1402/07/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حاکمیت در اسلام/فقه معاصر /فوائد فقه معاصر
یکی از مباحثی که در سالهای اخیر در حوزههای علمیه مطرح شد مسأله فقه معاصر هست. به نظر میرسد غرض از طرح مسأله فقه معاصر و أهمیت آن برای بسیاری از افراد معلوم و مشخص نیست. یکی از جهات مد نظر این هست که اهل علم و خواص جامعه، در زمان ما وقتی که وارد جامعه می شوند دستشان از بعضی از مطالبی که مربوط به امروز هست خالی است.
البته تنها راه جبران این مسأله فقه معاصر به معنای قرار دادن کتابهای جدید نمیباشد، اگر چه این کار بسیار مناسب و لازم است ولی اگر همین درسهایی که میخوانیم مثل لمعه؛ رسائل؛ مکاسب و کفایه ، خوب خوانده شود و بر مسائل روز تطبیق داده شود، مثلاً همین لمعهای که میخوانیم اگر با قانون مجازات اسلامی یا قانون مدنی کشور تطبیق داده شود، در بسیاری از مباحث مثل همین دیات وقتی طلبه روشن باشد که میزان دیه در روایات این مقدار شتر معرفی شده است ولی الان این مقدار پول در مقابل آن پرداخت می شود، دلیل آن چیست و بتواند پاسخگو به جامعه باشد میشود فقه معاصر، یا مثلا در بحث نواهی اگر شخصی آمد و به این نتیجه رسید که صیغه نهی دلالت بر کراهت دارد و این برای او یقینی شد، و به این نتیجه رسید که اثبات حرمت، دلیل خاص میخواهد، باید از تمام جاهایی که فقها گفتهاند فلان مسأله به جهت ظهور صیغه نهی در حرمت، حرام است، دست بردارد و کراهت را ثابت کند.
یکی دیگر از فوائد فقه معاصر و پرداختن به مسائل جدید و مورد نیاز جامعه، پویایی مطالب علمی خواهد بود و باعث دلگرمی محصّلین میگردد.
خلاصه آنکه اگر بخواهیم فقه ما فقه معاصر بشود تنها راه آن فقط ارائه کتب جدید نیست، همان کتب گذشته میتواند باشد و یک مقدار همانها را به روزتر کنیم مثلا اگر می خواهیم اجتماع امر و نهی را مطرح کنیم، مثال فقط صلاة در دار غصبی نباشد، بلکه مسائل مبتلابه جامعه را بحث کنیم، این طوری بحث جدید میشود و محصّلین هم آثار مباحث علمی را در زندگی خود احساس میکنند.
علی ای حال آمدند این مسأله فقه معاصر را مطرح کردند و کتبی را هم در نظر گرفتند، یکی از کتابهایی که به عنوان فقه معاصر معرفی کردند حاکمیت در اسلام می باشد، یکی از شاگران آقای موسوی خلخالی میگوید از استادم شنیدم بعد از اینکه در مجلس خبرگان مطالبی پیش آمد پیرامون رهبری مبنی بر اینکه باید رهبری شورایی اداره بشود یا خیر؟، به این نتیجه رسیدم که مسأله ولایت فقیه باید از یک نگاه جدید مورد برسی قرار گیرد، و احساس وظیفه کردم که این کتاب را بنویسم.
یکی از مباحث مهم همین مسأله حاکمیت در اسلام است در طول تاریخ خیلی از فقها بودند که اصلاً فکر نمیکردند که روزی فرا برسد و فقیهی جامع شرائط بر مردم ولایت داشته باشد و چنین اختیاراتی داشته باشد و حتی بعضی قائل به این بودند که ما نمیتوانیم وجوهات را خرج کنیم و این متعلق به امام زمان علیهالسلام است و خیلی از این طلاهایی که امروزه پیدا می شود همین وجوهاتی بوده که دفن می کردند که به دست امام زمان علیه السلام برسد. و متأسفانه به این فکر نمیکردند که این وجوهاتی که باید امروز به درد جامعه اسلامی بخورد را از بین بردهاند و باعث تضعیف جامعه اسلامی میشوند.
امروزه هم در زندگی مردم متدین این تفکرات به شکل های دیگر دیده می شود مثلا فردی شنیده است که زن باید مطیع شوهرش باشد[1] لذا احساس می کند او رئیس است و زنش مرئوس و دیگر توجّه ندارد که پیامبر اسلام چه مطالب مهمی در مورد زنان و برخورد با آنان را بیان فرموده اند[2] . طرف در جمع فامیلی می خواهد خانمش را صدا بزند و می خواهد که نامحرم نام خانمش را نشنود لذا در جمع می گوید یوسف، همه می گویند یوسف نداریم در اینجا!!! بعد می گوید با خانمم بودم و همه به او می خندند و این شخص با خود میگوید اینها چیزی از دین نفهمیدند. به نظر شما آیا بهتر نبود این شخص به دیگران بگوید خانم بنده را صدا کنید با او کاری دارم؟
بعضی دیگر هم از آن طرف افتاده اند می خواهد بگوید من روشنفکر هستم لذا هم پوشش ناشایستی را برای خود و خانواده انتخاب می کند و هم در گفتار از کلمات بسیار جلفی استفاده می کند، همه این افراط و تفریط ها فقط یک دلیل دارد و آن اینکه انسان از فکر سالم برخوردار نیست، فکر سالم هم در بدن سالم است بعضی واقعا معلول جسمی هستند نه به این معنا که فلج باشند به این معنا که از فکر سالم و افکار صحیح و برگرفته از دین اسلام برخوردار نیستند.
متاسفانه در جامعه امروز چیزیهایی از بعضی از متدیّنین و خانواده های آنها دیده می شود که انسان واقعا تعجب میکند من چند نمونه مثال هایی که اتفاق افتاد رو بیان میکنم و شما قضاوت کنید که آیا اهل بیت علیهم السلام از ما چنین انتظاراتی را دارند؟ داخل سرویس بچهها که از مدرسه تعطیل میشدند رادیو روشن بود و آهنگ پخش شد، پسر بچه ای فریاد زد نگه دار می خواهم پیاده شوم، خب معلوم است در زندگی ای که این بچه پرورش پیدا میکند احکام و باید و نباید ها به تندی بیان میشود و این کودک با همچین روحیه رشد میکند و وقتی به سنی رسید که میخواهد امر به معروف کند فقط آن قسمتی که باید تذکر با تندی بدهد را یاد گرفته است. خانواده بعضی از متدیّنین با اینکه در سن جوانی قرار دارند ولی با مردم و اطرافیان جوری رفتار می کنند که انگار 60 سال سن دارد به گونهای می پوشند که هم سن و سال هایش او را به سُخره میگیرند. صحبت سر پول نداشتن یا داشتن نیست ، صحبت بر سر سلیقه نداشتن در مدل زندگی و فکر اشتباه خود ماست، مانتو اگر میپوشد بدترین رنگ، روسری حتما باید مشکی باشد، درکجای دین ما چنین دستوراتی آمده است؟ خیلی از این رفتارهای ما سلیقهای و بر اثر جهالت است لذا مرحوم شهید مطهری با کتابهایی مثل آزادی معنوی و فلسفه اخلاق در صدد تصحیح این أفکار غلط بر میآید.
بنابراین این مباحث جدید که در قالب فقه معاصر به آن پرداخته میشود یکی از جهاتش این است که ما وقتی وارد جامعه می شویم، همراه با جامعه باشیم و بلکه هدایتگر جامعه باشیم. مثلاً اگر کسی در مورد حکومت اسلامی ، حاکم، رهبر و ... سوال پرسید بداند که چطوری جواب بدهد که مردم مشتاق به دین و نظام اسلامی بشوند، نه اینکه باعث فاصله گرفتن از دین و نظام اسلامی بشود و این همان مسألهی جذب حداکثری و دفع حداقلی است که رهبری[3] مکرّر بیان فرمودند.
برای اینکه اهمیت کتاب پیش رو یعنی حاکمیت در اسلام را بیشتر بدانیم لازم هست مقداری در مورد جایگاه نویسنده کتاب مطالبی بیان بشود:
آقای موسوی خلخالی در سن شانزده سالگی به نجف اشرف رفتند و دروس طلبگی رو شروع کردند، خود این روحیه که بچه ای در سن شانزده سالگی از یک کشور به کشور دیگری برود و با آن سختی ها درس طلبگی را بخواند ستودنی است، الان طلبه های یکی از موسسات چند باری به من دارند زنگ می زنند که غذای ما وصل نشده و ما چه کار کنیم!! خب از این روحیه ای که به پرس غذایی بند است نمی توان انتظار این را داشت که خودش را حافظ و مدافع شریعت بداند و آینده چنین اشخاصی هم معلوم است باید جوری طلبگی کند که حتی کوچکترین آسیبی را نبیند. خیلی از این سختیهای شما برای من و امثال من هم بوده، وقتی بنده به قم آمدم و پایه اول بودم تا مدتها غذا فقط نان سنگک خالی میخوردم چون اولاً پولی نبود که غذای دیگری بخورم و ثانیا اطلاع نداشتم که به طلبهها غذا میدهند. یک روز یکی از همشهریهای ما گفت شما چرا به سالن غذا خوری نمیآید؟ گفتم پول غذا ندارم، گفت از طلبههای پایه اول پول نمیگیرند و تا آن روزی که مطلع شدم غذا میدهند اگر نان سنگک میخوردم ذرهای آه و ناله هم نداشتم و با خود میگفتیم این مسیر که انتخاب کردم چنین سختیهایی هم دارد، الان بعضی از طلبهها اگر مدل گوشیشان قدیمی شود و مدل جدید را نتوانند بگیرند درسها را متوجه نمی شوند!
مصنف در نجف درس بزرگانی چون آقای خویی، آقای حکیم، شیخ حسین حلی رحمةالله علیهم ... را درک کرد ودر مدت تحصیل جزو شاگران ممتاز آقای خویی بود. بعد از اینکه به ایران برگشت در تهران سکونت کرد و امام جماعت مسجدی شد و به امورات طلبگی از جمله تبلیغ مشغول شد و یکی از کارهایی که در زمینه تبلغ انجام داد این بود که بزرگترین جشن های نیمه شعبان رو در تهران پایه گذاری کرد و همچنان این سنت ها برقرار هست. داخل مسجد دو تا اتاق رو به کتابخانه اختصاص داد که الان این مسجد بزرگترین کتاب خانه رو دارد. در کنار مسجد هم یک حوزه علمیه تاسیس کرد ، تمام این کارها که انجام شد هم از امورات طلبگی بود و هم مورد رضایت امام زمان علیه السلام. من فکر نمیکنم امثال آقای موسوی خلخالی در دوران تحصیل با خودشان گفته باشند در آینده چه کاره بشویم که زندگی بهتری داشته باشیم، فکری که الان در بین ما هست و باعث دلسردی میشود. بعد از اینکه آیت الله میرزا علی فلسفی از دنیا رفتند از ایشان درخواست شد که به حوزه علمیه مشهد بروند و تا آخر عمر مبارک در مشهد بودند و مشغول تدریس خارج اصول در مدرسه آیت الله خویی رحمةالله علیه بودند.
یکی از تالیفات آقای موسوی خلخالی همین کتاب حاکمیت در اسلام هست که خیلی از گرههای ذهنی من و شما رو رفع می کند اتفاقا یکی از نکات جالبی که مصنف به آن اشاره می کند این هست که در طول تاریخ هر جا حکومت ها می خواستند آسیبی به دین وارد کنند همین طلبه ها بودند که مدافع دین خداوند متعال بودند، به عنوان مثال در مسأله شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها چند تن از مراجع در سالهای قبل وارد عمل شدند و گفتند که شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها باید مثل روز عاشورا برگزار شود[4] ، چون در آن برههی از زمان شبهات پیرامون شهادت صدیقه طاهره سلام الله علیها زیاد شده بود و خوف این را داشتند که عدهای بیایند و کیفیت شهادت حضرت و بسیاری از وقایع را منکر شوند لذا لازم دیدند که با قدرت در این مسأله وارد شوند. لذا از اون سال تا الان چقدر کتاب در مورد خطبه فدکیه و شهادت حضرت نوشته شد و به چقدر شبهه پاسخ داده شد و چقدر شبهه جدید ایجاد شد و دوباره پاسخ داده شدند اینها همه مصداق احیا کردن دین هست، یا همین مسأله اربعین که با اون همت بالای علما بود که از طریق نخلستان ها رفتند که این راه باقی بماند. امروز هم، من و شما با تمام کوتاهیهایی که گاهی اوقات داریم باز باید باشیم تا دین بماند. اینکه دشمن این روزها عمامه طلبهها رو نشانه رفته مشخص هست که میداند تا اینها هستند ما کاری نمیتوانیم کنیم لذا باید کاری کنیم که طلبهها فراموش بشوند گاهی اوقات همین لباس به تن پوشیدن ما مصداق محافظت از شریعت میشود و چه خوب میشه که همه این کارهای ما از روی اعتقاد باشه و چقدر بهتر که برای حفظ این شریعت دنبال این باشیم که باری از این دین رو برداریم، نه اینکه خدایی نکرده باری بردوش دین باشیم.
بیان اجمالی در مورد نویسنده کتاب حاکمیت در اسلام
1.آیت الله سید محمد مهدی موسوی خلخالی در سال 1304شمسی در رشت متولد شدند .
2.در شانزده سالگی یعنی سال 1320 برای تحصیل علوم دینی عازم نجف اشرف شدند.
3.بعد از گذراندن دروس مقدماتی و سطوح عالیه از دروس خارج آیت الله حکیم، شیخ حسین حلی و محقق خویی رحمةالله علیهم استفاده کرده است.
4.حدود 15 سال «از سال 1325 تا 1339» از محضر محقق خویی استفاده کامل نمودند و جزء شاگردان ممتاز ایشان به حساب می آمدند تا اینکه در سال 1339 بعد از حدود 19 سال عازم ایران شد و در شهر تهران ساکن شد و حدود 46 سال علاوه بر تدریس سطوح عالی و درس خارج فقه و اصول به انجام برنامه های تبلیغی و فرهنگی مانند امام جماعت مسجد جامع صدریه ، تأسیس کتابخانه عمومی و تأسیس حوزه علمیه مشغول بوده است و جشن های نیمه شعبان ایشان از قبل از انقلاب مشهور بوده است و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از مشاورین در تدوین قانون اساسی بوده است.
5. در سال 1385 بعد از رحلت آیت الله میرزا علی فلسفی«در سال 1384» به در خواست بعضی از طلاب ساکن مشهد می شوند و به مدت 15 سال در مدرسه آیت آلله خویی رحمةالله علیه مشغول می شوند. و سرانجام در شامگاه شنبه 30 آذر 1398 در سن 95 سالگی در مشهد از دنیا رفتتند و به آرزوی دیرنه خود یعنی دفن شدن در جوار علی بن موسی الرضا رسیدند.
6.از ایشان آثار متعددی به یادگار مانده است مانند:
فقه الشیه «تقریرات فقه آیت الله خویی»؛
احکام الرضاع فی فقه الشیعة ؛
شریعت و حکومت؛
امام منتظر و کتب دیگر.
7.مقام معظم رهبری در پیام تسلیت از ایشان به عنوان فقهی عالی قدر و مدرسی بزرگ یاد کرده اند که خدمات دینی و علمی با ارزشی به حوزه و محیط دینی کشور ارائه کردند و از کتاب حاضر به عنوان نوشته ای متین در باب حکومت اسلامی یاد کرده اند.[5]
با توجه به توضیحات مذکور روشن می گردد که نویسنده کتاب حاضر از جایگاه والایی برخوردار است لذا مطالبی که در نوشته مطرح می گردد از جانب یک متخصص و کارشناس علوم دینی و مسلّط بر مبانی سیاسی موجود در ادله شرعیه و مورد پذیرش سیره عقلا می باشد