1403/06/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کتاب الديات/فصل دوم: میزان و مقدار دیه /دیه زبان «1»
بیان مسأله هفتم: دیه زبان
این مسأله نیز در قالب چند مطلب مستقلّ مورد بحث و بررسی قرار می گیرد و آن مطالب عبارت اند از:
1. حکم قطع کردن و از بین بردن تمام زبان گویا؛
2. حکم قطع کردن و از بین بردن بخشی از زبان گویا؛
3. حکم قطع کردن و از بین بردن تمام زبان لال؛
4. حکم قطع کردن و از بین بردن بخشی از زبان لال؛
5. حکم از بین بردن نطق و قدرت تکلّم؛
6. حکم قطع کردن و از بین بردن تمام زبان کودک؛
7. حکم قطع کردن و از بین بردن بخشی از زبان کودک.
في استئصال اللّسان
مطلب اوّل: حکم قطع تمام زبان گویا
قبل از ورود در اصل بحث مناسب این است که مقداری در مورد زبان گویا به لحاظ موضوعی بحث شود. با مراجعه به متون فقهی و همچنین قانون مجازات اسلامی و کتب قانونی روشن می گردد که مراد از زبان گویا، در مقابله زبان لال می باشد لذا هر انسانی که قدرت بر تکلّم داشته باشد، زبان او از عنوان زبان گویا در ما نحن فیه برخوردار می باشد خواه از نطق کامل و صحیح برخوردار باشد و خواه برخوردار از نطق کامل و صحیح نباشد لذا در تبصره دو از مادّه ۶۱۱ قانون مجازات اسلامی آمده است: «شخصی که دارای لکنت زبان است و یا به کندی یا تندی سخن می گوید یا برخی از حروف را نمی تواند تلفّظ کند، گویا محسوب می شود» و همچنین ذیل تبصره مادّه ۶۱۲ آمده است: «... کسی که به واسطه عارضه ای به طور موقّت قادر به سخن گفتن نیست، گویا محسوب می شود» و همچنین در روایات و در کتب فقهی در مقابله لسان یا لسان صحیح، از لسان اخرس یاد شده است و این قرینه مقابله[1] نشان دهنده آن است که مراد از لسان یا لسان صحیح، غیر از لسان اخرس می باشد.