1403/06/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الديات/فصل دوم: میزان و مقدار دیه /مسأله هفتم: دیه زبان«2»
السابعة: في استئصال[1] اللّسان بالقطع بأن لا یبقی شیء منه الدّیة
در مورد صورت اوّل، ظاهرا به اجماع همه فقهاء دیه کامل ثابت می گردد و در این زمینه بعضی از فقهاء مانند صاحب جواهر هم ادّعای نفی خلاف نموده اند و هم ادّعای اجماع منقول و اجماع محصّل و علاوه بر این در مورد حکم مذکور در این صورت هم روایات خاصّه وجود دارد یعنی روایاتی که اختصاص به بیان حکم در این مورد دارند مانند روایت علاء بن فضیل از امام صادق«علیه السّلام» که می فرمایند: «في لسانه الدیة کاملة» و مانند روایت سماعه بن مهران از امام صادق«علیه السّلام» که می فرمایند: «و في اللسان إذا قطع الدیة کاملة» و هم روایات عامّه وجود دارد یعنی روایاتی که درصدد بیان یک حکم و قاعده کلّیه بوده و شامل ما نحن فیه نیز می شوند مانند روایاتی که در گذشته بیان شد و مضمون آنها این بود که: «ما کان في الإنسان منه واحد، الدیة» لذا صاحب جواهر در این زمینه می فرمایند: «و لا خلاف کما اعترف به غیر واحد في اقتضاء استیصال الصحیح جسماً و نطقاً الدیة بل الإجماع بقسمیه علیه بل المحکیّ منهما مستفیض، کالنصوص التی منها صحیح العلاء بن فضیل «في لسانه الدیة کاملة» و موثّق سماعة «في اللسان إذا قطع الدیة کاملة»، مضافاً الی ما دلّ علی وجوبها فیما کان في الإنسان منه واحد»[2] . در قانون مجازات اسلامی نیز در ابتدای مادّه 611 آمده است: «قطع و یا از بین بردن تمام زبان گویا موجب دیه کامل است».