درس فقه معاصر استاد حمیدرضا آلوستانی
کتاب الدیات

1403/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الديات/فصل دوم: میزان و مقدار دیه /مساله هشتم: دیه دندان «19»

 

و امّا در مورد سؤال دوّم گفته می شود: از مجموع بیانات مذکور در مورد سوال اوّل روشن می گردد در این صورت نیز دیه کامل همان دندان ثابت می شود، چون دندان جدید، دندان اصلی به حساب آمده و داخل در اطلاق ادلّه دالّ بر ثبوت دیه در فرض کندن دندان اصلی می گردد. به عبارتی ادلّه ای که مضمون آنها دلالت بر این دارد که: «في قلع السنّ الدیة کاملة»، موضوع را کندن دندان اصلی قرار داده اند و در ما نحن فیه نیز دندان اصلی (در مقابل شیری) کنده شده است لذا مطابق ادلّه مذکور برای کندن دندان مورد بحث نیز دیه ثابت می گردد، خواه دندان دوّم باشد که بعد از کندن دندان اصلی رشد نموده است و خواه دندان سوّم و یا چهارم باشد؛ لذا قانون گذار نیز در ادامه مادّه ۶۲۴ می فرماید: «و چنانچه شخصی دندان روییده شده را دوباره بکند، باید دیه ی کامل همان دندان را بپردازد».

بیان مسأله دوّم:

این مسأله نیز مشتمل بر دو حالت می باشد:

یا دندان کاشته شده، تثبیت گردیده و مانند دندان اصلی دارای حسّ و حیات می باشد و یا تثبیت نشده و مانند دندان اصلی دارای حسّ و حیات نمی باشد.

مرحوم شیخ در خلاف در این زمینه می فرمایند: «إذا جنی علی سنّه فندرت یعني سقطت ثمّ أعادها في مغرزها بحرارة دمها فثبتت ثمّ قلعها بعد هذا قالع، کان علیه الدیة.

و قال الشافعي: لا شیء علیه[1] ، لأنّه قد أحسن، فإنّه کان علیه[2] أن یقلعها و إلّا أجبره السلطان علی قلعها لأنّها میتة ألصقها ببدنه، فلا تصحّ صلاته فیها مثل الأذن.

دلیلنا إجماع الفرقة علی أنّ السنّ لا یلحقها حکم المیتة، فأمّا الدیة فعموم الأخبار یدلّ علیها».[3]

یعنی در مسأله مذکور دو نظریّه وجود دارد:

شافعی قائل به این است که برای کندن دندان مذکور نه ارش ثابت می گردد و نه دیه، چون دندان در حالت مذکور از اجزاء میته بوده و به همراه داشتن آن، مانع صلاة است، لذا کندن آن لازم می باشد، مانند گوش و اجزای دیگر که اگر در حال حیات از بدن انسان جدا گردند، در حکم میته می باشند. بنابراین کندن چنین دندانی در نزد شارع مقدّس جنایت به حساب نمی آید تا دیه یا ارش برای آن ثابت گردد.

علمای امامیّه در صورت تثبیت دندان مذکور قائل به ثبوت دیه می باشند، زیرا از طرفی به اجماع علماء، دندان مانند اجزاء دیگر مثل گوش نبوده تا با جدا کردن آن از بدن در حال حیات، حکم میته داشته باشد و در نتیجه کندن آن لازم باشد و از طرفی دیگر اخبار موجود در ما نحن فیه که در مورد کندن دندان اصلی، دیه را ثبات می کنند، اطلاق داشته و از عمومیّت برخوردار بوده و شامل ما نحن فیه نیز می شوند؛ چون این دندان نیز عرفا دندان اصلی به حساب می آید و وجهی برای خروج آن از تحت ادلّه و عمومات مذکور وجود ندارد.

 


[1] أی علی القالع.
[2] أی علی المقلوع.
[3] الخلاف، الشيخ الطوسي، ج5، ص245.