درس فقه معاصر استاد حمیدرضا آلوستانی
کتاب الدیات

1402/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حاکمیت در اسلام/پیش گفتار /بیان چند مقدمه

 

در جلسه گذشته بیان شد لازم است قبل از ورود در مباحث کتاب حاضر یعنی حاکمیّت در اسلام یا همان ولایت فقیه مقداری در مورد نویسنده آن توضیح دهیم . لذا بیان شد نویسنده کتاب از سنّ ۱۶ سالگی که وارد حوزه شدند تا سنّ ۹۲ سالگی که از دنیا رفتند دائماً مشغول مباحث علمی‌، اجتماعی و تبلیغی بودند و این خودش بسیار مهمّ است که طلبه در عالم طلبگی ثابت قدم باقی بماند و اگر قرار است، درد زندگی را درمان کند با همین روش‌های آخوندی درمان کند، نه این که برای این دنیا، نام طلبه را داشته باشد اما عملاً وارد کارهایی بشود که از شئونات او خارج است؛ البته یک بخش به خاطر این است که برخی از امور برای ما جذابیّت دارد، برخی از طلّاب را می‌شناسم که در بعضی از مشاغل اجرایی برای حلّ مشکلات مالی خود، نه انجام وظیفه طلبگی و رسالتی که بر عهده دارند، فعالیّت می‌کنند و بعد از گذشت چند سال آن جذابیّت اولیّه را برای آنها ندارد و هر وقت با رفقای گذشته خود صحبت می‌کنند با حسرت این نکته را متذکّر می‌شوند که از مسیر درس و بحث و امورات آخوندی فاصله نگیرید و ای کاش میشد من برگردم به همان کارهای حوزوی. خلاصه آن که فعالیت‌های اجرایی برای حلّ دردهای زندگی به مرور زمان آن جذابیّت اولیّه را از دست می‌دهند و حتّی تدریس‌هایی که در حوزه داریم اگر برای رضای امام زمان علیه السلام نباشد کم کم جز خستگی چیز دیگری را در پی نخواهد داشت.

یک قسمت از آن هم به خاطر ندانستن است یعنی برخی از طلّاب نمی‌دانند که چه مسیری را در پیش گرفته‌اند و برای این مسیری که در پیش رو دارند چه کارهایی باید انجام بدهند. به عنوان مثال بعضی از طلّاب سراغ مشاغلی می‌روند که اولاً در شأن آنها نیست و ثانیاً اگر هم قرار است برای مادیّات سراغ کاری برویم کارهایی در همین عالم طلبگی بر زمین مانده است که اگر در پی انجام آن باشیم هم مورد رضایت امام زمان علیه السلام می‌باشد و هم دنیای ما تأمین می‌شود، چند وقت قبل شنیدم طلبه‌ای از سادات رفته و در فروشگاهی که دانه‌های طیور را خرید و فروش می‌کنند مشغول فعالیت شده است، اگر همین طلبه برود و مشغول امر تبلیغ شود هم آقا امام زمان علیه السلام خوشحال شده و هم دنیایی با عزت را برای خود و خانواده‌اش تأمین کرده است.

همین الان در زمان ما اگر طلبه‌ای به مقدّمات طلبگی تسلّط داشته باشد ولو نسبی، در بسیاری از مجامع علمی‌، پژوهشکده‌ها و دانشگاه‌ها نیازمند او هستند، مثلاً اگر طلبه‌ای بخواهد کار پژوهشی در زمینه برطرف کردن برخی ابهامات از قانون مجازات اسلامی ‌داشته باشد، هم جا برای کار طلبگی وجود دارد و هم وقتی برای رضای خدا حرکت کند قطعاً خداوند متعال رزق او را به نحو احسن می‌رساند.

در مورد کتاب پیش رو نیز همین است، ایراداتی که نسبت به حاکم و حکومت است و برخی از این ایرادات در بین ما طلبه‌ها نیز مطرح می‌شود و گاهاً قدرت پاسخ‌گویی به آنها را نداریم به این دلیل که یا این چنین کتبی را مطالعه نکردیم و یا اینکه در چنین درس‌هایی شرکت نکردیم. آقای مؤمن رحمةالله‌علیه همین درس را سالیان سال داشتند. امام خمینی رحمةالله‌علیه اولین شخصیّتی بود که همین مبحث را در فضایی مانند حوزه نجف مطرح کردند که حوزه نجف به خاطر عدم اُنس با این مطالب و جوّ حاکم بر آن چنین مباحث جدیدی را تحمّل نمی‌کرد، لذا خیلی از مباحث مثل اقتصادنا و... که مرحوم شهید صدر نوشتند و از اصطلاحات جدیدی بحث کردند را تحمّل نمی‌کردند و پیگیر چنین اموری نبودند.

مرحوم آقای موسوی خلخالی فرمودند که وقتی برخی از تقریرات درس امام خمینی رحمةالله‌علیه را برای آقای خویی رحمةالله‌علیه می‌آوردند ایشان می‌فرمودند چقدر در این مبحث ولایت فقیه زیبا ورود کردند و آن را از دل روایات ما تبیین فرمودند. لذا این بحث از جمله مباحثی است که در طول تاریخ نیاز به تبیین داشته و شما در زمان ما می‌بینید بزرگانی همچون آیت الله سیّد کاظم حائری، آیت الله جوادی و آیت الله مصباح یزدی و ... این بحث را داشته‌اند.

بنابراین لازم است که ما به عنوان طلبه، جایگاه ولیّ فقیه و میزان اختیارات ولیّ فقیه را بدانیم تا اگر در جامعه مورد سوال قرار گرفتیم یا شبهه‌ای برای ما مطرح شد به درستی پاسخ‌گو باشیم. شاید دیده باشید بعضی از طلّاب گاهی اوقات به رهبری انتقاداتی وارد می‌کنند که این انتقادات به رهبری وارد نیست چون فلان مورد اصلاً از اختیارات رهبری خارج بوده و این شخصی که دارد انتقاد می‌کند حتّی اولیّات این مطلب را هم نمی‌داند. به عنوان مثال در بحث گرانی بنزین عدّه‌ای دنبال این بودند که بگویند چرا رهبری جلوی این گرانی را نمی‌گیرد و در واقع حاکم را در یک جریان سیاسی و به تعبیر صحیح در یک بازی قرار بدهند و رهبری هم فرمودند که من کارشناس در این زمینه نیستم و از اختیارات بنده خارج است و اگر قوای سه‌گانه کار کارشناسی انجام داده‌اند و چنین کاری انجام شده است من هم از آنها حمایت می‌کنم، تعیین نرخ بنزین وظیفه ولیّ فقیه نیست و این یک مسأله شهروندی است، مگر این که در یک موردی مطلب بالا بگیرد و مسأله حکومتی شود و نیاز به حکم حکومتی باشد در اینجا ولیّ فقیه وارد عمل می‌شود.

از طرف دیگر بعضی از طلبه‌ها می‌خواهند به این شبهات پاسخ گو باشند اما چون قدرت و توان علمی‌برای پاسخ‌گویی ندارند، پاسخی می‌دهند که خودشان بیشتر گرفتار شبهه می‌شوند و باعث تکثیر اشکال می‌گردند.

 

پیشگفتار

پیشگفتار این کتاب در مورد شش نکته به هم پیوسته می‌باشد و هدف مصنّف این است که مشروعیّت ولایت فقیه را ثابت کند، لذا اولین سوالی که مطرح می‌شود این است که ولایت فقیه مشروعیتش را از کجا به دست آورده است؟ آیا مشروعیتش را از آیات قرآن یا روایات گرفته است؟ یا این که مشروعیّت ولایت فقیه یک امر عقلایی می‌باشد، یعنی کسانی بدون تعصّب بنشینند و بگویند برای اداره جامعه نیازمند فقیهی که جامع شرایط باشد داریم؟

اولین نکته‌ای که مصنّف در مقدّمه اول بیان می‌کند این است که حکومت‌ها در دنیا از دو حالت خارج نمی‌باشد:

    1. یا یک حکومت کاملا مادّی است و فقط برای آن حکومت مادّیات اهمیّت دارد و فقط پیشرفت دنیوی را لحاظ می‌کند و به ظواهر این دنیا اهمیّت می‌دهد مثلاً فقط اهمیّت چنین حکومتی این است که کیفیّت لباس، مسکن، وسیله نقلیّه، خوراک و... مردم در بهترین حالت ممکن باشد.

    2. حکومت‌هایی که می‌خواهند رنگ و بوی خدایی داشته باشند، یعنی علاوه بر جسم می‌خواهند برای روح انسان هم ارزش قائل بشوند.

حکومت از نوع اول که فقط اهتمام به امورات دنیایی دارد، قطعاً در آن ظلم زیاد می‌شود به این دلیل که در این حکومت قرار نیست من دیگران را ببینم چون پیامبری که فرمود: «مَن أصبَحَ و لم یَهتَمَّ بامور المسلمین فلیس بمسلمٍ»[1] دیگر به من ارتباطی ندارد لذا می‌بینید که در کشورهای غربی شخصی افتاده در گوشه خیابان و باقی مردم فقط او را نگاه می‌کنند و رد می‌شوند، نه این که این افراد ظالم باشند، بلکه تفکّر او این است که کمک به دیگران به من ارتباطی ندارد؛ یا مثلاً بیشترین درآمد کشوری مثل آمریکا از ساخت سلاح است به همین دلیل در باقی کشورها مثل عراق و افغانستان خودشان جنگی راه می‌اندازند و بعد از آن تجهیزات نظامی ‌را به آنها می‌فروشند و از این طریق به تجارت خودشان می‌پردازند، حتّی افراد کنگره آمریکا هم مدافع چنین جنگی هستند چون برای این چنین حکومت‌هایی کشته شدن کودکان، زنان و غیر نظامیان اهمیّتی ندارد آنها فقط می‌خواهند بُعد مادّی حکومتشان را حفظ کنند. لذا چنین حکومتی فقط می‌خواهد تلاش کند که خودش را به مقاصد مادّی در حدّ اعلیٰ برساند.

اما اگر حکومتی بخواهد رنگ خدایی داشته باشد به این معنا که در این حکومت دیگرگرایی باشد و دیگران در این حکومت دیده بشوند ، انسان دوستی در چنین حکومتی شکل خواهد گرفت، لکن طبیعتاً باید قوانینی تنظیم بشود تا تمام افراد جامعه حقّ رشد و حرکت را داشته باشند. شاید در انقلاب اسلامی‌ در جاهایی کمی‌ و کاستی باشد، اما شاکله اصلی آن بسیار دقیق است، در زمان شاه اگر 10 عدد نان بود همه برای خودشان بود و کسی خبر از مردم نمی‌گرفت تا جایی که بعد از سقوط حکومت پهلوی وقتی کاخ‌های شاه را گرفتند دیدند دستگیره درب‌ها، وان حمام و خیلی چیزی‌های دیگر هم از آب طلا بود ولی در این چهل سال دیدیم که وضعیت دگرگون شده و سعی حکومت بر عدالت، محرومیّت‌زدایی، مبارزه با مفاسد اقتصادی است.

از زمانی که امام خمینی رحمةالله‌علیه به عنوان یک روحانی، یک دین‌شناس آمد و این نهضت را معرّفی کرد آیا حرفی جز ندای مستضعفین داشت؟

مصنّف در مقدّمه دوم می‌فرمایند در طول تاریخ تنها پیامبری که به صورت جزئی فرصت پیدا کرد اصولی را به عنوان حکومت پایه‌ریزی کند و در صدد توسعه آن نیز بر آمد، نبیّ مکرّم اسلام حضرت محمّدصل الله علیه و آله و سلم بود و پیامبر این بستر را ایجاد کرد.

در مقدّمه سوم مصنّف به این می‌پردازد که بعد از پیامبر خدا تمام برنامه‌ریزی‌ها و اصولی را که رسول گرامی ‌اسلام پایه‌ریزی کرده بود عدّه‌ای به نابودی کشاندند، در واقع عدّه‌ای بودند که در بستر اسلام منافق گونه زندگی کردند و حتّی اگر فرصت پیدا می‌کردند جان پیامبر را هدف قرار می‌دادند. بعد از پیامبر عمل به وصیّت پیامبر نکرده و مسیری غیر از آنچه پیامبر پایه‌گذاری کرده بودند را در پیش گرفتند. جریان نفاق خودش را نشان نمی‌دهد و به شکل باقی افراد جامعه وجود دارد، نماز، روزه و حجّ را به جا می‌آورد ولی اعتقاد به اسلام ندارد. در همین انقلاب ما هم چنین افرادی بودند و هستند و آن قدر با ظرافت عمل می‌کنند که سالیان سال او را به عنوان شخصی متدیّن می‌پذیرید ولی در واقعیت او به هیچ چیز شما اعتقادی نداشته است، و این افراد در قالب احزاب و فرقه‌های مختلف همیشه مشغول فعالیّت بوده و هستند.

گاهی این افراد به بهانه کار فرهنگی وارد عمل می‌شوند و ما را همراه خود می‌برند و اگر ما آموزش لازم را در این حوزه ندیده باشیم با کوچکترین اشاره‌ای در مسیری که آنها می‌خواهند قدم می‌گذاریم و پیاده نظام آنها را تشکیل می‌دهیم. آخوندی که در بالای منبر در دستش گوشی آیفون گرفته است، می‌شود مسیر انحراف، چون این برندی است که امروز از طلبه‌ها پذیرفته نیست که چنین چیزی را به همراه داشته باشند. کیفیّت پوشش من به عنوان طلبه باید جوری باشد که انگشت‌نما در جامعه نباشم، نه آن قدر اعیانی باشد که مردم متحیّر این لباس من باشند و نه آن قدر بی‌مایه باشد که مردم رغبت به همنشینی با من را پیدا نکنند، حتّی طلبه آن قدر باید بداند که خانواده او باید جوری لباس بپوشد و در جامعه قدم بگذارد که مایه زینت این دین و امام زمان علیه السلام باشد، نه این که متاسفانه چیزی‌هایی را در جامعه انسان می‌بیند که از بیان آن شرم می‌کند؛ لذا خیلی باید دقّت در عمل داشت که رفتار ما همراه با انحراف نباشد، مقام معظم رهبری حفظه‌الله فرمودند که حوزه علمیّه برای این انقلاب حکم مادر را دارد اینجا باید فرزندانی تربیت شوند که این فرزندان بعداً بتوانند به این حکومت اسلامی ‌و ارکان آن کمک کنند.

مقدّمه چهارم این است که همان مسیری که پیامبر مکرم اسلام داشت را امام زمان علیه السلام نیز ادامه داده‌اند و در غیبت صغریٰ نوّاب اربعه را تعیین کرد تا مردم بدون امام و فرمانده رها نشوند در زمان غیبت کبریٰ هم فرمودند که: «و امّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا»[2] تا جایی که می‌فرمایند آنها حجّت بر شما هستند و أنا حجّة الله علیهم. لذا مصنّف این نتیجه را می‌گیرند که امام زمان علیه السلام در صدد این بودند که مردم به یک اسلام‌شناس مراجعه کنند و به گونه‌ای نباشد که در جامعه اسلامی ‌سکّان در دست کسی باشد که حلال و حرام را نشناسد.

در مقدّمه پنجم وارد این مسأله می‌شوند که پیامبر صل الله علیه و آه و سلم حکومت تشکیل داد و سعی و تلاش کرد که حکومت را توسعه بدهد ولی مردم بعد از پیامبر صل الله علیه و آه و سلم به انحراف رفتند، ولی اهل بیت و امام زمان علیهم السلام به دنبال این بودند که مردم را هدایت کنند، لذا اصل این که در شریعت چنین مسیری دنبال شده است مسأله‌ای غیر قابل انکار می‌باشد اما سوال این است که بعد از امام زمان علیه السلام این رواة أحادیثنا و تالی تلو معصوم چه کسانی هستند؟ آیا فقیهی که حلال و حرام را می‌داند جانشین معصوم است در تمام جهات؟ آیا یک فقیه قدرت تصرّفات تکوینی در این عالم را هم دارد؟

 


[1] مكاتيب الرسول(ص)، الأحمدي الميانجي، الشيخ علي، ج3، ص275.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج27، ص140، أبواب، باب، ح، ط آل البيت.