قانون اساسی جمهوری اسلامی را بنویسد. چه در سال 58 و چه در سال 68 که دوباره بازنگری شد همه طلبههای جوانی بودند، طلبههایی بودند که حرف برای گفتن داشتند، مسلّط به مسائل اولیّه و ثانویّه بودند. حالا سوال این است که اگر قرار باشد امروز دوباره قانون اساسی بازنگری شود چه کسی باید این کار را انجام دهد؟ آیا غیر از اسلامشناس میتواند انجام بدهد؟ خب کار حوزههای علمیّه این است که عدّهای تربیت بشوند که کارشان تخصّص در فقه و شریعت باشد.
ریشه خیلی از مشکلاتی که طلبهها دارند با تجربیاتی که در این سالیان داریم بر میگردد به همین عدم استقامت، یعنی با اندک ناملایمتی و سختی، از زیر بار مسئولیّت شانه خالی کنیم و شیطان هم کارش همین هست که همیشه آن کار راحت و ساده را در چشم ما خوب جلوه میدهد، مثلاً من درس را متوجّه نمیشوم پس بروم سراغ کارهای دیگر با این که فراوان در احوالات علما و بزرگان شنیدهاید که گاهی برای یادگیری یک مطلب دفعات متعدّد همان مطلب را تکرار میکردند تا آن را یاد بگیرند و در دیگر مسائل هم به همین منوال میباشد یعنی تحمّل و توان مقابله با مشکلات را ندارند.
در جلسات گذشته بیان شد که مصنّف در پیشگفتار در صدد بیان چند نکته هستند که بخشی از این نکات در جلسات گذشته بیان شد و به این نتیجه رسیدیم که حکومتها باید قوانینی را برای مردم مملکت خودشان طراحی کنند که با وجود این قوانین مردم بتوانند زندگی همراه با امنیّت داشته باشند و این حکومتها و قوانین یا بر برخاسته از عقل بشری است و یا این که برخاسته از آیات و روایات است و این قوانین یا قشر خاصّی از مردم جامعه را حفظ میکند و یا اینکه باعث حفظ تمام مردم یک جامعه میشود؛ به عنوان مثال جنایاتی که رژیم صهیونیستی انجام میدهد و مورد تایید رئیس جمهور آمریکا هم هست، برای مسلمانان جای تعجّب دارد ولی برای آنها جای تعجّبی ندارد، چون او یاد گرفته است به هر کیفیّت که شده است به تجارت خود بپردازد و منافعش را حفظ کند ولو این که این منافع با کشته شدن کودکان باشد.
یکی از مباحثی که در این کتاب در آینده به آن بیشتر اشاره میشود و الان به مناسبت بخشی از آن بیان میگردد این است که تا زمان مشروطه اصلاً صحبتی از این مطرح نمیشد که مردم هم حقّ یا حقوقی دارند، جامعه به شکل ارباب و رعیّتی اداره میشد بعد از نهضت مشروطه که مردم آگاه شدند وقتی میخواستند قوانینی تدوین کنند که با وجود این قوانین جامعه اسلامی را رهبری کنند دیدند توان استخراج قانون از دل آیات و روایات را ندارند به تعبیری صلاة، صوم، حجّ و ... را بلد بودند اما قوانین برای رهبری جامعه را نداشتند به ناچار رفتند سراغ استفاده از قوانین غربی. آمدند مجلس شواری ملّی را پایهگذاری کردند، اوایل حکومت پهلوی دیدند اگر مردم چند نفر را انتخاب کنند که شاخص و متخصّص باشند شاید این افراد قوانینی را طراحی کنند که مزاحمت برای شاه داشته باشد. لذا آمدند مجلس سنا را پایه گذاری کردند که ما فوق مجلس شواری ملّی نظر میداد و اگر قانونی از مجلس شورای ملی به مجلس سنا میرفت و آنجا مورد پذیرش واقع نمیشد، قانون مشروعیّت پیدا نمیکرد. مجلس سنا ۶۰ عضو داشت که ۳۰ نفر را حکومت انتخاب میکرد و ۳۰ نفر دیگر، ۱۵ نفر از تهران انتخاب میشدند که اینها باید از افراد صاحب نفوذ و کسانی بودند که به لحاظ اقصادی شاخص باشند و ۱۵ نفر دیگر از شهرستان انتخاب میشدند. ولی شما در حال حاضر میبینید که شکل حکومت و انقلاب اسلامی به این شکل نیست که عدّهای باشند که فقط نظر آنها در کشور اجرا شود.
امروز که تمام استکبار در مقابل اسلام قدّ علم کرده و میخواهد از هر طریق تیشه به ریشه اسلام بزند اگر تمام مراجع و کسانی که صاحب رساله هستند و کسانی که صاحب رساله نیستند ولی قدرت و نفوذ در بین آحاد مردم را دارند، همه گرد رهبری جمع شویم نه تنها این انقلاب و این حکومت، بلکه به قدرت اسلام افزوده میشود.
وظیفه ما امروز این است که چهارچوبهای این حکومت را بشناسیم تا اگر شبههای برای ما مطرح شد بتوانیم پاسخگو باشیم نه این که بعضی از افراد نه تنها توان پاسخ به بعضی از سوالات را ندارند، بلکه اگر سوالی از آنها بشود خود، سوال و شبهه را میپذیرند مثلاً میگویند مجلس تشخیص مصلحت همان مجلس سنا است و حتّی به این شبهه دامن هم میزنند و یک رنگ و بوی علمی هم به آن میدهند لذا امیر المؤمنین فرمودند: «النّاسُ أعْداءُ ما جَهِلو»[3] . و در طول تاریخ خیلی از این موارد اتفاق افتاد که از جهل مردم استفاده شد و اگر میخواستند به هدفشان برسند از همین جهل مردم سوء استفاده میکردند. سالیان سال شخصی را میبینید که او به شغل سادهای در جامعه مشغول است و فقط کارش این است که با مردم مراودهای داشته باشد و بعداً معلوم میشود که کار این شخص فقط این بوده است که اطلاعات مردم را دریافت و بعد آنالیز کند. در همین اوایل انقلاب چه شخصیتهایی بودند که به عنوان نیروی متدیّن و انقلابی مشغول فعالیّت بودند ولی عملاً اعتقادی به نظام و ولایت فقیه نداشتند مثل کشمیری که از اعضا فعّال حزب جمهوری بود و جانشین دبیر شورای عالی امنیّت ملّی جمهوری اسلامی بود و رفتارهایی داشت که اطرافیان او احتمال خیانت را نمیدانند، یکی از کارهای او این بود که در جیب لباسش دو عدد خودکار داشت یکی برای کارهای شخصی و دیگری برای انجام امضاهای بیت المال ولی شما ببینید این شخص چه کسانی از علما و نخبگان را به شهادت رساند آن هم در زمانی که جمهوری اسلامی تازه شکل گرفته است و به این نخبگان نیاز داشته است.
در این حوزه امام زمان؟ع؟ هم دستهایی در کار هست که مسیر را منحرف کند گاهی این شخص در لباس استاد ظاهر میشود و با تفکّر خراب طلّاب را از مسیر منحرف میکند گاهی در لباس مشاور و گاهی در لباس یک مسئولیّت مهم برای طلّاب این انحراف را ایجاد میکند، البته از یک نکته مهم نباید به راحتی گذشت که اگر ما طلبهها از ذهن سالمی برخوردار باشیم میتوانیم به راحتی تشخیص دهیم که کجاها دست دشمن در کار است و میخواهد ما را از مسیر جدا کند و به تعبیر دیگر گاهی این انحرافات به ضعف شخصیّت خود ما بر میگردد که با اندک بهانهای درس و بحث را رها میکنیم و به کارهای دیگر مشغول میشویم. البته این نکته را قبلاً هم متذکّر شدیم که یک وقت کسی برنامهریزی دارد که اگر من در عقیدتی فلان اداره مشغول فعالیّت شوم از این فرصت میتوانم استفاده کنم و احکام الهی را به راحتی به بخشی از مردم آن منطقه برسانم، یا کسی بگوید میتوانم از فرصت معلّم شدن استفاده کنم و اعتقادات بچههای مردم را اصلاح کنم اینها اشکالی ندارد و قطعاً با این نیّت مورد رضایت امام زمان؟ع؟ هم هست. اما یک وقت میگویم به فلان اداره بروم که به من فلان مقدار بدهد که من فلان متراژ خانه را بخرم این موارد خروج از مسیر و راهی است که ما انتخاب کردیم.
بحث ما به این مطلب رسید که ما حاکم اسلامی را چه طوری باید به جامعه معرفی کنیم؟ آیا باید بگویم رهبری عصمت دارد؟ بزرگان حوزه که سالیانی تدریس ولایت فقیه داشتند چنین ادّعایی را ندارند و حتّی خود رهبری بارها قریب به این مضامین فرمودند که ما هم مثل باقی مردم جامعه هستیم و حتّی به کسانی که مقام ایشان را تا حدّ عصمت ائمه؟عهم؟ بالا برده بودند تذکّر دادند، لذا یکی از کارهایی که در این زمینه انجام میشود این است که شئونات معصوم مورد برسی قرار میگیرد مثل مسأله ارتباط با وحی در مورد نبیّ مکرم اسلام؟ص؟ که اگر ایشان عصمت نداشته باشد شاید چیزهایی که به او وحی میشود را درست به ما منتقل نکند، لذا هیچ فقیهی نگفته است که شئوناتی که مربوط به عصمت معصومین؟عهم؟ است به ولیّ فقیه و رهبر جامعه اسلامی منتقل میشود.
پس نتیجه بحث این شد که هیچ فقیهی قائل به این نیست که احکام اختصاصی به عصمت در حقّ ولیّ فقیه جاری بشود، البته ذکر این نکته مهم است که باید حاکم جامعه اسلامی آشنای به قوانین اسلامی باشد «فارجعوا إلی رواة أحادیثنا». چه کسی امروزه آشنای با قوانین اسلام است؟ کسی که فقیه جامع الشرایط و عادل باشد. کسی که نه اهل معصیت باشد و نه این که در مسیر معصیت باشد.
مورد دیگر این که بعضی از موارد اختصاص به نبیّ مکرم اسلام و اهل بیت؟عهم؟ دارد که در اصول به آن از احوال اختصاصی انبیا و اولیا یاد میشود؛ آیا الان رهبری میتواند همین احکام را داشته باشد؟ خیر، چون این موارد از احکام اختصاصی نبیّ مکرم اسلام؟ص؟ است. لذا امروز دشمن برای ما در قانون مدنی و قانون مجازات کشور و ... شبهه ایجاد میکند و میگوید مثلاً رهبری در فلان مسائل چرا کلانتری و دیکتاتوری میکند؟ و گاهی اوقات هم به دلیل خلط مباحث بعضی از آقایان مصالح ثانویّه را تشخیص نمیدهند. مثلاً همان طور که در اصول الفقه خواندیم احکام به ۳ قسم تقسیم میشود: ذاتی، اقتضایی و احکامی که نه مقتضی دارد و نه ذاتی است لذا حاکم جامعه اسلامی میتواند احکامی را که مقتضی آن در یک زمانی وجود ندارد را ممنوع کند مثل قمهزنی که امروزه به دلیل تخریب چهره اسلام که باعث میشود نگاهها به دین اسلام این باشد که این دین یک آئین خشن است ممنوع اعلام میشود .
اما تمام شئوناتی که مربوط به زمامداری معصومین برای اداره جامعه اسلامی بود، به ولیّ فقیه یا حاکم میرسد به عنوان مثال در بعضی از موارد قصاص و دیات که در جای خوش مفصّل مورد بحث قرار میگیرد ولیّ فقیه در حکم قصاص یا حکم حدود و یا حکم دیات میتواند تصرّف کند و این احکام، احکامی هستند که از دل روایات به دست آمدهاند که به آنها احکام حکومتی میگویند لذا متأخّرین وقتی این احکام موجود در روایات را مورد بررسی قرار دادند به این نتیجه رسیدند که این احکام مخصوص حاکم است و عنوان حاکم جامعه غیر از فقیه و مجتهد است لذا عمل به حکم حاکم بر فقیه و مراجع تقلید هم واجب است.
بنابراین اگر اطلاعات لازم و کافی را کسب کنیم میتوانیم عالمانه و عاقلانه از ولیّ فقیه، انقلاب و اسلام دفاع کنیم. دفاع از ولیّ فقیه فقط به گفتن مقام عظمای ولایت نیست، دفاع از ولیّ فقیه زمانی است که من جایگاه ولیّ فقیه را بدانم، جایگاه او را در قانون و سیر قانونی آن بدانم تا بتوانم در جای خودش حرف برای گفتن داشته باشم.
نتیجه بحث
امروز حکومت اسلامی تشکیل شد و حکومت اسلامی قطعاً نیاز به حاکم اسلامی دارد و حاکم اسلامی نیاز به این دارد که آشنای با قوانین اسلام باشد و امروز در زمان ما فقها هستند که آشنای با این قوانین هستند و اگر ما مراقبت نکنیم عدّهای هستند که بگویند اصلاً چرا رهبر باید فقیه باشد؟